logo





ضرورت بازاندیشی درمانیفست زن، زندگی، آزادی(۱)
و نقش آن درهمبستگی ملی

پنجشنبه ۹ مرداد ۱۴۰۴ - ۳۱ ژوييه ۲۰۲۵

جلال رستمی

jalal-rostami.jpg
جنبش «زن، زندگی، آزادی» نقطه‌ی عطفی در تاریخ معاصر ایران بود. این خیزش خودجوش، برخاسته از درون جامعه و بر دوش زنان، جوانان و دیگر اقشارتحت ‌فشاردیگرشکل گرفت. آن‌چه این حرکت را از دیگر جنبش‌های معاصر متمایز کرد، نه فقط گستردگی جغرافیایی یا شدت اعتراض‌ها، بلکه تولید یک مانیفست اخلاقی-سیاسی نوین بود؛ مانیفستی برخاسته از زیست واقعی، نه متأثر از ایدئولوژی‌های کلاسیک.

این شعار، که درابتدا اعتراضی به قتل ژینا امینی بود، به ‌سرعت به نمادی فراگیرازخواست زندگی با کرامت، رهایی از سلطه، و بازتعریف جایگاه زن در جامعه بدل شد. مانیفست «زن، زندگی، آزادی» نه صرفاً خواهان تغییر سیاسی، بلکه بازسازی بنیادهای اجتماعی، فرهنگی و جنسیتی در جامعه‌ی ایران مستقل از حاکمیت بود.

این جنبش توانست برای نخستین بار در چند دهه‌ی گذشته، اجماعی ملی و جهانی شکل دهد که در نوع خود بی‌نظیر بود. تجمع ایرانیان در برلین در روز شنبه ۲۲ اکتبر ۲۰۲۲، که با جمعیتی بین ۸۰ تا ۱۰۰ هزار نفر برگزار شد، نمونه‌ای نو از همبستگی ملی را به نمایش گذاشت. ایرانیان، در داخل و خارج از کشور، شعار واحدی یافتند که نه با گرایش‌های حزبی سیاسی گوناگون در تضاد بود، و نه به گفتمان نخبگان محدود می‌ماند. این اجماع، به جنبش صدایی اخلاقی، جهانی و فراایدئولوژیک بخشید.

یکی ازآثارماندگار این جنبش، تأثیرات مشهود اجتماعی درمناسبات جنسیتی است. بطوری که شاهد آن هستیم زنان همچنان علیرغم سرکوب شدید، در بسیاری ازشهرهای ایران با شجاعت به مقاومت و مقابله‌ی مدنی خود با قوانین اجباری پوشش ادامه می ‌دهند. مقاومت مدنی دربرابرحجاب اجباری، اگرچه با هزینه‌های سنگینی همراه است، اما توانسته معنای اجتماعی حجاب را تهی کند و آن را ازموقعیت نماد قدرت، به موقعیتی از فرسایش مشروعیت بکشاند. افزون براین، این جنبش باعث شد نگاه مردسالارانه نسبت به زن، در لایه‌هایی از جامعه به چالش کشیده شود و تغییراتی تدریجی اما مهم در ذهنیت مردان – به‌ویژه نسل جوان – شکل گیرد.

با این همه، این مانیفست هنوزبه ‌طورکامل نهادینه و سیاسی نشده است. نه اپوزیسیون خارج از کشور توانست آن را به برنامه‌ای عملی و منسجم بدل کند، و نه درداخل کشور – با توجه به سرکوب وحشیانه – امکان سازمان‌یابی پایدار پیدا کرد. اما این ضعف ساختاری، چیزی ازقدرت و ظرفیت اخلاقی-اجتماعی - سیاسی آن نمی‌کاهد. البته نبایدعلاوه بر سرکوب رژیم جمهوری اسلامی نقش نرم‌افزاری اوبرای به شکست کشاندن این جنبش – از یک جنبش اجتماعی-سیاسی به یک شعارمحدود به حجاب، و سپس ایجاد اختلافات فرقه‌ای دردرون آن برای فروپاشی انسجام ملیِ بوجود آمده درپی آنرا، نادیده گرفت.
امروز، در شرایطی که ایران درمعرض بحران‌های منطقه‌ای، تهدید جنگی دوباره، انسداد سیاسی و فرسایش امید اجتماعی قراردارد، این مانیفست برای تحرک بخشیدن مجدد به آن نیازمند ارتقاء مفهومی واخلاقی بیشتری است. آن‌ چه باید بدان افزوده شود، عنصری حیاتی‌ست: «صلح». اکنون، زمان تاریخی آن فرا رسیده است که مانیفست «زن، زندگی، آزادی» به شکل نوین «زن، زندگی، صلح، آزادی» ارتقاء یابد.

افزودن «صلح» به این مانیفست، افزودن یک کلمه نیست؛ افزودن یک موضع تاریخی و یک تعهد اخلاقی‌ است. صلح در این‌جا، نه به معنای سازش یا بی‌تفاوتی، بلکه به معنای نفی خشونت، نفی جنگ و نفی سلطه است. صلحی فعال، عدالت ‌محور، و برخاسته از اراده‌ی مردمی وتوسط نمایندگان منتخب وواقعی آنها برای زیستن درجامعه‌ای انسانی. بدون صلح، آزادی پایدار نیست؛ و بدون آزادی، صلح معنا ندارد.

این مانیفست ارتقاءیافته، می‌تواند نقطه‌ی آغاز بازتعریف حرکت‌های سیاسی آینده باشد. نه آلترناتیوهای تحمیلی، نه طرح‌های مهندسی‌شده‌ی خارجی، و نه بازتولید گفتمان‌های شکست‌خورده، هیچ‌کدام قادر به پاسخ‌گویی به نیاز تاریخی امروز برای گذار یا سرنگونی جمهوری اسلامی نیستند. تنها بازگشت به مانیفستی اصیل و برخاسته از بطن جامعه، و ارتقاء آن با مؤلفه‌های اخلاقی زمانه، می‌تواند راه را برای گذار از جمهوری اسلامی بگشاید.

جنبش «زن، زندگی، آزادی» پایان نیافته است؛ بلکه در دل جامعه، درحافظه‌ی جمعی و در رفتارهای روزمره ادامه دارد. اکنون، با دمیدن و اضافه‌کردن خواست ضد جنگ – که در زیر پوست جامعه درجریان است – یعنی افزودن مفهوم بنیادینِ «صلح» به آن، می‌توان گام تازه‌ای آغاز کرد.

مانیفست «زن، زندگی، صلح، آزادی» نه ‌تنها بیانگرخواست رهایی، بلکه نقشه‌ی راهی برای آینده‌ای انسانی در جامعه‌ی ایران است.

مانیفست «زن، زندگی، صلح، آزادی» باید امروز به‌عنوان نقطه‌ی تمرکزوهمگرایی تمامی نیروهایی تلقی شود که خواهان گذارمسالمت‌آمیز ازجمهوری اسلامی و تأسیس یک نظم دموکراتیک، انسانی و آزاد درایران‌اند؛ نیروهایی که به آزادی‌های مدنی، حقوق بشر، برابری جنسیتی، آزادی مطبوعات، سکولاریسم و حق تعیین سرنوشت باوردارند. چنین مانیفستی است که می‌تواند نقش ستون فقرات اخلاقی و سیاسی را در بازسازی انسجام ملی ایفا کند؛ انسجامی که پیش‌تردرجریان خیزش «زن، زندگی، آزادی»، برای مدت کوتاهی اما، پرشکوه، درساحت اجتماعی و تاریخی ایران محقق شد و شالوده‌ی یک آگاهی نوین جمعی و یک انسجام ملی را پدید آورد.

در چنین شرایط بحرانی، به ‌ویژه پس ازجنگ اخیروشکاف‌های فزاینده‌ای که در میان گروه‌ها و بیانیه‌های متکثر سیاسی پدید آمده است، به ‌روشنی می‌توان دریافت که هیچ بیانیه یا ابتکاری برای همه ‌پرسی، انتقال قدرت یا گذار سیاسی مسالمت آمیزدرایران – و حتی جریان سومی که شکل گرفته – بدون لحاظ ‌کردن محور مانیفستیِ «زن، زندگی، صلح، آزادی» نمی‌تواند به ایجاد همبستگی ملی پایدار بینجامد. تجربه‌ی پس ازجنگ ۱۲ روزه و نیز واکنش جامعه به فراخوان‌های مختلف نشان داده است که شعارهای انتزاعی، بدون ریشه درتجربه‌ی زیسته‌ی مردم و بدون پیوند به حافظه‌ی سیاسی و اخلاقی جامعه، ناتوان از ایجاد وحدت و همبستگی ملی برای گذاراز جمهوری اسلامی هستند.

برخلاف بیانیه‌های متعدد و گروه‌های متنوعی که پس از آغاز جنگ شکل گرفته‌اند – که اغلب ازانسجام وافق همکاری مشترک بی‌بهره‌اند – مانیفست «زن، زندگی، صلح، آزادی» همچنان تنها کلید ممکن برای بازآفرینی آن انسجام تاریخی است که یک ‌بار در جریان خیزش ۱۴۰۱ در جامعه‌ی ایران پدید آمد. با این حال، هنوز توجه جدی و درخوری به این ظرفیت حیاتی نشده است. بازگشت آگاهانه به این مانیفست، و ارتقاء آن به‌مثابه‌ی «افق وحدت سیاسی-اجتماعی- فرهنگی» برای همه‌ی نیروهای دموکراسی ‌خواه، ضرورتی تاریخی استراتژیک و نه صرفاً تاکتیکی است.

با این‌همه، پرسش محوری همچنان پابرجاست:

آیا این انسجام می‌تواند باردیگردرشرایط کنونی، و در برابر دیوارهای بلند تفرقه، پراکندگی، فرقه‌گرایی و انسداد سیاسی بازسازی شود؟

آیا در میانه‌ی جنگ‌های فرسایشی در فضای رسانه‌ای، قطب ‌بندی‌های مسموم و رقابت‌های بی‌ثمردرمیان نیروهای مخالف جمهوری اسلامی، هنوزامکانی برای اتحاد معنادارباقی مانده است؟

پاسخ به این پرسش، اگرچه دشوار است، اما منفی نیست. به ‌شرط آن ‌که:

«زن، زندگی، صلح، آزادی» دوباره به‌ مثابه‌ی زبان مشترک وافق اخلاقی نیروهای تحول‌خواه درآید و نیروهای سیاسی ازمنازعات بی اثروتخریت متقابل بگذرند وبرگفت وگو، همکاری وتمرکزبراهداف مشترک وآموختن از تجربه گذشته تکیه کنند.

در چنین چارچوبی، مانیفست «زن، زندگی، صلح، آزادی» می‌تواند بار دیگر نقش تاریخی خود را ایفا کند و به جایگاه شایسته‌اش، به‌عنوان محورانسجام ملی و راهنمای گذاردموکراتیک، دست یابد.

توضیح:

۱- چرا می‌توان «زن، زندگی، صلح، آزادی» را مانیفست نامید؟

مانیفست دراینجا یک واژه‌ی سیاسی-اجتماعی است که به بیانیه‌ای عمومی، گفته می‌شود که اهداف، ارزش‌ها، خواسته‌ها و جهان‌بینی یک جنبش یا نیروی سیاسی را به زبان روشن بیان می‌کند:

- زن: در این‌جا، یعنی در جامعه‌ی مردسالار ایران، نماد آغازین دگرگونی اجتماعی است؛ نماد مقاومت در برابر پدرسالاری، بازشناسی بهره‌برداری سیاسی از بدن زن و زیست روزمره‌ی او، و به‌ رسمیت‌ شناختن نقش محوری آنان در تحولات جامعه، به‌عنوان کنشگر، نه سوژه‌ی سرکوب

زندگی: نفی هرگونه مرگ‌اندیشی ایدئولوژیک، دفاع از کرامت انسانی، از حقوق اولیه و زیست‌ پذیر بودن جامعه بر مبنای یک ساماندهی دموکراتیک،سکولار و آزاد

صلح: نفی خشونت، جنگ، و هر گونه سلطه‌گری – چه از درون و چه از بیرون؛ خواستن جهانی عاری از مرگ و ویرانی
- آزادی: نه فقط آزادی سیاسی(آزادی مطبوعات و اجتماعات و احزاب)، بلکه رهایی از ترس ابراز عقیده، از سلطه ایدئولوژی های تحمیلی، از سانسور، زندان و شکنجه و سرکوب

این مقاله با تغییر اندکی در تیتر آن ابتدا در سایت زمانه منتشر شده است

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد