
میلی حیات فیلسوف ۱ آمریکایی که هم اکنون در برلین زندگی می کند، در یک سری ازجستارهای کوتاه خود که درمجله فلسفه درآلمان چاپ و منتشرمی شوند به تناقضات بین گفتار و عمل تعدادی از فلاسفه و ومتفکرین سرشناس و تاثیر گذارمی پردازد. دراینجا به ترجمه جستاراودر باره ژان ژاک روسومی پردازم. توضیحاتی که درزیرنویس آورده شده اند ازمترجم می باشد.
ژان-ژاک روسوی فیلسوف، با وجود اینکه ایدههای انقلابی درباره تعلیم وتربیت داشت، فرزندان خود را به یتیم خانه سپرد بود.
ژان-ژاک روسو و پارادوکس تعلیم و تربیت
«من ترجیح میدهم مردِ پارادوکسها باشم تا مردِ تعصبات»، این جملهای است که ژان-ژاک روسو درامیل اثری که او دربارهٔ تعلیم و تربیت نوشته، آورده شده است. اثری که ترکیبی ازیک رمان آموزشی و رسالهٔ تربیتی است و درآن فلسفه تعلیم وتربیت روسوبراساس نیازهای طبیعی کودک ارائه می شود. این کتابی است، که سنگ بنای آموزش اصلاح طلبانه را گذاشت.
اما تضاد میان این متن، که طرفدارپرورش کودک در فضایی آکنده از محبت وهمراهی است، نه درسایهٔ تنبیههای اقتدارگرایان، ورفتار خود روسو با فرزندانش، یکی از بزرگ ترین پارادوکسهای رابطهٔ زندگی واندیشهٔ اورا شکل میدهد. این مسئله حتی معاصران اورا نیز به تأمل و انتقاد واداشت، ازجمله ولتر تا آنجا پیش رفت که روسورا به ریاکاری متهم کرد. واقعیت این است که روسوهرپنج فرزند خود را به یتیمخانه سپرد، تصمیمی که او بعدها دراعترافات خود سعی درتوجیه آن داشت.۲
مقصرگناهان، دیگراناند
فیلسوف بزرگ روشنگری، منتقد بیرحم جامعه ی مدرن و آنچه که او تحریف طبیعت ذاتاً نیک و صلحجوی انسان می دانست، هر پنج فرزند خود را بلافاصله پس از تولد به یتیم خانه سپرد. زمانی که ولتر در یک جزوهی ناشناس این راز را که تا آن زمان از چشم مردم پنهان مانده بود، فاش کرد، روسو درسلسلهای ازتوضیحات و توجیهات متناقض، کوچک نماییهای مختلف ودرنهایت، با ابرازپشیمانی به این ماجرا واکنش نشان داد.
اواستدلال می کرد که از منابع مالی لازم برای تربیت صحیح فرزندانش محروم بوده است؛ اما این فقرنه تقصیراو، بلکه نتیجهی وجود یک جامعه ناعادلانه بوده است. او مدعی بود که خواسته است فرزندانش را ازسرنوشتی ناگوارنجات دهد. اوهمچنین به آموزههای افلاطون استناد می کرد، که تربیت کودکان را نه وظیفهی خانواده، بلکه مسئولیت دولت می دانست. او تأکید می کند که نگه داشتن کودکان میتوانست به حیثیت مادرِ آنها که با اوازدواج رسمی نکرده بود، لطمه بزند، بهخصوص که خانوادهی مادرفرزندان اونیز قادربه تربیت صحیح این کودکان نبودند. علاوه بر این، روسو خاطرنشان می کرد که دیگرانی نیزاگرجای او بودند همین کار را می کردند. حداقل او فرزندانش را به یتیم خانه سپرده، نه اینکه آنها را رها کرده باشد. درنهایت، اواین اقدام را نه یک جنایت، بلکه بعنوان یک اشتباه پذیرفت و براین تأکید داشت، مردی با عواطف و قلبی به گرمی قلب او نمیتوانسته یک «پدر غیرطبیعی» باشد. و …
با این حال، همین روسو درنوشتههایش بارها لغزشهای اخلاقی دیگران را به شدت محکوم میکند. چنان که درامیل، که دو سال پیش ازافشای ولتر اما سالها پس از سپردن فرزندانش به یتیم خانه منتشر شد، تصریح میکند: «کسی که قادر به انجام وظایف پدری نیست، حق پدر شدن ندارد. نه فقر و نه ملاحظات دیگری اورا از مسئولیت تغذیه و تربیت فرزندانش معاف نمی کند.» او همچنین در رمان پرفروش خود، «ژولی یا هلوئیز جدید»۳، به فرهنگ ریاکاری حمله می کند و به ویژه به هم صنفان خود میتازد: «از یک نویسنده، به ویژه از یک نویسنده ی اخلاق گرا، انتظار می رود که مطابق با کتابهایش سخن بگوید یا آن گونه که میگوید، عمل کند. تا یک نویسنده معمولی.»
چه میزان رنج، بهای یک ایده انقلابی است؟
بااین حال، بسنده کردن به این که روسو را با ریسمانی که خود اوبافته است به دارآویزیم، بیشازحد سادهانگارانه خواهد بود. زیرااخلاق گرایی سخت گیرانهای که دراینجا نمایان میشود، پیش ازهرچیزمتوجه خود اوست. همان طور که در«اعترافات»۴ یا درکتابی با عنوان معنادار «روسو، قاضی ژان ژاک»۵، دیده میشود،— اگرایندواثررا بخوانیم مشخص می شود— که او کاملاً آگاه است که در برابر معیارهایی که خود وضع کرده، شکست خورده است. اونه تنها درنوشتههای اتوبیوگرافیک، بلکه در سراسر آثارش، همواره در کشمکش با خود به سرمیبرد. نامههایی دردست است که نشان میدهد، امیل نیزازدل همین کشمکش وازعذاب وجدانی که درقبال فرزندانش احساس می کرد، زاده شده است. بهگونهای که در روند شکل گیری این اثر، هم زمان نوعی احساس پشیمانی دراوقوت گرفته است، قابل درک می باشد.
مربی آرمانی و فداکار که در این اثر ترسیم میشود، پسربچهی یتیمی است، کنجکاوکه درنهایت وطی شکل گیری شخصیت آش، به مردی متعادل، آزاداندیش، رها، و درعین حال متعهد به جامعه و سعادت خویش تبدیل میشود، همهی اینها نویسنده را محکوم می کنند، شاید حتی او راهم عذاب میدهند. اما احتمالاً این ایدهها هرگز شکل نمیگرفتند، وجهان هرگزاین متن انقلابی درحوزهی تربیت، که عمیقاً انسانی است، را به دست نمیآورد، اگر روسو با ضعفهای خود مواجه نمی شد.
بیتردید، مطلوب آن است که اندیشههای ژرف بدون قربانی شدن انسانها شکل بگیرند. اما شاید در فلسفه، این بیشتر استثنا باشد تا قاعده. تنها تفاوت دراینجاست، درمورد روسو، این مسئله بویژه، آشکارتر است.
= =====================================================
۱- درباره نویسنده:
میلی حیات فیلسوف آمریکایی، در دالاس تگزاس متولد شده است. دارای دکترای فلسفه است و بهعنوان نویسنده آزاد در برلین زندگی میکند.
منبع مقاله - https://www.philomag.de/artikel/leben-und-werk-im-widerspruch-jean-jacques-rousseau via @philomagde
۲-روسو استدلال میکرد که وضعیت اقتصادی و اجتماعیاش به او اجازهٔ پرورش فرزندانش را نمی داد و اگرآنها را نزد خود نگه میداشت، ناگزیر به دنیایی پرازفساد و تباهی اجتماعی وارد میشدند. این شکاف میان نظریه و عمل، هنوز هم یکی از بحثبرانگیزترین جنبههای شخصیت اوست. برخی او را فیلسوفی غیرقابلاعتماد میدانند، در حالی که دیگران معتقدند که شکست شخصیاش بهعنوان یک پدر، از ارزش ایدههای بدیع او در حوزهٔ تربیت نمی کاهد.
در امیل، روسو، آرمانی ازتعلیم و تربیت ارائه میدهد که درآن کودک نه بهعنوان دریافت کنندهٔ منفعل دانش، بلکه بهعنوان موجودی مستقل با روند طبیعی رشد خود در نظرگرفته میشود. این دیدگاه تأثیرعمیقی برآموزش و پرورش اصلاحطلبانه گذاشت و شخصیتهایی چون پستالوتزی و مونته سوری را تحت تأثیر قرارداد.
با این حال، زندگی شخصی روسو همچنان چالش بزرگی در تفسیر آثاراو باقی می گذارد: آیا او واقعگرایی بود که محدودیتهای اجتماعی زمان خود را درک میکرد، یا ایدهآلیستی که در نظریه اش فراترازآنچه که درعمل میتوانست انجام دهد، پیش میرفت؟ شاید آنچه در روسو پارادوکسیکال است، دقیقاً همین نکته باشد که او هرگز این تنش را حل نکرد، بلکه آن را به جوهرهٔ اندیشه و عمل خود بدل ساخت.
به هرحال امیل همچنان یکی از متون کلیدی فلسفهی تربیتی محسوب میشود و ایدههای آن الهامبخش بسیاری از اصلاحات آموزشی بوده است، اما به دلیل ناسازگاری با واقعیتهای اجتماعی، تبعیض جنسیتی، تناقض در مفهوم آزادی، نگاه بیش از حد آرمانی به طبیعت انسان و تضاد میان نظریه و عمل، مورد نقدهای جدی قرار گرفته است. علاقه مندان می توانند برای اطلاع بیشترازکتاب های روسو ونقدهایی که ازآنها بخصوص کتاب امیل او صورت گرفته به ویکیپیدیا و گوگل مراجعه کنند.
۳- «ژولی یا هلوئیز جدید» اثر ژان-ژاک روسو، یک رمان است که بصورت نامه نگاری نوشته شده است و آن داستان عشق تراژیک بین ژولی دِتانژ، دختری از یک خانواده ی اشرافی، و معلم آرمانگرایش از یک خانواده ی معمولی، سن-پرِورا روایت میکند. عشق آنها با هنجارهای اجتماعی و انتظارات خانوادگی درتضاد است. در نهایت، ژولی تسلیم خواستههای خانوادهاش شده و با مرد دیگری ازدواج میکند، که این تصمیم به درامی عمیق منجر میشود.
این رمان به موضوعات مهمی چون تنش بین عشق شخصی واخلاق اجتماعی، تأثیرآموزش و ماهیت سعادت انسان میپردازدو یکی ازآثار مهم دوران روشنگری و رمانتیک اولیه به شمار میآید.
هلوئیز جدید به چه معناست؟
عنوان کتاب به داستان عاشقانهی مشهور هلوئیز و آبلار در قرن دوازدهم اشاره دارد. هلوئیز، زنی باهوش و فرهیخته، عاشق معلم خود، آبلار، میشود. عشق آنها سرنوشتی غمانگیز دارد: آبلار اخته میشود و هلوئیز به صومعه پناه میبرد. روسو با این عنوان ژولی را بهعنوان یک هلوئیز مدرن معرفی میکند که میان عشق و وظیفه گرفتار شده است.
۴- اعترافات les Confessioks
زندگی نامه روسواست که روسودرآن زندگی و اشتباهات خود را صادقانه بیان می کند. این کتاب، یکی از اولین نمونههای زندگینامه نویسی مدرن است وتأثیر بسزایی بر نویسندگان پس از خود، از جمله گوته (حقیقت وشعر)و تولستوی (اعترافات من)، و بعدها مارسل پروست گذاشته است. روسو در این اثر، تلاش دارد تا با تمام ضعفها و تناقضهایش روبهرو شود و تصویری شفاف از خود ارائه دهد.
۵- روسو، قاضی ژان-ژاک Rousseau Junge de Jean- Jacques (خود قضاوتی فیلسوف)
آثری است که روسو درسال های بعد نوشت، او در این اثر خودرامانند یک قاضی مورد قضاوت قرارمی دهد.
روسو درمجموع در این دواثر(۴و ۵) نشان می دهد که کااملاََ از تناقضاهای خود آگاه می باشد. ونشان می دهد که او نمی توانسته با معیارهای اخلاقی که خود تعیین کرده بود، زندگی کندوهمواره با خودش درکشمکش بوده است. البته نه تنها دراین دوکتاب بلکه درکل تفکر و نوشته هایش.
*
این مقاله درسایت رادیوزمانه منتشرشده است.