www.goftogoo.net
majidkhoshdel.info@gmail.com
شاید اغراق نباشد این ادعا، که زندگی کنشگران سیاسی و اجتماعی ایرانی غالباً با «آرزو» و «حسرت» همراه بوده است: حسرت از انسانهایی که از دست دادیم و آرزو میکردیم، در وقتِ حیاتشان با آنان مهربانتر میبودیم؛ حسرت و اندوه از عملکردهایی که از انجام آنها به خود نمیبالیم، تا حسرت و سرخوردگی از اتخاذ تصمصمهایی که هر کدام به فاجعهای در جامعهٔ ما منجر شده است. به تجربه از جامعهٔ ایرانی با طیب خاطر میگویم که زندگیِ انسان ایرانی با حسرت و آرزو آمیحته شده است. طوری که بخش قابل توجهی از کنشگران سیاسی و اجتماعی آرزو کردهاند، زمان به عقب برگردد تا در فرصتی دیگر اشتباههای گذشته را جبران نمایند.
این خواست و آرزوی انسان ایرانی در تعداد قابل توجهی از مصاحبههای من نیز نمود بیرونی داشته است: در پاسخ به پرسش بزرگترین آرزویتان، سعید افشار میگوید: به عدل نایافته اندیشیدم، جهان زیبا شد (بهارانه- گفتوگو با سعید افشار)؛ آرزو میکنم جامعه ایران را [در مقطع قیام بهمن] بهتر میشناختم (سی سال گذشت- گفتوگو با یاسمین میظر)؛ ای کاش در آن شرایط [کشتار زندانیان سیاسی] من هم رفته بودم (این باز خودش آمده بود- گفتوگو با پروانه سلطانی)؛ کاش به مخالفان سیاسیمان بیشتر گوش میدادیم (انشعاب و جدایی؛ واقعیتی اجتناب ناپذیر یا عارضهای فرهنگی- گفتوگو با فاتح شیخ)، کاش [در مقطع سال ۵۷] دانش سیاسی بیشتری میداشتیم (چهل سال گذشت- گفتوگو با مسعود نقرهکار) و بسیاری از مصاحبههای دیگر، که انسانها آرزوهایشان را در گفتوگوها به زبان آوردهاند.
اما پرسیدنیست که حتا اگر در عالم خیال و رویاء زمان به عقب برده شود، آیا انسان ایرانی عملکردی متفاوت از گذشته از خود بروز میداد؟ گمان نمیکنم، هیچ عقل سلیمی برای آن پاسخی داشته باشد، با این حال، تردید نباید کرد که اغلب انسانها در دورهای از زندگیِ اجتماعیشان خطاهایی مرتکب شدهاند و آنان آرزو میکنند تا فرصتی برای جبران خطاهای گذشتهٔ خود داشته باشند.
* * *
از سوی دیگر، شاید بتوان ادعا کرد که ارتکاب به برخی از خطاها میتواند اجتناب ناپذیر باشد. خصوصیتهای فردی و روانی انسانها، دانش سیاسیِ محدود، نبودِ تجربه، دنبالهرویهای انسان و عدم استقلال فکری، مغزهای سنگ شده، نداشتنِ تصویر واقعی از آینده و ناتوانی از تحلیل رویدادها و وقایع اجتماعی، و نیز مجموعهای از مؤلفهها و المنتهای دیگر میتواند عاملی در تصمیمگیری غلط انسانها باشد.
حتماً شنیدهایم که انسان در پنجاه سالگی، رویکرد و عملکرد اجتماعیِ متفاوتی نسبت به بیست سالگیِ خود خواهد داشت. میخواهم بگویم عدم تجربه و شناخت، و نداشتن تصویر واقعی از حال و آینده میتواند انسان را به اشتباه بیاندازد. اما اگر انسانِ ایرانی تصویر درستی از آینده داشته باشد و همچنان مرتکب اشتباه شود، این خطای فاحش را چگونه میتوان ارزیابی کرد؟ روی سخنِ من با فعالان رسانهای ایرانیست.
واقعهای مهم در کشور سوئد در جریان است: دستگیری فردی از دست اندرکاران حکومت اسلامی، که وی متهم به شکنجهٔ زندانیان سیاسی، سرکوب و جنایت علیه بشریت است. دادگاهی در جریان است که روند و نتیجهٔ آن را کسی به درستی نمیداند. اما شواهد و قرائن حکایت از آن دارد که فردی با زیرمجموعهٔ کوچکاش قصد دارد این واقعهٔ مهم را به گروگان گرفته و آن را به نام خود سکّه زند. این حاشیه به سادگی میتواند تبدیل به متن شود و واقعهٔ اصلی را تحتالشعاع قرار دهد.
جامعهٔ ایرانی مقیم خارج کشور از این دست تجربهها را بارها آزموده است و برای آن هزینههای سنگینی پرداخته است: از «اتحاد چپ کارگری» بگیریم که به گروگان چند فعال سیاسی تروتسکیست درآمده بود تا «اتحاد جمهوری خواهان دموکرات و لائیک» که دو تشکیلات سیاسی، واحدهای انگلستان و آلمان را به گروگان گرفته بودند تا در «نشست پاریس» قادر باشند با چپِ خود پای میز مذاکره بنشینند، تا دهها تجربهٔ بزرگ و کوچک در اغلب کشورهای اروپایی. رسانههای ایرانی در اغلب فعل و انفعالات سیاسی، اجتماعیِ ایرانیان در سی سال گذشته نقشی حاشیهای و خنثی داشتهاند. از این روی، پوشش حرفهای این واقعهٔ تاریخی از سوی رسانههای ایرانی بسیار حائز اهمیت است. فعالان رسانهای ایرانی باید آگاه باشند که نمیتوان دوباره اشتباهات گذشته را مرتکب شد و سپس «آرزو» کرد، فرصتی برای جبران خطاها داشته باشیم.
* * *
اما اشتباهات رسانههای ایرانی. در پاسخام به سوأل یکی از فعالان رسانهای جوان که به تازگی با یکی از رسانههای پرمخاطب شروع به همکاری کرده، از منظر مقایسهٔ تطبیقی این اشتباهات میتواند برجسته شوند:
گزارش حرفهای، مجموعهای از دادهها و اطلاعات قابل دفاع از یک پدیده و یا از یک واقعهٔ معین است که بخش اعظم آن از کفِ جامعه جمعآوری میشود. اینترنت و تماسهای خصوصی منبعی برای یافتن اطلاعات موثق نیست. اطلاعات مؤثق گردآوری شده در کادر یکی از شکلهای فعالیت رسانهای کنار هم گذاشته میشود تا در نهایت این مجموعه به شکل معینی در اختیار مخاطبان قرار داده شود. ظرف ارائهٔ این اطلاعات میتواند مستندها، گزارش- گفتوگوها و یا مصاحبههایی باشند که فعال رسانهای آن را انتخاب میکند.
فعال رسانهای در هر یک از تولیدات رسانهای، میبایستی اشراف کامل به واقعه یا موضوعی داشته باشد که خود را در آن دخالت میدهد. او باید از گذشته و حال اکتورهای سیاسی و اجتماعی شناختی کامل داشته باشد. شناختن واقعیتِ انسانها مهتر از آشنایی با عقاید سیاسی آنهاست. الویتها باید در کردههای انسانها باشد تا گفتهها و نوشتههای آنان.
فعال رسانهای باید از اعتماد به نفس بالایی برخوردار باشد و در مقابل «هیبت» اکتورهای سیاسی و اجتماعی سپر نیاندازد. او وقتی پرسشی را شروع به پرسیدن میکند، میبایستی آن را تا انتها ادامه دهد.
پرسشها حتیالمقدور میبایستی کوتاه، مختصر و قابل دفاع باشند. گفتوگوگر اجازه ندارد پرسشهایی با این مضمون را با میهمانان خود در میان بگذارد: ما شنیدهایم که... مردم میگویند... به ما گفتهاند... واقعیتیست که اگر مصاحبه شونده به گفتوگوگر گوشزد کند شما گوش هرزهای دارید، بیراه نگفته است. پرسشها همیشه بایستی از نظر حقوقی قابل دفاع باشند.
فعال رسانهای تحتِ هیچ شرایطی نباید اجازه دهد پرسشاش سوخته شود. او وقتی پرسشی طرح میکند، باید به این واقعیت آگاه باشد که به پرسشِ او جواب داده نمیشود. از این روی پیش از انجام مصاحبه میبایستی تعداد زیادی پرسش مکمل در ذهن آماده کرده باشد. پرسش نکردن صد برابر بهتر از «پرسش سوزی»ست.
فعال رسانهای باید به شکلی درونیشده پذیرفته باشد که کنترل گفتوگو و گزارش- گفتوگوها بر عهدهٔ اوست و دیگران «دنباله رو» او هستند؛ راه بلد اوست. اگر اشتباه کند، هزینهاش را میپردازد.
وظیفهٔ فعال رسانهای ایرانیست که هر هفته چند گزارش و گفتوگویی که در رسانههای مترقی و حرفهای کشور میزبان منتشر میشود، بخواند، ببینید و بشنود. و سپس تلاش کند، بدیلهای آن را در کار خود به کار بندد.
گزارشها و گفتوگوها میبایستی در برگیرندهٔ اطلاعات مؤثقی باشند که بخشی از آنها (آگاهانه و یا ناخواگاه) از اذهان عمومی مخفی نگه داشته شدهاند. یافتن چنین اطلاعاتی در جامعهای با مختصات جامعهٔ ایرانی خارج کشور کاری بس دشوار است. وظیفهٔ فعال رسانهای جمعآوری این اطلاعات موثق است و سپس وارد کردن آن در ظرفِ مستند، مصاحبه یا گزارش- گفتوگویی که انتخاب میکند.
گفتوگو و یا گزارش- گفتوگوها مثل داستان کوتاهی هستند که تمام اجزاء آن باید با نظمی حرفهای به هم پیوسته باشند: شروعی آرام، طرح پرسشهای اصلی، اوج مصاحبه، پیگیری پرسشها، طرح پرسشهای مکمل، و سپس پایانی آرام و منطقی.
فعال رسانهای به هر قیمتی باید جلو «سخنرانی کردن» میهمان خود را بگیرد، حتا به قیمت ناتمام ماندن مصاحبهاش. وظیفهٔ گفتوگوگر تعیین کردن تیتر سخنرانی میهمانهایش نیست. کوچکترین غفلتی در این بخش تمام رشتههای فعال رسانهای را پنبه خواهد کرد.
فعال رسانهای وقتی پروژهای (گفتوگو / گزارش- گفتوگو) برمیدارد، حداقل به یک هفته وقت نیاز دارد. این یک هفته، زمانِ قرار دادن یافتهها و پازلها در کنار یکدیگر است و انتخاب ظرف مناسب برای طرح ساختمان مصاحبه. ساختمان مصاحبه باید بارها و بارها از ابتدا تا انتها مرور شود و کاستیهای آن در جزئیات برطرف شود.
و مهمترین بخشی که به فعال رسانهای مربوط میشود: اگر او برای انجام مصاحبهاش دقیقه شماری کند، نشانهٔ آن است که وظایف حرفهای خود را به خوبی انجام داده است.
حال طرح بالا را مقایسه کنیم با تولیدات رسانههای ایرانی در خارج کشور، و پرسشمان در پیوند با اشتباهات آنان.
* * *
جامعه ایرانی بی صبرانه منتظر گزارشها و گفتوگوهای حرفهای رسانههای ایرانی در پیوند با این واقعه مهم در کشور سوئد است. به شخصه به یکی از رسانههای ایرانی در کشور سوئد؛ و به طور مشخص به یکی از فعالان رسانهای آن امید زیادی دارم. یکی از مصاحبههای اخیر وی (گفتوگو با محمد رضا شالگونی) از بهترین مصاحبههای این فعال رسانهای باتجربه و خوشنام ظرف سی سال گذشته است.
رسانهٔ دیگری که مقّر آن شهر لندن- انگلستان است، اگر خود را از شرّ استراتژی (همه جا باشد و هیچ جا نباشد) خلاص نماید و به فکر تولیدات حرفهای محدود اما پربار باشد، یقیناً جایگاه بهتری در جامعهٔ ایرانی خواهد یافت. این رسانه که رویکرد منطقیتری نسبت به حریف قدیمی و پرسابقهٔ خود در پیوند با حکومت اسلامی ایران دارد، اگر به موقعیت ممتاز خود در این برهه زمانی واقف میبود، هم ساعات تولید برنامههای خود را محدود میکرد و هم بر کیفیت تولیدات خود میافزود. حتم دارم این رسانه نیز واقعهٔ کشور سوئد را بارها پوشش خبری خواهد داد.
در انتظار تولیدات رسانههای ایرانی مینشینیم و سپس عملکرد آنان را منصفانه قضاوت میکنیم.
* * *
تاریخ انتشار: ۱۶ آوریل ۲۰۲۱ میلادی