عادت و سنت عناصر بیبدیل حیات انسانی در تقابل با گزینشهای نوین حیات اجتماعی، جامعه و انسان را با چالشهای اساسی و جدی برای خروج از بحران های زیستی روبرو ساختهاند. روندی که بسترهای عوامگرایی و عوامزدگی را تقویت کرده و جامعه را با بحرانهای فکری و فریب و ریای عوامانه روبرو ساختهاست. در این میان روشنفکران عوامزده خطر جدی و بالقوای برای رهایی و آزادی انسان ها محسوب میشوند. چرا که روشنفکر عوامزده همراه با رسوبات فکری گذشته از طریق سادهسازیها و تقلیلگرایی مبرمات اجتماعی و انسانی از ژرف اندیشی و تبیین و تحلیلهای اصولی و ملموس میگریزد. | |
عادت به عنوان عنصر بی بدیل حفظ و تداوم دریافت ها و آموزه های نهادینه شده؛ فرد و جمع را در تداوم و حفظ بسیاری از ارزش ها و مناسبات گذشته مشوق است. فرایندی که درک و دریافت ها و نیازهای نوین مبتنی بر تحول و تکامل را با موانع و مشکلات جدی روبرو ساخته و انتخاب فرد و جمع را در تبیین و تحلیل های عموما نامتعارف و متکی بر آموزه های گذشته از مسیر اصولی و الزامی دور می سازد. براین اساس انتخاب و عادت در تعارض با یکدیگر یک تضاد درونی مداوم را در جامعه شکل می دهد که مقاومت عادت و سنت به دلیل سهولت درک و دریافت های آن، خود را تحمیل می سازد. عوام زدگی به عنوان یک نمود ساده سازی های حرکت های فردی و جمعی در روابط و مناسبات اجتماعی، عادت و سنت را سرلوحه زیست اجتماعی خود قرار می دهد. از بارزه های مبرهن و بدیهی عوام زدگی توقف در ایستارهای گذشته است که ارزیابی های حال را دچار نقصان و بداندیشی می سازد. بدین مضمون که فرد با توقف در گذشته، به مقایسه وضعیت کنونی نشسته و به قضاوت و داوری روی می آورد. این روند در شرایط استیصالی و بن بست های حاد و شکننده به صورت افراطی نمود یافته و فرد را به سوی کنش های تخریبی و تخدیری اندیشه و عمل وا می دارد.
روشنفکری که امروز را با توقف در گذشته مورد تبیین و تحلیل قرار می دهد؛ دقیقا در تارو پود عوام زدگی و عامیانه اندیشی گرفتار آمده است. چرا که امروز در مسیر تحول و تکامل جامعه و انسان بسیاری از بارزه های گذشته را نفی و نهی کرده که با نیاز الزام کنونی بشری در تعارض قرار دارند. اینکه اندیشه و نظامی در گذشته عملکرد خوبی داشته؛ دال بر تداوم آن در مقطع کنونی که بسیاری از نرم ها و رویکردهای محیطی دچار تغییرات اساسی شده اند؛ نمی باشند. عوام زدگی یکی از برجسته ترین نمود نامتعارفی است که در تضاد با دستاوردهای تکاملی قرار داشته و از درک و دریافت های آن به دلیل پیچیدگی و ژرف اندیشی می پرهیزد. گذشته را می ستاید چونکه سهل الوصول و سهل الهضم بوده و به ارضای تمایلات و تمنیات عادت گون و نهادین وی همراه است. روشنفکر عوام زده، پر می گوید ولی کم می داند، این پرگویی بلاهت گون نمود روشن ساده سازی های رویکردهای محیطی و بدفهمی یا نفهمی های روند تکامل تاریخی می باشد. زیرا،نگاه عوامانه از ارتباط بین پدیده ها و تاثیرات متقابل آن ها می پرهیزد و از چرایی و علت این روند دیالکتیکی گریزان است. چرا که این فرایند به تعمیق اندیشه و فراخی و وسعت نگاه و نظر متکی بوده و از تکرار مکررات و سطحی نگری عوامانه بدور می باشد.
در ساده سازی های عوامانه، زودباوری و خوش باوری های خردگریز رشد کرده و فرد را در تصورات و توهمات انگاره های ذهنی بسوی دنیای خیالی اش رهنمون می شود. این نمود برجسته عوامانه در پیوند با ضعف اساسی درک و فهم چرایی روندهای محیطی، دیر فهمی و دیر هضمی روندهای تحولی را در عوام تقویت می کند که در پروسه دیر فهمی، اصل و اساس نیازهای حال و رویکردهای نامتعارف گذشته به فراموشی سپرده می شوند. این ویژگی منبع لایزال گرایشات کاریزمایی و قدسی سازی نمودهای گذشته است که محدود اندیشی و حصار فکری عوامانه را نشان می دهد. در عوام زدگی حافظه تاریخی جای خود را به یادآوری و تکرار مکرراتی می دهد که حفظ و ابقای آن ها به هدف و آرمان اصلی مفهوم می یابد. قدسی سازی های عوامانه و شخصیت سازی های کاریزمایی از رویکردهای بی بدیلی هستند که جامعه و انسان را در ناهنجاری های زیستی با احیا و ابقای سازوکارهای گذشته فرو می برند. چرا که سنت های کاریزمایی از حقایق بدور بوده و واقعیت ها را در نمی یابند. از سطح و نظر فراتر نرفته و در ابهام و عدم شفافیت مواضع و مقاصد بسر می برند. روشنفکر عوام زده در بن بست ها و ناهنجاری های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در لحظه و روزمرگی تداوم حیات می دهد و دورنمای روشن و رهایی بخشی را دنبال نمی کند. براین اساس تلاش می کند گره بن بست ها را با رجعت به گذشته بگشاید وبه توجیه رویکردهای آن بنشیند.
اصولا روشنفکر عوام زده نه تنها آینده را نمی بیند؛ بلکه با ذهنیت پنداری و غیر واقع گرایانه اش، مسیر جامعه را به بیراهه می کشاند. این عوام زدگی وی را به جای تفکر انتقادی و تدوین استراتژی های عملی، در توهمات نوستالژیک، شعارهای کلیشه ای و نسخه های غیر عملی برای رهایی جامعه گرفتار می سازد. ویژگی هایی که نه نیرویی برای تغییر، بلکه مانعی در مسیر آن ایجاد می کند. چرا که به جای تحلیل دقیق بحران ها و ارائه راهکارهای مطلوب و متنوع، مشکلات پیچیده را به چند عامل سطحی و کلیشه ای تقلیل می دهد. در این مسیر به سرزنش گروه های خاص، توطئه های عوامل خارجی و یا سقوط ارزش های اخلاقی تکیه می کنند. ناتوانی در چرایی شناخت و درک تحول و دگرگونی های تکاملی، بیشتر درگیر واکنش های احساسی به تغییرات لازم اجتماعی گردیده و اغلب از نابودی ارزش ها، هویت و فرهنگ ملی سخن گفته، بدون اینکه برنامه ای عملی برای سازگاری با دنیای نوین در حال شکل گیری داشته باشند. این عوام زدگی روشنفکرانه همواره به دنبال راه حل های تکراری، اسطوره ای و یا بازگشت به یک نظم از دست رفته می باشد. چرا که اصولا روشنفکر عوام زده به جای درک تحولات اجتماعی به عنوان یک فرایند پویا، حال و آینده را صرفا ادامۀ گذشته ای که باید حفظ و احیا شود می بیند. بر این اساس برای تبیین و تحلیل شرایط کنونی و نیاز های آن با روش های علمی و دیالکتیکی، مدام تاریخ را در تکرار مکررات و تطبیق شرایط امروزی با بارزه های تاریخی گذشته می بیند. دقیقا در ذهن روشنفکر عوام زده، چیزی جز یک نسخه بازسازی شده از گذشته وجود ندارد.
عموما روشنفکر عوام زده با توقف در بارزه های گذشته، همواره در موضع واکنشی قرار داشته و از درک و فهم لازم برای همگامی با تغییرات اجتماعی باز می ماند. زیرا به جای تحلیل علمی برای نگاه به آینده، اسیر توجیه گری و مقصرسازی جریان های اجتماعی و سیاسی می باشد. چرا که اصولا از توانایی لازم برای درک روندهای عمیق اجتماعی و تاریخی برخوردار نبوده و با تکرار کلیشه های سیاسی، دینی و یا ملی گرایانه، به بازتولید وضعیت نامطلوب کمک می کند.بر این اساس نه تنها کمکی به حل مشکلات نمی کند؛ بلکه با گمراه کردن افکار عمومی، مانع درک صحیح جامعه از بحران ها و راه حل های ممکن می گردد. چرا که در روشنفکر عوام زده، بین آگاهی تاریخی و ایستایی فکری اش بر بستر عادت و سنت، تضادی شکل می گیرد که مانع از درک ضرورت ها و فهم نیازهای تحول و تکامل می گردد. روندی که به جای تبیین و تحلیل های پویا و گویای واقعیت های موجود، به بازتولید مفاهیم و کلیشه های گذشته پرداخته و عملا به مانعی در مسیر تکامل جامعه و انسان مبدل می گردد. بنابراین یکی از عارضه های بدخیم روشنفکر عوام زده، ایجاد بحران های فکری در جامعه بوده و ضمن ایجاد مانع در پیشرفت فکری جامعه، گفتمان های انتقادی را از اعتبار و تاثیر موثرش باز می دارد.
روشنفکر عوام زده در عصر دیجیتالی، به مدد ابزارهای پیشرفته ارتباطی و رسانه ای به تخریب و تحریف واقعیت های تاریخی روی آورده و برای احیا و ابقای بارزه های گذشته، به توجیه گری مبادرت ورزیده؛ وضعیت نامطلوب حاکم را با مقصر دانستن دیگران تبیین و تحلیل می کنند. متاسفانه فضای مجازی ابزاری برای تاخت و تاز سطحی نگری ها، کلیشه سازی ها، ساده سازی ها و تحریف واقعیت ها توسط روشنفکر عوام زده گردیده است. روندی که امکان می دهد تا با انتشار گسترده محتوای احساسی و غیر مستند، تاثیر سریع و عمیق تخریبی و تهیجی بر افکار عمومی گذاشته و با تقلیل گرایی مسائل مبهم و پیچیده کنونی تنها راه حل مشکلات را در باز گشت صرف به گذشته می پندارد. روشنفکر عوام زده ناتوان از تبیین و تحلیل های دیالکتیکی همواره آن قسمت از تاریخ تحولات اجتماعی را که با دیدگاه وی سازگار است؛ برگزیده و بر آن ها ابرام می ورزد و بخش های ناخوشایند آن را حذف می کند. بنابراین با ترویج تحلیل های غیر منطقی به تخریب گفتمان انتقادی پرداخته؛ و فضای گفتگو و همکاری اجتماعی را بشدت تضعیف می کند. در حقیقت روشنفکر عوام زده اسیر همان عوام زدگی ای می شود که بایستی در مقابلش بایستد و با آن مبارزه کند.
روشنفکر عوام زده عنصر بی بدیل دروغ های آگاهانه و ناآگاهانه ای است که برای توجیه رویکردهای واپسگرای خود بدان ها مبادرت می کند. این دروغ ها را نه تنها برای فریب افکار عمومی، بلکه برای تثبیت جایگاه خود و جلوگیری از نقد واقعی به کار می گیرد. این افراد عموما برای توجیه وضعیت کنونی و یا رویکردهای واپسگرای خود، مشکلات ساختاری را نادیده انگاشته و یا تغییرات را غیر ضروری و یا حتی مضر معرفی می نمایند. در این میان بسیاری از روشنفکران عوام زده با استفاده از زبان پر طمطراق و واژه های پیچیده اما بی معنا و غیر قابل فهم ، تلاش می نمایند؛ عدم توانایی های خود برای تبیین و تحلیل های عمیق و مورد لزوم را پنهان سازند. از دیگر ترفندهای روشنفکران عوام زده بازی با مفاهیم و تشابهات اسمی برای فریب افکار عمومی می باشد. درتلاشی مداوم با تغییر معانی مفاهیم و یا القای شباهت های غلط، حقیقت را تحریف کرده و مانع از درک درست مسائل می شوند. بنابراین روشنفکر عوام زده نیات و تمایلات پست و دنی خود را در پس مفاهیم جذاب چون: آزادی، دموکراسی، عدالت، مردم سالاری و یا توسعه و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی بدون تعریف دقیق و روشن پنهان می سازند. بدین سان است که هجمه و یورش روشنفکران عوام زده به چپ و اندیشه ورزان چپ که اکنون در جریان است در طول تاریخ حیات انسانی بی سابقه می باشد. چرا که فرسودگی ساختی و ناتوانی روشنفکر عوام زده در چرایی و تبیین و تحلیل های دقیق و راهگشاِی آن، وی را به سوی تحریف و تخریب هدایت کرده است.
نتیجه اینکه: عادت و سنت عناصر بی بدیل حیات انسانی در تقابل با گزینش های نوین حیات اجتماعی، جامعه و انسان را با چالش های اساسی و جدی برای خروج از بحران های زیستی روبرو ساخته اند. روندی که بسترهای عوام گرایی و عوام زدگی را تقویت کرده و جامعه را با بحران های فکری و فریب و ریای عوامانه روبرو ساخته است. در این میان روشنفکران عوام زده خطر جدی و بالقو ای برای رهایی و آزادی انسان ها محسوب می شوند. چرا که روشنفکر عوام زده همراه با رسوبات فکری گذشته از طریق ساده سازی ها و تقلیل گرایی مبرمات اجتماعی و انسانی از ژرف اندیشی و تبیین و تحلیل های اصولی و ملموس می گریزد. حافظه تاریخی روشنفکر عوام زده مملو از تکرار مکرراتی است که با توقف در ایستارهای گذشته نه تنها ره به روشنایی نمی گشاید بلکه تمامی راه های ممکن درک و دریافت های نوین را با بن بست مواجه می سازد. روندی که در بن بست های حاد و استیصالی به صورت افراطی نمود یافته و جامعه را از تمامی توان بهیابی و بهسازی لازم باز می دارد. زیرا روشنفکر عوام زده به جای تحلیل و تبیین های علمی و دیالکتیکی جامعه پویا، به بازتولید مفاهیم و کلیشه های گذشته روی می آورد. روشنفکر عوام زده در دام تفکری گرفتار می باشد که با زمان همراه نیست و بین آگاهی تاریخی و ایستایی فکری در نوسان است. این عنصر بی بدیل در اسارت مداوم عادت و سنت، ساده سازی ها و تقلیل گرایی های مسائل بغرنج و پیچیده اجتماعی و مقصر سازی های دیگران تداوم حیات می دهد.
اسماعیل رضایی
24:03:2025
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد