آگاهی اصولا پلی بین شناخت انسانی و تحول و تکامل تاریخی می باشد. آگاهی ضمن برآمد تحول و تکامل تاریخی جامعه و انسان، در بروز دگرگونی و تغییرات اساسی اجتماعی نقش اصلی و مهمی را بازی می کند. ضرورت های اجتماعی و طبیعی اگرچه می توانند در ایجاد بستر دگرگونی های اجتماعی نقش بازی کنند؛ ولی این تغییر به تنهایی ممکن است در راستای اهداف و آرمان های اجتماعی سوق نیابند. همچنین آگاهی اگر با ضرورت های تاریخی و صیرورت انسانی پیوند نخورد؛ قدرت اعمال و اجرای یک تغییر به واقع انقلابی را دارا نخواهد بود. بنابراین آگاهی دارای یک مادیت کمّی است که با ضرورت های تاریخی و اجتماعی برای یک انقلاب واقعی همراه می شود. اصولا انقلابات ناقص و ناتمام و یا شکست خورده از یک انتزاع بین آگاهی و ضرورت های اجتماعی و تاریخی برخوردارند. بنابراین انقلابات ناقص و یا ناتمام در پروسه تحولات تاریخی و تحت تاثیر رویکردها و عملکردهای عناصر مسلط بر دستاوردهای جامعه انقلابی بسوی آگاهی های لازم برای تغییر بنیادی و انسانی هدایت می شوند. | |
آگاهی آمیزه ای از درک و دریافت های انسانی و تغییرات و دگرگونی محیطی می باشد که عموما از یک ساخت طبقاتی در تعاملات اجتماعی پیروی می کنند. بدین مفهوم که بر بستر دگرگونی بنیان های مادی اجتماعی در انسان نوعی از واقع گرایی برای تحقق حقوق طبیعی و اجتماعی شکل می گیرند که محرک وی در خواستن و شدن است.بنابراین آگاهی مادیت کمّی پدیده هایی است که در جهت دگرگونی های کیفی حرکت می کنند. هر حرکت و مطالبه ای بدون پیش شرط آگاهی های لازم و با کمیت مطلوب به اهداف مورد نظر و نیاز خود دست نخواهد یافت. در آگاهی شهود و شنود ارزش های نوین و متعالی انسانی عرضه بیرونی پیدا کرده و بنیان های کهنه و فرتوت را به چالش می کشند.
آگاهی انسان ها تحت تاثیر مداوم رویکردها و عملکردهای محیطی قرار دارند. بارزه های عادت و سنت آگاهی ها را به چالش کشیده و به تحکیم بنیان های واپسگرایی مدد می رسانند.در ضرورت های اجتماعی و تاریخی اصولا واپسگرایی نقش ترمز و یا ایجاد وقفه در تغییرات و دگرگونی های اجتماعی را بازی کرده و روندهای انقلابی تحت ضرورت های تاریخی را در بارزه های سنت و عادت حدود می بخشند. چرا که عادت و سنت منشا و منبع آگاهی های کاذب بوده و جامعه و انسان را در حد و حصار زیستی نامتعارف و عقب مانده به اسارت می گیرند. ولی ضرورت های تاریخی و صیرورت انسانی که پیوند نیاز و آگاهی را با خود دارند؛ بسوی یک انقلاب واقعی برای تحقق اهداف و آرمانهای انقلابی هدایت می شوند. انقلاب بر اساس ضرورت های تاریخی و فاقد آگاهی های واقعی، عموما برای نوزایی اندیشه و مرزبندی با عوامل مهم و اساسی موانع رشد و توسعه ابعاد متکاثر اجتماعی و انسانی جهت گیری می کنند. ضمن اینکه انقلاب با تکیه بر آگاهی های عمومی و در فقدان ضرورت های اجتماعی، قادر به جهت گیری های لازم برای اهداف و آرمان های انقلاب اجتماعی نخواهند بود. پس انقلابات ناتمام یا منحرف شده ممکن است با ضرورت های تاریخی جامعه همراه باشند؛ ولی قطعا با نیازها و الزامات مورد مطالبه عمومی همراه نگردند. انقلابات ناقص و نیمه تمام در روند ناکارآمدی های مصادره کنندگان دستاوردهای انقلاب، با آگاهی در آمیخته و بسوی تکمیل و کمال هدایت می شوند. اصولا در انقلابات متکی بر ضرورت های تاریخی، و نبود آگاهی های لازم ، جامعه از زیان و خسران بالایی برای رسیدن به مرحله کمال و پختگی انقلاب روبرو می شود. در حالی که انقلابات با آگاهی های نسبی و فاقد ضرورت حتمی تاریخی، بسترهای مستعد تری برای گذر از نابسامانی های اجتماعی را در خود دارند. در بسیاری موارد فشار و تعدی به حیات عمومی از طریق مصادره کنندگان انقلاب، جامعه را خسته و بسیاری از نیروهای انقلابی را به دامان نیروهای ارتجاعی و ضد انقلاب هدایت می کنند.
اصولا ناراضیان و نادمان انقلابات ناقص و ناتمام به دو دسته عمده تقسیم می شوند. عده ای به دلیل عدم تحقق وعده های انقلاب و فشار و تعدی به حیات اقتصادی و اجتماعی عمومی، تدریجا صبر و بردباری خود را از دست داده و ناامید و مایوس یا منفعل شده و یا به دامن ارتجاع و عوامل ضد انقلاب می پیوندند. این بی صبری و یاس می تواند همچنین منشا نا آگاهی از روند تکامل اجتماعی داشته و فرد و یا جریان های فکری را بر علیه روند تکاملی انقلاب مردمی برانگیزد. بدین مضمون که فرد نداند و یا قادر به درک و شناخت لازم از روند تکامل تاریخی جامعه و انسان و همچنین مضمون و محتوای درونی آنها نبوده و تحت تاثیر القائات نامتعارف محیطی به دامان ارتجاع و عناصر ضدانقلاب در غلتد. دسته دوم کسانی هستند که از یک منافع خاص طبقاتی برخوردار بوده اند که انقلاب ناتمام آن ها را مصادره به مطلوب کرده و تلاش می ورزند سوار بر موج نارضایتی و توهمات دیگران بسوی بازیابی مجدد منافع و جایگاه از دست رفته گام بردارند. این گروه مسئولیت پذیری و دلسوزی های مردمی گروه اول نسبت به فجایع و رویکردهای تباه کننده مصادره کنندگان انقلاب را نداشته و همواره با تظاهر و دروغ و فریب دیگران را متاثر و با خود همراه می سازند.
تمام کسانی که انقلاب ناتمام سال پنجاه و هفت ایران را نفی و قادر به فهم دستاوردهای آن نبوده و اعلام ندامت و برائت می کنند؛ عموما از یک نگاه عامیانه به فعل و انفعالات اجتماعی برخوردارند که رسوبات فکری عادت گون گذشته در ضمیر ناخودآگاه آن ها به بروز تعارضی با عناصر نامتعارف محیطی روی آورده اند. این درک و نگاه عامیانه به کنش و واکنش اجتماعی با خود عارضه های بیمارگونی در ارزیابی از انقلاب و انتظارات بدان را موجد شده که نافی تمامی اصول و منطق علمی بوده و با روح تحول و تکامل اجتماعی و انسانی بیگانه است. در نمونه انقلاب ایران جامعه با یک فاجعه روزافزون از سوی اپوزیسیون روبرو است که هیچ درک درستی از دستاوردهای این انقلاب ناتمام و رو به اعتلا نداشته و با یک موضع سکتاریستی و شوونیستی، از تعمیق و جهت گیری تکاملی آن بشدت جلوگیری می کنند. ارزیابی های غلط منجر به بهانه گیری های کودکانه ای شده اند که دستاوردهای یک کنش انقلابی را در بوته اجمال و یا فراموشی قرار داده است. انتظارات از انقلاب ایران به دلیل مصادره آن توسط ارتجاعی ترین قشر اجتماعی که حداقل های انتظارات نیز تحقق پیدا نکرد؛ موجب نوعی دلزدگی و یاس و ناامیدی در بسیاری گردیده است. چرا که جامعه ایران در یک مقطعی از تاریخ تحولات اجتماعی روند مدرنیزاسیون را آغاز کرد؛ قبل از آنکه بنیان های هضم و حل این روند متکامل توسط سنت های نهادین و بازدارنده و مخالف نوگرایی و نواندیشی را فراهم سازد. این تضاد تاریخی و ضرورت های اجتماعی برای گذر به مدرنیسم،بسترهای حاکمیت قشری ترین عناصر دینی را تدارک دید. پس انقلاب بر اساس ضرورت های تاریخی و از بطن سنت و عادت برخاست و از آگاهی های لازم برای رشد بارزه های مدنی و تمهیدات راسخ برای یک بنیان های ساختی مترقی و انسانی بدور بوده است. براین اساس جامعه انقلابی از یک ضایعه و خسارت سنگین و عظیم اقتصادی، اجتماعی، سیاسی وفرهنگی برخوردار گردید.
اگر چه انقلاب ایران یک انقلاب ناتمام بود؛ ولی یک انقلاب واقعی بود که در کنار تمامی ضعف و خلجان های اساسی خود دستاورد های بزرگی نیز داشت. اکنون بر بستر همین انقلابی که بسیاری آن را نفی و یا اظهار ندامت می کنند؛ دگم های واپسگرا و دینی در هم شکسته شد و تقدس و کاریزمای روحانیت جاهل و جاعل که هماره تاریخ تحولات اجتماعی مانع و رادع اصلی توسعه و پیشرفت جامعه بوده اند؛ برای همیشه فرو ریخت. دستاوردی که می تواند بسترهای یک جامعه به واقع انسانی و دموکراتیک را تدارک ببیند؛ اگر واقع بینی و اتخاذ مواضع درست و اصولی در دستور کار عناصر به واقع انقلابی قرار گیرند. فراموش نشود که اگر این انقلاب نبود؛ مردم ایران مانند تمامی حیات گذشته تاریخی خود، در اسارت جهل و خرافه های دینی هرگز قادر به رهایی از بن بست ها و موانع رشد و بالندگی خود نبودند. اکنون به واسطه همین انقلاب، بخش عمده ای از جامعه به ویژه نسل جدید از مذهب جدا شده و اکثریت قاطع جامعه به عدم مشروعیت حاکمیت دینی رسیده اند. قطعا بدون این انقلاب جامعه ایران و مردم در اسارت خرافه های دینی قادر به شکستن دگم های خود نبوده و از درک واقع گذر حیات اجتماعی خویش واقف نمی شدند. در تمامی طول حیات گذشته تاریک ایران، سایه شوم ومنحوس کاریزما و فرامین دینی در تصمیم گیری های اداره امور اجتماعی نقش تعیین کننده داشته اند؛ و اکنون با این انقلاب ناقص و ناتوانی حاکمیت ارتجاعی بر سرنوشت جامعه و مردم بسترهای تکمیل و کمال انقلاب مردمی فراهم شده است. اکنون هیچوقت در گذر تاریخی حیات اجتماعی ایران، جامعه اینقدر مستعد پذیرش سکولاریسم و بنیان های دموکراتیک نبوده است و این همه حاصل انقلاب تاریخی مردم ایران است.
اکنون در آستانه سالگرد جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی هستیم. این جنبش انقلابی بیان واضح آگاهی های انباشته شده مردم ایران در طی گذر حاکمیت مستبد دینی است که با مصادره به مطلوب کردن انقلاب مردمی، برای همیشه پرونده سیاه و خرافه پرور خویش را بست و مشروعیت کاریزمایی و تقدس دروغین خود را از دست داده است. دگم های مردم ایران با جهل و خرافه های دینی شکسته شد؛ امید که دگم های کسانی که با بیان تمسخرآمیز پنجاه و هفتی ها که دستاوردهای انقلاب مردمی پنجاه و هفت را به ریشخند می گیرند نیز بشکند و با واقعیت های جامعه انقلابی ایران اگر چه بعید است؛همراه گردند. چرا که دگم های مردم در روند کمال و تکمیل انقلاب بسوی آگاهی های نسبی جهت یافت و در تدارک بسترهای یک جامعه متعارف در حرکت است، روشنفکر عقب مانده از این جهش انقلابی با دگم های ایده ای نوین مشئون از ناکامی و یاس، امکان درهم شکستنش صلب و ثقیل است. کسانی که انقلاب را به ریشخند می گیرند و دستاوردهای آن را به هیچ می شمارند. تا کی می خواستند و می خواهند زیر یوغ ارتجاع دینی تداوم حیات دهند و چگونه می خواهند جامعه ایده آلی را که همواره با دخالت فرامین و خرافه های دینی تحقق نیافته و اگر آگاهی های انقلابی نبوده؛ همچنان تداوم می داشت؛ به جامعه ایده آل خود دست یابند. اگر این انقلاب نبود جامعه هرگز نمی توانست از قیدوبند اختاپوسی دینی رهایی یابد.
انقلابات و یا دگرگونی های بنیادین اجتماعی عموما محصول کمیت یابی های بنیان های مادی و به تبع آن آگاهی های اجتماعی برای یک کیفیت مطلوب تر و مفیدتر شکل می گیرند. وقتی کمیت های لازم برای فراروئیدن یک کیفیت مطلوب فراهم نباشد؛ مسیر انقلاب را به بیراهه سوق خواهد داد. در انقلاب ایران مجموعه کمیت های لازم برای یک انقلاب موفق و کمال یافته فراهم نبوده است. بنابراین جامعه نیاز به یک مرحله انتقالی و نوزایی اندیشه و عمل برای درک و دریافت های نوین و پرکردن خلای کمّی که در مقطع انقلاب 57 وجود نداشت؛بود.این کمبود در یک پروسه نسبتا طولانی حاکمیت مستبد دینی بطور نسبی فراهم آمده و جامعه انقلابی ایران را آبستن تحولات واقعی انقلابی نموده است. اکنون دلاور زنان و مردان ایران با تحقیر ترس و مرگ با عهد و پیمانی که با جامعه خود بسته اند؛ استوار ایستاده اند. و این یعنی آگاهی نسبی کمی که در مقطع انقلاب بهمن 57 جامعه فاقد آن بوده و در پروسه حاکمیت یغماگر و دار و درفش استبداد دینی، ابهامات و دگم ها درهم شکست و جامعه را مستعد دگرگونی اساسی و دستیابی به اهداف و آرمان های انقلاب 57 نموده است. آنهایی که به انقلاب مردمی دهن کجی می کنند؛ حتما انتظار داشته اند و یا دارند که جامعه ای مانند ایران که طی سالیان طولانی حیات پر پیچ و خم خود که زیر سلطه مداوم استبداد چکمه و نعلین قرار داشته، و دین همچون افیونی سلامت جان و روان آن ها را در اسارت خود داشت؛ بدون هیچ هزینه مادی و انسانی بتوانند از این جرگه هولناک حیات اجتماعی گذر کنند. واقعا چه عافیت طلبانی داعیه انقلابیگری و مبارزه با چالش های سهمگین جامعه انقلابی ایران را دارند. عموما آنهایی که هنوز دل در گرو مذهب دارند و رسوبات عوامانه دینی رهایشان نساخته؛ انقلاب مردمی 57 را نفی و مردود می شمارند.
نتیجه اینکه: آگاهی اصولا پلی بین شناخت انسانی و تحول و تکامل تاریخی می باشد. آگاهی ضمن برآمد تحول و تکامل تاریخی جامعه و انسان، در بروز دگرگونی و تغییرات اساسی اجتماعی نقش اصلی و مهمی را بازی می کند. ضرورت های اجتماعی و طبیعی اگرچه می توانند در ایجاد بستر دگرگونی های اجتماعی نقش بازی کنند؛ ولی این تغییر به تنهایی ممکن است در راستای اهداف و آرمان های اجتماعی سوق نیابند. همچنین آگاهی اگر با ضرورت های تاریخی و صیرورت انسانی پیوند نخورد؛ قدرت اعمال و اجرای یک تغییر به واقع انقلابی را دارا نخواهد بود. بنابراین آگاهی دارای یک مادیت کمّی است که با ضرورت های تاریخی و اجتماعی برای یک انقلاب واقعی همراه می شود. اصولا انقلابات ناقص و ناتمام و یا شکست خورده از یک انتزاع بین آگاهی و ضرورت های اجتماعی و تاریخی برخوردارند. بنابراین انقلابات ناقص و یا ناتمام در پروسه تحولات تاریخی و تحت تاثیر رویکردها و عملکردهای عناصر مسلط بر دستاوردهای جامعه انقلابی بسوی آگاهی های لازم برای تغییر بنیادی و انسانی هدایت می شوند. انقلاب مبتنی بر ضرورت های تاریخی، عموما بر ضرورت تغییر ساخت و بافت کهنه ای استوار است که در روند تاریخی تحولات اجتماعی مانع ایجاد کرده اند. انقلابی که ممکن است دستاوردهای اجتماعی خاصی را در بر نداشته باشد؛ ولی بستر ساز آگاهی های لازم برای دستیابی به اهداف و آرمان های به تاخیر افتاده اجتماعی را فراهم سازند.دین و مذهب در ایران همواره به عنوان یک مانع عمده تاریخی رشد و توسعه ابعاد متنوع اجتماعی عمل کرده ؛ و جامعه نیازمند یک نوزایی و مرزبندی با دین را لازم داشت تا بتواند موانع رشد و توسعه اجتماعی را حذف کند. اگر انقلاب 57 نبود؛ ایران هرگز قادر به این مرز بندی نبوده؛ و مانند گذشته تاریخی خویش زیر یوغ استبداد دینی و یا دخالت های مداوم اش در اداره امور اجتماعی مانع شکل گیری یک جامعه به واقع انسانی می بود. آنهایی که انقلاب 57 را به ریشخند می گیرند و یا از وقوع آن اظهار ندامت و برائت می کنند؛ بایستی بیاندیشند که اگر این انقلاب نبود چگونه می خواستند و یا می توانستند این غول استبداد دینی را که در جان و روان جامعه و انسان ریشه دوانده بود به زانو درآورند. انقلاب بزرگ 57 مردم ایران اگر چه با خسران و زیان عظیمی همراه شد؛ ولی با از بین بردن مشروعیت حاکمیت دینی و یک مرزبندی رو به تعمیق با دین، بسترهای یک حکومت سکولار دموکراتیک واقعی را فراهم نموده که قبلا تحت هیچ عنوانی مقدور نبود. اکنون در آستانه سالگرد جنبش انقلابی زن زندگی آزادی با همت زنان و مردان دلاور ایران ،جامعه تا دستیابی به اهداف و آرمان های انقلاب 57 از پای نخواهد نشست.
اسماعیل رضایی
پاریس
09:09:2023
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد