logo





پدیدار شناسی متن ؛ زیبایی شناسی دریافت

نقد ادبی در نظر ولفگانگ آیزر

شنبه ۲۱ شهريور ۱۳۸۸ - ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۹

رضا عرب

reza-arab.jpg
هر منوتیک ( یا نگاه مبتنی بر تاویل به متون ) در جریان تاریخی خود ، تحولات بسیار یافته است . از اولین نظریات و نظریه پردازی همچون شلایر ماخر و دیلتای تا نظریات پسامدرن امروز . امروزه در سنت هر منوتیک ادبی جدیدترین آیین مربوط به منتقدانی است که پایگاهشان ، دانشگاه «کنستانس » در جنوب آلمان است ، بدین سبب نام مکتب کنسانس را بر آنها نهاده اند .
پایه گذاران این مکتب ، ولفگانگ آیزر (Wolfgang Iser) و هانس روبرت یاس ( hans Robert jaus) بودند که به همراه دیگر نظریه پردازانی چون ک . ه اسیرل ، ر . وارنینگ ، و یوری استریدر نظریات خود را تحت عنوان «زیبایی شناسی دریافت» مدون کردند . نکته مهم آن است که هر دو پایه گذار این مکتب وابسته و برآمده از سنت پدیدار شناسی آلمان بودند . چه آیزر شاگرد رومن اینگاردن بود و اینگاردن هم در دانشگاه فرایبورگ از آبشخور فکری هوسرل استفاده کرده و تحت تاثیر نظریاتش بود . از آن سو هم روبرت یاس به واسطه ی گادامر شاگرد غیر مستقیم هایدگر بود . نقطه ی افتراق اصلی این دو هم در آن بود که آیزر اهتمام خود را صرف نظریه ادبی و نقد ادبی کرده بود و اکثریت او را به عنوان منتقد ادبی می شناختند، اما دوست و همفکرش روبرت یاس تلاشش معطوف به تدوین «تاریخ ادبیات» جدیدی بود .
آنچه در این مقاله قصد بررسی اش را دارم ، صرفا نظریات شخص آیزر است . درست تر آن است که قبل از پرداختن به آیزر به پدیدار شناسی هوسرل و نظریات اینگاردن بپردازیم اما دیباچه ای در حد این مقاله کوچکتر از پرداختن به هر سه ی آنهاست . در این مجال صرفا به آیزر می پردازم ( در خلال بحث طبیعتا مباحثی از دیگران هم طرح خواهد شد ) و در مقاله های بعدی به طور جداگانه و مفصل تر به دیگران هم خواهم پرداخت .
ولفانگ آیزر منظومه ی فکری اش را با انتشار کتاب «کنش خواندن » (The act of reading) در سال 1976 آغاز و منظم کرد . کانون نوجه ی آیزر در نقد به «خواننده » و «دریافت» معنای متن توسط اوست . آیزر در کنش خواندن می گوید : «مهمترین عامل در بررسی معنا شناختی متن خود خواننده است ؛ آنکه مخاطب متن است . در گذشته کانون توجه به نیت مولف یا معنای تاریخی ، اجتماعی ، یا روانشناختی متن بوده است ... اما هیچوقت به فکر منتقدین نرسید که متن هنگامی معنا می یابد که «خوانده» شود. » [Iser] با نگاهی کل نگر ، نظریه پردازان زیبایی شناسی دریافت طبق سبقه ی پدیدار شناسانه شان بر «آگاهی » توجه می کنند ، اما متفاوت از گذشتگان . آنها به جای اعمال آگاهی نویسنده بر اعمال آگاهی خواننده تمرکز می کنند [هارلند] نقطه ی عزیمت آنها ( شخص آیزر ) بر «دریافت» معنای متن توسط خواننده است . خواننده کسی است که متن برای او نگاشته می شده و متن را تاویل می کند .

تاویل متن هم در نظر آنها اهمیت دادن به سویه ی ادبی متن است و معنا نتیجه ای است که از جریان خواندن متن به دست می آید . اینگاردن هنگامی که بحث «ادبیت » را مطرح می کند می گوید :«ادبیت متن منش قطعی و جاویدان متن نیست که در آن نهفته باشد بلکه منشی است که خواندن آن را می سازد . » او متن را نا تمام و نا کامل می داند. [احمدی3] به تعبیر آیزر آنچه که از متن در مقابل ماست به مثابه ی «موقعیت موجود » است . به بیانی دیگر آیزر می گوید آنچه از منظر زبان شناختی ، متن می نامیم صرفا «موقعیت موجود » است و باید میان آن و معنای متن (اثر) تفاوت نهاد . معنای اثر چیزی یگانه او یکتا نیست که در نظر نویسنده باشد بلکه معنا توسط تاویل کنندگان متن ( یا همان خوانندگان ) ساخته / کشف می شود .

قبل از او اینگاردن هم هر گونه خواندن را شرکت در ساختن «معانی» دانسته بود. [احمدی7] اینجاست که آیزر در میان هر منوتیک کلاسیک که در پی کشف معنای مرکزی متن است و هر منو تیک مدرن که «امکانات معنایی» متن را «توصیف » می کند ، جانب دومی را می گیرد و بیان می کند که با تاویل نمی توان معنا را کشف کرد ، فقط می توان شرایط شکل گیری معناها را دانست . [احمدی 3]

متن در شرایط تاریخی اجتماعی متفاوتی از زمان خوانش متن ( امروز ) نگاشته شده است . هر شرایط تاریخی ، دلالت های معنایی خاص آن دوره را داراست . آنچنان که تاویل کنندگان ( خواننده ها ) دگرگون می شوند ، همپای آن ها معنای اثر نیز تفاوت می کند . در نتیجه موقعیت موجود یا همان ساختار متن را باید دریافت کنندگانش هستی عینی ببخشند تا «به مقام اثر هنری ادبی دست یابد .» [گلدمن و ...] پس از اثر هنگامی به مثابه ی اثر ادبی در نظر گرفته می شود که «خوانده» شود . معنای اثر فارغ از زمان نیست «بلکه در دل تاریخ شکل می گیرد» [همان ] به تعبیر آیزر هر اثر هنری تحقق میان «موقعیت موجود » و «معنای خود» است. معنای اثر گوهری فراتر از زمان نیست که در متن «کار گذاشته شده باشد» و همواره در آن نهان ماند ، بلکه حضوری تاریخی دارد ، یعنی در زمان ( و با زمان ) تاویل می شود ، در لحظه تاویل شناخته یا به بیان بهتر «آفریده» می شود . [احمدی3] خواننده با توجه به شرایط محیطی ، اجتماعی و تاریخی که در آن می زید ، دلالت های معنایی خاصی را در متن کشف می کند / می سازد . افق دلالت های معنایی هر اثر در هر زمان یا مکانی متفاوت است و آنچه «معنای» متن را می سازد «مکالمه» ی خواننده ( دریافت کننده ) با امکانات معنایی متن است ، و مکالمه ، دیالکتیک خواننده است با متن به مثابه ی ساختار معنادار . البته آیزر برای متن ادبی دو سویه ی هنری و سویه ی زیبایی شناختی در نظر می گیرد . سویه ی هنری متن ادبی که آفرینش آن به عهده ی مولف متن است ، و سویه ی زیبایی شناختی ( یا نظری ) متن ادبی که آفرینش آن به عهده ی خواننده است . این دو با هم تفاوت دارند و به این اعتبار خواننده سازنده ی معنا برای خودش است . پس آیزر هم نقش نویسنده را محفوظ نگه می دارد و هم نقش خواننده در معنابخشی به متن را .

در واقع متن معناهای متفاوتی در طول تاریخ به خود می گیرد . روبرت یاس رازماندگاری آثار کلاسیک را تطبیق پذیری آن متون با افق دلالت های معنایی هر دوره می داند . اگر هنوز حافظ یا شکسپیر «خوانده» می شود ، به دلیل تطبیق پذیری آن آثار است . امروز معنایی که از «می »در شعر حافظ مستفاد/ ساخته می شود ، متفاوت با گذشته و آینده است . بورخس به زیبایی می گوید :«هر کتاب در هر بار خواندن تازه می شود ... اگر می توانستیم هر متنی را – مثلا همین نوشته را – امروز چنان بخوانم که در سال دو هزار میلادی خوانده خواهد شد ، انگاه ادبیات سال دو هزار را هم اکنون می شناختیم . »

هر متن ادبی یک «تاثیر»بر مخاطب دارد و یک «معنا» که حاصل دریافت مخاطب است . به زعم آیزر «کنش و تاثیر» اثر از دریافت آن متمایز است . تاثیر «تابع خود متن» است ، دریافت تابع مخاطب متن . [همان] «تاثیر»مربوط به ساخت زبان شناختی و نقد بلاغی است اما معنا ( دریافت ) مربوط به مکالمه ی خواننده است با خطوط سفید میان سطور متن . نکته ای که اینگاردن مطرح می کند و آیزر هم با او در این زمینه توافق دارد آن است که نویسنده هر قدر هم در دادن جزئیات و توصیفات دقت و نکته سنجی به خرج دهد اما باز هم دست خواننده برای ساختن معناییی متفاوت باز است . فی المثل نویسنده از پیرمردی لاغر صحبت می کند ؛ اما چه قدر لاغر ، چه قدر پیر : این دیگر با مخاطب است . مخاطب با پر کردن این فضاهای خالی (به شیوه ی انضمامی سازی concretization ) اثر ادبی را بازآفرینی می کند [فتح الله بی نیاز] در هر زمان مخاطب با توجه به افق دلالت های معنایی آن دوره از متن دریافت خاص آن زمان را خواهد کرد . در نظر آیزر خواننده انواع و گونه های مختلف فضاهای خالی و خلاءهایی را پر یا حذف می کند که در سطوح مختلف اثر وجود دارد . این فرآیند از ساده ترین ارتباطات در سطح پلات گرفته تا مناسبات پیچیده تر میان درونمایه ها قرار می گیرد [همان] پس در اینجا آیزر مرکز و کانون هر منوتیک مدرن ار مطرح می کند :«گذر از نیت مولف و آفریدن معناهای متن به راهنمایی خود آن (متن) توسط خواننده ی خاص». [احمدی 3 ] آیزر می گوید آنچه مولف از واقعیت «درست»و «راست» ارائه می کند ، از آنجا که واقعیت دگرگون می شود ، در آخر آنچه در متن می ماند جز نگاه مولف چیز دیگری نیست و این نگاه هم «محدودیت » متن به حساب می آید و نه معنای آن .

آنچه از متن ( که همان ساختار موجود یا علائم زبان شناختی جلوی مخاطب است ) معنا می سازد ، دریافت خواننده است . طبق نظر آیزر «دریافت» طی پروسه ای انجام می شود که او آن را «استراتژی متن» می نامد . ( اینگاردن قبلا از آن به عنوان «استراتژی خواننده» اسم برده بود . ) جاذبه ی خواندن در آن است که وقتی مخطب در حال خواندن متن ادبی است ، برای آینده ی متن پیش بینی می کند و حدس و گمان هایی را مطرح می کند . آینده ی متن صحنه ی محک این حدس و گمان ها می شود و اگر فرضیه ای ثابت شود بر اساس آن خواننده دست به فرضیه سازی دیگری می زند و «آزمایش متن» ادامه می یابد . [ همان ] این فرآیند فرضیه سازی در استراتژی متن است که متن ادبی را به صحنه ی باز تبدیل می کند . «زیبایی شناسی دریافت » سعی در کشف این صحنه ی بازی دارد .

فرضیه سازی ها در هر زمان بسته به شرایط تاریخی که معنا آفرین هستند ، در حال دگرگونی اند و دریافتها از متنی واحد متفاوت . اینجاست که آیزر مناسبات «بینامتنی» موجود در هر اثر ادبی را هم نشانه ی تاثیر محیط بر مولف و هم نشانه ی دگرگونی آن در آینده می داند . در نتیجه در آفرینش معنا توسط خواننده هم استراتژی متن و هم بینامتنیت نقض عمده ایفا می کنند . پس طبیعی است که آیزر متنی را «متن خوب» می داند که خلاف فرضیه ها و پیش بینی های خواننده به جلو حرکت می کند . و این صرفا ویژگی آثار پسامدرن نیست هر اثر ادبی که خلاف فرضیه های مخاطب به جلو میرود ، قابلیت انطباق پذیری با افق دلالت های معنایی را هم دار است .

شاید تعبیر کوزنز هوی صحیح باشد که زیبایی شناسی دریافت در برگیرنده ی هیچ روش عملی برای نقد عملی نیست ، [کوزنرهوی] دلیلش هم مطرح کردن «ابهام ادبی» در خوانش اثر است . [پاینده] سخن رد این مباحث بیشتر معطوف به عدم وجود خوانش منفرد در حوزه ی معناشناسی است و چندان به وجه ایجابی قضیه پرداخته نمی شود . یا شاید استنلی فیش بسیار جالب تر رهیافت نظری نظریه پردازان زیبایی شناسی دریافت و بالاخص آیزر را در سطور ذیل بیان می کند که می تواند جمع بندی مناسبی برای این مقاله هم باشد :«پیام اثر درهر دوران ، متفاوت خواهد بود ... نسبت مستقیمی میان یک جمله (یا پاراگراف ، یا شعر ، یا داستان ) و معنای واژگانش وجود ندارد ... و مکانی که معنا را می توان یافت ، ذهن خواننده است و نه صفحه ی چاپ شده ی کاغذ ، یا حتی فاصله ی میان سطرهای صفحه » [احمدی3]

در نهایت ناگفته نماند که نظریه پردازان زیبایی شناسی دریافت صرفا محدود به اهالی مکتب کنستانس که نامشان چندان برای خواننده ی ایرانی آشنا نیست ، نمی شود . رولان بارت ( که نامش برای جماعت کتابخوان ایرانی آشناتر است ) هم از متفکران نظریه ی دریافت است . با این تفاوت که تاکید او بر کسب «لذت» یا jouissance اکثر در خلال خوانش متن است . [ بارت] اگر دوستانی این نظریات را سخت و «فلسفی» می دانند باید در پاسخ گفت ، در هر حال برای آشنایی با نظرات جدید در حوزه ی ادبیات باید با فلسفه آشنایی داشت که به قول ژرژپوله ( poulet George) یکی از منتقدان مکتب ژنو :«به نظر من کل ادبیات فلسفه است ... همین که شروع به احساس اثر مفهوم موجود در یک کتاب می کنم ، صرف نظر از اینکه در حال خواندن چه نوع متنی هستم ، تقریبا در هر سطر یک منشا را مییابم و یک مسیر را آغاز شده از این منبع می بینم » . [هارلند]

منابع :

1. Wolfgang Iser , the act of reading , chapter II , inline issue
2. Richard van Oort , the use of fiction in literary and generative anthropology : An interview with wohfgang Iser , anththropoetice III, no . 2 fall 1997.

3. بابک احمدی ، ساختار و تاویل متن ، نشر مرکز چاپ نهم 1386

4. ریچارد هارلند ، درآمدی تاریخی بر نظریه ی ادبی از افلاتون تا بارت / ترجمه زیر نظر شاپور جورکش ، نشر چشمه چاپ دوم 1385
5. لوسین گلدمن ، تئودور آدورنو و دیگران ، در آمدی بر جامعه شناس ادبیات ( مجموعه مقالات ) / ترجمه محمد جعفر پوینده ، انتشارات نقش جهان 1377
6. دویوید کوزنزهوی ، حلقه ی انتقادی / ترجمه مراد فرهادپور ، انتشارات گیل
7. بابک احمدی ، حقیقت و زیبایی ( درس های فلسفه ی هنر ) نشر مرکز 1370
8. بابک احمدی ، تصویر دنیای خیالی ، نشر مرکز 1377
9. حسینعلی نوذری ، صورتبندی مدرنتیه و پست مدرنیته ، انتشارات نقش جهان چاپ دوم 1385
10. فتح الله بی نیاز ، عدم قطعیت در فیزیک ، سخن فلسفی و ادبیات 2/6/1386 firooze . com
11. حسین پاینده ، نقد ادبی و دموکراسی ( جسارتهایی در نظریه و نقد ادبی جدید ) انتشارات نیلوفر 1385
12. ------، نحله های هر منوتیک ، نشریه اینترنتی ساره sareh.com
13. رولان بارت ، لذت متن ، ترجمه پیام یزدانجو ، نشر مرکز ، چاپ چهارم 1385

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد