logo





هــانس ابراهامسون

در مورد جنبش شبکه‌ای
قسمت اول

برگردان: محمود شوشتری

يکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۸ - ۱۱ اکتبر ۲۰۰۹

طرح جنبش شبکه‌ای از جانب پاره‌ای از کنشگران سیاسی ایران در ماه‌های اخیر سئولات و بعضاً ابهاماتی را بوجود آورده است. موضوع ساختار شبکه‌ای اگرچه نه اولین بار است که در صحنه کارزار سیاسی ایران مطرح می‌گردد، ولی به جرأت می‌توان گفت که ترمی نو و کمتر شناخته شده، حداقل برای بخشی از فعالین و کوشندگان سیاسی می‌باشد. اینکه چنین ساختارهائی در کنش سیاسی از کی و چگونه بعنوان بدیل اشکال سنتی سازمانی مورد استفاده قرار گرفته موضوع مقالاتی که بتدریج در اختیار علاقه‌مندان قرار خواهد گرفت.
ذکر چند نکته در این مورد ضروری بنظر می‌رسد:
1. این مقالات فصل‌هائی از کتابی است که ترجمه آن تقریباً رو به اتمام است. بنابراین امکان وجود دارد که مطالب پیوسته نباشند و گسسته بنظر برسند. علت آن بدون شک جدا کردن چند فصل از کتاب می‌باشد.
2. هدف از انتشار این مقاله‌ها نسخه نویسی و یا قرینه سازی جزمی برای جنبش سبز ایران نبوده و نیست، بلکه بیشتر نشان دادن برآمدهای نوین در جنبش عدالتخواهی بین‌المللی که از آغاز دههٔ ۹۰ اوج تازه‌ای گرفته است، می‌باشد. تشابه ساختارهای تشکیلاتی آن با جنبشی که در ایران امروز در جریان است، می‌تواند آموزنده باشد.
3. قویاً تأکید دارم که مضمون و اهداف جنبش‌هائی که در عرصه‌ٔ بین‌المللی در کشورهای شمال و جنوب در جریان است با جنبش ایران تفاوت داشته و طرح موضوع مانند آنچه که در گذشته بعنوان "انترناسیونالیسم" مطرح بود، نیست. هدف وجه تشابه این جنبش‌ها در بکارگیری از فنآوری مدرن بعنوان ابزاری در تماس گیری و اطلاع رسانی و نیز نشان دادن تنوع رنگین کمان گونهٔ آنها و از جمله تفاوت آنها با احزاب سیاسی سنتی می‌باشد. این مقالات در شش قسمت در اختیار علاقه‌مندان قرار خواهد گرفت.
محمود شوشتری

مقدمه کوتاه:

سیاست یعنی ایجاد دگرگونی در قدرت. برای ایجاد دگرگونی در قدرت سیاسی و اقتصادی در درجهٔ اول لازم است در افکارمان و نیز در روش کاری‌امان در طرح مسائل تغییر ایجاد کنیم (فوکو، ۱۹۸۰ـ هابرماس، ۱۹۹۶). برای ایجاد تغییر در ساختار قدرت در درجهٔ اول لازم است که تعدادمان زیاد شود. بعبارت دیگر باید بروزن خود بیفزائیم. همچنین بخاطر اینکه بتوانیم با حفظ تنوع و گوناگونی‌امان به یک نیروی قابل توجه تبدیل شویم، لازم است که هویت مشخص و تعریف شده‌ای از خود ارائه دهیم. برای رو در روئی با نظم اقتصادی جهانی شدهٔ موجود تحت ادارهٔ شرکت‌های بزرگ تنها ایجاد یک شبکهٔ بین‌المللی از جنبش سیاسی دوم کافی نیست، بلکه کماکان ایجاد یک پایگاه اجتماعی قدرتمند از طریق کار سیاسی در چارچوب سیستم پارلمانتاریسم موجود در سطح ملی نیز اهمیت ویژه‌ای دارد. باید تلاش کرد مجموعه‌ای از اتحاد‌های مقطعی براساس منافع مشترک و در موقعیت‌های مقتضی با کنشگران سیاسی مهم در سطح ملی بوجود آورد.
بحث این است که جنبش‌های اجتماعی سنتی (نوع قدیم) و جنبش‌های اجتماعی مدرن می‌باید یکدیگر را تقویت کنند وتنها از طریق تعمیق روز افزون این همکاری می‌توان یک مقاومت قوی را سازماندهی کرد. این مسئله تنها به سطح ملی محدود نبوده بلکه تقویت رابطهٔ بین جنبش‌ها در کشورهای جنوب و شمال را نیز در برمی‌گیرد. تلاش در جهت ایجاد اتحادهای موضعی و تعریف و شناخت منافع مشترک و تقویت همکاری بین طرف‌های همسطح در سطوح موازی کافی نبوده بلکه ضروریست چنین تلاش‌هائی در راستای تقویت هویت جنبش اعتراضی و شناخت امکانات مانورهای سیاسی و فرموله کردن استراتژ‌های مشخص برای ایجاد رابطهٔ بین جنبش‌های مردمی و قدرتمندان سیاسی و اقتصادی موجود گسترش یابد.

منتقدین گلوبالیزاسیون:

"در طی ده‌ها سال فریاد استمداد تهیدستان آفریقا و سایر کشورهای در حال توسعه در جهان از طرف کشوره‌های غربی ناشنیده انگاشته می‌شد، ... (...) ... تنها زمانی که فعالین جنبش اتحادیه‌ای، دانشجویان، فعالین محیط زیست و شهروندان عادی در پراگ، سی‌تل، واشنگتن و ژنو به خیابان‌ها ریختند و با فریاد اعتراض خود خواهان ایجاد رفرم در نظم اقتصادی حاکم بین‌المللی شدند، ... (...) ... فریاد آنها پژواکی یافت که بارقه‌ای از امید را برای تغییر بوجود آورد." (استیگلیتز، ۲۰۰۲).
اعتراض اجتماعی که قدرت حاکم، نرم‌ها و ارزش‌های آن را به چالش می‌کشد، از ویژگی‌های تاریخ مدرن انسان متمدن است. اعتراض و مقاومت در اشکال شورش‌های دهقانی، سرپیچی مذهبی و سایر اعتراضات اجتماعی از علائم و مشخصه‌های تاریخ مدرن انسان است. در هندوستان در ۲۵۰۰ سال پیش مذهب جنیسم و بودیسم (Buddism and Jainism) در اعتراض به هیرارشی و سیستم کاست و حاکمان مذهبی و حکومت‌ خداگونهٔ حاکمان مذهبی جنبشی بوجود آمد.
نیروی محرکه و انگیزهٔ شورش‌های دهقانی اعتراض به گسسته شدن چتر حمایتی و مناسبات اجتماعی موجود در جامعهٔ روستائی توسط مدرنیسم بود. در کشور سوئد در طی دهه‌های ۱۸۰۰ جنبش عظیم مردمی بوجود آمد که بعدها به زیربنای جامعهٔ رفاه و دمکراتیک تبدیل شد. انگیزه و هدف رشد جنبش سندیکائی تضاد بین کار و سرمایه بود. بعبارت ساده‌تر موضوع اعتراض ارزش اضافی بدست آمده از تولید، باز تقسیم و چنگ اندازی برآن بود. در سال‌های اخیر در ترمینولوژی جامعهٔ مدنی اغلب از جنبش‌های مردمی سخن به‌میان می‌آید. جامعهٔ مدنی برآیند و ماحصل همکاری و .توافق آگاهانه و آزادانهٔ انسان‌ها در قبول و کاربرد یک نظم معین اجتماعی است.
مشخصهٔ اصلی و سمت و سوی عمدهٔ این جنبش‌های اجتماعی ترکیب نیروهای تشکیل دهنده به شمول افراد حقیقی جامعهٔ مدنی و نیز خواسته‌های آنها که برخاسته و متأثر از موقعیت مشخص اجتماعی‌اشان می‌باشد. به‌دلیل متحول بودن جامعهٔ مدنی جنبش‌های مردمی همواره باز تولید، تکمیل و جایگزین یکدیگر می‌گردند. سیر تحول آنها در ارتباط مستقیم با دگرگونی‌های سیاسی و اقتصادی و مناسبات اجتماعی حاکم در جامعه است. (سوربوم، ۲۰۰۲). این جنبش‌های اجتماعی گرچه مسیر و هدفی عمومی را برای دگرگونی اجتماعی دنبال می‌کنند ولی هرگز سودای تسخیر قدرت سیاسی را در سر ندارند. هدف اصلی آنها عمدتاً تأثیرگذاری بر تصمیمات و راهکارهای سیاسی و اقتصادی ناظر بر جامعه است.
در طی دهه‌های اخیر جنبش‌های منتقد به گلوبالیزاسیون در نقاط مختلف که در کشورهای غربی حاکم است نشانه رفته. کشورهای جنوب رشد و گسترش یافته است. اعتراض آنها بیشتر به شیوهٔ تفکر نئولیبرالی توسعه نشانه می‌رود که در کشورهای غربی حاکم است. این جنبش‌ها دچار افت و خیز بوده و چه بسا در بسیاری از دوره‌ها خاموش و بی تحرک بنظر می‌رسیده‌اند. دهقانان و کارگران در اقصا نقاط جهان با ایجاد سیستم‌های غیر متعارف و خاص و در خارج از سیستم‌های حاکم بر مناسبات اجتماعی و اقتصادی جامعه اعتراض خود را به نظم موجود بیان کرده‌اند. کارگزاران دولتی در این مناطق با تمام نیرو تلاش کرده‌اند تا فرمان‌ها و خواسته‌هائی را که از رأس هیرارشی قدرت دیکته می‌شود بدون هیچگونه سرپیچی، برده‌وار اجرا کنند. برداشت آنها چنین است که شهروندان به خواست خود به شرایط بازار گردن نهاده‌اند. (اسکات، ۱۹۷۶). ولی چنین برداشتی نادرست است. جنبش اعتراضی همواره وجود داشت، گرچه در دوره‌هائی دیده و یا صدای آن شنیده نمی‌شد. به همین دلیل مدافعین گلوبالیزاسیون و بعضاً بسیاری از ناظرین با تجربه از برآمد و قدرت غلیان ناگهانی و نیز وسعت آن متحیر می‌شوند.
در شهر بنگلور هندوستان نیم میلیون نفر انسان در سال ۱۹۹۴ در اعتراض به تأثیرات نامطلوب محلی سیستم جهانی شدن و گسترش نفوذ شرکت‌های ترانسناشنال از طریق قرارداد تجارت آزاد گات و سازمان تجارت جهانی به خیابان‌ها ریختند. در همان سال ما شاهد شورش سرخ پوستان بومی چیی‌پاس (۱) در جنوب مکزیک بودیم. اعتراضات برعلیه قرارداد تجارت آزاد با آمریکای شمالی نفتا (۲) بود، که به موجب آن اقتصاد نئولیبرالی در منطقه تقویت و امکانات خود مختاری در تصمیم‌گیری سرخ‌پوستان بومی محدود می‌شد. (مارکوس، ۲۰۰۱) دامنهٔ این اعتراضات به جهان غرب نیز کشیده شد. در سال ۱۹۹۸ به بیرمنگام سال بعد به کلن و در ارتباط با نشست سران کشورهای معروف به گروه ۸ و شش ماه پس از آن همزمان با اجلاس سازمان تجارت جهانی به سی‌تل کشیده شدند. دامنهٔ این اعتراضات به این چندمورد خلاصه نشد و در اجلاس‌های مؤسسات مالی پی افکنده شده در کنفرانس برتون وودز یعنی بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول ابتدا در واشنگتن در بهار سال ۲۰۰۰ میلادی و سپس در پائیز همان سال در پراگ حضور خود را نشان داد. در تابستان ۲۰۰۱ درگیری‌های خشونت‌امیزی بین نیروهای پلیس و تظاهر کنندگان ابتدا در شهر گوتنبرگ سوئد در جریان اجلاس سران اتحادیهٔ اروپا و یک ماه بعد حدود ۳۰۰۰۰۰ نفر در طی اجلاس گروه ۸ در ژنو و در اعتراض به تصمیمات غیر دمکراتیک آنها به خیابان‌ ریختند. اعتراضات در سال ۲۰۰۲ شدت بیشتری یافت. در جریان تدارکات و تبلیغات جنگی آمریکا بر علیه عراق در فوریهٔ سال ۲۰۰۳ به اوج خود رسید و بیش از ۱۵ میلیون نفر در اقصا نقاط جهان به خیابان‌ها ریختند و بر علیه جنگی که هنوز آغاز نشده بود، اعتراض کردند.
اگرچه جنبش عدالتخواهی بین‌المللی ریشه در مبارزات حرکت‌های اجتماعی گذشته‌ای که تأثیر فوق‌العاده‌ای بر تاریخ جوامع انسانی داشته‌اند، دارد، معهذا در نوع خود یگانه است و با اسلاف خود تفاوت‌های قابل توجهی دارد. گلوبالیزاسیون شرایط را برای "جنبش اول" و "جنبش دوم" دگرگون کرده است. دگرگونی در سیستم ارتباط جمعی، تولید و توزیع که از ویژگی‌های سیستم جهانی شدن و پسا مدرنیسم بوده تأثیر فوق‌العاده‌ای بر سیال بودن پایهٔ اجتماعی جنبش و حیطهٔ فعالیت آن برجای گذاشته است. مناسبات محیط کار دگرگون شده و.علیرغم سهل‌تر شدن ارتباط بدلیل استفاده از فنآوری مدرن ارتباطات، تصمیم گیرندگان، کارفرمایان و صاحبان اصلی شرکت‌ها غیرقابل رؤیت و دور از دسترس شده‌اند. گسترش و چیره شدن اندیشهٔ نئولیبرالیسم و سلطه و مدیریت شرکت‌ها برگلوبالیزاسیون از سوئی باعث تضعیف جنبش اعتراضی و از سوی دیگر بدلیل عملکرد پارادکس‌های ذاتی این سیستم آنرا تقویت کرد. مهمترین علت بروز چنین شرایطی شفاف‌تر شدن پی‌آمدهای اجتماعی سیستم جهانی شدن و رشد دانش و شناخت انسان‌ها از مناسبات بین‌المللی بود.
بسختی بتوان جنبش و مقاومت موجود در برابر گلوبالیزاسیون را تعریف کرده و مختصات و سمت و سوی سیاسی آنرا نشان داد. چهارچوب‌ها و تعریف‌های گذشته چپ و راست افراطی هر روز معنای خود را بیشتر از دست می‌دهند. جنبش بین‌المللی عدالتخواهانه که گلوبالیزاسیون تحت
سلطهٔ بازار را مورد سئوال قرار می‌دهد، خواهان دستیابی به سیستم جهانی با عیار بیشتری از برابری، ثبات، دمکراسی (گلوبالیزاسیونی از گلوبالیزاسیون) می‌باشد. این جنبش حامیان خود را در همبستگی و جنبش‌های چپ و بخش‌های وسیعی از طبقات متوسط جستجو می‌کند.
همچنین تعدادی از کوشندگان و تصمیم‌گیرندگان سیاسی و اقتصادی که نگران پی‌آمدهای روند توسعهٔ ناهمگون هستند از "جنبش دوم" حمایت می‌کنند. دل‌نگرانی اساسی آنها در درجهٔ اول معطوف به کل سیستم است. این دسته از کنشگران سیاسی و اقتصادی بیم آن دارند که تأثیرات نامطلوب سیستم جهانی شدهٔ موجود و بنیادگرایان اقتصاد بازار باعث رشد و شکل‌گیری جنبش ضد گلوبالیزاسیونی بشود. جنبشی که می‌تواند دارای مختصات شدیداً ناسیونالیستی باشد، و کل سیستم اقتصاد بازار را به چالش بکشد. یکی از افرادی که چنین اندیشه‌ای را تبلیغ می‌کند سرمایه‌دار معروف جورج سورس است. او معتقد است که بنیادگرائی در اقتصاد بازار آزاد مهمترین خطری است که دمکراسی و جامعهٔ آزاد انسانی را تهدید می‌کند. (جورج سورس، ۱۹۹۸).
جنبش ضدگلوبالیزاسیون از جنس ناسیونالیستی و ارتجاعی آن با ترفندهای گوناگونی وارد کارزار شد و در سال‌های اخیر موفق شد در اروپا عرض اندام نماید. این جنبش ضد دمکراسی و ناسیونالیستی نه تنها در کشورهائی مانند فرانسه، اسپانیا و اطریش که آبشخور سنتی آن است رشد کرد بلکه در کشورهای دیگری مانند بلژیک و نیز کشورهای شمال اروپا از جمله سوئد کشیده شود.
جدا سازی شفاف و کشیدن خط فاصل بین این دو نوع جنبش اهمیت بسیار دارد. نباید گذاشت که صف منتقدین واقعی سیستم جهانی شده که جزئی از جنبش عدالتخواهی بین‌المللی هستند، با گروه دیگر که از موضع شدید ناسیونالیستی و ضد دمکراتیک مخالف گلوبالیزاسیون می‌باشند، مخدوش گردد. وقایع ۱۱ سپتامبر هیچگونه قرابتی با خواست برحق و درست کاهش فقر و بیعدالتی و رشد دمکراسی نداشت. تنها وجه مشترکی که این جریان شدیداً ارتجاعی و خارجی ستیز می‌توانست با جنبش عدالتخواهی بین‌المللی داشته باشد، احساس در حاشیه قرار داده شدن بود. تکنولوژی اطلاع رسانی (انفورماسیون) و گسترش اطلاعات و دانش از طریق این فنآوری باعث بالا رفتن توقعات، انتظارات و خواست گروه‌های معینی از الیت‌های سیاسی و اقتصادی در کشورهای جهان سوم شد و سیمای بین‌المللی بخود گرفت. آنها به این نظر رسیدند که خواست و انتظار آنها تحت شرایط موجود و جهان‌گردانی آمریکا و موازنهٔ قدرت هرگز تحقق نخواهد یافت. آنها پی‌بردند که هرگز نخواهند توانست با شرایط مساوی وارد سیستم حاکم بر نظم اقتصاد جهانی شوند و محکوم هستند برای همیشه بعنوان بخشی از زیرمجموعهٔ و تأمین کنندگان خواست قدرت هژمون باقی بمانند. پی‌آمد این اندیشهٔ تلخ خشم و عصبیت شده است.
در آمیختگی احساس در حاشیه قرار گرفتن و خشم و عصبانیت در بین مردم عادی مسئله آفرین است. در چنین مواردی است که مرز بین جنبش ضد گلوبالیزاسیون از نوع ارتجاعی و ناسیونالیستی آن و چالشگران عدالتخواه منتقد سیستم جهانی شدهٔ موجود درهم می‌ریزد و شناور می‌گردد. چنین اغتشاش فکری حتی می‌تواند در بخشی از جنبش کارگری نیز بوجود بیاید. نمونهٔ بارز آن را در فرانسه شاهد بودیم. در حالیکه بخشی از طبقهٔ کارگر به‌سوی حزب ناسیونالیستی لی‌پن رو بیاورد بخش دیگر آن جذب حزب کمونیست شد.

ادامه دارد
قسمت دوم: جنبش سندیکائی بعنوان یک موضوع سیاسی
این ترجمه و سایر ترجمه‌ها در سایت من نیز درج شده:
www.eyghaz-mahmoud.blogspot.com


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


آ - بزرگ
2009-10-16 18:19:58
ناروشنی ها و نامشخص بودن نوشته اجازه نمی دهد که در باره این مطلب داوی نمود.مثلا منظور نویسنده ـ نه مترجم ـ از فراز زیر چیست ؟
« ...جنبش ضدگلوبالیزاسیون از جنس ناسیونالیستی و ارتجاعی آن با ترفندهای گوناگونی وارد کارزار شد و در سال‌های اخیر موفق شد در اروپا عرض اندام نماید. این جنبش ضد دمکراسی و ناسیونالیستی نه تنها در کشورهائی مانند فرانسه، اسپانیا و اطریش که آبشخور سنتی آن است رشد کرد بلکه در کشورهای دیگری مانند بلژیک و نیز کشورهای شمال اروپا از جمله سوئد کشیده شود ...»

بدون فاکت و مثال مشخص خواننده نمی داند مراد نویسنده کدام جنبش یا ترقند ست که از جنس ناسیونالیستی و ارتجاعی ست. ما در جهان اینفورماتیک زندگی می کنیم و بسیاری نیز در کشورهای ذکر شده در پاراگراف فو ق شاهد هستیم و حتی در بعض از «ترفند» ها آگاهانه یا نااگاهانه شرکت می کنیم.

دیگر نمی توان به این صورت مطالعه کرد و حرف نزد با عرض معذرت از مترجم .

موفق باشید.



برای من جدید بود
میترا محمودی
2009-10-12 10:17:17
من مشتاقانه منتظر ادامه مطلب هستم.زیرا از زاویه دیگری نوشت شده
مرسی

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد