در مورد پرسمان "آلامان"های(یورشهای) ترکمن از دیرباز نوشتههایی در کارهای تاریخی پیش کشیده می شوند، اما تا همین اواخر هم ناسازگارترین نگرشها و داوریها در درباره آن گفته شدند. رجال و مقامات فئودال ایرانی و برخی از نویسندگان اروپای غربی و روسی سده نوزده "آلامان"ها را به مثابه پیشه اصلی ترکمنها بررسی و بصورت تهمت آمیزی به تمامی مردم ترکمن انگ راهزنی همگانی زده می شد. در این بین، در برخی موارد، "آلامان گری" نتیجه شرایط جغرافیایی – فقرمادی و منابع ترکمنها اعلام میشدند (1) و در موارد دیگر - با "گرایشات راهزنی" ترکمن ها توضیح داده میشد که گویا هیچگاه به کار کردن خو نگرفته اند(2). البته، تاریخ نگاران شوروی نمیتوانستند در برابر چنین اتهام وحشتناکی سخنی نگویند. از نویسندگان مجموعه "روسیه و ترکمنستان در سده 19"آ.گ.سولوویف" و آ.آ.سنیکوف به طور قاطعانهای علیه گرایش اعلام کردن آلامانها به عنوان کار و مشغله اصلی ترکمنها اعتراض کردند(3). اما متأسفانه نویسندگان نامبرده نتوانستند در مواضع درست باقی بمانند و تلاش کردند هر چند بسیار با دوراندیشی "آلامان" را توجیه کنند که باعث انتقاد منصفانه در صفحات مجله "مسائل و تاریخ" شد. اشتباه بزرگتر دیگری توسط "آ.ای.آکاتووا "انجام شد که تلاش کرده بود ادعا کند که "آلامان"ها جنگ عادلانه آزادی بخش مردم ترکمن بوده است، سعی شد سرقتها و حتی تجارت برده توجیه شود(5). در این میان، منابعی به ما این امکان را میدهند که با جزئیات کافی به بررسی ماهیت و جوهر اجتماعی "آلامانگری" بپردازیم و ارزیابی درستی از آن به دست آوریم. دادههای گوناگونی در باره "آلامان"ها در تواریخ خیوه "مونس و آگهی" و آثار تاریخی ایرانی سده نوزده موجود هستند. کم و بیش تمام سیاحان اروپایی که در سده نوزده از ترکمنها بازدید کردند در مورد "آلامان"ها نوشته بودند. بی شک، همه این منابع نیازمند رویکرد بسیار انتقادی هستند، اما در مقایسه با آنها مطالب کاملا قانع کننده ای ارائه میدهند. گذشته از این، افسانههای ترکمنی جمع آوری شده توسط "گ.ای. کارپوف" (6) و دیگر قوم شناسان به ما امکان می دهند تا برخی ویرایشها را در نمودارهای منابع نگاشته شده انجام دهیم. این اثر بر پایه تجزیه و پردازش کم و بیش دویست یورش ("آلامان"ها و "چاپاوول" ها.[چپاول ها]) است که با تمامی ناهمگونیها در منابع و پژوهشهای موجود نویسنده شرح داده شده است. همچنین از گفتههای کلی در مورد آلامان ها، که توسط ناظران و پژوهشگران سده 19 انجام گرفته بود، آثار "گ.ای. کارپوف"، روایتهای ترکمنی که بطور دلسوزانهای توسط "س. ن.یمودسکی"،"خ.خانوف" و برخی اشخاص دیگر گزارش شدهاند و آثار شاعران ترکمن سده های 15 - 19 و مطالب آرشیوی استفاده شده است. پیش از هر چیز، باید گفت که "آلامان"ها به طور ویژه پیشه ترکمنها نبودند: یورشهای غارتگرانه برای همه جوامعی که روابط نیمه پدرسالارانه- نیمه فئودالی بر آنها حاکم است، اعم از منطقه کوهستانی قفقاز ، توارقهای صحرای مرکزی در شمال افریقا، بادیه نشینان عربستان سعودی و تانگوتهای آسیای مرکزی در سدههای هیجده و نوزده، یا اسکاندیناویاییهای عصر وایکینگ ها باشند، یک پدیده رایج و معمولی است. خود ترکمنها اغلب مورد تاخت و تاز فئودالهای همسایه به ویژه ایرانیان قرار میگرفتند. آثار تاریخی ایران پر از گزارشهایی از حمله سپاهیان ایران به روستاهای ترکمننشین، ویرانی روستاها، سرقت احشام، نابودی و بردگی مردم است. در سال 1809، سپاهیان ایرانی "محمد ولی میرزا" سرزمینهای ترکمنها از نساء تا تجن را غارت و ویران کردند. «بسیاری از ترکمنها با شمشیرهای سپاهیان "محمد ولی میرزا" کشته شدند و بسیاری را اسیر کردند. جنگجویان غنایم مناسبی بدست اوردند که در مجموع متشکل از صد هزار رأس دام بودند.
بسیاری (ترکمن ها) را سر بریدند و سرهایشان را به دربار شاه فرستادند.»( 7). شاهزاده ایرانی م"حمدقلی میرزا" در سال 1813 سپاهیان و نیروهای نظامی بسیاری را فرستاد «... بطوری که سپاهیان کشتند، به اسارت گرفتند و قبیله تکه ، ساکنان بامی و بورما، نجیب ترین و اصیل ترین این قبیله را غارت کردند. منصوبین در روز تعطیلی افطار حمله غافلگیرانه ای را انجام دادند؛ با اولین حمله، گروه زیادی از مردان قربانی شمشیر شدند، دو هزار جوان، مرد و زنان زیبا اسیر شدند. سپاهیان با بیش از پنجاه هزار شتر، گاو نر، گوسفند، اسب، مادیان و اموال به غنیمت گرفته شده، بازگشتند»(8). بیشتر زمانها ، چنین اردوکشهایی رسماً " سرکوبگرانه و ماموریت" اعلام می شدند ، هر چند در واقعیت ، در شرایط جنگ مداوم مرزی ، تعیین اینکه چه کسی "به سادگی" حمله کرده و چه کسی حمله "واکنشی" انجام داده غیرممکن بود. آلامان به عنوان نوعی جنگ تاریخ طولانی دارد. خاستگاه آلامان ها به دوره تجزیه سیستم اشتراکی بدوی باز می گردد، زمانی که نوع اصلی جنگ به یورشهای غارتگرانه تبدیل میشدند که به عنوان منبع درآمد ثابتی برای اشراف قبیلهای عمل میکرد. اشراف به هر شیوه ممکن دشمنی بین قبیلهای را بر میانگیختند و تلاش میکردند زحمتکشان را در این یورشها درگیر کنند و از این راه شمار نیروهای خود را افزایش دهند. آنطور که در زیر نشان خواهیم داد، این ماهیت غارتگرانه آلامان ها در سده نوزده بودند، زمانی که روابط نیمه پدرسالارانه و نیمه فئودالی در بین ترکمن ها حاکم بودند. حاکمان فئودال از آلامانها به مانند یکی از انواع جنگهای داخلی فئودالی معمولی و همچنین به عنوان وسیلهای برای سرکوب اقوام و طوایف «سرکش» ترکمن که سعی در کنار زدن یوغ ظلم و ستم داشتند بهره برداری میکردند. پیش از پرداختن به مسئله ماهیت اجتماعی آلامان، نیاز است روشهای سازماندهی و هدایت آلامان را برجسته کنیم و همچنین دریابیم که آنها بیشتر و هماره به کدام اهداف رهسپار میشدند. "آلامان" به یورشی نامیده میشد که توسط یک دسته با کمیتهای گوناگون - از چند نفر تا 2-3 هزار سوارکار انجام میگرفت. آن را میتوان هم در زمان صلح و هم در زمان جنگ انجام داد (9). "آلامان" همچنین نامی بود که به گروهی که حمله را انجام میداد و به جنگجوی شرکت کننده در این یورش داده میشد. برای هر یورش، یک گروه ویژه تشکیل میشد که پس از بازگشت از هم میپاشید. بیشتر نویسندگان روسی سده نوزده شمار رایج دستههای آلامان گرها را از 150 نفر و بالاتر مشخص میکنند (10 (، اما دادههای وقایع نگاری شرقی این امکان را فراهم می کند که اصلاحاتی در این نظر ایجاد شود و شمار رایج این دسته از 25 تا 500 نفر تعیین شود. کل سازمان آلامان به عهده یک سردار بود که هدف حمله را انتخاب میکرد و درباره طرح و نقشه یورش میاندیشید و عملاً آنرا را رهبری میکرد. دستههای بزرگ گاه توسط چند سردار هدایت میشدند. سرداری که این یورش را میاندیشید، انگیزه وخواست خود را در روستاها ابراز میکرد و در روز تعیین شده همه کسانی که میخواستند در یورش شرکت کنند، به عنوان یک آیین کلی به سراغ او میآمدند، همه آلامانچیها سوارکار بودند، اگرچه گاهی در ترکیب گروههای بزرگ پیاده نظام شترها نیز وجود داشتند (11) .
توجه زیادی به سلاح و تجهیزات میشد. مشارکت کنندگان "آلامان"ها هماره به خوبی خود را مسلح میکردند - بسیار بهتر از نیروهای نظامی ترکمن در کل. گروه "آلامان چی"ها که در سال 1833 با "برنز" روبروشده بودند، کاملاً مسلح به شمشیر و نیزه بودند. بسیاری از سوارکاران ترکمن تفنگهای سواره نظام داشتند(12). بعدها، "بیکوف" همچنین به تسلیح خوب "آلامانچی"ها اشاره میکند(13). گروههای کوچک قافله نداشتند: سواران ذخیره گوشت گوسفند سرخشده (بدیهی است: قوورما) و کلوچه هایی برای خود( 14 ) و ذرت خوشهای برای اسبها (15) با خود میبردند. دستههای بزرگ، بهویژه آنهایی که راه بسیار دوری را می پیمودند، هماره دارای یک قافله (کؤچ) بودند که دارای شترهایی بود که با علوفه و آب بارگیری شده بودند. بویژه دستههای بزرگی که شمار آنها چند هزار سوارکار بودند، گاهی دسته ای را از پیش برای حفر چاه به محل استراحت میفرستادند( 17). نردبان از ابزار محاصرهای بود، که "آلامانچی"ها گاه آنرا با خود میبردند (18). بی شک جالب است توضیحی از رایج ترین هدف "آلامان" ها داده شود. حتی زمانی که "آلامان" ها در زمان جنگ اجرا می شدند، یکی از روش های اجرای آن، و بویژه در زمان صلح بود، بسیار به ندرت به سمت نیروها و دژهای دشمن رهسپار می شدند. بین 142 "آلامان" سده 19 اهدافی که آنها را می توان تعیین کرد، تنها 14 مورد از این قبیل وجود داشتند. در تمام موارد دیگر، "آلامان"ها به اهداف غیر نظامی - روستاها، شهرها، کاروان ها، گله ها وغیره- فرستاده می شدند، فرقی نمی کرد این اتفاق در زمان صلح رخ داده باشد یا زمان جنگ. اغلب، "آلامان"ها به روستاهای بدون استحکام یا استحکام ضعیف، کوچ نشینان، گلههای مراتع و گروههای جداگانه مردم که از روستاها دور شده بودند (شکارچیان، معدنچیان زغال چوب، جمع آوری کنندگان سوخت) فرستاده میشدند - 107 یورش از 142 مورد. نوع بسیار رایج "آلامان"ها سرقت در راه های اصلی بخارا به اورنبورگ، بخارا به مرو (جاده رپتک) و غیره بود. در جاده ها، "آلامانچی" ها در کمین کاروان های تجاری و زائران بودند. حملات به روستاها و شهرهای مستحکم بسیار کمتر روی میداد - فقط 6 مورد. بنابراین، جمعیت روستایی، یکجانشینان و کوچنشینان (از جمله ترکمن) دستخوش بیشترین آسیب ها از "آلامان"ها میشدند. مهم ترین آماج تصرف در "آلامان"ها اسیران (به ویژه اسیران زن) و دام بودند. "آلامان"ها نه تنها توسط ترکمنها، بلکه توسط کردها، افغانها و دیگران انجام میشدند، بن مایه بنیادین بردهداری بودند که چنانکه روشن است در آسیای مرکزی تا زمان پیوستن آن به روسیه و سپس در دیگر کشورهای خاورمیانه ادامه داشت. آنها مردم در مزارع، چوپانان، بازرگانان و بیگانه ها- افراد بی کس را اسیر می گرفتند. اسیران را هماره در بازارهای برده فروشی خیوه، بخارا و ایران میفروختند، اما گاهی آنها را در روستاهای ترکمن نشین (بعنوان: غول، غیرناق) نگاه میداشتند یا به ازای باز خرید ها این اسرا را آزاد می کردند. همچنین برای ربودن احشام تلاش می کردند؛ اگر لازم می شد آن را به بیابان و صحرا می راندند، در وهله نخست شتر، گوسفند و تنها پس از آن گوسفندها را می گرفتند. اگر فاصله کم بود، هر دامی از جمله الاغ، گاو و گاو نر گرفته می شد. هرگونه اموال ارزشمند دیگر نیز به غنیمت گرفته میشدند. در یک "آلامان" خوب و موفقیت آمیز غنایم (اُلجا) میتوانند بسیار قابل توجه باشند: طلا، پارچههای گرانقیمت، صدها اسیر، دهها هزار راس گاو(19). حتی در موارد رایجتر، هنگامیکه نتایج بسیار ناچیز و ناقابل بودند، "آلامان"ها ویرانی وحشتناکی را برای مردمی که دستخوش سرقت قرار میگرفتند، بهوجود میآوردند.
"آلامان"ها به ندرت بدون کشتن تمام می شدند. گاهی اوقات صدها نفر جان خود را از دست می دادند و کل مناطق ویران می شد. آلامانها اغلب در پاییز اجرا میشد، اما در دیگر زمانهای سال نیز وجود داشتند. از 114 "آلامانی" که زمان انجام آنها با موفقیت تعیین می شدند، 40 مورد در پاییز، 21 مورد در زمستان، 26 مورد در بهار و 27 مورد در تابستان روی می داد. در این بین لازم به یادآوری است که از 27 یورش تابستانی، 24 یورش در طول جنگ انجام شده اند؛ یورش های غرتگرانه "معمولی" نسبتاً به ندرت در تابستان انجام می شدند. اما به طور کلی، مردم می توانستند در هر زمانی از سال انتظار حمله را داشته باشند، به ویژه که عملیات نظامی اغلب دقیقاً در آلامانها و بدون هیچ هشداری آغاز میشدند. روشهای انجام یورشها شباهت زیادی با یورشهای دیگر مردمان کوچنشین داشتند. این روشها برای یک دسته کوچک 50-100 سوارکار و برای یک ارتش 2-3 هزار نفری متفاوت بودند. اقدامات یک دسته کوچک سواره نظام مبتنی بر سرعت و حرکت در خفا، ضربه سریع ناگهانی و همچنین خروج سریع با غنایم بود. یک گروه مهم می توانست - با نیروی علنی، متفاوت عمل کند. البته پنهان کاری در اینجا نیز لازم بود، اما برای گروه دیگر: برای اینکه به دشمن ازپیش هشدار داده شده بود، در برابر حمله پنهان نمی شدند. تاکتیک های دسته کوچک یورش سردار یوموت - ساری- قارنای در آخال در تابستان سال 1817میتواند نمونهای این امر باشد. من داستان و ماجرای" آگهی" را نقل میکنم (درترجمه: پ.پ. ایوانوف ):« روز دوشنبه ، 28 ام آن ماه (28شعبان 1232هجری برابر ژوئیه 1817) ساری - قارنای همراه با صدها سوارکار چابک منتخب از یموتها، از خان مجوز انجام یک یورش را دریافت کردند. گروه ضمن ورود به شنزارهای های غرب (مازار: مزار) "یومی محمود آتا" مقدس و حرکت از راه غیر مستقیم، به یکی از چاه های واقع در سمت دیگر آخال (20 ) در فاصله یک روز پیاده روی، آمدند. گروه با حمله سریع (به تکه ها)، چهارده نفر را کشته و غنایم بزرگی از جمله ششصد شتر را برداشتند و برگشتند. در نیمه ماه رمضان آنها (جنگجویان) مورد استقبال خان قرار گرفتند و او مورد عنایات و پاداش بسیار مفتخر شد. کل این اردوکشی و حمله 20 روز به طول انجامید(21). در این داستان موجز و کوتاه به وضوح تمام ویژگیهای یورش را که توسط یک باند حرفهای آلامانچی ها تحت سرپرستی رهبر راهزنان معروف نیمه نخست سده نوزده انجام شد، ظاهر میشوند. همه چیز در اینجا بصورت تیپیک است - کمیت گروه، ترکیب آن ("سواران چابک برگزیده") و حرکت سریع در خفا (40-50 کیلومتر در روز «از راه غیر مستقیم» و یک یورش ناگهانی به کوچ نشینان صلح دوست که با کشته شدن 14 نفر بپایان رسیده (بدون تلفات به مهاجمان) و با سرقت تعداد زیادی دام، یعنی ویران شدن بسیاری از خانوادهها و حتی دریافت "نعمت ها و پاداش های عالی" برای قتل و سرقت از سازمان دهنده این جنایت، یعنی خان خیوه. باید اضافه کرد که دلیل این و بسیاری دیگر یورش ها، عدم تمایل سرسختانه تکههای آخال به فرمانبری و تبعیت از خان خیوه بود. حملهای که در پاییز 1879 توسط آلامانچیها آخال به یکی از روستاهای یوموت در 20 ورستی کراسنوودسک انجام شده بود، به آنچه توسط دیگری توصیف شده بسیار نزدیک است. 300-400 سوارکار، مسلح به شمشیر و تفنگ و اسب های کهر، مخفیانه از صحرای بین قیزیل-آروات و کراسنوودسک عبور کردند و در 16 اکتبر، قبل از سپیده دم، فریاد زنان به روستایی با50 چادر حمله غیر منتظره ای انجام دادند. مقاومت سازمان نیافته به سرعت شکسته میشد (در این لحظه تقریباً هیچ مردی در روستا وجود نداشت)، پیرمردها و پیرزنان کشته میشدند، حدود 100 زن قبل از اینکه پادگان کراسنوودسک فرصت کمک داشته باشد به اسارت درآمدند. دلیل این یورش، تمایل اشراف فئودالی- روحانی مرتجع آخال برای انتقام گرفتن از یوموتها برای انتقال داوطلبانه آنها به تابعیت روسیه بود(22).
حملات بزرگی که توسط گروههای نیرومند روی می داد هماره تا حدودی متفاوت انجام میشد. چنین گروهی با رسیدن به منطقه ای که برای دستبرد در نظر گرفته شده بود، در آنجا اردو می زد و گروههای کوچکی را به همه سو فرستاده و کل منطقه پیرامون را در معرض سرکوبی و تاراجگری قرار میدادند. برای نمونه، یورش یک گروه دوهزار نفری از ترکمنها، ازبکها و غاراغالپاقهای خوارزم به رهبری" آلشبِی" به آخال در زمستان 1818 میلادی انجام شد(23). جالب است که خود شیخالاسلام قطبالدینخوجه، رئیس روحانیت خیوه، آلامانچی معروف در این یورش شرکت کرده بود. یورشها به چندین مرحله تقسیم میشدند. مرحله اول تجمع و جلسه گروه بود که طی آن سرداری نقشه یورش را ابلاغ میکرد و بقیه شرکت کنندگان سوگند یاد میکردند که این طرح را مخفی نگه دارند و از آن سردار اطاعت کنند. این تجمع و جلسه دور از مکانهای پرجمعیت تعیین می شد. مرحله دوم حرکت به منطقه یورش بود. دستههای کوچک بهطور مخفیانه، اغلب از گذرگاه های شبانه (بهویژه در کوههای کؤپت داغ)، در امتداد مسیرهای کویری و کوهستانی کمتر شناخته شده می رفتند. طی یک شبانه روز اغلب 50-60 کیلومتر را طی می کردند. در طول حرکت معمولاً دو نفری از گشت ها محافظت می شد، اما به طور کلی پاسداری و حفاظت بد انجام می شد. مرحله سوم نزدیک شدن به هدف و محل یورش بود. در این بین، دسته های بزرگ، به عنوان یک قاعده، نیروهای خود را به عقب میفرستادند تا به آرامی عمل کنند (این یک شیوه و اسلوب استپی باستانی بود که ترکمن ها به شدت به آن پایبند بودند). گشتهای سواره به جلو فرستاده میشدند که قرار بود شناسایی انجام دهند و در صورت امکان "اسیری" را بگیرند که از گفته های آن برای گزینش نهایی هدف و تدوین طرح حمله استفاده میشد. به هدف مورد نظر اغلب در شب نزدیک میشدند. مرحله چهارم حمله و گرفتن غنایم بود. در اینجا تکنیک ها بسته به ماهیت هدف و موقعیت بسیار متنوع بودند. آلامانچیها همیشه تلاش می کردند از جنگ اجتناب کنند. اگر نیروها (پادگان، کاروان) در نزدیکی هدف حمله بودند، آنها سعی می کردند با یک حمله ساختگی و فریبنده توجه را منحرف کنند. می کوشیدند به طور ناگهانی، بیشتر در سپیده دم یا شب، به روستاهای بدون استحکام و کوچ نشینان بتازند. برای دست برد زدن به روستاهای مستحکم، از شیوه و روش دیگری استفاده میشدند – شبها در کمین دروازه ها مستقر می شدند و در سپیده دم، به محض اینکه ساکنان شروع به بیرون راندن دامهای خود میکردند، به سرعت وارد روستا میشدند(24). شهرها و قلعهها را اغلب با ورود ناگهانی از طریق دروازههایی که در روز بازار باز بودند، تصرف و غارت میکردند(25). در هر صورت، تصرف و بچنگ در اوردن نقاط مستحکم برای آلامانچیها که ابتدایی ترین تجهیزات محاصره را در اختیار داشتند، کار آسان و پرخطری نبود. به دلیل نداشتن زمان و وسایل لازم برای محاصره درست، آلامانچی ها (چنانچه فرصتی برای تصرف قلعه با یک حمله غافلگیرانه وجود نداشت) ترجیح میدادند کار خود را به اسارت در آوردن دهقانان در مزارع، چوپانان، معدنچیان زغال سنگ و جمعآوران سوخت محدود کنند. حمله به کاروان ها اغلب با کمین کردن انجام میشدند. در چنین مواقعی معمولاً کاروان مجال مقاومت جدی را نداشت، اما گاهی راهزنان با دفاع سازمان یافته مواجه می شدند. افراد کاروان شترها را به صورت دایرهای ردیف میکردند، آنها را (همه یا فقط ردیف بیرونی) روی زمین میگذاشتند و شروع به تیراندازی میکردند و گاهی همه حملات را دفع می کردند(26).
مرحله پنجم بازگشت با غنایم بود. این لحظه، لحظه خطرناکی بود. گروهی از آلامانچیها که غنایم بارگیری شده داشتند، اغلب تحت پیگرد و تعقیب شدید قرار میگرفتند و گاه تمام غنایم را از دست میدادند و حتی به هلاکت میرسیدند. از این رو ، در زمان عقب نشینی ، لزوماً نگهبانان و پاسداران اعزام میشدند، چاه ها در طول مسیر حرکت پر و پوشیده می شدند تا از تعقیب و گریز جلوگیری شود، کمین هایی برپا میشدند که بیش از بار ها تعقیب کنندگان بی احتیاط را نابود میکرد(27)، شیوه و روش دیگری نیز رایج بود- کشاندن و اغوا کردن تعقیب کنندگان به عمق شن زارها و وقتی آنها از گرما و تشنگی ضعیف می شدند در آنجا آنها را از بین می بردند(28). روش ویژِه ای برای تحریک تعقیب کنندگان و فریب آنها به اعماق صحرا وجود داشت – روغن نباتی ذوب شده در ماسه ریخته می شد که برای مدت طولانی در شن باقی می ماند و موجب توهم کامل نیروی اسب تازه می شد(29). تعقیب کنندگان ضمن دیدن این مسئله، آهنگ حرکت را تسریع میکردند، و مطمئن بودند که در شرف برخورد با دسته ای در حال عقب نشینی هستند و از چاه ها به شن زار های بسیار دور بی آب میرفتند، جاییکه در آنجا از تشنگی به هلاکت میرسیدند یا به کمین می افتادند. اما اغلب برعکس آن روی می داد: صدها آلامانچی مانند یکی از "مشهورترین" سردارهای تکه - محمد شیخ(30 ) در حملات ناموفق جان خود را از دست میدادند. آلامانچی های اسیرشده معمولاً بیامان و بدون هیچ ترحمی کشته میشدند - فقط گاهی اوقات آنها میتوانستند خود را با پول هنگفت از اسارت بخرند: برای نمونه، "تیقما سردار" به ازای 1000 تومان خریده شد. پس از بازگشت یا در آخرین حمله، دارایی بدست آمده از آلامان - تقسیم غنایم – آغازمی شد. برای ما دقیقاً قوانین توزیع غنایم ناآشنا است. همه آگاه ترین نویسندگان ادعا می کنند که سهم سردارها به طور قابل توجهی بیشتر از سهم شرکت کنندگان عادی بود؛ گذشته از این، بر پایه برخی داده ها، بخشی از غنایم به روحانیت داده می شد(31). آلامانچی های خیوه طبق قوانین شریعت یک پنجم غنایم را به خان میدادند. این سهم «غان»(32 ) نام داشت. شکی نیست که هدف مستقیم و مهم آلامان از نظر شرکت کنندگان آن غارت و راهزنی بود. غنایم تسخیر شده به طور مداوم در توصیف آلامان ها قید می شوند، حتی اگر همه جریان یورش به صورت کوتاه و کلی شرح داده شود. امکان ناپذیر بودن تصرف غنایم هم توسط شرکت کنندگان و هم توسط آلامان ها و نویسندگان و وقایع نگاری به عنوان شکست آلامان تلقی میشدند. چه کسی این یورشهای غارتگرانه را سازماندهی و در آنها شرکت میکرد؟ آیا آنها پیشه کل مردم بود یا فقط بخشی از آنها؟ منابع پاسخ نسبتاً کامل و قطعی به این پرسشها می دهند. آثار مغرضانه ایرانی که برخی از مورخان اروپایی آن را بدون انتقاد پذیرفته بودند، آنطور که در بالا گفته شد، میکوشیدند ترکمنها را مردمی آلامانچی نشان دهند که راه زنی منبع اصلی زندگی آنهاست. رضاقلی خان، یکی از رجال ایرانی در میانه سده نوزده، درباره ترکمنها مینویسد: «نه به غله کاری و نه (به طور کلی) به کشاورزی که اساس آبادانی کشور است (آنها مشغول نیستند) - تمام وقت خود را در یورشها صرف میکنند و یکسره از فروش اسیران تغذیه میکنند»(33).
"وامبری" تقریباً همان را نوشته است و این سخنان را بسیاری از کارشناسان ترکمنستان مانند ، پ.س.واسیلیف، مایر و غیره ، ضمن تکمیل این تهمت با قضاوت و بحث جدی درباره آنکه علت آن چیست که آلامان را به پیشه اصلی ترکمنها تبدیل کرده است، چنین تکرار میکردند: طبیعت و سرشت فقیرانه ترکمنها یا نوعی "گرایش و تمایل ذاتی ترکمن ها به راهزنی" . این استدلالهای کلی جایگزین پژوهش واقعی حقایق شدند و هیچ ارتباطی با حقیقت نداشتند. برای متقاعد شدن به پوچ بودن ایده آلامان ها به عنوان منبع اصلی امرار معاش ترکمن ها، یا حداقل پیشه ای که برای اقتصاد آنها اهمیت جدی داشت، کافی است اطلاعاتی در مورد نتایج آلامانهای ترکمن های خیوه در سال 1818 بر اساس وقایع نگاری" آگهی" ذکر کرد (34). صلاح است به دو دلیل امسال را انتخاب کرد: نخست اینکه در سال 1818 آلامان های خیوه در آخال به ویژه شدت یافتند. دوم اینکه، آلامان های امسال به طور ویژه با جزئیات، تا حملات کوچکی با نیروی 30-40 نفر توصیف شده اند. از این رو، جای ترس و نگرانی نیست که دادههای مربوط به ابعاد غنایم آلامانچیها در سال جاری، که توسط "آگهی" ارائه شدهاند، کمتر از میانگین "میزان" واقعی خواهد بود – بلکه برعکس است. "آگهی" از 9 یورش در سال 1818، از جمله درباره یک حمله بزرگ با شرکت 2000 سوارکار و 7 حمله کوچکتر با شمار شرکت کنندگان از 30 تا 700 نفر خبر می دهد. در یک مورد، شمار گروه گزارش نشده است، اما از چگونگی اقدامات و تعداد سردارها می توان حدس زد که چند صد سوارکار در این حمله شرکت کرده اند - به احتمال زیاد از 300 تا 500 نفر. شمار کل آلامانچی ها که در حملات سال 1818 شرکت کرده بودند تقریباً 3700 تا 3800 نفر هستند. در این بین، بر اساس نامهای رهبران نظامی که در بزرگترین یورش سال 1818 - یورش "آلاش بِی" - شرکت کردند، گروه دو هزار نفری او عمدتاً از ازبک ها بودند و برخی از گروه های دیگر نیز ترکیبی مختلط از ازبک-ترکمن داشتند. بدین ترتیب بعید است که بیش از 2500 ترکمن خیوه در آلامان های 1818 شرکت کرده باشند. البته این شمار زیادی است. اما باید در نظر گرفت که در همان زمان تنها در خیوه حداقل 7-8 هزار خانوار یوموت وجود داشتند ( 35 )، که هر خانواده دو سوار مسلح عرضه کرده است، یعنی در مجموع 14 تا 15 هزار سوارکار موجود بودند. ما برای این دوران اطلاعاتی در مورد شمار دیگر قبایل ترکمن - چوودورها، امرلی، گوکلن، غاراداشلی، آتا و غیره نداریم، اما بر اساس تعداد جنگاورانی که آنها در سال 1827(36) ارائه دادند و شمار این قبایل در نیمه دوم سده نوزده و آغاز سده بیست(37)، آنها روی هم رفته کمی کمتر از یوموتها بوده اند. معلوم می شود که از 12-15 هزار خانواده که قادر به دادن 25-30 هزار جنگجو بودند، فقط 2500 سوارکار در این یورش ها شرکت کرده اند، یعنی 1 سوارکار برای 5-6 خانواده.
و اینها شدیدترین یورشها در سال است! اما در واقع شمار شرکت کنندگان در آلامان از این هم کمتر بوده است، زیرا از وقایع نگاری "آگهی"ا مشخص است که بسیاری از سردارها (سونباد سردار، مراد سردار، ساری قارنای) و با انها البته همکاران آنها، طی سال نه یک، بلکه در دو یا سه آلامان شرکت میکردند. با مقایسه همه این داده ها، می توان ادعا کرد که تنها شمار کمی از ترکمن ها در آلامانهای سال 1818، چه بساً نه بیش از 5-10 درصد از مردان آماده رزم، شرکت کردند. داده های همه سال های دیگر ارقام حتی کمتری را ارائه می دهند. این را نیز باید در نظر گرفت که هر آلامانی به طور کلی دوام چندانی نداشت. حتی آلامان های خیوه، که عموماً در ارتباط با نیاز غلبه بر غارا قوم طولانی تر بودند، معمولاً بیش از 20-25 روز دوام نمی آوردند. بدین ترتیب، آلامان ها نمی توانستند برای مدت طولانی توجه شرکت کنندگان آن را از فعالیت های دیگر منحرف کنند. اکنون نگاهی به غنایم آلامانچی ها در سال 1818 میافکنیم. تقریباً همه آلامان های سال 1818 "موفق بودند" و اطلاعات مربوط به غنایم و شمار اسیران با جزئیات فراوان ارائه شده اند(به جز گزارش شمار دام های دزدیده شده در جریان یورش بزرگ آلش بِی (به آخال). در طول هشت یورش باقی مانده، روی هم رفته 1450 شتر و حدود 5000 قوچ به سرقت رفته بود، بدون احتساب دیگر اموال غارت شده (در باره آن به تفصیل سخنی نرفته است ، زیرا ظاهراً ارزش خاصی نداشته است) و شمار کمی - نه بیش از ده ها - اسب های باز پس گرفته شده. یک پنجم غنایم غارت شده به خان خیوه اختصاص می یافت. با احتساب این که 1700 تا 1800 نفر در این هشت یورش شرکت کرده بودند، می بینیم که هر آلامان به طور متوسط 2/1 شتر و حدود 2 قوچ بیشتر نداشتند. گذشته از این، در سال 1818، آلامانچی ها روی هم رفته اندکی بیش از 200 نفر را کشته بودند(38)، که نظر به «نرخ» معمولی تعیین شده در خیوه ،آنها میبایستی از خان 1000" تیللا" (نام واحد پولی بخارا. مترجم)، یعنی 4000 روبل نقره دریافت می کردند(39). نهایتاً از فروش 79 اسیر آورده شده، آنها میتوانستند تا 4000 "تیللا" (در واقع کمتر، چون یک پنجم اسیران نیز به خان می رسید) سود ببرند. در مجموع آلامانچیهای خیوه سال 1818 - ترکمن ها، ازبک ها و دیگران – می بایستی حدود 4 هزار "تیللا" دریافت می کردند که به طور متوسط برای هر نفر کمتر از یک و نیم "تیللا" بود. بنابراین، متوسط غنایم یک آلامانچی در سال 1818 حدود 2/1 شتر، 2 قوچ و از یک تا یک و نیم "تیللا" بود، بدون احتساب آنچه او در هنگام تقسیم اموال ناچیز دهقانان دزدیده شده آخال و تجن به دست آورده بود. به طور کلی این مقدار زیادی نیست. در واقع، نتایج مطالعه دیگر آلامان های سده های 15 تا 19، که شرح آنها در منابع حفظ شده است، حکایت از آن دارد که میانگین سهم شرکت کنندگان آنها اندک بوده است. البته یورشهای «موفقیتآمیز» بیشتری نیز وجود داشتند، زمانی که طلاهای به غنیمت گرفته شده را «در یک کفه اندازهگیری میکردند »(40)، زمانی که آلامانچی ها 40 هزار شتر و 80 هزار گوسفند را در یک زمان میدزدیدند(41 ) یا هزاران اسیر را به اسارت میگرفتند(42)، اما نخست اینکه، چنین مواردی انگشت شمار هستند، 2 تا 3 در 50 سال و دوم اینکه ، چنین حملاتی توسط دسته های 2-3 هزار سوارکار انجام می شدند، به طوری که آلامانچی های معمولی در هنگام تقسیم دوباره کم دریافت کردند.
گذشته از این، آنطور که در بالا روشن شد، در آلامان های سال 1818مانند سال های دیگر، تنها اقلیتی از ترکمن ها شرکت داشتند، تقریباً یک سوارکار برای 5-6 خانواده. "درآمد ناخالص" از آلامان ها اگر به طور مساوی بین تمام ترکمن ها توزیع می شد، بر پایه بهای خیوه نیمه نخست سده نوزده،( 43) به حدود 15 باتمان(باتمان، واحد اندازه گیری محصولات کشاورزی برابر پنجاه فونت یا گیروانکه است) گندم در سال برای هر خانواده می رسید. برای ارزیابی درست تر این داده ها باید گفت که در خیوه در نیمه نخست سده 19 جیره معمول یک برده 3 باتمان گندم در ماه ، یعنی 36 باتمان در سال بود (44). پوچ و یاوه بودن سخنان و ادعاهای تهمتآمیز مبنی بر اینکه آلامانها «پیشه اصلی» ترکمنها بودند کاملاً آشکار است. در واقع بیش از 5 تا 10 درصد از مردان ترکمن و در این بین فقط 10 تا 20 روز در سال در آلامان شرکت می کردند و کل "درآمد های" آلامان نسبت به شمار ترکمن ها اندک بود. علاوه بر این، باید در نظر داشت که بیشتر قبایل ترکمن از آلامان کمتر از سود آنها رنج می بردند. چه کسانی به عنوان سازمان دهندگان و شرکت کنندگان آلامان ها عمل می کردند؟ منابع حاوی داده های کافی برای پاسخ به این پرسشها هستند. از تاریخ نگاری "مونس و آگهی" و آرشیو خان های خیوه پیداست که ترکمن های - شرکت کننده در آلامان های خیوه - «سپاهی ها»( 45)، جنگاوران(46)، «جیگیت های(چابک سواران) برگزیده شده»(47)، به یک سخن - نمایندگان نخبگان نظامی- فئودالی قبایل نزدیک سران ترکمن هستند. در پشت این اشرار و اوباش خود خان خیوه، رئیس یکی از کهنهترین و ارتجاعیترین رژیمهای سیاسی آسیای مرکزی در سده نوزده، قرار داشت. رهبران خوش شانس آلامان ها در دولت خیوه بالا آمدند و به شخصیت های بزرگ و رهبران قبیله تبدیل شدند." آگهی" ضمن سخن در مورد گردهمایی لشکریان برای لشکرکشی در خراسان در سال 1826، در این میان" ...از افراد بلندپایه ایل یوموت نام می برد: داولی باغشی، خان محمدوکیل، غوقا سردار، اوراز محمدوکیل، باغی بیک بهادر، ، بردی بیک بهادر، بردی خان تاتار، ساری قارنای سردار که هر یک از آنها از طریق خدمات خالصانه به اعلیحضرت به رتبه ها و درجات بالا توفیق پیدا کردند» (48). رهبران نام برده شده در اینجا، بزرگترین آلامانچی ها در نیمه نخست سده نوزده هستند که بیش از ده ها یورش برادرکشی را به تکه ها، ساریق ها و ارساری ها رهبری کردند. این راهزنان حرفه ای به همین سادگی در موقعیت اشراف خیوه و فرماندهان نظامی قرار میگرفتند و با دزدان دریایی انگلیسی سده شانزده - دریک، رالی، هاوکینز و دیگران – که به دریاسالارهای ناوگان سلطنتی تبدیل شده بودند، همچنان به روش های معمول خود عمل می کنند، اما بنام ملکه.
در بالا گفته شد که حامی و غالباً حتی مبتکر آلامان ها خود خیوه خان بود که درآمد قابل توجهی از تجارت برده و یک پنجم غنایم دریافت می کرد. علاوه بر این، او این فرصت و امکان را داشت که آلامان ها را مطابق با اهداف سیاسی خود هدایت کند - گاه علیه ایران، گاه علیه بخارا، و گاه هم علیه تکه های شورشی و ساریق ها، گاه، در نهایت، با نیروهای هم تکه ها وهم ساریق ها علیه یوموت های شورشی. خان ضمن نیاز به خدمات آلامانچی ها ، سخاوتمندانه به آنها خنجرهای طلا و نقره، ردای افتخاری و اسبهایی با یراق طلا پاداش میداد. برای هر سر بریده شده "دشمن" که توسط آلامانچی ها آورده می شدند، خان 5 "تیللا" (20 روبل نقره) و برای هر اسیر زنده – 10" تیللا" پرداخت می کرد(49). در برخی موارد در سرکوب بزرگترین و خطرناک ترین قیام های قبایل ترکمن برای حکومت خیوه این هزینه خونین(50) دو برابر میشد. روحانیت در آلامان ها شرکت فعال داشت. شیخالاسلام قطبالدین خوجه شخصاً رهبری بسیاری از آلامان ها ، از جمله یورش بزرگی به مشهد در سال 1833، را بر عهده داشت. او حتی مقام شیخالاسلام خود را به پاس یک آلامان خوب و موفقیت آمیز ( 51 ) دریافت کرد. غالباً "ایشان" های صوفی به آلامان ها می رفتند(52). آلامان ها که مظهر درگیری و نزاع های مرسوم و عادی فئودالی بودند، هم توسط فئودال ها و هم مخالفان خان خیوه، برای نمونه مراد صوفی و دیگران برپا می شدند. یوموت ها در طی قیام بزرگ در سالهای دهه های 1850 و 1860، آلامان ها را راه انداختند(53)، که در کل خصلتی مردمی و آزادیبخش داشت، اگرچه اشراف یوموت نیز در آن شرکت داشتند. اما به طور کلی منابع تصویر کاملاً مشخصی ایجاد می کنند: در میان ترکمن های خیوه سده نوزده نقش اصلی در آلامان ها توسط اشراف نظامی- فئودالی - رهبران فئودال-قبیله ای، نوکرها(جنگاوران) و غیره ایفا می شدند. اکثر آلامان ها یا با اجازه خیوه خان یا به دستور مستقیم او انجام می شدند. در بخارا نیز وضعیت تقریباً به همین منوال بود، اگرچه ارتباط امیر و آلامان چی ها در اینجا به اندازه خیوه تنگ و همیشگی نبود. و در اینجا از ترکمن ها برای اجرای آلامان ها علیه دشمن استفاده می شد که در ازای آن پاداش هایی دریافت می کردند. بنحویکه شاه مراد از ترکمن های آمودریا برای یورش به مرو( 54 ) و امیر حیدر - برای یورش به خوارزم(55) استفاده کرده اند. یورش ها توسط اشراف فئودالی- قبیله ای ارساری سازماندهی و رهبری می شدند که از نزدیک با دولت بخارا در ارتباط بودند و از آن القاب افتخاری - دادخواه، قارائول بیگی، بی(بیک)، توقسبا و غیره دریافت می کردند.
در اصل لامان های سردارهای ارساری نه در جهت اتباع بخارا - ازبک ها و تاجیک ها ، بلکه فراتر از مرزهای بخارا، به تکه ها، سالورها، ساریق ها، بر شهرها و روستاهای مستقر بین بلخ و هرات جریان داشتند (56). "سیدی" شاعر ارساری در منظومه «بارالی، بگلر» بسیار واقع گرایانه آلامان های خراسان را به تصویر می کشد(57). در مورد آلامان ترکمن های منطقه کوپت داغ و اترک نیز شواهد زیادی وجود دارند. دقیق ترین ناظران روسی قاطعانه با اتهام گسترده ترکمن ها به آلامان گرایی مخالفت کردند. خبرنگار روزنامه "گولوس" در سال 1876 در مقاله "از سواحل دریای کاسپین" نوشت: «...این ترکمن های فقیر و تهیدست نیستند که مسئول دزدی های بزرگ هستند، بلکه خان های آنها هستند که قاچاق انسان را انجام می دهند. معمولاً ترکمنهای فقیر و تهیدست در استخدام این یا آن خان به غارت می پردازند و به ازای هر ایرانی تحویل داده شده به استپ پاداش بسیار ناچیزی میگیرند»(58) . وقایع نگاری ایرانی «نصیح التواریخ» حاوی توصیف آشکاری از چنین کارفرمایان بزرگ برده داری است که به اشراف سالورها تعلق داشتند.: «این مردمان خانواده و نسل خود را به "تولوی خان" پسر چنگیز خان میرسانند و او را سالیرخان میخوانند. آنها خود را متعلق به رتبه اجتماعی بسیار بالایی می دانند تا اینکه در قتل عام و دستگیری زندانیان شرکت کنند. از این رو قبایل ترکمن تکه، ساریق، ایمره لی و آلیلی نزد آنان می آیند و از آنان اسب و اسلحه به عاریت بگیرند و به محض اینکه به پیروزی دست یافته و رهگذران شیعه را(هر کدام از آنها) به اسیری بگیرند ، آنگاه آنها اسیران و اموال (غصب شده) را نزد آنها (سالیرها) با شادباش می آورند و نیمی را بمثابه سهم ( غنایم) انها واگذار می کنند»(59). بدین ترتیب ، این سالورهای نجیب و اعیان به عنوان سازمان دهندگان و الهام بخشان یورشها عمل میکردند ، هر چند خودشان در آنها شرکت نمیکردند. غالباً فئودال های ایرانی نیز به عنوان سازمان دهندگان آلامان ها و تجارت برده عمل می کردند و به متحدین و هم قطاران سردارهای ترکمن تبدیل می شدند.
مشهورترین سردارهای آخال و مرو – "مراد سردار"، "هانی کؤر سردار"، "محمد شیخ"،" آق محمدخان"،" صوفی خان"، "قوربان مراد ایشان"، "تیقما سردار" و دیگران - همزمان رهبران حیات سیاسی آخال و مرو، نمایندگان فئودال، رهبران بزرگ، نمایندگان برجسته روحانیت صوفی، زمین داران بزرگ بودند. بدین ترتیب، در اینجا نیز هسته اصلی آلامان ها را اشراف فئودال تشکیل می دادند که فقرا را برای شرکت در آلامان ها در شرایط اسارتبار جذب می کردند: «پیمانکاران و طرفین قرارداد» یا نیمی از غنایم را برای بهره برداری از اسبها و اسلحه ها می بردند یا به ازای هر اسیری که آورده می شد «بطور مقاطعه» به فقرا می پرداختند. با اطمینان میتوان گفت که آلامانها مشغله همیشگی مردم ترکمن نبودند، بلکه «باندهای اشرافی» نسبتاً کوچکی بودند. در بودجه سران و اعضای این باندها بدون شک راهزنی و برده فروشی نقش عمده ای داشتند. "آگهی" مینویسد: «آتا وکیل و نظر وکیل» به اشراف یوموت تعلق داشتند و مدت مدیدی همراه با آلامانچیها و این قبیله به غارت اموال و ربودن کودکان و مردم دولت در پناه خدا(خیوه) مشغول بودند... آنها ضمن فروش ربوده شدگان، از خانوادههای خود با این امر نگهداری و تامین میکردند(61). ثروت ، اعتبار و وزن سیاسی از طریق غارت، خون و رنج ایجاد می شدند. اقشار وسیعتری از جامعه ترکمن فقط بصورت تصادفی جذب آلامان گرایی میشدند، تا حدی از طریق استخدام فقرا، و تا اندازه ای به منظور پرداخت «بدهی»، تحمیل شده توسط سنتهای قبیلهای کهنه و دین اسلام. اشراف فئودالی-قبیله ای ترکمن برای توجیه حملات غارتگرانه و درگیر کردن زحمتکشان در اعمال خونین خود، از تمامی زرادخانه نفوذ ایدئولوژیک استفاده میکردند، که از بازمانده های عقاید و مذهب ایلخانی- قبیله ای شروع و به ادبیات ختم می شد.
اشراف فئودالی-قبیله ای به شدت از عقاید باستانی و دیرین درباره آلامان به عنوان روشی قانونی و منصفانه برای دفاع از خود جمعی و انتقام عادلانه حمایت می کردند. در این بین ، شرکت کنندگان آلامان مجریان قهرمان اراده قبیله ، مدافعان آن در برابر تجاوز "بیگانگان "، همسایگان دشمن ، انتقام جویان برای رنجش از قبیله بومی اعلام میشدند ، هرچند در حقیقت آلامان ها فقط به اربابان فئودال همسایه بهانه ای مناسب برای حملات انتقام جویانه و یورش غارتگرانه میدادند و رنج و تباهی را برای مردم به ارمغان میآوردند. گسترش چنین دیدگاه هایی که طبیعت غارتگرانه واقعی آلامان گرایی را ، با حفظ شماری از بازمانده های پدرسالارانه و نهادهای باستانی در میان ترکمن ها تسهیل و مشروط شده بودند، آشکار می کرد. همین اشراف به طور تصنعی دشمنی بین قبیله ای را می پروراند و انواع "خرده حساب های" قدیمی را بر میانگیخت و امکان یافتن دستاویزی "مشروع و قانونی" برای سازماندهی حمله غارتگرانه به همسایگان را فراهم می آورد(62). این «خرده حسابها»، در اوضاع جنگها و درگیریهای مستمر، چنان در هم آمیخته بودند که باندهای اشرافی حریص برای سرقت، همیشه میتوانستند دستاویزی مناسب برای «توجیه» سازماندهی حمله راهزنانه بعدی بیابند. برای توجیه آلامان ها، دین اسلام و هنجارهای شرعی به طور غیرعادی گسترده بهره برداری می شدند. شرکت در آلامان ها علیه ایرانیان شیعه «کافر»، روس ها یا مردمان شورشگر که بر اساس شرعیت «بدعت گذار و ملحد»، «مرتد از اسلام» و غیره محسوب می شدند، ادای تکلیف شرعی اعلام می شدند ؛ عالمان و متکلمان مسلمان می آموختند که مرگ در چنین آلامانی، انسان را «شهید» و شهید راه ایمان میسازد و راه را به سوی بهشت باز میکند. "آگهی" می نویسد: «از آنجایی که جنگ مقدس یکی از دستورات قرآن است، مسلمانان باید هر سال بر ضد کفار شمشیر برکشند. بر اساس این قرار و برای انجام وظیفه شرعی اشاره شده، خان... یکی از سران یوموت، قوقا سردار از قبیله "اُشاق" را با صدها تن از بهترین جنگجویان یوموت برای یورش به قزلباش های خراسان منصوب کرد»(63). موعظه و تبلیغ وحشیانه "جنگ مقدس" ، غارت ها و قتل ها تحت پوشش تعصب مذهبی در وهله نخست توسط نمایندگان روحانیت صوفی - پیر ، ایشان انجام می شدند ، که آنطور که پیشتر گفته شد ، غالباً بطور شخصی در آلامان ها شرکت می کردند و در هر صورت آنها را تحریک می کردند(64 ). هنگام رفتن به یورش، آلامانچی ها همیشه سعی می کردند از "کمک از بالا" را جلب کنند – دعای خیر" ایشان"، طلسم( 65)، و در بازگشت، بخشی از غنایم را به او میدادند (66). بسیاری نیز مرید این "ایشان" ها بودند. اشراف برای توجیه آلامان ها و جذب زحمتکشان به آنها، سعی میکردند از ایده ای که معروف که در دوره تجزیه نظام اجتماعی بدوی به وجود آمده بود، استفاده کنند که کار شایسته و ارزنده یک آزاده مرد، جنگ، راهزنی است و نه کار.
تصورات درباره ماهیت «نجیب و جوانمردانه» جنگهای غارتگرانه و «شرم و ننگ» کار در جوامع بردهداری و فئودالی (شوالیهگری قرسده های میانه، به ویژه در فرانسه، آلمان و اسپانیا، سامورایی های ژاپنی) بسیار سخت جان بودند. البته این دیدگاهها نه در میان مردم، بلکه در فضای نظامی- بردهداری و نظامی- فئودالی شکل گرفته بودند، اما باید در نظر داشت که «در هر عصری، افکار طبقهی حاکم، افکار غال و حاکم است، یعنی آن طبقهای که در حکم نیروی مادی مسلط بر جامعه است، و در عین حال نبروی غالب معنوی آن نیز وجود دارد» (67). اشراف ترکمن تلاش زیادی کردند تا تودهها را متقاعد کنند که سیمای «ایدهآل» یک سوارکار درنده متهور که در تصور این اشراف بوجود آمده، زندگی از محل غارت غنایم، فروش و کار بردگان و بودن با بردههای کنیز منطقه ، ایدهآل واقعی یک مرد است، و آن کسی که بنام کار مسالمتآمیز از آلامان ها خودداری میکند بزدلی است که شایسته تحقیر و تمسخر است. حاکمان فئودالی به تبلیغ این دیدگاه ها که به آلامانچی ها پاداش و ترفیع می دادند، کمک می کردند. صوفيان پير و" ايشان " ها (مقدسین) اين ديدگاهها را تبليغ و جنگ مقدس عليه «كفار» را موعظه می کردند؛ این دیدگاه را شاعران ترکمن هدایت و آوازه خوانان جریان فئودال- بای کارزار و عملیات غارتگرانه، شرکت کنندگان و رهبران آنها را می ستودند. از جمله می توان به «خوجم بردی خان» اثر شابنده، «یوسوپ و آخمت» ( یوسف و احمد) نوشته معروفی اشاره کرد. برخی از اشعار" سیدی" («ارسارینین یگیتلری»، «بارالی، بیگلر»، «ییگیتلر») نیز با این اندیشه ها آغشته است. البته مردم ترکمن به مثابه یک کل، که بخش عمده آن را زحمتکشان - دهقانان و صنعتگرانی که مزارع کوچک مستقل را اداره می کردند، تشکیل می دادند، بطور خاص نمی توانست با چنین ایدئولوژی نظامی - فئودالی باشد، اما تبلیغات شدید آن بخش معینی از دهقانان را آلوده کرده بود. این چیزی بود که اشراف به آن نیاز داشتند، زیرا از یک سو اقتدار آنها را افزایش میداد و از سوی دیگر دوباره تکمیل شدن دسته های آلامانچی ها را تامین میکرد. گذشته از اینها آلامان ها شغل اصلی و یا حداقل یکی از مشغله های اصلی مردم ترکمن نبودند، آنطور که این مسئله را نویسندگان فئودال ایرانی و برخی حاورشناسان سده 19 بطور افترا آمیز ادعا میکردند. در واقع، بخش کوچکی از ترکمنها در آلامانها شرکت داشتند و کل «درآمد» آلامانها در مقایسه با جمعیت ترکمنها بسیار ناچیز بود، آنطور که برخی از تاریخ نگاران شوروی که تسلط کافی به مطالب واقعی نداشتند به اشتباه سعی کردند ادعا کنند، آلامان ها یک جنگ عادلانه آزادی بخش مردمی نبودند، ، هرچند انگیزه انتقام از مهاجمان فئودال ایران به خاطر سرقت ها و جنایات آنها در جریان لشکرکشی ها به منطقه ترکمنها می توانست یکی از شعارهای جذب نیرو توسط سازمان دهندگان آلامان ها- سردار ها باشد.
آلامان ها معمولاً نه توسط زحمتکشان، بلکه توسط اشراف فئودالی- قبیله ای و روحانیت صوفی،اغلب به دستور مستقیم حاکمان فئودال کشورهای خاورمیانه (ایران، افغانستان، خیوه، بخارا) سازماندهی می شدند. هدف اصلی آلامان ها غارت و راهزنی توام با قتل، ویرانی و بردن مردم برای بردگی بود. آلامان ها تقریباً همیشه نه به قلعه های فئودالی و دیگر اهداف نظامی، بلکه برای جمعیت دهقانان صلح دوست، چوپانان، کاروان های تجاری و غیره راهی می شدند. آلامان ها در دامن زدن به دشمنی بین مردمان آسیای مرکزی کمک میکردند و اتحاد زحمتکشان قبایل و مردمان مختلف را در مبارزه با ستمگران فئودال دشوار می ساختند. آلامان ها که متقابلاً توسط سردارهای ترکمن و فئودال های کشورهای همسایه انجام می شدند، مردم ترکمن را تباه و به تاراج می بردند، از کارهای خلاقانه صلح آمیز جلوگیری کرده، به رکود اقتصادی و اجتماعی یاری رسانده و سلطه اشراف فئودال بر فقرای ترکمن را تقویت می کردند. هر گونه تلاش برای اجرا و توجیه کردن آلامان ها نادرست است. این اشتباه به طور عینی منجر به توجیه راهزنی، قتل و تجارت برده، به توجیه نابودی وحشیانه غیرنظامیان می شود، یعنی به توجیه همه چیزهایی که اکنون در نظر همه بشریت مترقی، بزرگ ترین جنایت جنگی است.
آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی
اتنوگرافی شوروی
موسسه چاپ و انتشارات آکادمی علوم اتحاد شوروی. مسکو
--------------------------------
منابع:
1- ای.س. واسیلیف، واحه آخال تکه، سن پترزبورگ. 1888، ص.6-8.
2- رضا قلی خان، سفارت نامه خوارزم،« مطالبی در زمینه تاریخ ترکمن و ترکمنها.ج.2. آکادمی علوم،1938(مطالبی در زمینه تاریخ ترکمن و ترکمنها، ج.2.)،ص.291؛ ن.ای.گرودکوف. جنگ ترکمنها، سن پترزبورگ،ج.1. 1883،ص.87.
3- «روسیه و منطقه ترکمنستان در سده 19»، عشق آباد،1946،ص.5-6.
4- ن. خالفین، روسیه و منطقه ترکمنستان در سده نوزده. مجموعه اسناد(بررسی). «مسائل تاریخ»، 1948، شماره 10.
5- ای. آکاتوف، قبایل ترکمن در آستانه الحاق به روسیه،« اخبار شعبه ترکمن آکادمی علوم اتحاد شوروی»، 1950. شماره 5. متعاقبا آ.ای. آکاتوف اشتباه خود را پذبرفت.
6- ای.کارپوف، آلامانها،« ترکمن شناسی»، 1931، شماره 5-6.
7- تاریخ قاجاریه. مطالبی در زمینه تاریخ ترکمن و ترکمنها، ج.2.ص.208.
8- مآثر سلطانیه، مطالبی در زمینه تاریخ ترکمن و ترکمنها،ج.2.ص.218.
9- در مورد اخیر، گاهی اوقات از اصطلاح "چاپاول" (چپاول) استفاده می شد. این اصطلاح بیشتر توسط ازبک ها به کار می رفت، اما در بین ترکمن ها نیز وجود داشت.
10- «روسیه و ترکمنها در سده 19»، ص 199; بیکوف، تکه مرو، تاشکند، 1879، ن.ای .گرودکوف. جنگ در ترکمنستان، ج اول، ص 56.
11- «روسیه و ترکمنها در سده نوزده».ص.199.
12- برنس، سیاحت در بخارا،ج.3.1849،ص.70،93.
13- بیکوف، تکه مرو.
14- «نویه ورمیا»،1879،شماره 1326.
15- «مجموعه ترکستان»، ج.27،305.
16- مونس و آگهی، فردوس الاقبال، مطالبی در زمینه تاریخ ترکمن و ترکمنها، ج 2، ص. 401،502—503.
17- همانجا.ص.502-503.
18- همان، ص 256-257، 273; ژیتکوف، استحکامات تکه ای- ایرانی، مجله مهندسی، 1883، شماره 5، ص 43; ن.ای. گرودکوف، جنگ در ترکمنستان، ج. یک.ص. 58.
19- مطالبی در زمینه تاریخ ترکمن و ترکمنها،ج.2.ص.268- 269،356-351.
20- در این مورد، ترجمه نادقیق است: کلمه "آرقا" در اینجا به معنای "آن طرف" نیست، بلکه "به سمت شمال" است.
21- مونس و آگهی، فردوس الاقبال، ص .400.
22- "نویه ورمیا"(عصر نو)، 1879، شماره 1326.
23 مونس آگهی، فردوس الااقبال، ص.412-413.
24- ن.ای.گرودکوف، جنگ در منطقه ترکمنها، ج.یک.ص.58.
25- مونس آگهی، فردوس الااقبال،ص.418.
26- جنکینسون همچنین در مورد این روش دفاعی می نویسد (رجوع کنید به «سیاحان انگلیسی درباره دولت مسکو در سده شانزدهم»، لنینگراد، 1937، ص 180). این روش در سده 19 حفظ شده بود.
27- نگاه. برای نمونه،بیکوف، تکه مرو.
28-افسانه کِیمیر-کؤر ( ای.آ. بلیایه، از تاریخ ترکمن های منطقه ماوراء خزر، پروتکل های محافل دوستداران باستان شناسی ماوراء خزر ، شماره 2، عشق آباد، 1916).
29- گزارش شده توسط یمودسکی.
30- Gulibef de-Blockville، اسارت چهارده ماهه در میان تکه ها، «سیاح جهانی»، جلد. 33.
31- "نوویه ورمیا"، 1879، شماره 1326.
32- مونس آگهی، فردوس الااقبال،ص.400.
33- رضا قلی خان، سفارت نامه ی خوارزم(یا : سفرنامه ی خوارزم. مترجم).ص.291.
34- مطالبی در زمینه تاریخ ترکمن و ترکمنها.ج.2. ص.405-414.
35- همانجا.ص.359.
36- پ.پ. ایوانف، آرسیو خانهای خیوه.1940،ص.168-170.
37- و. لوباچفسکی، شرح آماری- نظامی ناحیه نظامی ترکستان. منطقه خیوه، تاشکند، 1912، ص 54-55.
38- یورش آلاش بی (100 کشته و 77 اسیر) در نظر گرفته شده است، اما یورش ساری-قارنای در اکتبر تا نوامبر 1818 در نظر گرفته نمی شود، زمانی که "به اشتباه" 50 خانواده تکه که تسلیم خیوه خان شده بودند شکست خوردند: بدیهی است که در این مورد آلامانچی ها نه می توانستند برای کشته شدگان و اسیر پاداش دریافت کنند و نه می توانستند اسیران را بفروشند.
39- برای 4 روبل نقره یک "تیللا" می شمرد. ، آنطور که در طول سفر ن.ن.موراویف به خیوه ( 1819-1821) مرسوم بود.
40- مونس و آگهی، فردوس الااقبال.ص.356 .
41- مطالبی در زمینه تاریخ ترکمن و ترکمنها. ص.531.
42-همانجا.ص.268-269.
43- نگاه.پ.پ. ایوانف،آرشیو خانهای خیوه،ص.100-102.44 همانجا،ص.97.
45- مونس و آگهی، فردوس الااقبال.ص.412-416.
46- همانجا.ص.444 و غیره.
47- همانجا.ص.400 و غیره.
48- همانجا.ص.434.
49- همانجا.ص.400.
50- همانجا.ص.504. 4 اتنوگرافی شوروی شماره 2.
51- مونس و آگهی،بردوس الااقبال، ص. 400.
52- «روسیه و ترکمنها در سده نوزده».ص.193-194.
53- آگهی، جامع الاواقعیات سلطان، مطالبی در زمینه تاریخ ترکمن و ترکمنها، ج.2. ص.552 و بقیه.
54- میر عبدل کریم بوخارسکی، و تاریخ آسیای میانه. مطالبی در زمینه تاریخ ترکمن و ترکمنها.ص.197.نگاه. یفرموف، نه سال سرگردانی.1952.ص.23.
55- مونس و آگهی، فردوس الااقبال، ص. 424.
56- ن.مایف. مسیرهای استپی از کرشی به آمودریا، «و اخبار جغرافیدان روسی».نشر سوم.1881.
57- سیدی، سایلانان اثرلر(آثار منتخب)، عشق آباد،1948، ص.37-38.
58- از سواحل دریای کاسپین»،"کولوس"،1876، شماره 193.
59- «منابع ایرانی در زمینه تاریخ ترکمنستان سده نوزده»،مطالبی در زمینه تاریخ ترکمن و ترکمنها،ج.2.ص.22.
60- نگاه. برای نمونه، رضا قلی خان، سفارت نامه خوارزم، ص.290-291.
61- آگهی، شهید الااقبال، مطالبی در زمینه تاریخ ترکمن و ترکمنها، ص.615.
62- آنطور که اشراف یوموت، برای نمونه، در سال 1885 انجام دادند.( نگاه. آگهی، جام الاواقیعت سلطان، ص.547).
63- مونس و آگهی، فردوس الااقبال،ص.380.
64- « روسیه و ترکمنها در سده 19"،ص.193-194.
65- پ.س. واسیلیف، واحه آخال تکه،ص.50.
66- "نوویه ورمیا"،1879، شماره 1326.
67- ک. مارکس و ف. انگلس. آثار منتخب.ج. چهارم.ص.36.
توضیح
فردوس الاقبال کتابی است در مورد تاریخ خوارزم به زبان جغتایی تألیف شیر محمد میرآب، متخلص بالمونس و محمدرضا میرآب، متخلص به آگهی.[۱] این اثر توسط یوری برگل به زبان انگلیسی ترجمه شده است. نوشتن فردوس الاقبال در سال ۱۸۱۹ آغاز شد، اگرچه خان خیوه، التوزرخان (ایلتَزَر خان)، به شیرمحمد میرآب (مونس) دستور داد تا تاریخ خاندان خیوه را احتمالاً در سال ۱۸۰۷ آغاز کند. در زمان مرگ مونس در سال ۱۸۲۹، این اثر ناتمام ماند با این حال، این ترجمه توسط برادرزاده مونس، محمدرضا میرآب (آگهی)، ادامه یافت و شاید در اوایل سال ۱۸۴۲ به پایان رسید. متن آن از ریشههای افسانهای خانهای خیوه شروع میشود و تاریخ حاکمان چنگیزی و قُنقِرات را دنبال میکند. بخش اعظم این اثر به دوران سلطنت حاکمان قنقرات التوزرخان و محمد رحیم خان اختصاص دارد.