logo





شصت سال مبارزه برای آزادي و برابری

دوشنبه ۲ شهريور ۱۳۸۸ - ۲۴ اوت ۲۰۰۹

علی کلائی

ali-kalai.jpg
مي گويند مبارزه خود امري سخت و طاقت فرساست . چرا که تحملي فوق تصور مي طلبد . اما نمي دانم آيا يک عمر مبارزه را هم همين مي گويند ؟ آيا يک عمر مبارزه با استبداد و استعمار و استحمار جز انسانيتي فوق انسان چيز ديگر مي طلبد يا خير ؟
محمد ملکي متولد 1312 است . تير ماه 1312 . متولد کوچه پس کوچه هاي تجريش و از همان ابتدا عاشق اين خاک و اين محله و اين ملک . بزرگ مي شود . دهه 20 و 30 را مي بيند و نهضت ملي شدن صنعت نفت و او هم مانند جوانان ديگر به اين نهضت مي پيوندد . محمد ملکي آن روز ها هم عدالت طلب بود و برابري خواه . پس از حزب زحمت کشان ايران شروع مي کند و بعد به همراه زنده ياد مرحوم دکتر خنجي به نيروي سوم مي رود .
ملکي اما براي اولين بار در عمر خويش کودتا مي بيند . کودتايي که دوبار ديگر در زندگي محمد ملکي تا امروز تکرار مي شود . آخرنيش همان کودتاي 1388 است . خرداد ماه 1388 . کودتاي ننگين 28 مرداد و البته بعيد مي دانم گمان مي برد که بيش از 55 سال بعد محمود کاشاني - که فرزند همان آقاي کاشاني روحاني است که پس از کودتا به زاهدي کودتاچي تبريک مي گويد – اين بار در حمايت از کودتاچي سال 1388 قد علم مي کند و بعد با وقاحت ادعا مي کند که 28 مرداد اصلا کودتا نشده ! بله ! کودتايي که مصدق را و مردم را برکنار کند و شاه و روحاني درباري چون کاشاني را بر جاي او بنشاند که اصلا کودتا نيست !!!
به هر حال ملکي با کودتا آشنا مي شود . بعد از کودتا به نهضت مقاومت ملي ايران مي پيوندد و از جوانان آن نهضت مي شود . و مي رود تا حرکت دانشجويي سالهاي 40 و 41 و اولين بندي شدنش . ملکي نيز زماني دانشجويي در بند بوده است .
پس از ان نيز ملکي همچنان اهل مبارزه است و تلاشگري براي آزادي و برابري براي همه ايرانيان . ملکي اما تا قبل از سال 57 و انقلاب ضد سلطنتي بهمن ماهش يار صديق شريعتي شهيد بود . شاگرد طالقاني فقيد بود و البته دوستدار حنيف و ياران شهيدش . سالهاي 56 و 57 است و سازمان ملي دانشگاهيان و تحصن و آن يادگار مبارزاتي دانشگاهي هميشه جاويد در تاريخ ايران و البته محمد ملکي يکي از بازيگران اصلي ان تابلوي مبارزه .
پس از انقلاب اما ملکي به پيشنهاد و امر آيت الله طالقاني و زنده ياد مهندس بازرگان مي شود اولين سرپرست دانشگاه تهران . سالهاي طلايي دانشگاه که دانشگاه سنگر آزادي و انسانيت و برابري است و اهل انديشه را جز دانشگاه خانه اي نيست . اما از آنجا که اهل زر و زور و تزوير چشم ديدن آزادي و برابري را در خانه انسانيت يعني دانشگاه ندارد ، در سال 59 امر مي شود به بستن خانه دانشجويان . دانشگاه بسته مي شود و اعتراض دکتر ملکي و يارانش که اتفاقا اين روزها شديدا رسانه اي شده بودند به جايي نمي رسد.
روزهاي خرداد 60 و سي خرداد 60، روزهايي است که ملکي بازداشت مي شود . به اتهامات واهي وابستگي به اين گروه و آن گروه . در حالي که در اولين انتخابات مجلس او خود صراحتا گفته بود که من مستقل ام و وابسته به هيچ گروه و حزب و سازماني نيستم . اما ملکي به زندان مي رود و حکم ابد و بعد 10 سال زندان و بعد از گذشت نيمي از محکوميتش در مرداد 65 از زندان رها مي شود . زنداني که آثار ارشاد ! آقايان را بايد روي مچ دست و کمر محمد ملکي مشاهده کرد . جاي طناب از آويزان کردن ها و جاي شلاق ها و تعزيرهاي آن روز به امر مقامات عاليه و واليه .
ملکي آزاد مي شود . اما همچنان مبارزي در راه آزادي و برابري است . اگر کسي قدري به تاريخ رجوع کند ، نام او را در تک تک فرازهاي اين 60 سال مبارزه اخير مردم ايران براي آزادي و برابري خواهد ديد . ملکي هست و همچنان مرغ حق تا اواخر سال 79 و دوباره زندان . اين بار به جرم تلاش براي استحاله و همين بساط انقلاب مخملي که اخيرا راه انداخته اند و آن روز اسمش را حاکمان ايران بلد نبودند و مي گفتند استحاله و از اين گونه سخنان . 169 روز زندان در زندان 59 سپاه نتيجه آن بود . زنداني که در طي آن 20 روز تمام ملکي عزيز در بيمارستان بود تا اثرات آن زندان و محبتها ! و الطاف ! حضرات نمودار شود و پس از آن او را دوباره به زندان بردند.
پس از آن براي محمد ملکي به جرم بيش از 50 سال مرغ حق بودن 7 سال زندان بريدند .زنداني که قاضي حداد و دوستانش آن را براي محمد ملکي تدارک ديده بودند .
دکتر محمد ملکي اما همچنان مرغ بود . او پناهي شده بود براي جواناني که بازيگري بازيگران مصلحت طلب عرصه سياست ايران را بر نمي تابيدند و به دنبال پيري مي گشتند که ايشان را به راه برابري و ازادي رهنمون سازد و آن پير را جز دکتر محمد ملکي نيافتند . بسياري از دوستان جوان که اين روزها به روي مبارک نمي آوردند ، زماني زانوي ارادت و شاگردي در مقابل محمد ملکي بر زمين زدند و از او درسها آموختند .
ملکي هرگاه کسي از جوانان به بند مي افتاد تاب و قرار نداشت . بارها و بارها موضع گيري صريحش را در مورد زندانيان حکومت ولايي شاهد بوديم . ساعت سال تحويل 88 و در شرايطي که بسياري از مدعيان دروغين آزاديخواهي و برابري طلبي را جسارت حضور در برابر اوين نبود ، محمد ملکي با دستاني بر پشت کمر زده و آرام از سربالايي اوين آمد و در کنار خانواده هاي زندانيان سال خود را تحويل کرد .
در ايام اين انتخابات هم ملکي بر سر موضع اساسي خويش يعني تحريم تا انتخاباتي مستقل و ازاد از بند حکومت ولايي بود و به هيچ وجه جو گير شرايط نشد . چنان که بسياري شدند !
امروز اين پيرمرد ۷۶ ساله در بند است . ۳۱ مرداد ماه ۱۳۸۸ صبح هنگام به خانه اش مي ريزند و اين مرغ حق بيش از نيم قرن تاريخ مبارزه آزادي خواهي و برابري طلبي ايران را به بند مي کشند . اين بار هم باز نام قاضي حداد يا همان قاضي حسن زارع زاده دهنوي در ميان است . بازداشت ملکي تنها و تنها يک معني و مفهوم دارد . بازداشت ملکي يعني انسانيت در ايران در بند است . آزادي در بند است . برابري خواهي و صداقت در بند است .
پيرمرد صادق ما امروز در بند است . به جرمي که براي او جرم نيست . اتهام محمد ملکي صداقتش ، برابري خواهيش و ازادي طلبيش است و بس . محمد ملکي به جرم انسان بودن در بند است . اف بر آناني که انسانيت را به بند مي کشند .

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد