ترانه، خواهر شعرم
من همه اش خونات را میبینم
کز گلی به گلی
از اسطوره ای به اسطوره ای
و از الهه ای به الهه ای میرود
تا دوستان اش را پیدا کند
*
من همه اش خون ات را میبینم
که نگهبانان زیبایی را در سراسر جهان بیدار میکند
*
من همهاش خون ات را میبینم
که خواهران اش را در بیگناهی ها، پاکی ها بیدار میکند
*
من همه اش خون ات را میبینم
که بیدادگران ات را در همه ی واژه ها دنبال میکند
*
ترانه، خواهر شعرم
آنان نتوانستند فریادت را بسوزانند
آنان نتوانستند پاکی ات را بیالایند
آنان نتوانستند راه اشان را در پیکرت بکوبند
آنان نتوانستند چراغ های هراس را در پیکرت روشن کنند
آنان نتوانستند به معنای خون ات در دل ما دست ببرند
*
در خون تو توفانی، آذرخش ها را به خویش میکشد
از خون تو بارانی، هشیارترین پُرسش ها را بیدار میکند.
*
اکنون، بانگ دلخراش خون ات
در همهی بلندی های وجدان شنید میشود
و بانوان اساطیری
سرنوشت تلخ ات را مرور میکنند.
***
ترانه، خواهر شعرم
آنان از پاکی تو در ما شکست خوردهاند
آنان از حرمت تو در ما شکست خوردهاند
۲۷ ژوئیه ۲۰۰۷
«اسطورهی ندا»
http://www.rezafarmand.com/Neda.home.htm
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد