logo





من در بهشت زندگی می کنم

سه شنبه ۱۰ شهريور ۱۳۸۸ - ۰۱ سپتامبر ۲۰۰۹

مهناز هدایتی

hedayati.jpg
من در بهشت زندگی می کنم
به خدا راست می گویم
انگلیس بهشت زندگی ست با دو پنجره
که رو به عشق و آزادی گشوده می شود
و روز و شب از دریچه ی نگاهش
به یک خورشید ویک ماه ختم می شود
و ماه در نیمه ی طلوعش
دخترکان زیبا روی حوری بهشتی را
با اسکورت پلیس به دیسکو می برد
ودر دایره ی نور افشان مهتابش
تا اولین روزنه ی طلوع خورشید
در آغوش پسرکان عاشق پیشه
به رقص و پایکوبی می کشاند
و صبح هنگام صحیح و سالم
تحویل خورشید می دهد
بی آنکه تن ظریفشان
شلاق و شکنجه دیده باشد
یا اعدام و سنگسار شده باشند

من در بهشت زندگی می کنم
و این زن هفتاد ساله ی انگلیسی
که دوست پسرش را عاشقانه می بوسد
و تند تند شیشه های ویسکی و آبجو را
به سلامتی او درسبد خریدش می گذارد
شاهد من است

مادرم همیشه می گفت
هرکسی آبجو بخورد به جهنم می رود
اما این زن هفتاد ساله ی انگلیسی
که بدون عینک رانندگی می کند
و چشمانش خیلی روشن می بیند
واز جهنم هم نمی ترسد
با کامپیوتر آخرین مدلش
پیشرفت اقتصادی کشورش را
با ناخن های بلند ولاک زده تند تند تایپ می کند
وبا آهنگ دلنشینی زیر لب زمزمه می کند
هیچ پرنده ای در انگلیس بی آشیانه نیست
هیچ گربه ای بی خانه نیست
هیچ سگی ولگرد نیست
هیچ رودی بی آب نیست
و هیچ زنی با فرزندانش بعد از طلاق
پشت در خانه ی شوهرش نمی خوابد
واز سرما نمی لرزد
وشومینه ی داغ خانه ی مجانی
که ملکه الیزابت به اوهدیه می دهد
انقدر گرمش می کند
که با فرزندانش که عزیز دل ملکه ی انگلیس هستند
وماهیانه یک عالمه حقوق از او می گیرند
عشق می کند و قاه قاه قاه می خندد
و هر روز می رود فروشگاه خرید
و اصلا پولش تمام نمی شود
وتازه بچه هایش را می برد مدرسه ی مجانی
و خودش می رود بدن سازی استخر سونا
و اصلا نمی داند سیاست چند نقطه دارد

اما قانون مساویست با عدالت را خوب آموخته است
اما قانون مساویست با عدالت را خوب آموخته است

من در بهشت زندگی می کنم
بعد از یک آفتاب داغ
بلافاصله باران نعمت می بارد
و بدون خونریزی
زمین را سبز و آسمان را شکوفه باران می کند

دلم برای گل های سرزمینم می سوزد
که برای یک قطره باران له له می زنند
و ناخواسته می سوزند و می سازند
عینک آفتابی ام را می زنم
و در جاده های حسرت با گریه می رانم
کاشکی ملکه ی باران را از ایران پر نداده بودند

لندن ۳۰ آگوست ۲۰۰۹


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

ملکه مداح
maziar
2011-09-16 06:26:09

عینک آفتابی زغم دوده گرفته
ملکه ی مهر در خفقان سوخته
اشک بر لبان مادر می رقصد
کودک با شکم گرسنه می گرید
و تو بر خود می بالی
که در بهشت زندگی می کنی
بهشت برین مداحان غرب
کشتار سوته دلان شرق
فریاد شیون کودک گرسنه
مقابل صفیرگلوله ی ملکه
دگربار, شفق لاله گون شد
له له گل پر از جنون شد
سرب داغ هدیه ی مجنون
قرنهاست که می کشد
کودکان گرسنه ی کم خون
چه خوش گفت سعدی شیرن سخن
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی

mersi
shariar
2011-09-15 23:09:23
چقدر ساده و چقدر صادقانه ، من از شعر فراری
یک قدم به آن نزدیک شدم !

با شما موافقم
نازنین
2009-09-03 23:33:55
چقدر زیبانوشتید مهناز جان:
کاشکی ملکه ی باران را از ایران پر نداده بودند.
با شما موافقم به حق بانوی شعری خوشحالم

حرفی برای گفتن
پیام صفارراد
2009-09-03 15:52:25
بر خلاف دیگر سایت ها در عصر نو شاهد شعرهای پر محتوا نو و درخور شتاسش هستیم دست مریزاد به عصر نو و به خانم هدایتی که باید گفت افرین به استعدادت افرین به دیدگاه روشنت به اندیشه پاک و زلالت و به روح زیبا ی انساندوستانه ات همیشه شعری برای خواندن داری حرفی و برای گفتن .


سیامک
2009-09-02 10:36:32
مهناز خانم عزیز ای دریغ از روزگار که سخت و کشنده می گذرد چه بگوئیم ؟ تمام حرف ها را در این شعر زیبا گفته اید شاد باشید و پیروز

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد