logo





ناکامی نیروهای خواهان دخالت نظامی خارجی برای تغییر نظام کاست روحانیت، حالا چه باید کرد؟

پنجشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۴ - ۲۴ ژوييه ۲۰۲۵

حسن نادری

برآورد ابزارهای نظامی، آماده سازی ورود نیروهای پیاده نظام دست نشانده به ایران، شرایط داخلی پیش و پسا حمله.

رودررویی نظامی مستقیم دوازده روزه ائتلاف اسرائیل ـ آمریکا با نظارت اعضای ناتو علیه جمهوری اسلامی با اعلام « پیروزی» دو طرف به آتش بس منجر شد.جنگی که متاسفانه بار دیگر خسارات جانی و مالی برای کشورمان به همراه داشت.این هم پایان جنگ نیست و نمی توان از واژه صلح استفاده کرد.زیرا از یک سو،ایران، اسرائیل را به رسمیت نمی شناسد و خواهان محو آنست،و سوی دیگر اسرائیل هم جمهوری اسلامی ایران را دشمن پایدار خود می شمارد.

اما وضعیت رابطه نظام حاکم بر ایران و ایالات متحده به گونه ایست که دو طرف می توانند همراه پرتنش تاکنونی را ادامه دهند و یا بر سر یک سری توافقات مورد قبول به تنش های 45 سال پایان دهند.گرچه دو طرف بر«اراده »خود برای گفتگو و یافتن راه حل مورد نظر،به ویژه موضوع اهداف فعالیت حوزه هسته ای اصرار دارند.

ـ بر کسی پوشیده نیست دراین جنگ، نیروهای هوایی اسرائیل با کمک ماهواره های نظامی آمریکایی ـ اسرائیلی و چراغ خاموش ماهواره های نظامی روسیه و چین،برتری خود را نه تنها علیه ایران،بلکه درمنطقه خاورمیانه و خاور دور نشان داده اند. در مقابل سلاح های دوربرد موشکی ایران هم درکشور کوچک اسرائیل بسیار نافذوخساراتی برجاه طلبی و طرح «اسرائیل بزرگ» درخاورمیانه و تغییر شطرنج جغرافیایی منطقه وارد کرد.

افزون براین،حملات هوایی اسرائیل با کمک چشم بند زدن کشورهای همسایه پاکستان( مراسم ناهارخوری سید عاصم منیر، فرمانده ستاد ارتش با دونالد ترامپ،چهار روزقبل ازحمله آمریکا)،کمک های لُجیستکی جمهوری باکو،استیصال ترکیه نظاره گر،عراق خلع سلاح شده( حضور موثر افسران استرالیایی دربرج کنترل عراق) وهمه کشورهای همسایه حوزه خلیج فارس عملی شد.

نظام حاکم برایران هم برخلاف ادعای پوچ« چپ های محور مقاومت ضد امپریالیستی»از سلاح مدرن ادعایی اس 400، سوخوهای 35 روسی و«جی 20» چینی،متحدان واقعی ایران! برخوردار نبود.این دوکشور ملاحظات و تعهدات بین الملی خود را قربانی«عمق راهبردی» سید علی خامنه ای درراستای محو اسرادیل نمی کنند.این «محور مقاومت» هنوز درچارچوب نظریات منسوخ شده تضاد عمده،تضاد یک ملت مورد تجاوز و یک بلوک امپریالیستی صهیونیستی هستند.در حالیکه ما شاهد اینگونه نظریات در دوره جنگ ایران ـ عراق هم بودیم که ادامه فاجعه بار آن منجر به خسارات مالی و جانی دو طرف،و نادیده گرفتن تضاد فکری و طبقاتی حاکمیت نوپا درراستای تحکیم قدرت خود، راه سرکوب واعدام را در پیش گرفته بود و در سال 1367 اوج استبداد و رعب و وحشت خود را با کشتار هزاران زندانی سیاسی به جهانیان نشان داد.

آیا هنوزهم به زعم «محور مقاومت» می توان از«دستاوردهای انقلاب در میان محرومان جامعه و میهن دوستان همه اقشار مردم که آن قدر ریشه دوانده است وایران با این بادها به لرزه درنمی آید» سخن راند؟ این درحالیست که قشرکوچکی ازنیروهای سرکوبگرهمراه با تکنوکراتهای نوکیسه همه ثروت کشور را دردست خود قبضه کردند و بیش از یک سوم جمعیت زیر خط فقر و طبقه کارگر وزحمتکشان درحد فاصله حداقل درآمد زندگی می کنند،مردم ازاختلاس و دزدی و رشوه زیر میزی و رومیزی درادارات به ستوه آمده اند.

ـ این جنگ مستقیم حاصل یک اقدام سریع نبود،بلکه نتیجه نقشه های دو،سه ساله ای بود که در اشکال مانورهای نظامی طراحی شده بود.بعد ازشکست حلقه آتش نظام فقهی دور اسرائیل( درلبنان،سوریه،..) وعقب نشینی به پشت مرزهای ایران،نیروهای پیاده نظام اسرائیلی به نقاط حساس نظامی،سیاسی ایران رخنه کردند.اینکه این پیاده نظام از کدام مرزها و با کمک چه عواملی وارد و دست به عملیات زدند همچنان مورد بحث است.اما پیش ازاین،تمرین تجربه نحوه حمله دقیق به محل سکونت اسماعیل هانیه راه را برای میدان جنگی وسیعتر گشوده بود. یعنی جنگ اطلاعاتی و کسب اطلاعات سکونت فرماندهان نظامی،سیاسی، کارشناسان و دست اندرکاران هسته ای به طور دقیق پیشاپیش برنامه ریزی شده بود.

در این راستا باید برگردیم به روند شکلگیری وزارت اطلاعات،و اطلاعات سپاه پاسداران. من درباره چگونگی نفوذ اعضای سابق ساواک وشرکت « داوطلبانه»آنها درمقاله «عاصی از نظام استبدادی جمهوری اسلامی، دامگه رژیم جنایتکار اسراییل » انتشار در سایت های «اخبار روز» و«عصر نو» نوشتم:«هنوزچند هفته‌ای ازانقلاب ۱۳۵۷ ‌نگذشته بود که دو مدیر ارشد ساواک برای سازماندهی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی ایران با دولت موقت مهدی بازرگان به توافق رسیدند. یکی از این چهره‌ها، سرتیپ منوچهر هاشمی رییس اداره هشتم یعنی بخش ضدجاسوسی ساواک بود.او درزمان رژیم سلطنتی، ۱۵ سال ریاست اداره‌ای را برعهده داشت که برای آمریکا و بلوک غرب اهمیت استراتژیک داشت و بخشی ازماموریتش مقابله با بلوک شرق تعریف شده بود.درست به همین خاطر،ماموران این اداره به طور مستمر ازآموزش‌های آمریکا، اسرائیل و بریتانیا بهره‌مند بودند.شناخته ترین چهره ساواک ارتشبد حسین فردوست قائم مقام ساواک و رئیس دفتر ویژه اطلاعات شاه،و رئیس سازمان بازرسی شاهنشاهی و دوست دوران کودکی و جوانی محمدرضا شاه بود.گفته میشود که او مستقیما به خدمت جمهوری اسلامی درآمد وتا آخرعمرهم درایران زندگی کرد.گزارشاتی درموردهمکاری ارتشبد قره باغی فرمانده نیروهای زمینی شاه با نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی نیز وجود دارد.هزاران نمونه و فاکت دیگر هم طی سالهای اخیر ازاستخدام ساواکی ها و وابستگان درباردر دستگاه جاسوسی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی به بیرون درزکرد.شکلگیری نظام جمهوری اسلامی و یکدست کردن قدرت،بدون کمک بخشی از نیروهای ساواک غیرممکن بود». دراین راستا افرادی که خودرا« دانشجویان اسلامی» خارج ازکشور می نامیدند همراه طیف وسیعی ازدانشجویان« پیرو خط امام» سازمان مخوف و مشکوک وزارت اطلاعات و اطلاعات سپاه پاسداران اسلامی را سامان دادند.

وارثین نیروهای تجدید شده اطلاعاتی در درازای حیات 45 ساله نظام،توانستند زیرکانه و با استفاده ازظواهر پوشش لباس،تسبیح و ریش و افراط گویی دررسای نظام فقهی،اما با اصل وفاداری به«اعلیحضرت»،ماشه ها را با کمک قدرت های خارجی کشیدند. برخی ازنیروهای مخالف نظام هم درمرزهای ایران واردعمل شدند.گرچه عملیات نظامی خسارات مالی و جانی فراوانی بر کشور وارد کردند،اما نتوانستند نیروهای سرمایه اجتماعی وجامعه مدنی و سیاسی را برای اهداف خود جذب کنند. این نشانه ای ازبلوغ فکری نسل کنونی است که با همه تضادهای اساسی با نظام،خواهان تغییر نظام به روش متمدنانه و با کمترین هزینه انسانی است.

آری جایگزینی نظام را نمی توان خارج اراراده مولفه های تصمیم سازطراحی کرد. زیرا ورود به میدان آگاهی و وجدان سیاسی در راستای تغییرمستلزم آموزش است.به عبارت دیگر فهمیدن بهترازدوست داشتن است.فهمیدن یعنی درک کردن،شناختن از شرایط تاریخی و شکلبندی کنونی جغرافیای سیاسی کشور.اما کسانی که دست به اسلحه و تخریب می زنند فکر می کنند به آنها توجه نمی شود وهمه دنیا ازآنها متنفرند و دیگر میل ندارند در چارچوب ایران زندگی کنند.البته نمی توان این حس را نادیده گرفت زیرا 45 سال سیاستهای تبعیض آمیز و بی عدالتی به بخشی ازهم میهنان توسط حاکمیت شدیدأ تمرکزگرا در کناره های مرزی مزید برعلت بود وهست. با این حال،خواست و خاستگاه اکثریت این هموطنان ساکن مرزها درهمگرایی با سراسر کشور است.

در چند دهه اخیر وضعیت کشوربه علت تحریمهای ناشی از« ناروشنی» اهداف هسته ای بغرنج تر شد.تورم دو رقمی، و گاه تورم ماهانه برای همه طبقات زحمتکش،قطع مکرر برق،آب .. طاقت فرسا شد.مناقشات فرهنگی گسترده ناشی از تصادم مدرنیته و واپسگرایی بحران‌های اجتماعی و مسائل سیاسی رادر صحنه جامعه آشکار کرد. جامعه در یک وضعیت انسداد و تنگنای زندگی خسته و چشم‌اندازها درافق روشن محدود. اکثریت جامعه دیگر خودرا همسو با نظام نمی بیند.جنبش‌های پی درپی بزرگ و گسترده،مخفی یا آشکار بارها دردهه اخیر نارضایتی خود را از مدیریت ناکارآمد روحانیت بیان کردند.

اماوقتی تهدید جدی علیه «ایران» شکل گرفت،لایه‌های مختلف جامعه حول مفهوم ایران گرد هم آمدند. آنچه دراین اتفاق رخ داد نشان داد که جامعه ایرانی با همه تنوع و تفاوت‌های داخلی و حتی خارج از ایران، یک سرمایه تاریخی بسیار بزرگ دارد.البته درصد کمی ازافراد به خاطر خشم و کینه نسبت به سیاستهای حاکم،تعادل رفتاری خود را از دست داده‌اند، اما تقریباً همه کسانی که حتی با نظام مشکل دارند،نگران سرنوشت جامعه بودند.این امرازجانب مسبدین حاکم به عنوان «انسجام یا وحدت ملی و حمایت از نظام» تعبیر ‌شد.گرچه چنین نیست.اما واکنش جامعه بعد ازشوک اولیه حاکی ازعدم همراهی با طبل جنگ تجاوزگرانه بود.این عدم همراهی برای خودحکومت هم غیرانتظار بود، ومردم برای سرنگونی به خیابانها نیامدند. اکنون فضای اضطراب و اطمینان نسبی بعداز«پایان» جنگ،در فضای عمومی همه سعی در سهم‌گیری دارند البته بیشتر از سوی فرصت طلبان حاکم تا باردیگر عرصه را بر جامعه تنگ کنند.

اما چیزی که فراگیرترین ویژگی داشت،ظرفی بود که اکثر طیف ها را درآن لحظات درخود جای داد«ایران» بود؛ظرفی که طیف وسیعی ازـ منهای نیروهای وابسته به کشورهای امپریالیستی ـ همه عقاید،گروه‌بندی‌ها،جریان‌های سیاسی،عملکردها وموقعیت‌های مختلف را دریک ظرف ایرانی جای داد.اما تضادهای جامعه با حاکمیت آنقدرعمیق است که دیر یا زود به صورت بحران جدید سربر می آورد.زیرا سیاست‌های فرهنگی و رسانه‌های رسمی، به ویژه «صدا و سیما»ی دست نشانده سید علی خامنه ای این ظرف را نمی‌پذیرند.در واقع رسانه ملی که باید بازتاب‌دهنده همه ملت و اقوام،گروه‌ها،جریانات و.. باشد دراختیار یک تفکر اقلیت و کوچک قرار دارد که هیچ سنخیتی با مطالبات اکثریت مردم و میهن دوستی ایرانیان ندارد.جامعه هم دیگراین انسداد وانحصارگری رانخواهد پذیرفت.زیرا انسجام اولیه دراستراتژی حفظ« ایران»شکننده است، جامعه «امت اسلامی» به شدت فرسوده،خسته و تمام زیرساخت‌هایش تحلیل رفته‌اند،بنیان‌های اجتماعی و سیاست‌گذاری‌ها فرسوده هستندو جامعه درتنگنای عمیقی قراردارد.سیاستهایی که در درازای بیش از 4 دهه اخیر ایران را نه تنها از بازارهای اقتصاد جهانی محروم کرد،بلکه همبستگی جهانی و منطقه ای درمحکومیت صریح تجاوز اسرائیل را همراه نداشت.حتی در میان حکومت‌های منطقه‌ای پیرامون کشورمان هم چنین درکی وجود ندارد. ممکن است در ظاهر بگویند که اوضاع بداست و به ما کمک می‌کنند اما درعمل درهمان ۱۲ روز درگیری دیدیم که کسی به کمک ایران نیامد و این یک نکته بسیار مهم است.کاربرد تفکر اصل تبعیض آمیز« خودی و ناخودی» درسراسر کشور به نوبه خود شکافهای ملت ـ دولت، شکافهای طبقاتی ،فرهنگی،اجتماعی را تشدید کرد.اگر در روزهای نخست جنگ اکثر مردم بی تفاوت و نظارگر دودولت جنایتکار بودند،اما آن چه برخی جریانات ادعا می کنند،مردم درصف دفاع ازنظام هم نبودند،درعین حال تجاوز به کشور را تایید نمی کردند.این نکته اعتلای فکری و درک ازکشور است. زیرا شرایط ذهنی و درک نسل کنونی هم سطح فکری طیف های گوناگون نسل 57 با توده مخرب ناآگاه نیست.نسل کنونی راه درک شرایط کشور را درپیش گرفت که می خواهد به جامعه مدرن دست یابد. به باور من بخش زیادی از مسئولیت این تاخیر دردرک از شرایط به همه أحزاب،سازمانهای سیاسی«اپوزیسیون»برمی گردد.اینها هم به نوبه خود فاقد درک آکادمیکی جامعه شناسی ـ روانشناسی و تاریخی بودند و هستند.

دراین درگیری دوازده روزه ما همچنین شاهد بروز موألفه هایی بودیم که پیش از این در بطن و متن جامعه در اشکال گوناگون جنبش های اعتراضی رشد کردند،وهمچنین درخود ساختار نظام ناکارآمد و فاسد هم شکاف ایجاد شد.مفاهیم «جدید»ی از« وطن خواهی»،«ملی گرایی»که پیش ازاین درقاموس ایدئولوژی ارتجاعی نظام فقهی جایی نداشت،اکنون درنبرد«که برکه» فرهنگی، سیاسی و اقتصادی جامعه و ساختار ولایت فقیه ورود کرده و سرنوشت آینده کشورمان به تعمیق این شکاف هم درکف خیابان ها وهم درراس حکومت گره خورده است و راه برگشتی برای نظام وجود ندارد.ققنوس ملی و ملت جای اُمت تبعیض گرارا می گیرد.

شایدگفته شود که نظام ازهم اکنون می تواند وبه شکل و سیاق گذشته و با توسل به موضوع پیگیری «نفوذ»عوامل موساد هر معترض فردی و جمعی جنبش زنان،کارگران ،دانشجویان،هنرمندان، آموزگان،موکلان،پرسنل بهداشت و آموزش را سرکوب کند. بله این می تواند باشد اما با توجه به تحولات عمیق درخواسته های جامعه و دگردیسی طیف بزرگی از« اصلاح طلبان» حول و حوش قدرت،ابعاد سرکوب نمی تواند شبیه دهه 60 خورشیدی باشد.نباید مغفول ارعاب نیروهای فوق ارتجاعی نظام شد. برعکس بایدروش های نوین انسجام نیروهای رهایی بخش درراستای تغییر نظام با اتکاء به نیروهای ملی بود.ازهم اکنون با شدت و همآهنگی بیشتر براراده و قدرت ملی تاکید کرد وچشم انتظار نیروهای ضد ملی سوار برتانک های کشورهای بیگانه نبود.

انسداد و مانع اصلی در راستای ایران آزاد ودموکراتیک، نظام ولایت فقیه و در راس آن سید علی خامنه ای همرا با دستیاران معمم و غیر معمم هستند. گرچه این حماعت به میل خود به آسانی دست از چپاول بیت المال و ثروت کشورمان بر نمی دارند،اما ازهم اکنون ضروریست چشم انداز فردای نظام فقهی حاکم را برای آمادگی و تغییر توازن قوا آماده کرد.گرچه همه نیروها از مجلس موسسان صحبت می کنند،اما نباید ذهن پرسشگر نیروهای جوان و دگرگون سازاساسی جامعه را در مقابل «فردای خلأی قدرت» بی پاسخ گذاشت.ما جمهوریخواهان سکولار برگردش قدرت و آرای مردم ،عدالت اجتماعی و علیه تبعیضات فرهنگی ،زبانی تاکید داریم. این پیش فرض و متعهد را باید در راستای همبستگی ملی از شمال تا جنوب،از شرق تا غرب،در جای کشور مشترکمان توصیه و توسعه داد.باید تصریح کرد که کاست حکومتی کشورمان را از نظر اقتصادی،سیاسی، فرهنگی ،با تنش های ناخواسته با همسایگان ایران،تمامیت ارضی کشور را به پرتگاه برگشت ناپذیر سوق می دهد.

ائتلاف همه جمهوریخواهان در راستای تشکیل قطب نیروی جایگزین با چشم انداز روشن و ایجاد اعتماد به نفس در مبارزات پیش رو ضروریست.
انحلال با نظام جهل و جنایت.

حسن نادری
22 ژوئیه(جولای) = 31 تیر 1404



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد