بارزه های فکری کهن هماره تاریخ تحولات اجتماعی چالش های جدی را در برابر انتخاب و نیاز های مردمی با اعمال حاکمیت پلیسی برافراشته اند. ساقط شدگان از طریق قهر مردمی نیز همواره مترصد فرصت بوده و هستند تا دوباره حاکمیت جور و ستم خود را بپا دارند. بویژه زمانی که حاکمیت بعد از آن در شکنجه و فقر و نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی گوی سبقت را از وی ربوده باشد. اکنون ثابتی نامی با دغل و دروغ و وارونه نمایی گذشته ننگین و سراسر شناعت و بدنامی با حمایت همه جانبه ابزارهای رسانه ای و ارتباطی عمال بیگانه، تلاش بی سرانجامی را برای استحکام سقوط ثابت خود در پیش گرفته است. عوام گرایی و عامیانه نگری به دلیل حصر و محدود اندیشی و بدفهمی و یا نفهمی های روند تکامل تاریخی یکی از پایه های ثابت و محکم رجعت به استبداد گذشته تاریخی در ایران می باشند. | |
در آمیختگی انسان با فضایل و رذایل، یک ارتباط مستقیم با آموزه های زیستی و توهمات ناشی از اکتسابات مجازی دارند.اصولا بافت و ساخت ساختار طبقاتی با نوعی از رذالت عریان در آمیخته که انسان های سقوط کرده در منجلاب آن بسوی نوعی از ثبات رفتاری و کرداری رذیلانه هدایت می شوند. سقوط ثابت اخلاقی، رفتاری و کرداری بیانگر ماندگاری خباثت و بد نهادی اهریمنی شاکله های ارزشی و بد آموزی های حیات ننگین گذشته می باشد. ثابتی نامی که امروز رجز می خواند، دروغ می گوید و تمامی گذشته خباثت بار خود را در توهمات رذیلانه بازیابی گذشته به حراج گذاشته است؛قطعا در این سقوط ثابت به دنبال بازیابی گذشته خود با توجیه و تاویل های عوامانه وریاکارانه می باشد. این سقوط ثابت مبین ماندگاری تمامی خصایل پست و پلیدی است که رنگ و انگ شئونات ضد انسانی در آن هویداست.
همواره در یک فضای متوهم، قلب کنندگان حقایق بر می کشند و در نمودهای رنج آور اوهام و خرافات تلاش مذبوحانه برای بازیابی گذشته ننگین خود مرئی می دارند. چرا که رنج و الم ناشی از ندانستن و بدفهمی های گذر بدفرجام حیات جمعی و همچنین ناتوانی سازه های غالب اقتصادی و اجتماعی به دلیل فرتوتی و کهنگی آن در پاسخگویی به نیازها، عرصه را برای بروز و ظهور مجدد ارتجاع و استبداد با اشکال نوین تسهیل کرده است. اکنون در همهمه و جنجال های ناشی از دگرگونی و تحولات ساختی ساختار سرمایه، برخی ها سوار بر موج نابسامانی های معیشتی و امنیتی اقتصادی و اجتماعی با مساعدت ابزارهای رسانه ای و ارتباطی ارتجاع جهانی، یکبار دیگر با دغل و دروغ خود را در معرض آزمون سقوط و نزول مجدد قرار داده اند. کسی یا کسانی که نفهمیده اند و یا با تجاهل به ندانستن از روند دگرگونی هایی که نوید دنیای جدیدی را می دهند که با مبادلات و محاورات نوین خود،هیچگونه جایگاهی را برای نمودهای ساقط و منفور گذشته باقی نگذاشته اند؛ خود را در معرض آزمون تجدید حیات دوباره قرار داده اند.
یکی از عارضه های نامطلوب و غیر معمول فشار مداوم اقتصادی و اجتماعی، تعجیل و شتاب برای رسیدن به هدف بدون تفکر و اندیشه پیرامون انتخاب و اجتناب است. انسانی که مدام در تهدید و ترس معیشت و امنیت قرار دارد؛ اندیشه ورزی در وی تحلیل رفته و تابعی از گذر محض زیست روزانه می گردد.چنین انسانی برای رهایی از بدسگالی های محیطی خویش به هر دستاویز و ریسمان پوسیده ای چنگ می اندازد تا خود را از مخمصه کنونی برهاند؛ بعد را به حوادث و رویدادهای اتفاقی می سپارد. این ویژگی در انسان های عوام و نگرش های عامیانه بسیار برجسته و حاد می باشد. چراکه در عامیانه نگری و عوامانه زیستن، واپسگرایی ایده ای و عادات و سنت بسیار قوی عمل کرده؛ و فرد را در چنبره ناگزیر انتخاب بد و بدتر قرار می دهند. انتخاب بد و بدتر بویژه برای کشورهایی که از حوزه اداره دموکراتیک امور اجتماعی باز مانده اند؛ یعنی جابجایی استبداد و قدرت مداری سرمایه که امروز نمودهای روشن آن در جهان قابل مشاهده و مورد استناد هستند.
جامعه مرعوب و شکنجه شده؛ بدون توجه به عواقب شوم رویکردهای خود، رهایی بدفرجام و بی سرانجامی را می جوید که با نسبیت انتخابی خود، جامعه را بسوی اشکال جدیدی از شکنجه و ترور و وحشت هدایت می کند. این تسلسل در جامعه هایی که استبداد تاریخی یکه تاز عرصه های اموراجتماعی بوده است؛ بسترهای مناسب تری داشته و دارند. چرا که استبداد تاریخی و سختی معیشت، امکان و فرصت اندیشیدن و آگاه شدن را از جامعه دریغ داشته؛ و عرصه رشد و بالیدن عوام گرایی و عامیانه نگری را توسعه داده است. این روند لامحال با ارتجاع و استبداد درآمیخته و بسترهای مناسب و گسترده ای را برای توجیه و تاویل رویکردهای ذلت بار و تیره و ظلمانی گذشته فراهم ساخته است. گذشته ای که تمامی آثار و عواقب شوم و نکبت بار حاکمیت مستبد کنونی با اشکالی دیگر و جرح و تعدیل هایی در آن جریان داشته است. رسانه ها و ابزارهای ارتباطی عمال سرمایه که در برکشیدن این فضای عوامانه و عامیانه نقش اصلی را بازی کرده و می کنند؛ در فضای تب آلود کنونی تمام قد یاریگر کسانی برای اشاعه و انتشار انتخاب بد و بدتر از طریق دروغ بافی ها و یاوه سرایی های عوامل خود هستند. عوامل و عناصری که خود از بانیان و جانیان استبداد تاریخی بوده و در شکنجه و ایجاد فضای رعب و وحشت با همتایان کنونی خود برابری می کرده است.
یکی از دست آویزها و هو و جنجال عوامل تاریخی استبداد، استناد و تکیه بر دستاوردهای علمی و فنی حاکمیت مستبد و فناتیک گذشته می باشد. بدون اینکه به عدم بارآوری دامنه این رشد و توسعه برای رفاه و آسایش و امنیت عمومی و همچنین بستر های مناسب ساختار سرمایه برای بهره گیری از این رشد و توسعه محدود و محصور که هیچگونه بارزه های دموکراتیک و حقوق اجتماعی و طبیعی انسانی در آن ملحوظ نمی شده را مد نظر قرار دهند. فراموش نشود که جامعه های اسیر استبداد تاریخی همواره با رشد و توسعه متناسب با روند کلی و زمانی رشد و توسعه مناسبات سرمایه و برای منافع خاص عمال سرمایه حرکت می کنند. اکنون نیز حاکمیت استبداد خشن و جنایت کار دینی در ایران تمامی روندهای رشد و پس ماندگی های آن متناسب با نیاز و الزام ساختار جهانی سرمایه برای گریز و رهایی از سقوط و نزول خود طراحی و اجرا شده و می شوند. در حالی که عارضه و بارزه های رشد و توسعه دامنه علم و فن ضمن آگاهی بخشی و نفی هرگونه تاریک اندیشی، بسترهای یک رفاه عمومی را تدارک می بینند که آثار و اثری از شکنجه های جسمی و روانی و همچنین فقر و نابسامانی های اجتماعی و اقتصادی در آن وجود نداشته باشند. آنهایی که امروز در پس حکومت مستبد مرگ زای دینی خود را به موش مردگی می زنند و تلاش دارند در پس این استبداد خشن، خشونت و استبداد گذشته را تطهیر کنند؛ هیچگونه دغدغه مردم و زیست انسانی آن ها را با خود ندارند؛ بلکه تنها به بازگشت و احیای جایگاه و مناسبات گذشته متناسب با نیاز ساختار جهانی سرمایه می اندیشند. تنها راه رهایی از استبداد تاریخی انتخاب های نوینی است که جامعه را از تمامی مناسبات غلط و استبداد زای گذشته برهاند و بسترهای یک تعامل و همزیستی متناسب با نیاز و الزام جامعه متکثر با اولویت بندی های لازم برای زدودن دامنه هرگونه تبعیض و معیارهای غیر قانونی و ناانسانی گذشته همراه با یک تعامل منطقی و اصولی با جامعه جهانی می باشد.
اکنون که ساختار فرتوت و متعفن سرمایه با چالش های تعیین کننده و قطب بندی های نوینی روبرو است که نوید دنیای بهتر و مطلوب تر را با خود خواهد داشت، بایستی با زدودن تمامی بنیان های ستم و خشونت پلیسی استبداد تاریخی به استقبال دنیای نوین در حال شکل گیری رفت. حاکمیت فردای ایران بایستی از آن مردم باشد؛ نه در حرف بلکه در عمل. دخالت مستقیم و همه جانبه مردم در اداره امور اجتماعی از طریق شوراهای واقعی مردمی می تواند زنجیرهای سست و تباه کننده استبداد تاریخی در ایران را از هم بگسلد. استبداد زدایی یعنی گردن نهادن به تصمیمات و نیازهای مردمی که از دل شوراهای کارگری، روستایی و شهری بیرون می آیند؛ نه آنچه که در مجلس موسسان توسط نخبگان و روشنفکران اتمیزه در بطن ساختار فرتوت سرمایه داری جهانی قد می کشند. در حقیقت مجلس موسسان بایستی ترکیبی از نمایندگان واقعی مردم در اقصی نقاط جامعه که از طریق شوراهای مردمی انتخاب می شوند؛ شکل گرفته و نمایندگان محرومان و زحمتکشان بویژه از مناطق محروم و همچنین حضور نمایندگان واقعی زنان در آن برجسته باشد.
تا زمانی که مردم مستقیما در اداره امور اجتماعی حضور فعال و همه جانبه نداشته و در گماشتن و برکناری نمایندگان خود نقش مستقیم و تعیین کننده ایفا نکنند؛ دموکراسی، آزادی، عدالت، برابری و... خواب و خیالی بیش نخواهد بود و در به همان پاشنه دیکتاتوری خشن و پلیسی خواهد چرخید. بایستی درهای ورود همه کسانی که در تداوم دیکتاتوری تاریخی در ایران نقش داشته اند را بست؛ و راه های نوینی را که تنها و تنها حاکمیت واقعی مردم را مریی می دارند؛ انتخاب و اجرا نمود. اگرچه این انتخاب ممکن است سخت و هزینه زا باشد؛ ولی با تحکیم و تثبیت خود برای همیشه استبداد تاریخی را به گور خواهد سپرد. بیاییم یکبار هم شده به خودمان اعتماد کنیم وبا زدودن تمامی آثار ظلم و ستم استبداد تاریخی، بنیان های دموکراسی، آزادی، عدالت، برابری و ... واقعی را بنا نهیم.
نتیجه اینکه: بارزه های فکری کهن هماره تاریخ تحولات اجتماعی چالش های جدی را در برابر انتخاب و نیاز های مردمی با اعمال حاکمیت پلیسی برافراشته اند. ساقط شدگان از طریق قهر مردمی نیز همواره مترصد فرصت بوده و هستند تا دوباره حاکمیت جور و ستم خود را بپا دارند. بویژه زمانی که حاکمیت بعد از آن در شکنجه و فقر و نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی گوی سبقت را از وی ربوده باشد. اکنون ثابتی نامی با دغل و دروغ و وارونه نمایی گذشته ننگین و سراسر شناعت و بدنامی با حمایت همه جانبه ابزارهای رسانه ای و ارتباطی عمال بیگانه، تلاش بی سرانجامی را برای استحکام سقوط ثابت خود در پیش گرفته است. عوام گرایی و عامیانه نگری به دلیل حصر و محدود اندیشی و بدفهمی و یا نفهمی های روند تکامل تاریخی یکی از پایه های ثابت و محکم رجعت به استبداد گذشته تاریخی در ایران می باشند. همین بداندیشی و بدفهمی است که عاملان شکنجه و فقر و نابسامانی های اجتماعی حاکمیت مستبد تاریخی گذشته ایران به خود جرات می دهند که افسار گسیخته و بی شرم به خیال خام خود تخته پرشی برای احیای گذشته ننگین خود تدارک ببینند. استبداد گذشته و حاکمیت مستبد خون و جنون دینی کنونی هر دو برای پرکردن خلایی که حاکمیت سرمایه متناسب با زمان خود بدان نیاز داشت سر بر آوردند و در زمان مقتضی نیز ساقط شده و خواهد شد. دخیل بستن به ریسمان پوسیده حاکمیت استبدادی گذشته مصداق بارز از چاله به چاه افتادن است. دنیای نوین پیشِ روی انتخاب های نوینی را برای اداره امور اجتماعی می طلبد. انتخابی که از حضور واقعی مردم در اداره امور اقتصادی و اجتماعی خود حکایت داشته که از کانال شوراهای به واقع مردمی شهری و روستایی گذر می کند؛ نه مجلس موسسانی که نخبگان و روشنفکران اتمیزه در ساختار سرمایه برای آن اهتمام می ورزند. برای خط بطلان کشیدن بر استبداد تاریخی در ایران پشت سر گذاشتن تمامی اهتمام عاملان استبداد گذشته و حال با انتخاب های نوینی که از کانال حضور واقعی و نمایندگان واقعی مردم در اداره مستقیم امور اجتماعی خود می باشد؛ ممکن می باشد. اگرچه ممکن است سخت و هزینه بر باشد ولی با تحکیم و تثبیت خود برای همیشه استبداد تاریخی به گور سپرده خواهد شد.
اسماعیل رضایی
پاریس
03:12:2023
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد