سامانه های زیست انسانی بر کنش های مداوم نسبت به رویکردهای محیطی استوار می باشند.کنش ها در تعامل و تعادل زیستی انسان ها نقش برجسته ای داشته و بیانگر نوعی نیاز و خواست اجتماعی است که تلاش و تمنای انسانی را در خود دارد. کنش ها عموما با خود نوعی از مطالبه و نیاز برآورده نشده ای را حمل می کنند که موجد تنش ها در جامعه می باشند. تنش ها با نمود بیرونی خود به صورت عصیان و شورش و یا جنبش و انقلاب برای دگرگونی های مورد لزوم جامعه و انسان خود را نشان می دهند و یا به صورت تنش های درونی در نهاد و یا ضمیر ناخودآگاه انسان ها با عارضه های جدلی درونی آن ها تداوم می یابند. کنش ها و تنش ها با بار طبقاتی، همواره خواست و نیاز انسان ها را در سامانه های منفعتی از طریق القائات کاذب و فریب و اوهام تحلیل می برند. کنش ها اگرچه با روندهای عام روابط و مناسبات اجتماعی و انسانی پیوند دارند؛ ولی تاثیرات خاص ساختار طبقاتی بر جامعه و انسان، آن ها را از ممیزات و تخریب و تکذیب مناسبات انسانی برخوردار ساخته است. | |
انسان ها در برابر روندهای نامتعارف محیطی و برای گذر از موانع و محدودیت ها از خود واکنش نشان می دهند. این کنش های انسانی اگرچه عموما در راستای تمایل و تمنای آدمی رخ می دهند؛ ولی در خود نوعی مطالبه گری و نیازهای سرکوب شده ای را حمل می کنند که برای دستیابی بدان ها دچار تنش های درونی و بیرونی می گردند. تنش های درونی بیان معضل حل نشده و یا لاینحلی است که نارسایی ها و ناروایی های محیطی بدان دامن می زنند. ولی تنش های بیرونی نمود بارز درک و هوشیاری آدمی در مواجهه و مبارزه با فشارهای صعب و دشوار و مداوم عوامل طبیعی و اجتماعی می باشند. تنش های درونی محصول کمبود و تدرت های سازوکارهای مسلط اجتماعی است که ره به روشنایی نمی گشاید و جان و روان آدمی را به چالش می کشد. در حالی که تنش های بیرونی بروز خشم و عصیان بر علیه بی عدالتی، قساوت و شقاوت و دیگر مشکلات و مصائبی است که قدرت یا قدرت های فائقه بر انسان ها روا می دارند. در تنش های درونی انسان حقارت و زبونی را در ورای انبوه و فراوانی نیازهای سرکوب شده و غیر قابل تحقق به جان می خرد و با فضای تنش آلود محدود و محصور خود به توافق می رسد. تنش های بیرونی مجموعه تنش های روابط و مناسبات اجتماعی است که به مطالبات و نیازهای مرتبط با فرایند تحول و تکامل جامعه و انسان مرتبط است که با کنش ها و برآمد انقلابی عمومی برای تحقق اهداف و آرمان های انسان ها خود را نشان می دهند.
کنش ها نوعی رفتار و عمل انسانی است در برابر رویکردهای محیطی که در خود رضایت یا نارضایتی هایی را حمل می کنند که فعل و انفعالات درون اجتماعی موجد آن ها می باشند. در بحران زایی ساختار های مسلط، تنش های انسانی با نمودی دگرگون ساز و انقلابی، به نفی و نهی بسیاری از بارزه های واپسگرا و کهن سازوکارهای مسلط روی آورده و تحقق نمودهای نوین ساختی را نوید می دهند. کنش ها عموما آمیزه ای از آگاهی و ناآگاهی، شایقه و شائبه، تعامل و تقابل و همچنین مجموعه ای از روندهای مبهم و مغشوش محیطی می باشند. تنش ها عموما برآمد مجموعه ای از روندهای نامتعارفی است که تحت حاکمیت ساختار طبقاتی نمود می یابند. تنش ها یا از رقابت بین انسان ها برای تحکیم بنیان های مالکیت و یا منفعت و یا مصلحت طلبی های افسار گسیخته برای توسعه دامنه مالکیت بر می خیزند؛ و یا از توسعه طلبی های دولت ها برای توسعه دامنه نفوذ خود به بازارهای جهانی که عموما دیپلماسی و جنگ و خونریزی از ابزارهای تحقق آن ها محسوب می شوند؛ نمود می یابند. ولی شاخص ترین نمودهای تنش ها را بایستی در جامعه های انسانی ناشی از انتظارات و خواسته های مشروع انسان ها دانست که اصولا در برآمدگاه های تحول و تکامل جامعه و انسان خود را نشان می دهند. روندی که جنبش ها، شورش ها و انقلابات اجتماعی از آنها تغذیه می کنند. اگرچه رقابت های نامتعارف اجتماعی و جنگ و خشونت ناشی از توسعه طلبی دولت ها با القائات و آگاهی های کاذب همراه می شوند؛ ولی تنش های اجتماعی ریشه در آگاهی و درک واقع بینانه از روند های نامتعارفی دارند که جامعه های انسانی را مستعد و آماده دگرگونی های لازم می نمایند.
کنش و تنش دو مفهوم در هم تنیده ای هستند که در نمود و بروز رویکردهای اجتماعی نقش محوری را بازی می کنند. دو مفهومی که رفتار و عمل انسانی را پیرامون رویکردهای محیطی تقویم و تنظیم می نمایند. نمودهای کنشی عموما حامل بار طبقاتی بوده و نوع بروز آن معمولا به پایگاه و جایگاه انسان ها در ساختار طبقاتی وابسته است. ولی تنش های اجتماعی اگرچه بری از تاثیرات ساختار طبقاتی در بروز و ظهور آن نمی باشند؛ ولی عموما برآمده از نیاز ها و انتظارات سرکوب شده ای است که بسوی نوعی تعدیل و یا سازوکارهای نوین اجتماعی سوق می یابند. بنابراین کنشگران اجتماعی در خود نوعی بار طبقاتی را یدک می کشند که می تواند دستاوردهای تنش های اجتماعی را مصادره به مطلوب نموده و از اهداف و آرمان های متعالی خویش دور سازند. این گره گاه جنبش ها و انقلابات اجتماعی است که مرزبندی و بیداری و هوشیاری انقلابی برای حراست و حفاظت از دستاوردهای مبارزات مردمی را طلب می کند. ساختار طبقاتی طوری ساماندهی شده است که همواره با استفاده از توانمندی های فنی و تکنیکی خود در تلاش است؛ تا مرز بین کنش و تنش را مخدوش و به نفع خود مصادره به مطلوب نماید. این فرایند با توسعه و پیشرفت روزافزون و دم افزون دامنه دانش و فن باریک تر و شناخت و فهم آن پیچیده تر و دشوار تر گردیده است. یکی از معضلات کنونی مبارزات مردمی، ناتوانی و شناخت گره گاه های طبقاتی است که مرز بین کنش و تنش اجتماعی را مخدوش ساخته اند.
کنش و تنش همانند بسیاری از پدیده های اجتماعی تابعی از گذر زمان و ویژگی های مکانی خود می باشند.بار فرهنگی کنش های اجتماعی در جهت دهی و یا انحراف تنش های اجتماعی نقش بارزی را ایفا می کنند. عادات و سنن عوامل واپسگرای کنش ها و تنش های اجتماعی در ناکامی و به بیراهه بردن مبارزات اجتماعی حرف اول را می زنند. بنابراین زدایش تاثیرات مخرب عوامل واپسگرای اجتماعی برای پیشبرد اهداف و آرمان های مبارزاتی از عاجل ترین و مبرم ترین وظایف نیروهای انقلابی محسوب می شوند. چرا که با توسعه و تعمیق دامنه کنش های اجتماعی، دامنه مرزبندی طبقاتی و هوشیاری انقلابی توسعه یافته و تنش های رادیکالی محمل های جدیدی برای دستیابی به اهداف انقلابی را پیدا می کنند. روندی که کنشگران مرتجع و واپسگرا را برای توقف تنش های رادیکالی و مصادره به مطلوب کردن دستاوردهای جنبش انقلابی تحریک و بسیج می نماید. اصولا و عموما تمامی کنشگران اجتماعی در مراحل تنش های انقلابی، با اهداف و آرمان های انقلاب همراهند و آنها را تایید می نمایند؛ بعد از پیروزی جنبش انقلابی است که مرتجعین و واپسگرایان تدریجا بسوی تحکیم و تثبیت جایگاه و پایگاه طبقاتی شان با مصادره به مطلوب کردن دستاوردهای مبارزات مردمی گام بر می دارند. بنابراین آگاهی های طبقاتی و درک مطلوب بین توهمات و رئالیسم مبارزات انقلابی از اهم وظایف انقلابیون راستین و مردمی برای جلوگیری از انحرافات کنش و تنش جامعه انقلابی محسوب می شوند.
کنش و کنشگر تاریخ سازان بی تاریخند. چرا که کنش در روابط و مناسبات اجتماعی همواره با روند تعاملات بین انسان ها و هم با بارزه های فردی همراه می باشد. ولی تنش ها برآمد کنش های مادیت یافته تکامل تاریخی بوده و حاوی درک و نیاز نوینی است که رشد و توسعه بنیان های مادی جامعه بدان هویت می بخشند. بنابراین رشد و توسعه دامنه نیروهای مولده در بروز کنش های متناسب با روندهای تکاملی نقش برجسته ای را بازی می کنند. ولی همواره تاریخ تکامل اجتماعی، کنش های متوقف در بارزه های فرهنگی کهن، ناتوان از درک و هضم کنشی نوین، در برابر آن مقاومت ورزیده و جامعه را بسوی انحطاط و انحراف از معیارهای نوین زیستی هدایت می کنند. براین اساس تنش ها در برابر شقه های متفاوت ایستایی و بالندگی، توان بالقوه لازم برای تحقق اهداف و آرمان های انقلابی را برای رهایی از ستم و استبداد تاریخی را دارا نمی گردند. بنابراین اتکا و همراهی با کنش های فرتوت گذشته امروز یکی از موانع جدی دستیابی بشریت به یک زیست به واقع انسانی می باشد. درک و فهم این مهم به میزان وابستگی و پیوستگی روحی و مادی انسانی به بارزه های طبقاتی بستگی تام و تمام دارد. اینکه برخی ها به گذشته پناه می برند و قدرت و شجاعت لازم را در روبرو شدن با نمودهای نوین انسانی را دارا نمی باشند؛ دقیقا از بارزه های طبقاتی نهادینه شده و در بسیاری از موارد از بارزه های طبقاتی غیر طبقه ای خود تبعیت می کنند.
اکنون سیر تنش های جهانی بشریت را بر سر دوراهی کنش های اجتماعی قرار داده است که انتخاب راه اصلح با توجه به مقاومت و مداومت بنیان های مادی و فکری فرتوت و فرسوده با استفاده از ابزارهای غنی ارتباطی و رسانه ای، به امری بسیار پیچیده و بغرنجی مبدل شده است. القائات فکری و آگاهی های کاذب طبقاتی، تجارب و نمودهای عینی روندهای نامتعارف گذشته را در توجیه و تاویل های منافع طبقاتی از حیّز انتفاع بازداشته است. اکنون دیگر حدود پذیری اندیشه و عمل در سطح ملی و منطقه ای ره به رهایی و نجات نمی گشاید. برای رهایی و آزادی از قید و بندهای هولناک و وحشت زای طبقاتی بایستی برای بافت و ساخت نوین اقتصادی و اجتماعی مبارزات گسترده و عمیقی را سازمان داد. روشنفکری که با اتکای به ضعف های تئوریک و پراتیک گذشته مبارزاتی، به بهانه و خرده گیری ها برای توجیه و تبرئه عملکرد ساختار طبقاتی حاکم روی آورده؛ جز تحکیم و تداوم بنیان های ستم و استبداد سیاسی و اقتصادی، هیچ گام مثبت دیگری بر نمی دارد. چرا که همانگونه که استبداد سیاسی دینی اصلاح پذیر نبوده و بایستی از دایره زیست اجتماعی حذف شود؛ ساختار طبقاتی غالب کنونی نیز تحت هیچ شرایطی قادر به تغییر پذیری اصلاحی و اخلاقی نخواهد بود. بنابراین برای رهایی و آزادی بایستی برای بنیان های نوین مادی و انسانی با ایجاد ساخت و بافت نوین، همه توان فکری و عملی را سازمان داد و به کار گرفت.
اکنون بشریت در حال سقوط به دره بربریت و جاهلیتی است که توسط ساختار طبقاتی بر جامعه های انسانی تحمیل شده است. بنابراین مسئولیت سنگینی بر دوش روشنفکران و اندیشمندان برای گذر از این مرحله حسّاس گذر تاریخ تکامل اجتماعی قرار دارد. دیگر هیچ بهانه و توجیهی برای نفی و نهی اندیشه های مترقی و دورانساز به نفع سازه های معیوب و مخروب طبقاتی غالب کنونی نمی تواند محلی از اعراب داشته باشد؛ و آیندگان قضاوت و داوری سخت و تمسخر آمیزی نسبت به رویکرد و عملکرد کنونی خواهند داشت. دسته بندی های درون ساختار طبقاتی غالب، حاصل نگاه محافظه کارانه و حاشیه اندیشی کسانی است که کینه و عداوت القایی صاحبان ثروت و قدرت، آن ها را از قدرت واقعی ادراکی و اثباتی روندهای نامتعارف کنونی باز داشته است. کسانی که آگاهانه و یا ناآگاهانه در دام حرص و آز سیری ناپذیر انباشت و تراکم تبهکارانه به دنبال حصه خود، از مسئولیت انسانی خود فاصله گرفته اند. چنین باشد که آیندگان در ترازوی قضاوت و داوری خویش،با طعنه و ریشخند بر سادگی و جهالت گذشتگان، دنیای انسانی خود را بنا نمایند.
نتیجه اینکه: سامانه های زیست انسانی بر کنش های مداوم نسبت به رویکردهای محیطی استوار می باشند.کنش ها در تعامل و تعادل زیستی انسان ها نقش برجسته ای داشته و بیانگر نوعی نیاز و خواست اجتماعی است که تلاش و تمنای انسانی را در خود دارد. کنش ها عموما با خود نوعی از مطالبه و نیاز برآورده نشده ای را حمل می کنند که موجد تنش ها در جامعه می باشند. تنش ها با نمود بیرونی خود به صورت عصیان و شورش و یا جنبش و انقلاب برای دگرگونی های مورد لزوم جامعه و انسان خود را نشان می دهند و یا به صورت تنش های درونی در نهاد و یا ضمیر ناخودآگاه انسان ها با عارضه های جدلی درونی آن ها تداوم می یابند. کنش ها و تنش ها با بار طبقاتی، همواره خواست و نیاز انسان ها را در سامانه های منفعتی از طریق القائات کاذب و فریب و اوهام تحلیل می برند. کنش ها اگرچه با روندهای عام روابط و مناسبات اجتماعی و انسانی پیوند دارند؛ ولی تاثیرات خاص ساختار طبقاتی بر جامعه و انسان، آن ها را از ممیزات و تخریب و تکذیب مناسبات انسانی برخوردار ساخته است. تنش ها نیز که از تناقضات و تعدیات نهادین ساختار سرمایه عبور می کنند؛ انسان ها را در گرداب ناامنی های اجتماعی فروبرده و در کشاکش گره گاه های کور رقابتی از یافتن راهی بسوی روشنایی باز داشته است. اکنون جهان زیر سیطره جنون آمیز ساختار طبقاتی، تنش های ویرانگر و جنایت باری را شاهد است. این نمود ذاتی نظام سلطه سرمایه و وارونه نگری و درک و شناخت ناقص و کاذب و همچنین توهمی اندیشمندان، پژوهشگران و روشنفکران از روندهای تحولی و تکاملی و نیاز ها و الزامات آن ها، تداوم یافته است. اکنون نیز با توجه به پیوندهای ایجابی و اجتناب ناپذیر جهانی حاصل تحول و تکامل جامعه و انسان، دور شدن از ماهیت کنونی و تاثیر کلیت و جامعیت ساختار سرمایه بر سرنوشت بشری، با نکته گزینی های متوهمانه و خرده نگری های روشنفکران و اندیشمندان و پژوهشگران، بن مایه های علمی و معرفتی برای برون رفت از بن بست های کنونی را دچار خدشه جدی نموده است. فرایندی که کنش و تنش عمومی را با سترونی مبارزات اجتماعی همراه ساخته؛ و هجمه و یورش عمال سرمایه را فزونی بخشیده است.
اسماعیل رضایی
پاریس
05:08:2023
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد