logo





ما، امام و آقای منتظری

يکشنبه ۱۹ مهر ۱۳۸۸ - ۱۱ اکتبر ۲۰۰۹

سعید رضوی فقیه

said-razavai.jpg
قائد مجاهد حضرت آیت الله العظمی منتظری حفظه الله بی تردید یکی از بزرگترین مراجع تقلید در روزگار ما هستند و در قله مکتب فقهی قم مایه افتخار روحانیت شیعه اند هم چنانکه در مکتب نجف حضرت آیت الله العظمی سیستانی همین جایگاه را دارند و هر دو در کنار دیگر مراجع بزرگوار تقلید از میراث فقهی و فرهنگی اسلام و شیعه با مجاهدت پاسداری می کنند.
اما حضرت آیت الله منتظری در میان همه مراجع از یک ویژگی ممتاز برخوردار است و آن اینکه ایشان فقیه مسائل سیاسی و حکومتی هم هستند و فقه سياسي يا فقه الحكومه ي حضرت ایشان به گونه ای بارز راهگشای بسیاری از مسائل سیاسی و اجتماعی بویژه در چارچوب نظام جمهوری اسلامی بر اساس تعاریف اولیه از آن است. بر هیچ ناظر منصف و واقع بین پوشیده نیست که آقای منتظری مدظله در کنار رهبر فقید انقلاب اسلامی و دو و سه تن دیگر از روحانیون عالیمقام پیشگام در نهضت، به معنای واقعی کلمه از بنیانگذاران جمهوری اسلامی و یکی از نظریه پردازان ساختار حقوقی- سیاسی آن به شمار می آید. در واقع نظریه ولایت فقیه و مبانی نظری حکومت اسلامی بیش از آثار امام خمینی در آثار آیت الله العظمی منتظری به نحو مستدل و مفصل بسط و توسعه یافته و تکمیل شده است
با این اوصاف جای تاسف بسیار دارد که در جمهوری اسلامی به عنوان نظام سیاسی مبتنی بر فقه و شریعت كه علي القاعده بايد تحت نظارت فقيه عادل جامعالشرايط باشد یکی از بزرگترین مراجع تقلید از سوی رسانه های حکومتی مورد اهانت و ناسزاهای بی ادبانه قرار گیرد. آن هم فقیهی عالیقدر همچون آقای منتظری که از رهبران انقلاب و بنیانگذاران همین نظام بوده و سالها قائم مقام امام خمینی بوده اند و صرفا در ماههای پایانی حیات بنیانگذار جمهوری اسلامی آن هم با اما و اگرهای فراوان و در فرایندی که ابعادش هنوز بطور کامل روشن نشده از این مقام کنار نهاده شدند و در واقع بهتر آن است گفته شود این شخص آیت الله العظمی منتظری بود که پشت پا به قدرت زد و با ترجیح حقیقت بر مصلحت و از سر حریت و پارسایی از این سمت کناره گیری کردند.
اهانتهای جسارت آمیز به آقای منتظری که علي الظاهر نمی تواند بی اذن و اجازه باشد در کنار برخی رفتارهای دیگر حکایت از آن دارد که در جمهوری اسلامی بر خلاف ادعاها و شعارها این دیانت است که به تابعی از متغیر سیاست تبدیل شده و به واقع زمامداران در پی تحقق دین حکومتی هستند و نه حکومت دينی و از همین روست که حرمت مقام مرجعیت آنجا که با منافع کاست قدرت همسو نباشد به سادگی شکسته می شود. وقتی یک خطیب حکومتی در خطبه های نماز جمعه تهران به آیت الله العظمی سیستانی تهمت وابستگی به بیگانگان می زند و یا یک روزنامه حکومتی فقهای برجسته و صاحب فتوای قم را مراجع مجعول و ساختگی می نامد و يا یک مشاور رئیس جمهوری برای اظهار نظر مراجع در مسايل حد و مرز تعیین می کند و آنان را حتي از حقوق شهروندي خود نهي ميكند میزان ارج و مقام مرجعیت در چشم حکومت و حکومتگران آشکارا معلوم می شود.
متاسفانه طی دو دهه گذشته آنقدر اهانت و ناسزاگویی به قائد مجاهد و فقیه عالیقدر حضرت آیت الله العظمی منتظری تکرار شده که دیگر هیچ حساسیتی بر نمی انگیزد و به حسب عادتي كه مطلقا بسنديده نيست حتی علاقمندان و هواداران جناب ایشان نیز چنان کریمانه از کنار این ابا طیل لغو می گذرند که موجب تجری ناسزا گويان شده است.
تا آنجا که به همه بزرگان حوزه های علمیه و علاقمندان به مرجعیت و روحانیت مربوط می شود به نظر می رسد باید با اقداماتی جدی بکوشند جلوی تکرار این اهانتهای جفاکارانه گرفته شود وگرنه در آینده چنان قبح اینگونه اعمال شکسته خواهد شد که هیچ شخص و نهاد دیگری نسبت به اهانت و ناسزا مصون نخواهد ماند و به تعبیر قرآن کریم "واتقوا فتنه لا تصیبن الذین ظلموا منکم خاصه".
اما از اينها كه بگذريم نكته اي در باب شخصيت و جايگاه حضرت آيت الله منتتظري هست كه بايد بي پرده پوشي و با شجاعت در مورد آن سخن گفت. در دو دهه ي گذشته و پس از بركناري ايشان و رحلت امام خميني هرگاه مخالفان جناب ايشان خواسته اند صداي حق طلبي اش را در غوغاي تهمت و جنجال ناسزا خاموش سازند به حوادث واقعه فيمابين وي و امام ونيز زنجيره ي حوادث و اتفاقات منتهي به بركناري اش از قدرت استناد كرده اند و با حيله ي برجسته سازي اينگونه مسايل كوشيده انداطراف ايشان را به عنوان يك مرجع تقليد صاحب فتوا در مسايل نظري و عملي سياست و حكومت خالي كنند وبا ايجاد وسواس هاي نابجا و ناصواب از تقرب وفاداران انقلاب و علاقمندان امام خميني كه از علاقمندان آقاي منتظري نيز بوده اند به ايشان جلوگيري نمايند و اين تلاش بوي‍ژه در ماههاي اخير وبس ازبه هم ريختن آرايش سابق نيروهاي درون نظام و احتمال شكل گيري ائتلاف هاي جديد حول محور شخصيت هاي تاثير گذار شدت و حدت بي سابقه يافته است. در واقع رسانه هاي حكومتي كه از همگرايي و تقارب معطوف به تعامل نيروهاي وفادار به آرمانهاي اصيل انقلاب اسلامي ومنتقدنسبت به شرايط اسفبار كنوني بيمناك شده اند ميكوشند با بزرگ نمايي و برجسته سازي اختلافات ميان امام خميني و آيت الله العظمي منتظري در يك دوره ي زماني خاص و محدود و در نتيجه ايجاد وسواس وترديد درنيروهاي همچنان وفادار به خط امام ازشكل گيري يك ائتلاف قوي وگسترده ي ملي با ظرفيت بالاي مشروعيت ديني-مردمي و توان بسيج كنندگي در ابعاد وطني بيشگيري كنند. در اين زمينه بسيار ضروري است چند نكته بطور ويژه مورد توجه و عنايت قرار گيرد.
اول آنكه حضرت آيت الله العظمي منتظري حفظه الله حتي در زمان حيات امام خميني رحمه الله عليه يك مجتهد تراز اول بوده اند و بنابراين ميتوانسته اند و بلكه بر ايشان فرض بوده كه مطابق با اجتهادات فقهي وسياسي خود و به قصد اداي تكليف به اظهار نظر در باب مسايل مهم ببردازند واگر مثل برخي ديگر جز اين عمل ميكردند جاي سوال و ترديد و اما و اگر بود. وبه عبارتي: هم در ايام حيات آن امام----- خود امامي بود اين والا مقام.
دوم آنکه قرابتهای آقای منتظری با مرحوم امام بسیار بیشتر از دیگران و اختلافات این بزرگوار با امام بسیار کمتر از دیگران بود اما متاسفانه عوامل متعددی دست به دست هم داد تا حادثه تلخ بر کناری فقیه عالیقدر رقم بخورد. وقوع اتفاقات ناگوار در برخی دستگاهها که موجب اعتراض به حق آقای منتظری میشد از یک سو و دشواریها و بحرانهای متعددی که نظام جمهوری اسلامی به نحوی سرنوشت ساز با آنها دست به گریبان بود و امام خميني را نسبت به آينده و امنيت نظام جمهوري اسلام بمثابه دستاورد انقلاب موجب پیدایش دو تلقی و دو رویکرد نسبت به مسايل مختلف در امام و قائم مقام ایشان شد و وخامت وضع جسمانی امام در سالها و ماههای آخر حیات ایشان نيز متاسفانه دستمایه ای برای نمامان و دساسان فرصت طلب شد تا در شرایطی که دلسوزان به رتق و فتق امور مهم و حیاتی کشور مشغول بودند آنان بتوانند به توطئه چینی برای بر کناری آیت الله منتظری مشغول شوند.
سوم آنکه نحوه بر خورد آقای منتظری با امام و حتی با مساله بر کناری خود حکایت از صداقت و پارسایی حضرت ایشان دارد و اساسا باید یک نقطه قوت ارزشمند به شمار آید.ايستادگي شجاعانه بر نظر كارشناسانه و راي اجتهادي آن هم در برابر مرجع مقتدر و فرهمندي همچون مرحوم امام خميني حكايت از فضايل راسخ و ريشه دار اخلاقي در آقاي منتظري دارد. فضايلي چون بارسايي وبي اعتنايي به مقامات دنيوي يا شجاعت و بي بروايي در اظهار راي و نظر.اين فضايل بسيار بسنديده تر نمودار خواهند شد اگر در نظر آوريم كه آقاي منتظري با همه علاقه و ارادت صادقانه و بي رياي خود نسبت به امام خميني حاضر نشد بر خلاف علم و اجتهاد خويش عمل كند و حقيقتي بزرگ را بيش باي مصلحتي زودگذر قرباني نمايد.
چهارم آنکه حوادث اخیر پس از انتخابات و اجحافات و تعدیاتی که علیه هموطنان ما رخ داده باید عمق نگاه آیت الله العظمی منتظری را نسبت به مسائل بنیادین سیاست و حکومت بر همگان آشکار کرده باشد. از خاطر نبریم که جناب ایشان در آن سالها به عین همین اجحافات و تعدیات اعتراض داشتند و از این حیث بر همگان فضل تقدم دارند. اگر آن روز كه حضرت آيت الله منتظري به نقض حقوق مخالفان ومعاندان اعتراض ميكرد اصحاب انقلاب سكوت نميكردند يا دلسوزي هاي آقاي منتظري را تخطئه نميكردند امروز سنت هاي سيئه اي كه ميدانيم و ميدانند در جامعه با نميگرفت.
بنابر این نباید تحت تاثیر القائات رسانه های حکومتی چشم بر شایستگی های قائد مجاهد و نقشی که ایشان می تواند در پیشبرد جنبش کنونی ایفا نماید بست چراکه احدی بهتر از ایشان نمی تواند آیه وصل نیروهای وفادار به آرمانهای اصیل انقلاب باشد. آمروز آيت الله العظمي منتظري شايسته ترين فردي است كه ميتواند سايه نفوذ معنوي خود را به تمام معنا بر كليت جامعه ايران امروز بگستراند و همچون نماد وحدت و همبستگي فراگير جنبش بازگشت به آرمان هاي اصيل انقلاب اسلامي را رهبري كند. بازگشت به يك جمهوري اسلامي كه به معناي واقعي هم جمهوري باشد و هم اسلامي.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد