logo





تقلب درانتخابات دوره دهم بزرگترین دستاورد مردم
طی سی سال گذشته، چرا؟

چهار شنبه ۶ آبان ۱۳۸۸ - ۲۸ اکتبر ۲۰۰۹

سیمین شریفی

آیا فکر می کنید آقای موسوی باهوش تر، محکم تر و یا آزادیخواه تر از آقای خاتمی بوده و هست؟ یادمان نرود که آقای خاتمی اکثریت مجلس و مردم را داشت. هم چنین در آن زمان تعداد زیادی روزنامه نسبتأ آزاد منتشر می شد که از ایشان حمایت میک رد. به هر حال نیروهای مافیایی تمامیت خواه به زودی از موسوی یک خاتمی دیگر می ساختند که مانند سید پس از چند سال بعد از سرکوب وحشیانه جنبش دانشجویی، قتل های زنجیره ای و توقیف همه روزنامه های اصلاح طلب.( فراموش نکنیم که همه اینها در دوره خاتمی اتفاق فتاد) دست به سینه بگذارد و به مردم بگوید معذرت می خواهم، می خواستم اما نتوانستم.
در باره چگونگی انتخابات دوره دهم مسایل ، ناهماهنگی ها، خلافکاری های قبل از برگزاری و روز انتخابات و بلاخره سناریوی شب انتخابات، اعلام شتابزده و مخدوش نتایج همگان سخن گفته اند. پس در اینجا قصد آن ندارم که گفته ها و شنیده ها را تکرار کنم. بلکه به مسایلی اشاره می کنم که شاید با آنکه همگان احساس کرده باشند و بدانند کمتر به آن پرداخته اند.
قبل از هر چیز باید بگویم تاثیر جو انتخاباتی آمریکا، مبارزات طولانی قبل از انتخابات، مناظره های کاندیداهای ریاست جمهوری، انتخاب اوباما واستقبال بی نظیر مردم آمریکا از وی مانند یک قهرمان ملی، احمدی نژاد را که شخصی بسیار خود نما و در آرزوی توجه جهانیان بخصوص زمامداران کشورهای غربی است و با توجه به اینکه با برنامه ریزی های فراوان برای تقلب ،تخلف و اطمینان از حمایت رهبری وسپاه از انتخاب مجدد خود مطمًٌٌن بود، بر آن داشت که تنور فعالیت های انتخاباتی را گرم کند از جمله نمایش مناظره های تلویزیونی به سبک کشورهای غربی را تدارک ببیند که در عین حال ادای دمکراسی به شکل کشورهای غربی را درآورد و بدین وسیله هم شو تلویزیونی که بسیار عاشق آن است اجرا کند و هم فرصتی مناسب که با رقبای انتخاباتی وغیر انتخاباتی تصفیه حسات کرده و بد وبیراه هایی را که مدت ها بود می خواست بیان کند، بگوید ( از جمله صحبت هایی که در مورد فساد مالی خانواده رفسنجانی کرد). همه نامزدها آمدند و حرف های خود را زدند و این حرف ها بحث و جدال تازه ای را بین اقشار مختلف مردم روزنامه نویسان و بلاگ نویسان برانگیخت، تا اینجا همه مسایل مربوط می شد به جناح بندی های داخل حکومت، ولی مردم به خصوص زنان و جوانان هم با زرنگی و شعور بالای اجتمایی که در ایران وجود دارد( مانند مثل معروف آجان ما سه تا جاهلو کجا می بری) وارد صحنه شدند و گفتند اگر رای ما را میخ واهید باید بگویید به ما چی م یرسه و سهم ما از این بازی چیست؟ زنان حق و حقوقی را که سال هاست پایمال شده است تقاضا کردند. جوانان در خواست حداقل آزادی شخصی و اجتماعی و در مجموع مردم خواهان به دست آوردن حقوق شهروندی و حقوقی اساسی که در یک جامعه مدنی وجود دارد شدند. و در این کارزار هر کدام از کاندیداها در حد توان اعتقادی در چهارچوب جمهوری اسلامی قول هایی به مردم دادند.

به جرات می توان گفت که تقلب در انتخابات یکی از مهمترین دستاوردهای مردم بود. چرا؟

انتخابات چگونه بر گزار شد وچه ها رفت همه می دانند و نیازی به تکرار آن نیست. جز این که همه غافلگیر شدند.
مردم باور نمی کردند که دزدی در روز روشن این چنین بی پروا انجام بگیرد.
آقایان موسوی، کروبی و رفسنجانی باور نمی کردند که احمدی نژاد با حمایت خامنه ای بی پروا این چنین کودتا کنند.
خامنه ای، احمدی نژاد و دارودسته اش باور نمی کردند که کروبی و به خصوص موسوی بدون توجه دستور رهبر از حق خود این چنین دفاع کنند.
و بالاخره موسوی، کروبی، رفسنجانی، خامنه ای، احمدی نژاد و نیروهای انتظامی و بسیج باور نداشتند که مردم این چنین شجاعانه و پیگیر دنبال پس گرفتن رای دزدیده شده باشند.
پیگیری متین و توام با شعور اجتماعی بالای مردم به خصوص شجاعت زنان و جوانان، نه تنها شاکیان و متهمان را شگفت زده کرد بلکه دنیا را در بهت و حیرت فروبرد. ده ها روزنامه نگار و خبر گزاری هایی که به مناسبت انتخابات در تهران بودنند هیجان زده خبر می فرستادند در تمام کانال های تلویزیونی دنیا، اخبار ایران ده ها بار در روز در راس خبرها پخش می شد و جمله "رای من کجاست" ورد زبان همه خبرگزار یها و رنگ سبز به عنوان رنگ جنبش آزادیخواهانه ایران شد. سر دمداران کودتا وحشت زده قبل از هر چیز اقدام به اخراج خبرنگاران کردند. و همگی می دانیم که پس از آن چه که نکردند، الحق روی بسیاری از جنایتکاران تاریخ را سفید کردند. نمی خواهم در باره هیتلر و یا استالین حرف بزنم چون آن ها مربوط به زمانی دیگر است. ولی می توان گفت که تفاوت جنایات زندان های اسراییل و زندان ابوغریب در این است که هیچ کدام از آن ها بر علیه شهروندان خودشان این چنین نکردند. اگر چه که جنایت، جنایت است و در ماهیت عمل فرقی نم یکند. تنها یک فرق دارد: کسی که با مادر خود زنا کند با دیگران چه ها کند؟ مردم دنیا که شاید قبل چندان توجه ای به دعوای اتمی غرب با ایران نداشتند وحشت زده به این فکر افتادند وای اگر این ها صاحب بمب اتم شوند.

فرض کنیم آقای موسوی در دور اول و یا در دور دوم انتخاب می شد. راستی با خوشبینانه ترین فرض ها چه می شد؟

شرایط اجتماعی
از یک طرف مردم خوشحال و منتظر برآورده شدن خواسته ها و قول های انتخاباتی می شدند. از طرف دیگر جناح شکست خورده به سر کردگی رهبر و پس از آن دارودسته شریعتمداری، مجلس فرمایشی قوه قضایی، دم و دستگاه اطلاعات، سپاه و سایر ارگا نهای بازدارنده واپسگرا شروع به کار شکنی، جنجال به پا کردن، بگیر و ببند کرده و چوب لای چرخ گذاشتن ها شروع می شد. آیا فراموش کرده اید این ها در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی چه کردند؟ آیا فکر می کنید آقای موسوی باهوش تر، محکم تر و یا آزادیخواه تر از آقای خاتمی بوده و هست؟ یادمان نرود که آقای خاتمی اکثریت مجلس و مردم را داشت. هم چنین در آن زمان تعداد زیادی روزنامه نسبتأ آزاد منتشر می شد که از ایشان حمایت میک رد. به هر حال نیروهای مافیایی تمامیت خواه به زودی از موسوی یک خاتمی دیگر می ساختند که مانند سید پس از چند سال بعد از سرکوب وحشیانه جنبش دانشجویی، قتل های زنجیره ای و توقیف همه روزنامه های اصلاح طلب.( فراموش نکنیم که همه اینها در دوره خاتمی اتفاق فتاد) دست به سینه بگذارد و به مردم بگوید معذرت می خواهم، می خواستم اما نتوانستم. مردم سرخورده سر در لاک خود فرو برده و می گفتند همشون سرتا پا یک کرباس اند موسوی هم برایمان کاری نکرد از هر چه رجل سیاسی و انتخابات بود ناامید می شدند و سال ها طول می کشید تا بار دیگر این چنین مشتاق برای عوض کردن سرنوشت خود جون سیل به خیابا نها سرازیر شوند. چون عملکرد خیزش و مردم با توجه به پیچیدگی های شرایط جامعه قانونمند است و شاید یک نسل طول بکشد که ناکامی ها را فراموش و باور کنند که به هر قیمتی باید سرنوشتشان را تغییر دهند و مجددأ همگان در نقطه شور انقلابی قرار گیرند.

شرایط سیاسی وسیاست خارجی

بن بست سیاسی مربوط به پرونده اتمی ایران یکی از معظلات دولت موسوی در صحنه بین المللی می شد زیرا خامنه ای و دیگر نیروهای واپسگرا که حیاط سیاسی شان را از اول انقلاب در داغ نگه داشتن تنور هوچی گری سیاسی با شعارهای مبارزه با آمریکا، سنگ اندازی در روند صلح خاورمیانه و کوشش برای دستیابی به سلاح امی تحت عنوان نیاز به انرژی هسته ای (که صد البته حق هر کشوری است) مجال هیچ گونه تصمیم گیری مستقل در عرصه سیاست خارجی به آقای موسوی را نمی دادند. و در عرصه سیاست داخلی هم با توجه به اکثریت واپسگرا کاری چندانی از پیش نمی برد.

شرایط اقتصادی

و این گرفتاریهای احتمالی تازه بدون در نظر گرفتن شرایط نابسامان اقتصادی است دولت احمد ینژاد وارث میلیاردها دلار ذخایر ارزی بانک مرکزی ایران و میلیاردها دلار موجود در صندوق ذخایر ارزی بود. به علاوه این دولت از فروش نفت بشکه ای بالای صد دلار سود برده بود ولی همان طور که می دانید کلیه این منابع را هوشمندانه به تاراج داده است. حالاآقای موسوی باید یک اقتصاد ورشکسته با بدهی خارجی، صندوق های خالی ذخایر ارزی، رکود بازار و فعالیت های اقتصادی، تورم بالای ۲۵% درصد، نرخ بیکاری بالای ۱۳% (آمار دولتی ) همراه با تحریم های شدید بین المللی را تحویل می گرفت.
خوب ، باز هم شما فکر می کنید عملکرد آقای موسوی بهتر از آقای خاتمی می بود؟

چه خوب که احمقانه آقای موسوی را بازنده اعلام کردند. دستآورد ملت چه بود؟
مردم سراسیمه بدون سازماندهی به خیابان ها ریختند و خواهان پس گرفتن رای دزدیده شده، شدند. سیل چند میلیونی مردم چنان بود که هم چنان که قبلأ گفتم رهبران موافق و مخالف را، دنیا را و حتی خودشان را شگفت زده کرد. احمدی نژاد شتابزده جشن پیروزی گرفت. رهبر با عجله به نماز جمعه شتافت و همه مردم و مدعیان تقلب در انتخابات را صریحأ تهدید کرد. شبانه دویست هزار نیروی بسیج و انتظامی به خیابان ها ریختند و آن کردند که همه می دانیم. کشتند، زدند، غارت کردند، به بند کشیدند و به بند کشیده ها اعم از زن و مرد تجاوز کردند، تاتر و نمایش های تلویزیونی رنگارنگ تحت عنوان دادگاه برپا کردند، هر آن جه کردند پیش مردم بی آبروتر و افشاتر شدند. جماعتی که حتی به احمدی نژاد رای داده بودند(البته به جز مزدبگیران) آن ها هم رایشان را پس خواستند.
حالا دیگر رهبر، احمدی نژاد و ابزارسرکوب آن ها سپاه می دانند که بیش از هفتاد در صد مردم آن ها را نمی خواهند. همه به طور دایم باید پشت سر خود را نگاه کنند. رهبر می داند که دیگر حنایش رنگی ندارد. تهدید کرد دستور زدن قتل و تجاوز صادر کرد. مخالفان را به غل و زنجیر کشید دستور اجرای نمایش های کذایی داد اما با تظاهرات روز قدس جواب دندان شکنی از مردم گرفت.
احمدی نژاد نه تنها در داخل ایران پشم و پیلی اش ریجت و بی آبرو شد (که حتی جرات ندارد با ماشین به مجلس برود) که درمحافل بین المللی هم دیگر نمی تواند عرض واندام کند. خودشان هم می دانند که حتی برای حزب الله و حماس و از این قبیل هم بجز گاو شیر ده وزنه دیگری نیستند.
سپاهی ها هم با تمام هارت و پورتی که می کنند همه از سایه همدیگر می ترسند و به طور دایم مشغول دستگیری ، تصفیه و نقل و انتقال هستند.
این همه وحشت از مردم در طول سی سال گذشته در جمهوری اسلامی سابقه نداشته است

نتایج انتخابات 22 خرداد

حکومت جمهوری اسلامی دیگر نمی تواند به روال قبلی حکومت کند. چون مردم نه حکومتش را قبول دارند نه جمهوری بودنش را و نه اسلامی بودنش را ( نه حکومت است نه جمهوری و نه اسلامی)
آقای موسوی هم دیگر آن آقای موسوی قبل از ۲۲ خرداد نیست. چند روز اول پس از انتخابات در شوک بود اول یواش یواش و لنگان لنگان دنبال مردم راه افتاد و بعد دید اگر ندود جا مانده است.
مردم هم که دیگر صد البته آن نیستند. تازه دریافتند که حداقل هفتاد درصدند و به قدرتی که در اتحادشان وجود دارد پی بردند ترسشان از زندان شکنجه و کشتن ریخته است. هر چه بگذرد جنبش مردم عمیق تر ،معنی دارتر و جهت دارتر خواهد شد. آقای موسوی که به سختی توان همراهی با جنبش آزادیخواهانه مردم را دارد گاهی به نعل زده و به درستی در جواب بیانیه اخر رفسنجانی( در حقیقت خطاب به آنان که در صدد ماست مالی اوضاع هستند) می گوید اگر من هم کنار بروم مردم رهبر دیگری انتخاب کرده و به راه خود ادامه خواهند داد، و گاهی به میخ زده و به مردم هشدار می دهد ساختار شکنی نکنید ما جمهوری اسلامی می خواهیم نه یک کلمه زیاد نه یک کلمه کم.
این نوع صحبت کردن مهندس موسوی مرا به شدت یاد دو جمله معروف مهندس بازرگان انداخت که می گفت:
باران خواستیم سیل آمد
و یا در جایی دیگر گفت:
سه سه بار نه بار غلط کردیم که انقلاب کردیم

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد