logo





گفتمان اظهاری و اقناعی

دوشنبه ۲ تير ۱۴۰۴ - ۲۳ ژوين ۲۰۲۵

اسماعیل رضایی

زبان و کلام ابزار بروز یافته های انسانی تحت تاثیر رویکردهای محیطی و رشد و توسعه بنیان های مادی جامعه می باشند. مراودات و تعاملات اجتماعی کنش آدمی برای بروز واکنش هایی است که محیط و تحولات تاریخی در وی ایجاد و یا نهادینه کرده اند. گفتمان های اجتماعی تحت تاثیر این روندهای دگرگونه همواره یا در اظهارنظرهای سطحی و شعاری«assertive discourse» بروز می یابند و یا عمیق و دیالکتیکی به تبیین و تحلیل ریشه ای و منطقی تاریخ«persuasive or dialectical discourse»روی آورده وبا استدلال و منطق درونی پدیده ها به درک عمیق تری از واقعیت های محیطی دست می یازند. گفتمان اظهاری بیشتر بر جملات کلی، احساسی و عاطفی، انتزاعی بر مبنای باورهای شخصی یا تکرار مباحث رایج بوده؛ و فاقد تحلیل های عمیق و ریشه ای بر پایه داده ها و منطق و استدلال عقلانی شکل می گیرند. در حالی که در گفتمان اقناعی مسائل بر بستر تحولات تاریخی و اجتماعی و با منطق و استدلال دیالکتیکی به درک عمیق تری از واقعیت های حاکم بر جامعه و انسان روی می آورند. بنابراین وقتی که بحث از شکل اقناعی و دیالکتیکی فاصله می گیرد؛ به سوی اظهارنظرهای سطحی و بی ریشه هدایت شده و نه تنها به رشد و آگاهی عمومی کمکی نکرده بلکه به سوی سوء تفاهمات و تشدید شکاف های فکری و اجتماعی مدد می رسانند.

تعمیم و تعمیق دامنه بحث های اظهاری، فرقه گرایی و تفکیک و تشکیک فکری را دامن زده و جامعه را با درک انتزاعی و تجریدی، از منطق و فهم درونی پدیده ها برای یک پیوند الزامی و انسانی برای گذر از پلشتی ها و بدسگالی های تحمیلی دور ساخته است. تکامل و تحول، پدیده های اجتناب ناپذیر حیات اجتماعی بوده؛ و براین اساس گفتمان های اجتماعی به ویژه روشنفکری برای آگاهی و درک بهینه گذر حیات اجتماعی بایستی متناسب با روندهای دگرگونه و نیازها و مطالبات آن شکل بگیرند. براین اساس پیوندهای ملی و تاثیرات رویکردهای ساختارهای غالب جهانی بر گفتمان ملی، دیگر بحث های سنتی حفظ منافع ملی در دنیای به هم پیوسته کنونی، قادر به تامین و تضمین منافع ملی نیستند. چرا که در مقطع کنونی از تحولات تاریخی تمامی پدیده های اجتماعی، از مهاجرت گرفته تا بحران های مالی، تغییرات اقلیمی، نابرابری های طبقاتی و... همگی محصول روابط فراملی هستند. با غلبه گفتمان اظهاری و انسداد شناخت دیالکتیکی، فرصت تبیین و تحلیل های دیالکتیکی تضاد ها از دست رفته؛ و از جمله تضاد بین مرکز و پیرامون جهانی، تضاد بین نیروهای تولید جهانی و مناسبات محلی نادیده گرفته شده؛ و اصولا به فرافکنی های ساده انگارانه و مقصر سازی های داخلی و یا خارجی برای موانع و محدودیت های پیشرفت و توسعه استناد می شوند. نتیجه این روند نامتعارف، کنش های پراکنده و نامنسجم و بی ریشه ای هستند که به شکست برنامه های توسعه ملی و ناتوانی در برقراری یک انسجام طبقاتی و آگاهی مشترک با روندهای نوظهور جهانی می گردد.

یکی از علل عمده حضور گسترده گفتمان اظهاری، شتاب دامنه دانش و فناوری است که قدرت تعامل مطلوب را مختل و واکنش های مقطعی و زودگذر را عمومیت بخشیده است. چرا که این سرعت دگرگونی دامنه دانش و فناوری اگرچه موجد سرعت ادراک می باشد؛ ولی در تعمیق درک و فهم عمومی اختلال ایجاد نموده است. ضمن اینکه بحران های عمیق و شکننده ساختار غالب بر نظام سرمایه داری جهانی، فضای هیجانی و عاطفی را برای انحراف افکار عمومی ایجاد کرده که فرصت و توان لازم را برای بحث های اقناعی محدود، و دامنه بحث های اظهاری را گسترش داده است. رسانه ها، سیاستمداران و شبکه های اجتماعی با بحران سازی های مقطعی، احساسات برانگیز و پراکنده، فضای فکری جامعه را از حالت تحلیلی و اقناعی خارج کرده اند. فضایی چون رخدادهای ناگهانی همانند حملات تروریستی که موجد واکنش های فوری، احساسی و سطحی شده؛ و جایگزین گفت و گوهای تحلیلی و اقناعی می شوند. بنابراین در فضای هیجانی، گفتمان اظهاری رشد کرده؛ و تحلیل ها در پس موضع گیری های آنی و زودگذر جای خوش نموده؛ و پیچیدگی ها با ساده سازی های فرضی چون مقصر، دشمن و قهرمان، زمان را با تحلیل های فوری، لحظه ای و بدون تامل پوشش می دهند. در گفتمان های اظهاری عموما با عدم درک و فهم بهینه از بحران ها و برخورد احساسی با آن ها انرژی عمومی بدون جهت گیری خاص تخلیه شده و ظرفیت سازماندهی و مقاومت با دوام و پایدار از دست می رود.

از شاخصه های بارز بحث های اظهاری، سطحی و شعاری بودن آن با بنیان های فاقد تحلیل های دقیق می باشند. کلی گویی های نامفهوم فاقد بسترهای عینی، تاریخی و یا اجتماعی که با باورهای شخصی و تکراری در آمیخته؛ و اصولا از انسجام مستدل، منطقی و تحلیل های عقلانی بدور هستند .براین اساس بسیاری از مفاهیم اصلی و اساسی چون عدالت،آزادی، خودکفایی و یا توسعه به صورت کلیشه ای و بدون پیوند با زمینه های تاریخی اجتماعی آن ها مطرح می شوند. براین اساس است که بسیاری به جای اقناع و استدلال منطقی، سعی در تاثیرگذاری روحی و روانی نموده و از درک و فهم منطقی و مفهومی فاصله می گیرند. بنابراین اکنون با غلبه بحث های اظهاری و تکراری بین نخبگان و روشنفکران ، عدم انسجام فکری و عملی دامنه گسترده ای یافته و هر فرد یا جریان فکری، مشی و نظر خود را پیرامون گذر حیات عمومی واقعیت محض پنداشته و با ساده سازی های مسائل و مبرمات کنونی جامعه و انسان، روند تبیین و تحلیل های ریشه ای و دیالکتیکی را با بن بست مواجه ساخته اند. با انتزاع اندیشی و انتزاع نگری بحث های اظهاری، و عدم توجه به جهان شمولی ساختار سرمایه داری که تمامی فعل و انفعالات درونی هر کشوری را تحت تاثیر خود دارد؛ عموما محدوده اندیشه و حل معضلات اجتماعی را صرفا در چارچوب ملی حدود بخشیده است. چرا که الزامات اجتماعی تحت تاثیر ساده سازی های مسائل پیچیده و گفتارهای سطحی و شعاری اصولا از گفتمان اقناعی و دیالکتیکی فاصله گرفته و عدم تحقق اهداف و برنامه های توسعه و تغییر با مقصرسازی های داخلی و خارجی پوشش داده می شوند.

گفتمان اظهاری قدرت درک علت های تنش های اجتماعی و جهانی از جمله جنگ تجاوزکارانه طبقاتی را دارا نبوده؛ و با ساده باوری و کنش های سطحی و عوامانه، از توان لازم برای بحث های اقناعی و راهبردی برای گذر از مراحل پلشت و بحران ساز برخوردار نیست. تضادها و جنگ های ناشی از گذر تکاملی جامعه و انسان را در پس تبیین و تحلیل های تضادهای ایده ای و دشمن سازی های فرضی و ناتوان از درک خطوط فاصل و مرز بندی درونی و ماهیتی آن ها، اصولا از قدرت موضع گیری های شفاف و اصولی دور ساخته است. اصولا موضع گیری ها در برابر بحران ها مخصوصا جنگ ها نباید براساس معیارهای صوری همچون دفاع از صلح به طور انتزاعی یا جانبداری از یک طرف علیه طرف دیگر تعیین شود؛ بلکه با تبیین و تحلیل های دقیق و علمی بایستی دید که کدام نیروی اجتماعی در گیر در این بحران در راستای روند تکامل تاریخی حرکت می کند و یا در تقویت بنیه های دامنه تکامل تاریخی موثر است؛ و یا منجر به تقویت دامنه بحران سازی ها و سلطه ارتجاع تاریخی می شوند. در بسیاری از بحران های کنونی مانند برخی جنگ های نیابتی و یا مداخلات جهانی، سلطه گران با فضای رسانه ای گسترده خود سعی می کنند با هم سطح پنداری طرفین در گیر، معنای طبقاتی و تاریخی را با سطحی سازی های اخلاقی تحلیل برند. برای یک موضع گیری اصولی و منطقی بایستی دید که آیا این بحران یا جنگ می تواند در ساختار ارتجاع جهانی شکاف ایجاد کند؛ و یا اینکه قادر است در جهت بازتولید و یا تقویت نظم سلطه گرانه ارتجاع عمل نماید. بنابراین تنها با یک تحلیل دقیق دیالکتیکی و اقناعی از روندهای تاریخی و جایگاه واقعی نیروها در میدان نبرد، می توان مبنای موضع گیری اصولی، پیشرو و در خدمت تکامل تاریخی جامعه و انسان را مشخص کرد.1

اکنون ارتجاع تاریخی با جنگ و بلوا در سطح جهانی تلاش مذبوحانه ای را برای تحمیل خود به تکامل تاریخی جامعه و انسان آغاز کرده است. جنگ تجاوزکارانه اسرائیل به ایران تقابل ایدئولوژیکی دو جریان مرتجع می باشد که در خدمت اهداف استعماری سرمایه داری جهانی به تخریب و کشتار منابع مادی و انسانی روی آورده اند. روندی که توهمات خاورمیانه جدید یا بزرگ برای تحقق اهداف نوین استعماری و تداوم هژمونی ساختار فرتوت سرمایه داری را در خود جای داده است. چرا که در عصر تغییرات بزرگ و شتاب گیر تاریخ کنونی که در آن روندهای عمیق تکامل اجتماعی، فروپاشی نظم های کهنه و شکل گیری تناقضات نوین به اوج رسیده؛ پروژه هایی چون خاورمیانه جدید یا بزرگ که ماهیتا ریشه در اهداف استعماری و بازتولید سلطۀ سرمایه داری جهانی دارند؛ نمی توانند بازگو کننده بازتابی از روند تکامل تاریخی باشند. بلکه صرفا بیانگر توهمات حاکمیت های ارتجاعی جهانی هستند. قطعا انباشت تضادها و تناقضات، نیروهای اجتماعی نوظهور و روند جهانی بحران رو به تعمیق نظم سرمایه داری، تحقق پایدار چنین پروژه هایی را ناممکن ساخته و مسیر آن را به سوی شکست تاریخی سوق می دهد. با شکل گیری مفهوم خاورمیانه بزرگ که از ابتدای قرن بیست و یکم توسط نئوکانها و دول امپریالیستی به منظور تجزیه و تضعیف دولت های مستقل، کنترل بر منابع انرژی، تسلط ژئوپلیتیک و جلوگیری از حرکت های رهایی بخش مردمی شکل گرفت؛ تا کنون نه تنها دستاوردهای ملموسی نداشته است؛ بلکه به عدم مشروعیت دولت های وابسته و دول امپریالیستی، انباشت نارضایتی مردمی منطقه ای و جهانی، بحران جدی در ساختار اسلام سیاسی و ارتجاع دینی و گسترش گرایشات رهایی بخش با رشد نیروهای نوین اجتماعی، منجر شده است. روندهایی که امکان تحقق اهداف از پیش تعیین شده قدرت های امپریالیستی را با بن بست مواجه ساخته؛ اگرچه ممکن است در مقاطع کوتاه مدت بتوانند از ضعف و پراکندگی نیروهای مترقی سوءاستفاده هایی برای اهداف شوم خود بکنند.

بنابراین پروژه های منطقه ای چون خاورمیانه جدید یا بزرگ، بازتاب توهمات ارتجاع جهانی در عصر بحران های تاریخی نظام سرمایه داری می باشند. نمودهای عینی تکامل تاریخی در منطقه و جهان، با در پیش گرفتن مسیر تاریخی خویش، با این پروژه های نو استعماری در تضاد ساختاری قرار داشته و آینده منطقۀ خاورمیانه را نه به تحقق این توهمات امپریالیستی، بلکه به رشد نیروهای اجتماعی نوین و جنبش های رهایی بخش گره زده است. حرکت های جنون آمیز و فاقد محمل های قانونی و انسانی اسرائیل و آمریکا در ایران و خاورمیانه، گواه بارز و شفاف بن بست سیاست های امپریالیستی در تحقق اهداف خویش در خاورمیانه می باشند. این حرکت های جنون آمیز به سوی افول قطعی رهبری جهان آزاد با هژمونی آمریکا در حرکت است. چرا که پس از شکست های پیاپی آمریکا و متحدانش در ایجاد نظم دلخواه خود، اکنون صحنه های جهانی پر از بازیگران مستقل و تضادهای غیرقابل کنترل گردیده و روند تثبیت جهان چند قطبی را در پیش گرفته است. براین اساس حملات غیرقانونی و ضد انسانی آمریکا به ایران، قطعا به جای احیای اقتدار نظم بخش نوین، هرچه بیشتر به بی اعتباری و عدم مشروعیت اجتماعی و سیاسی اش منجر شده؛ و روند چند قطبی شدن نظم جهانی را سرعت بخشیده؛ و قطعی می سازد. در این میان چپ ها بایستی با صفی مستقل در برابر ارتجاع داخلی و خارجی نقش پیشرو و رهایی بخش خود را به نمایش بگذارند.

نتیجه اینکه: کلام و بیان و مراودات و مبادلات اجتماعی، پرتوی از درک زیستی اجتماعی می باشند که با خود بار معنایی تعاملات و گفتمان درون اجتماعی و بین انسان ها را نهفته دارند. این گفتمان زمانی که به صورت اظهارنظرهای سطحی و بی ریشه سوق می یابند؛ در کلی بافی های فلسفی با مضمون احساسی و فاقد تحلیل های دقیق روی آورده؛ و ضمن اینکه فاقد بسترهای عینی، تاریخی و اجتماعی می باشند؛ از استدلال منسجم بدور بوده وبرمبنای باورهای شخصی و یا تکرار گزاره های رایج، از منطق و تحلیل عقلانی فاصله می گیرند.در مقابل گفتمان اقناعی یا دیالکتیکی مسائل را در بستر تحول و تکامل تاریخی، اجتماعی و ساختاری بررسی نموده؛ و بر اساس تحلیل و استدلال منطقی و تقابل آرا شکل گرفته؛ و به درک عمیق تری از واقعیت دست یافته؛ و نه تنها به رشد آگاهی مدد می رساند؛ بلکه از عیوب گفتمان اظهاری چون انباشت سوء تفاهمات اجتماعی و تشدید شکاف های فکری نیز به دور می باشند. اصولا وقتی گفتارهای سطحی و شعاری عمومیت می یابند؛ تضاد میان نیروهای تولید جهانی و مناسبات محلی نادیده انگاشته شده؛ و به جای درک و فهم معضلات بومی با ساختارهای کلان غالب جهانی به فرافکنی های ساده انگارانه و مقصرسازی های داخلی و خارجی مبادرت می شود. در چنین وضعیتی نه تنها شناختی عمیق و مورد لزوم از واقعیت های موجود به دست نمی آید؛ بلکه تلاش ها برای حل بحران ها چه در سطح ملی و جهانی در کنش های پراکنده، غیر منسجم و بی ریشه فرو می خسبند. متاسفانه در جهان امروز فضای عمومی از گفتارهایی انباشته شده که پیش از آنکه در پی درک واقعیت باشند؛ به دنبال بیان صرف مواضع خود هستند. اکنون با تجاوزات جنایت بار اسرائیل و آمریکا به ایران بر خلاف تمامی معیارهای عرفی و قانونی جهانی، جامعه جهانی شاهد بیهوده گویی های سران جنایتکار اسرائیل و آمریکا برای توجیه تجاوزات جنایت کارانه شان می باشند. ناتوانی نظم موجود در پاسخگویی به مطالبات فزایندۀ اجتماعی و زیست محیطی حاصل تکامل تاریخی و در عین حال افزایش آگاهی و گسترش دامنه پتانسیل بالقوه برای تغییر، نوعی توهمات تغییر برای حفظ هژمونی آسیب دیده و در حال اضمحلال چون خاورمیانه جدید یا بزرگ که از اوایل قرن اخیر تئوریزه شده است؛ حرکت های جنایت بار کنونی آمریکا و اسرائیل را در منطقه خاورمیانه موجب شده است. چرا که اصولا همواره جنگ های امپریالیستی برای باز تقسیم منابع و یا سرکوب ملت ها شکل گرفته؛ و به عنوان ابزارهایی در خدمت ارتجاع و حفظ نظم موجود سرمایه داری جهانی عمل کرده است. زیرا در مرحله کنونی از تاریخ تحولات اجتماعی و جهانی، سرمایه داری جهانی به سطحی از جهانشمولی و سلطۀ همه جانبه سوق یافته که ماهیت آن را به شکلی بنیادین ارتجاعی ساخته است. این جنگ ارتجاعی در اصل با اوج گیری فروپاشی نظم های کهنه و شکل گیری تناقض های نوین پیوند دارد. بنابراین پروژه هایی چون خاورمیانه بزرگ یا جدید که ماهیتا ریشه در اهداف نواستعماری و بازتولید سلطه سرمایه داری جهانی دارند؛ قبل از آنکه بازتابی از روند تکامل تاریخی باشند؛ بیانگر توهمات حاکمیت های ارتجاعی جهانی می باشند. در این میان نیروهای مترقی و به ویژه چپ ها بایستی با صفی مستقل و منسجم ، مبارزات خود را با ارتجاع دینی و جنگ افروزان متجاوز سازمان دهند.


اسماعیل رضایی

22:06:2025

_______________________

1 در این راستا از chat GPT پرسیدم؛ مثلا جنگ بین ایران و اسرائیل هر دو ماهیتی ارتجاعی دارند؛به نظر شما کدامیک می تواند در جهت تقویت تکامل تاریخی عمل نمایند؟

پاسخ: اسرائیل نماینده یکی از خشن ترین و عریان ترین اشکال سرمایه داری نژاد پرستانه، نظامی گرا و وابسته به هژمونی امپریالیستی غرب«به ویژه آمریکا»می باشد. به علاوه، نیرویی که به شکلی ساختاری مبتنی بر آپارتاید نژادی و اشغال گری عمل می کند.

ایران«جمهوری اسلامی» یک سرمایه داری رانتی اقتدارگرا با ماهیتی مذهبی ایدئولوژیک، که بر سرکوب نیروی مترقی درونی و باز تولید شکلی از سلطه اجتماعی و سیاسی متکی است و در عین حال در سطح منطقه ای پروژۀ ژئوپلتیکی خود را پیگیری می کند.

هر دو جناح ماهیتا ارتجاعی هستند؛ یعنی هر دو بیشتر در راستای بازتولید نظم موجود سرمایه داری منطقه ای و جهانی عمل کرده و هیچ کدام به طور ذاتی حامل پروژه ای در جهت دگرگونی پیشرو تاریخ نیستند. اما مسئله این نیست که کدام جناح پیشرو است؛ بلکه آن است که این تضاد چه شکاف هایی در نظم منطقه ای و جهانی ایجاد می کند؛ و آیا امکان هایی برای نیروهای مترقی، مردمی و ضد ارتجاعی از دل آن قابل گشودن است یا خیر؟ در حالت فعلی، جنگ مستقیم بین ایران و اسرائیل، از سوی اسرائیل عمدتا در راستای حفظ و تقویت موقعیت هژمونیک منطقه ای آن و استمرار پروژۀ اشغال گری و نژاد پرستی خواهد بود. از سوی ایران نیز عمدتا در خدمت بازتولید انسجام ایدئولوژیک و سرکوب داخلی و تقویت موقعیت منطقه ای رژیم خواهد بود و نه یک پروژۀ رهایی بخش.

اما اگر این جنگ بتواند شکاف هایی در انسجام بلوک های ارتجاعی ایجاد کند؛ به تضعیف جایگاه هژمونیک آمریکا و اسرائیل در منطقه بیانجامد؛ موجب افشای ماهیت اشغالگری اسرائیل و مشروعیت زدایی بیشتر آن گردد؛ و فضای تنفس برای جنبش های مردمی ضد سرمایه داری و ضد ارتجاع در ایران و منطقه فراهم کند؛ در آن صورت می تواند به طور غیر مستقیم در مسیر تکامل تاریخی نقش ایفا کند؛ البته نه به خاطر اهداف رژیم ها، بلکه به رغم آن ها.

پس هیچ یک از دو طرف به طور ذاتی در خدمت تکامل تاریخی بشر نیستند. اما تضاد آن ها می تواند امکاناتی را برای گشایش فضای مبارزاتی نیروهای مترقی فراهم کند. جهت گیری دیالکتیکی در اینجا نه حمایت از یک رژیم علیه دیگری، بلکه کوشش برای تحلیل روندهای عینی، افشای ماهیت ارتجاعی هر دو طرف و تقویت صداها و نیروهای مردمی، ضدسرمایه داری و ضد ارتجاع در دل این بحران ها است.



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد