انسان ها در مراودات و مناسبات اجتماعی خویش با اتکای به جایگاه و پایگاه اجتماعی اکتسابی، در برابر رویکردهای عمومی واکنش خاصی از خود بروز می دهند. عکس العمل هایی با بن مایه های ذهنی نهادین و پیش فرض های آلوده به تامل و تخیل همراه با تصلب اندیشه و تعصب ایدهای روند تعاملات اجتماعی نامتعارفی را در پیش میگیرند که موهن بوده و اهانت آمیز تلقی میشوند. رفتار و کردار موهن و واژهها و کلمات توهینآمیز با بار معنایی متفاوت و متکاثر در فرهنگ های مختلف، اصولا از مادیت حیات جمعی تغذیه میشوند. عصبیت، ناتوانی ذاتی و یا محرک های احساسی و همچنین درک و فهم ناقص و مبهم رویکردهای محیطی همگی به نوعی میتوانند در بروز توهین و یا رفتار و کردار موهن نقش اساسی را بازی کنند. ولی تمامی این مفاهیم و پدیده ها با حیات مادی زیست اجتماعی و یا روابط و مناسبات تولیدی پیوند دارند. | |
شکل واره های اندیشه آدمی در پیوند با رویکردهای محیطی متناسب با ویژگی های بافتی و ساختی مادی اجتماعی بسوی تکثر و تنوع سوق می یابند. نهادینگی اندیشه و توقف در بارزه های فکری گذشته، نوعی تصلب اندیشه و تعصب ایده ای را موجد است که روند مراودات و تعاملات اجتماعی را دچار خدشه می سازد. بنابراین معیارهای زیستی و باورهای فرهنگی نهادین مرتبط با بنیان های مادی معین، به برقراری نوعی از روابط و مناسبات اجتماعی سوق می یابند که واژه و کلام و بیان در آن ها از بار معنایی خاصی برخوردار می شوند که موهن و یا توهین آمیز قلمداد می گردند. البته این بار معنایی در فرهنگ های مختلف و با ساختار های مادی متفاوت از تنوع و تکثر خاصی برخوردار می باشند. تقدس، قدرت کاریزمایی و دیگر پیمایش های مناسباتی دینی و الهی در روابط و مناسبات اجتماعی، از توان و بنیه مادی خاصی برای تامین و تضمین منافع و مصالح خاص طبقاتی سخن می گویند.
توهین، به بیان یا عمل نامطلوبی اطلاق می شود که به رد و نفی و یا انتقاد از باورهای اعتقادی و اندیشه سیاسی ویا شخصیت های کاریزمایی می پردازد. بارزه هایی که در خود تحجر، تعصب و تقلب را جای داده و مانع از شفافیت روابط و مناسبات اجتماعی انسان ها در برخورد با ناهنجاری ها و بدسگالی های قدرت و دهشت در جامعه می باشد. توهین در بطن و نهاد خود موهن را برای تضعیف و تشویش می پروراند و به تعمیم و تحکیم بنیان های اختلاف و ائتلاف در ساختار طبقاتی دامن می زند. بنابراین هتاکی و بدزبانی های قلمی و بیانی عموما و اصولا از بن مایه های مادی طبقاتی بدور نیست. براین روال ارباب، رعیت را به سخره می گیرد؛ و اهانت می ورزد؛ و پادشاه با نگاه قیم مآبانه به ملت، به هویت و اصالت فردی و جمعی توهین روا می دارد. چرا که هویت مستبدانه با خوار و تضعیف دیگران ارتباط ناگسستنی داشته و برای تداوم و استمرار حاکمیت زر و زور فرهنگ توهین و تحقیر اشاعه می یابد. روابط و مناسبات موهن در جامعه بیانگر نوعی رابطه مالک و مملوکی در ساختار طبقاتی بوده؛ و انسان ها را در تضعیف و تخفیف یکدیگر برای کسب و رسم برتر به تکاپو وا می دارد. امر نهادین تحقیر و توهین در جامعه طبقاتی با امتیاز و ارتقا و پاداش و بخشش درهم آمیخته و الگوی زیستی عمومی را در خود جای داده است. براین اساس است که ابزارهای موهن انسان ها را بسوی درک و آگاهی های کاذب برای قبول و پذیرش بنیان های مادی توهین و تحقیر اصالت انسانی سوق داده و می دهد.
توهین به نوعی با عصبیت و عصیان روحی در برخورد با مسائل و مصائب اجتماعی ارتباط تنگاتنگ دارد. فرایندی که در پیوند با معرفت و معیشت و کنش های رقابتی برای امتیاز و اکتساب بیشتر نمود یافته و فرد و جمع را در یک فضای کنش و تنش نامتعارف، از درک و فهم علّی و پایه ای آسیب ها و مصیبت های اجتماعی دور ساخته است.برآمدی که پایه و مایه مقدس سازی و تقدس پروری برای قدرت کاریزمایی و کاریزمای قدرتی برآمده از اکتسابات مجازی محیطی بوده و هیچگونه انتقاد و ایراد در راستای تحول و تکامل جامعه و انسان را بر نمی تابد. چرا که منافع و مصالح اجتماعی و طبقاتی اصولا در رکود و سکون اندیشه و عمل از حضانت و حفاظت قطعی و حتمی برخوردار بوده و تداوم جهل عمومی و بهره کشی از انسان ها را ممکن می سازند.
تقدّس یا مقدّس، زاده توهم و ذهنیت آلوده به جهل و خرافه است که شالوده و بنیان قدرت کاریزمایی و بدیل های افسانه ای را فراهم نموده است.ذهنیت متوهم و آلوده به خرافه و جهلی که در پیوند با ساختار طبقاتی، مفهوم بی بدیل استحمار و استثمار انسانی را نهادینه ساخت. فرایند پیچیده ای را شکل داد که انسان ها در روابط و مناسبات اجتماعی خویش از درک علّی بسیاری از نمودهای واقع و کاذب حیات جمعی دور کرده و در دام اهریمنی منیّت و افریت جهل و خرافه دینی، بر تعدی و تجاوز به حریم انسانی ساختار طبقاتی مهر تایید زد. این ساختار موهن«طبقاتی» برای مصون ماندن و تداوم حیات نامتعارف خویش نیازمند توجیه و تاویل های مقدس مآبانه ای بودند؛تا بتواند حضور و حدوث آگاهی های واقعی را با درک و فهم کاذب از بارزه های غالب موجود، از دایره مناسبات انسانی دور سازد. براین اساس به مقدس سازی بسیاری از اکتسابات و امتیازات محیطی روی آورد؛ و هرگونه اعتراض و حق طلبی را توهین و اهانت قلمداد کرده و با اتکا به قوانین عرفی و تقنینی به سرکوب و دهشت و وحشت عمومی روی آورد. مسلما هر چه قدر دامنه توهمات ذهنی قدیمی تر و عمیق تر باشند؛ به دلیل نهادینگی و کهن باوری عمومی زمینه تقدس و کاریزمای قدرتی عمومی تر جلوه گر شده و جامعه را بسوی روندهای موهن و آسیب پذیری بیشتر سوق می دهد. براین اساس است که قدرت های سلطه گر به ادیان تمسک می جویند و در سایه توهمات مقدّس و مقدس سازی های کاریزمایی، اعتراضات و حق خواهی عمومی را با بار اهانت و توهین، و آشوب و اغتشاش برای حفظ ساختار معیوب و نامطلوب طبقاتی سرکوب و از مضمون و محتوای واقعی و حقیقی اش تهی می سازند.
توهین و موهن دو مفهوم هم ارز و همپوش برای تحقیر و تصغیر نیز از طریق بارزه های فرهنگی طبقاتی در جامعه نمود داشته و دارد. آلودگی گفتمان در مناسبات و مراودات اجتماعی به بسیاری از واژه ها و کلمات نامتعارف و توهین آمیز، بیان واضح و روشن فاصله های فرهنگی و یا اقتدار و اختلال طبقاتی در فرایند تحول و تکامل جامعه و انسان می باشند. اینکه حد تحمل در گفتمان درون اجتماعی بسیار نازل و کنش زا می باشد؛ مبین تعمیق و تشدید فاصله های فرهنگی با روند تکامل و تحول تاریخی و عقب ماندن جامعه از فرایند رشد معمول و مرسوم به دلیل حضور و وقوع بنیان های مادی اتکایی و غیر خودکفا با بار منفی فرهنگی در حیات طولانی خود می باشد. توهین بیان ضعف خصلتی و ناتوانی آدمی در برابر عوامل و عناصر شناخته و ناشناخته اجتماعی بوده که با خود عصبیت و فشارهای روحی و روانی را حمل می کنند. به دلیل وجود ابهام و ایهام متداول در روابط و مناسبات اقتصادی و اجتماعی در ساختار طبقاتی، توهین و بیان موهن در لفافه پیچیدگی های مناسبات طبقاتی موجود، با ویژگی ها و تمایزات و تفاوت های فردی و جمعی خاصی خود را بروز می دهند.
اصولا ماهیت و وجود بیان، رفتار و کردار موهن و اهانت آمیز دارای بار طبقاتی می باشند. بدین مضمون که قدرت فائقه و عناصر متشکله این قدرت یا قدرت های مسلط با اتکای به اتوریته قدرتی هرگونه توهین و رفتارهای موهن را برای اقشار و طبقات فرودست مجاز می شمارند. این اهانت از درک و شعور عمومی گرفته تا عرصه های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را شامل می شوند. راسیسم و گروه بندی های درون اجتماعی با جهت گیری های تحقیر و توهین، محصول ساختار طبقاتی است که حسد، کینه و رقابت های موهن را در جامعه های انسانی اشاعه داده است. چرا که در ساختار طبقاتی مرز بین رقابت و جنایت مخدوش بوده و جامعه های انسانی در یک رقابت نامطلوب برای اکتساب و امتیاز، مرزهای روابط و مناسبات سالم و انسانی را با رفتارهای اهانت آمیز و موهن می آلایند. سیاسی کاری و سیاست ورزی های جاهلانه و نامطلوب در روابط و مناسبات اقتصادی و اجتماعی دقیقا از ساختار طبقاتی تبعیت کرده که وزن و اعتبار انسانی را با سنجه های ثروت و قدرت، از منابع و مواهب ذاتی و اصولی آن دور ساخته است. سیاست ورزی های وهم آلود روشنفکرانه نیز در فضای فرهنگی آلوده به وهم و خیال به دلیل گریز از درک علّی پدیده ها و در پیوند با عواطف و احساسات، از بار علمی و خرد و تعقل دور و مبارزات اجتماعی را در پیچ و خم نفهمی ها و بدفهمی های گذر تاریخی تحولات اجتماعی از توش و توان لازم باز داشته است. زیرا وقتی فهم سیاسی با عواطف و احساسات در آمیزد؛ تعصب و تقلب به جای خرد و تعقل می نشیند؛ و جامعه را در کورانی از تصمیمات خردگریز از سوی نیروهای مبارز روبرو می سازد.
واپسگرایی و توقف در بارزه های فکری و ایده ای گذشته،بسیاری از نمودهای موهن و توهین آمیز را همچون نمودهای عادت و سنت با خود دارند. براین اساس است که در بطن نظام های واپسگرا و بویژه نظام های مستبد دینی، حرمت شکنی و رفتار اهانت آمیز به دیگران بویژه زنان از برجستگی خاصی برخوردار می باشند. مردسالاری که از بافت و ساخت طبقاتی نشات می گیرد؛ بیان صریح و روشن رفتار موهن و اهانت آمیز به جامعه زنان می باشد. اصولا ساختار طبقاتی برای تداوم حیات خویش نیازمند اشاعه و توسعه ابعاد متفاوت توهین و رفتاری های موهن در جامعه می باشد؛ تا با ایجاد بسترهای اختلاف و افتراق فرایند سلطه و چپاول را تسهیل کند. بنابراین اهانت و توهین با دروغ، ریا، تزویر و توهمات ذهنی در می آمیزد تا توجیه گر روندهای نامتعارفی باشد که جامعه و انسان را در تضاد و تقابل معرفتی و معیشتی از زیست معمول و مرسوم بازدارد. بنابراین توهین شکل واره زیست متضاد و متناقضی است که انسانها با خو گرفتن و گردن نهادن به بسیاری از بدعت ها و ذلت های تحمیلی از سوی سازوکارهای طبقاتی، آن را در روابط و مناسبات اجتماعی خویش نهادینه کردند.
رویکردهای موهن در روابط و مناسبات اجتماعی از ماهیت و هویت کاذبی تغذیه می شوند که از مفهوم و مضمون واقع و حقیقی گذر تاریخی تحولات اجتماعی فاصله بعید دارند. انسان هتاک و موهن با اتکای به شکل واره های ذهنی و انطباق آن با مشاهدات عینی معیوب و مصلوب، همراه با پیش داوری های عاری از خرد و تعقل، به تحریف و تخریب دیگران می نشیند. فرایندی که تعصب ایده ای و توقف در بارزه های فکری گذشته را با خود یدک می کشد. توهین ضمن همراه بودن با نفهمیدن و ندانستن روندهای علّی رویکردهای محیطی، به معلول ها پناه برده؛ و در پس کلمات و واژه های تحقیرآمیز و مذموم موضع گرفته؛ و به توجیه ذهنیت آلوده و مسموم خود مبادرت می ورزد. چرا که درک معلولی ضمن همراه شدن با آموزه های کاذب طبقاتی، از فهم چرایی و چگونگی روندهای نامتعارف تحمیلی از سوی صاحبان ثروت و قدرت می پرهیزد. بنابراین توهین و روندهای اهانت آمیز متکاثر اجتماعی که مشی و منش آن همواره از سوی سازوکارهای طبقاتی بر جامعه و انسان تحمیل شده،تنها و تنها با تکفیر و تصعیر مناسبات نا انسانی حاکم کنونی نظام سرمایه ممکن می باشد.
نتیجه اینکه: انسان ها در مراودات و مناسبات اجتماعی خویش با اتکای به جایگاه و پایگاه اجتماعی اکتسابی، در برابر رویکردهای عمومی واکنش خاصی از خود بروز می دهند. عکس العمل هایی با بن مایه های ذهنی نهادین و پیش فرض های آلوده به تامل و تخیل همراه با تصلب اندیشه و تعصب ایدهای روند تعاملات اجتماعی نامتعارفی را در پیش میگیرند که موهن بوده و اهانت آمیز تلقی میشوند. رفتار و کردار موهن و واژهها و کلمات توهینآمیز با بار معنایی متفاوت و متکاثر در فرهنگ های مختلف، اصولا از مادیت حیات جمعی تغذیه میشوند. عصبیت، ناتوانی ذاتی و یا محرک های احساسی و همچنین درک و فهم ناقص و مبهم رویکردهای محیطی همگی به نوعی میتوانند در بروز توهین و یا رفتار و کردار موهن نقش اساسی را بازی کنند. ولی تمامی این مفاهیم و پدیده ها با حیات مادی زیست اجتماعی و یا روابط و مناسبات تولیدی پیوند دارند. در سازوکارهای طبقاتی که انسان ها در یک مدار بسته و فروکاهنده حیات اجتماعی می زیند؛ توهین و موهن برای ایجاد بسترهای اختلاف و انزجار در جامعه به منظور پوشش و توجیه رویکردهای ناانسانی ساختار طبقاتی امری عادی و معمول می باشند. چرا که در ساختار طبقاتی مرز بین رقابت و جنایت مخدوش بوده و بر این روال است که انسان ها به دلیل خو گرفتن و عادت کردن به رقابت های آلوده به خشونت و توهین در ساختار طبقاتی، هرگز به رقابت های سالم برای ایجاد یک نظام به واقع انسانی و اعتلای ارزش های انسانی هیچ تلاشی ازخود بروز نمی دهند. اینکه در جامعه حد تحمل و تامل اجتماعی کم می باشد و عموما نقد و انتقاد با لفاظی های توهین و افترا آلوده است؛ نشانگر عقب ماندگی از فرایند تحول و تکاملی است که جامعه های انسانی بدان نیازمندند. چرا انسان عقب مانده اصولا سترون و عقیم از زایش و گویش پویا و بالنده ای است که جامعه و انسان برای زیست مطلوب بدان احتیاج دارند. این ضعف نهادین در کنار ساختار معیوب و خشونت زای ساختار طبقاتی، دامنه و گستره توهین و رفتار و کردار موهن را در جامعه های انسانی توسعه بخشیده اند.
اسماعیل رضایی
پاریس
۱۲:۰۱:۲۰۲۳
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد