logo





خویشاوندی پنهان

نقد و برریسی (نگاهی دپگر به خویشاوندی پنهان)

چهار شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۳ فوريه ۲۰۲۱

رضا اغنمی

new/reza-aghnami1.jpg
نام کتاب : خویشاوندی پنهان
نام نویسنده : آرامش دوستدار
نام ناشر: انتشارات فروغ، نشر دنا
چاپ و صحافی: مرتضوی – کلن
چاپ اول تابستان 1387

نگاهی دیگر به :
خویشاوندی پنهان

عنوان روزنامه ای:«خدا خمینی را آفرید تا به ما نادانی بیاموزد» کیهان لندن 15 خرداد1365

این دفتر مجموعۀ مقالاتی است که نویسنده در سال های گذشته در نشریات منتشر کرده است. فهرست مطالب نشان می دهد که مقالات در چهار بخش :

1 – جستارها
2 – مقاله ها و نقد های فلسفی
3 – یادداشت های فرهنگی – سیاسی
4 – سنجش پنداشت ها
تدوین شده است. برای شناساندن این کتاب پرمحتوا، بخش هایی را برگزیده ام که امیدوارم علاقمندان به مطالعۀ آثار جدّی درمعرفی و بررسی این اثر را دنبال کنند.

آرامش دوستدار، با همان روال گذشته بعد از توضیح کوتاه با زبان همیشه نقادش، سخن آغاز میکند. با نگاهی گذرا به مشاهیر ادب خودی ها، درسنجش با متفکران غرب، دایرۀ بحث را باز می کند. مسیحیت و اسلام را مقابل هم می گذارد. به درک و شناختن ماهیت هردو تأکید می ورزد. گریبان مخاطب غایب را می گیرد و تفاوت های بنیادیِ «زن» در دو دین را مطرح می کند.

« ... مسیحیت که از همان آغاز تشکلش بنیاد زناشوئی را یکسان برموافقت و تمایل هردو مبتنی دانسته وعمل می کرده، مرد در اسلام برطبق قراردادی که حق فسخ یک جانبه اش پیوسته از آن اوست، مالک زن می شود و تا وقتی که بخواهد مالک او می ماند، به ویژه مالک واژن و زهدان زن.» صص 8 - 9

بی انصافی ست که زبان صریح و عریان نویسنده درتبیین دگرگونی های فرهنگی ی تاریخی، که در سنت مسیحی پدید آمده را نادیده گرفت، و از تلاش های بالقوه مستقلِ چند قرنی و رو به به کمال گذشته شان که به آزادی زن غربی انجامیده یادی نکرد.

«فرهنگ غربی در دفاع ازخود ... درکشمکش های دائمی با خودش می زیید و از همین زورآزمایی درونی است که زنده و متحول می ماند. ... درهمۀ زمینه ها بدین گونه خود ساخته بوده که به آنچه ازخارج نیز گرفته صورت و ارزشی کلی داده است.» ص 9

از نفوذِ فرهنگ دینی و تسلط آن بر کل بدنۀ فرهنگِ جامعه ار تناقض ها، کج فهمی ها، لغزش ها و اشتباه های روشنفکران دوران پهلوی پرسش های جالبی مطرح می کند تا به «ده شب شعر» کانون نویسندگان می رسد که درکانون فرهنگی ایران و آلمان برگزار گردید.

«نخستین سخنرانی ازآن سیمین دانشور است که آن را چنین بابگشائی می کند:

«با این کلام متین آغاز می کنم که رب اشرح لی صدری یفقهوا قولی» ... عبارت عربی تألیفی از دوآیه نزدیک به هم 25 و 28 ازسوره طه ... ... این سرآغاز سخنرانی سیمین دانشور که آن شب رسما بانوی روشنفکر زنانه و مردانه بوده ... ... در شب چهارم غلامحسین ساعدی که قطعا خود را نفس مجسم هنرمند و درنتیجه قهرمان دلهره می دانسته، مسئلۀ «شبه هنرمند» راعنوان سخنرانی اش بوده مطرح می نماید ... شب پنجم باقرمؤمنی ... ... هشدار می دهد که دین هم می تواند مؤسس و عامل سانسور شود ... هشدار باقر مؤمنی ... حاکی ازفراموشکاری او نسبت به قتل های سفارشی دینی که درزمان شاه روی داده، ازجمله قتل کسروی و قتل رزم آرا ...» ست. و دوستدار سرانجام به این نتیجه می رسد که:

«گمان نرود که روشنفکران آن زمان از نظر ذهنی و زبانی از روشنفکران کنونی عقب افتاده تر بوده اند. هرگز. کنونی ها همان پیشینی ها هستند. به اضافۀ پرورشگاهشان جمهوری اسلامی، بی تفاوت است که درایران باشند یا درخارج.» صص 29- 25
این پرسش برلب هاست که اگر درآن روزهای پرالتهاب که سراسر کشوررا مچاله کرده بود، و تنها "احساسات" حاکم بود و تب و تاب ویرانگر با شعار عوامانۀ : "تا این شاه کفن نشود/ وطن وطن نشود"؛ ونتیجۀ انقلاب 57 خلاف این می شد، و آقای خمینی درآن پیرانه سر با آن همه وعده ها، به قول خودش که گفت «خدعه کردم»، خدعه نمی کرد، حکومت به دست روحانیون نمی افتاد. دکتر شاپوربختیار یا مهندس مهدی بازرگان با رعایت قانون، با هم اندیشان معتدلِ خود، زمینه های آشنائی مردم با آزادی را فراهم می ساخت و با استناد به قانون اساسی؛ رضایت عام را جلب می کرد، آیا متفکر کم نظیر زمانۀ ما، همۀ آن تلاش های خیرخواهانۀ پاکدلان را در آن شرایط سیاسی، باز هم منفی تلفی می کرد؟
نویسنده، در بخش «دانش چیست و روال علمی کدام است ...» اساسی ترین مسائل درک و برداشت آدمی از شناخت تجربی علم و دانش را به درستی مطرح می کند. گفتن ندارد که آبشخورفکری نخستین آموزگارانِ پیشرفت علم و دانش در سطح جهان، از همین درک و فهم دقیق سرچشمه گرفته است. «قطعاً نمی شود به کسی که برف ندیده از برف گفت و انتظار داشت منظور ما را بفهمد» ص 72

با این استدلال ساده باب بحث را می گشاید. و اشاره ای دارد به سروده فردوسی :

" توانا بود هرکه دانا بود."

در دنبالۀ آن مثال هایی می آورد در بارۀ «تسخیرشدگی روحی درتاریخ ادب و شعرما» و نتیجه می گیرد که «سرانجام همۀ ما ازنظر فرهنگی ازاینان و دیگر بزرگان فرهنگمان مشحونیم و به این معنی به تسخیر آنان درآمده ایم» ص 77

این واقعیت را نباید فراموش کرد که سنتاً اهل اندیشه نبوده و نیستیم. به احتمالی چیرگی فرهنگ شعری نیز ازاین منظر نباید بی دلیل بوده باشد. البته این بدان معنا نیست که در سرودن شعر، اندیشه و فکر نقشی ندارد. نه ابدا چنین نبوده و نیست. اما درسنجش خیل شاعران درطول تاریخ، نبودِ "متفکر به مفهوم امروزی" حتا به اندازۀ انگشتان دست ، دراثبات این مدعاست وبراین باور است که دوستدار درنهایت دلسوزی وحسرت از خود میپرسد :

« آیا ما همیشه حامل تابوت های فرهنگی نبوده ایم و خودمان زیر این تابوت ها نقش نعش های متحرک را یاری نمی کنیم.؟ ص78
شناختن، و از بنیاد شناختن را دنبال می کند. به درستی، تکیه گاه فکری او تاریخ یونان و دستاوردهای فلاسفه آن سرزمین است. می نویسد :

«تالس نخستین فیلسوف یونانی نیزهست که بنیاد وعلت پدیداری چیزها را در خود طبیعت می بیند ونه در خدایان.» 84

درشناخت منطقی علم مثال جالبی دارد . سقراط که پیشنهاد فرار از زندان را تخلف قانونی می داند، درواقع به شاگردش کریتون می فهماند که اقدام به فرار می تواند ناشی ار بی شناختی و بی دانشی باشد. » درتأیید این سخن از نیچه که دشمن شماره یک سقراط است روایت می کند که :

«... سقراط نخستین کسی است که نه تنها باغریزۀ علمی اش زیسته و زندگی کرده، بلکه به مراتب بیش ازآن، با چنین غریزه ای نیزمرده است، ازاین رو تصویر سقراط هنگام مردن، تصویر آدمی است که چون علت مرگ را می شناسد و می داند، ازآن نمی هراسد، و درواقع پرچمی است بر سر در علم.» ص 85

آرامش، مانند آموزگاری دلسوز لحظه ای ازسفارش و دعوتِ مخاطبین به اندیشیدن غافل نیست. با سماجت، به شناخت علمی وشناخت علت ها تأکید دارد. به شناختن، بیش از فکر کردن و اندیشیدن اهمیت می دهد. شناختنِ بنیادی و جوهر ماهیت ها دغدغۀ فکری اوست. با وسواس حیرت آوری، آراء و افکار فلاسفه را غربال می کند و عصارۀ فکرآنها را درنهایت صفا به رگ های خواننده تزریق می کند تا می رسد به جائی که از غفلت ها بگوید و ازخواب رفتن های معتاد گونه ی ریشه دارمان :

«درتمام مرحلۀ درخشان علمی ازدورۀ اسلامی فرهنگ ما حتا یک مورد زاینده و آفریننده نمی توان یافت که حاکی از روال علمی به تفصیلی که امد باشد ... » ص 99

شاخص های فرهنگ دینی

از وجوه چشمگیر آرامش، در نگاه نقادانه اش به تاریخ ایران، برجسته کردن چیرگی همه جانبۀ فرهنگ دینی در روح وروان مردم است درسراسرطول تاریخ . وازآنجائی که سیطرۀ ادیان و گستردگی اش را به دقت شکافته و شناخته است، می گوید :

دین «نیروئی درون گیر دارد. یعنی افراد یک جامعه را از درون تسخیرمی کند». همو، تجربۀ اروپا وحکومت کلیسا را پیش روی خود دارد. با درک درست آگاه است و مطمئن. اطمینان دارد که آنها با گشودن راه به آزادی های فردی و حرمتِ اندیشۀ انسانی، جان سختی طاعت و بندگی پیروان کلیسا را به زیرکشیدند. ظهور روشنگران، در عصر روشنگری حاصل فشارها و خفقان های چندین قرنی بود که به تدریج رسوم کهن را کنار می زد و پیش می رفت. حاجت به اندیشه وعمل جامعه را پیش می راند. ذهنیت عموم درتحول و دگرگونی متمرکز بود. هراندازه که مراکزدانش و علم و صنعت توسعه می یافت، اقتدار کلیسا محدودترمی شد. با چنین روش عقلائی، اروپا، کلیسا را دراختیار مؤمنان گذاشت تا حرمتِ "آزادی فرد" مخدوش نشود. پیشگامان تحول فکری اروپا، باخردگرایی اجتماعی با صبر و متانت، استبداد دین و کلیسا را شکستند و به هدف رسیدند. سنتگرایان و پیروان مسیح نیزمتوجه دگرگونی های زمانه شده و این نکته رادریافته بودند: که رفاه اجتماعی و پیشرفت های ملی با آزادی های فردی در جامعه بیشتر تأمین است تا در پند و اندرزهای دینی و کلاَ نخ نما شده. گذشته از آن، در حرمت حقوق فردی صیانتِ حرمت کلیسا و کلیتِ سنتِ مسیح نیز تضمین می شد و تأمین؛ و تداوم پیدا می کرد و می ماند که مانده و شده است. این راز موفقیت غرب تجربۀ بزرگی بود که در نتیجه وضع زندگی جامعۀ جهانی را دگرگون کرد.

آرامش، درقیاس مسیحیت واسلام، مسئله را بیشتربازمی کند. با شواهد تاریخی ازاحوال و اقوال مشاهیرگذشته و معاصر، مؤلفه های فرهنگ دینی و عارضه هایش را توضیح می دهد.

« فرهنگ دینی همه چیزرا از پیش برای ما آماده می سازد. به همه چیز از پیش سامان ابدی می دهد.» وحاصل سخن این که «فرهنگ دینی اندیشیدن را غیرممکن می سازد.». ص 113 - 108

بی دلیل نیست که تفکر و اندیشه در جوامع اسلامی جایگاهی ندارد. گسترش فرهنگ شعر و حماسه و رجز خوانی ها، مدیحه سرائی وستایش های قوم و قبیله ازاین دیدگاه قابل تأمل است؛ درتأیید واثباتِ خوابرفتگی هاغفلت ها، اعتیادعموم به عادت باستانیِ «نیندیشیدن». شگفتآور این که درتکدیِ دائم، چشم دوختن به مکاشفه و پبشرفت های غرب و سخت حاجتمند بودنمان ازطرفی، ازطرف دیگر با وجودِ استفاده های کلان ازهرگونه دانش و دستاوردهایشان، دشمن پنداشتن آن هاست درنهایت بی انصافی تا مرز بیشرمی. مهمتر، فخر فروشی ! به نادانی خود با تکیه به این سروده «هنر نزد ایرانیان ست و بس»! و انتسابِ هرگونه فقر و فلاکت مان به غربی هاست.

چگونگی برآمدن دین بهود ...

این بخش اختصاص به پیدایش یهودیت دارد که نویسنده ازدوران باستان در سیرفراز و نشیب های روزگاران، دین ابراهیمی یهودیت و اینکه سرچشمه یکتا پرستی ازکجاست می نویسد:

«... ازتعلق انحصاری و متقابل یهود و خدایش به همدیگر و عهدی که به این مناسبت میان قوم اسرائیل و خدایش به میانجیگری موسی درکوه سینا جاری می گردد. اسرائیلیان به میانجیگری موسی می شوند قوم انحصاری یَهوه. و یَهوه می شود خدای انحصاری اسرائیل. ...» ص124

به نطر می رسد نویسنده درهمین چند سطر فشرده، قصۀ انحصار طلبی تاریخی این قوم را به مخاطبین ش منتقل کرده است. اشارۀ کوتاهی هم دارد به « آنچه "سفرپیدایش" خواه ازنظر واقعیت تاریخی به همان اندازه بی ارزش باشد که روایاتش درباره پیدایش جهان و آدم، ...» همان

انکارنباید کرد که هیچیک ازروایت های اسفار – پیدایش و خروج –قابل اعتماد نیستند. امروزه با پیشرفت علوم و کشف کهکشان ها، بی ارزشیِ این کتاب آسمانی روشن شده است و برای پیروان عوام تنها درمقولۀ اخلاق شاید قابل استفاده باشد. درکتاب آسمانی منتسب به آورندۀ دین یهود آمده است :

«زیرا که در شش روز خداوند آسمان و زمین و دریاها و آنچه که در آنهاست بساخت و روز هفتم آرام فرمود. ...» سفر خروج 17/1 – 20 به نقل از "وانسان خدا را آفرید" اثر دکتر الفبا ص199
نویسنده، با اطمینان از بی اعتباری روایت ها بعد ازاشاره به مهاجرت یونانیان به قلمرو مقدونی – یونانی و سپس هلنیستی می نویسد: «دراین رویداد جهانگیرهلنیستی ست که یهودیان از قرن سوم تا اول پیش ازمیلاد تورات را درخارج از فلسطین، ازقرار دراسکندریه به یونانی ترجمه می کنند.» ص 136

بگویم که دردین اسلام نیز اینگونه بی اعتباری ها فراوان است. درکتاب: «درکشا کش دین و دولت» اثر دکتر محمدعلی موحد امده است:

«عرب ها درگذشته هم الله را دربالاسرهمه بت ها قبول داشتند وهرقبیله از طریق بت خاص خود با الله رابطه برقرار می ساخت. آنان این بار می خواستند رابطه با الله ازطریق پیامبر خاص قبیله برقرار شود. اگرقریش پیامبرخود را داشت چرا قبایل دیگر ازداشتن پیامبرخاص خود محروم باشند؟ اینک بساط خدایان مختلف مانند غری ولات و منات وقبل وغیره برچیده شده بود وهمه جا نام الله بود که دست بالا را داشت. «کلمه الله هی العلیا » همه الله را قبول داشتند. صص29/228 . همان

ترجمۀ تورات به زبان یونانی توسط یهودیان، که متشکل ازاسفار است، زایش کتاب آسمانی را درتاریخ ثبت می کند. بگذریم از تناقض ها و مباحث بی ربط عوامانه که کلام یهوه خوانده شده بی اساس بوده، و تنها حُسنش معرفیِ فرهنگِ دوران شبانی ست که حتا در مقایسه با فرهنگ های همعصر نیزبسی واپسگرا و عقب مانده می باشد. مثلاَ بعنوان نمونه همان کتاب دینی –آسمانی تاریخ آفرینش و پیدایش جهان هستی را به پنجهزار و خرده ای سال محدود کرده و آماری هم ازخلقت آدم به این سو ارائه کرده که بی پایه است و فاقد ارزش. با این حال همان کتاب به عنوان فرمان الهی مورد پرستش پیروان و مؤمنان دین است و چاره ای هم نیست جز سکوت و تماشای تعبدِ خیلِ ساده اندیشان امیدوار به وعده های پوچ و نابخردانه!

به باور آرامش، زبان وکلام پرقدرتِ یونانی ضعف ها را می پوشاند. تورات را جان می دهد ومجهزش می کند:

«گامی که یهودیت با ترجمۀ تورات به یونانی درخارج فلسطین برمی دارد و بعدا مسیحیت آن را به سود و به سوی هدف درجدائی ازیهودیت می گرداند وپیش می نهد، دراین میدان فرهنگی همچنان یونانی تر می شود ... ... بی واسطه ترین وسیلۀ این کار زبان یونانی بوده است.» ص 137

آرامش، در یادداشت های فرهنگی – سیاسی: بحث «جدائی کشورداری و دین یعنی چه» را پیش می کشد. با همان شیوۀ نقادانۀ خود می گوید :

«فرهنگ سیاسی را باید فراگرفت و ترویج کرد. ... روشن کردن اذهان درهرجامعه ای از وظایف فطری و اساسی روشنفکران است. روشنفکر کسی می تواند باشد که با پندار و کردار خود استقلال فکری، آزادی و عاطفی را ازدیگری نگیرد بلکه دراو بپروراند و با پرورش اندیشه و دانش مردم را از جهل برهاند... »

با نگاهِ تند و یأس آور، گذرا به کارنامه روشنفکران دراین سه دهه، می نویسد:

«درواقع چنین روشنفکری باهمه چیزسرو کار داشت، حتا با تعویذ، اما نه با تنویر.»ص 191

نویسنده در رهگذر حملات و کشورگشائی های جهان باستان، ازحرمت و "مصونیت آئینی" می نویسد: «جامعۀ ایرانی ازاین نظر درشکست از یوناینان آسیب چندانی ندید و توانست با حفظ و پرورش باورها و آرمان های بومی اش خود را بازسازد و باردیگر درپیکرگیری دولتی برومند گردد. رعایت آئین بیگانه در جوامع کهن و ازجمله درایران به عنوان تمیز قومیت و بومیت خود ازدیگری حکم فرهنگ فطری شدۀ سیاسی را داشت و قانونی نانوشته بود. ... ... ... برای نخستین بار در دنیای کهن تئودوسیوس امپراتور روم این پیمان عرفی را با دولتی کردن دین مسیحی و ممنوع ساختن دین رومی می شکند ... ... اسلام دومین دولت دینی درتاریخ است که با تحمیل خودبراقوام، آنها را با اعراض ار آئین شان وا می دارد. ...» صص194 - 193

یادی از سه نویسنده درگذشته

ازمجالس ختم : صادق هدایت-- ال احمد وساعدی یاد می کند و رفتار وبرخورد حاضران در مراسم آن ختم ها: « صادق هدایت که خودکشی کرد مجلس یادبود برازنده ای برایش درتالار فرهنگ برگزار شد. عود سوزاندند و قطعات موزیک اروپایی . . . رابطه های معنوی با صادق هدایت را درهریک از انها به فراخور حالش برمی فروخت. ... هیچ کس وهیچ چیزجز اثری ازخود او [هدایت] نمی توانست برکند». درمجلس ختم ال احمد درمسجد مجد... ناطق مجلس فلسفی واعظ معروف بود که درست ونادرست چیزها درباره ال احمدگفت . . . مسجد همچنان پربود ازهرطبقه. صف و دار ودسته ای از ان میان می شد دید ... ... دوچیز نمی توانسته دراین م عوام وعموم بودهاس باشد، یکی انتخاب این واعظ و دیگری نام بردن اخص وا نحصاری میان اثار نویسنده از غربزدگی. ......درعین حال بازیگران و سیاهی لشکر نمایشی بودیم به کارگردانی کسانی که نمی شناختیم و به اشتراک هنرپیشه اولی که نقش دیرین و حرفه ای اش دردورهای حساس و بحرانی سیاست درجامعه ما تحریک واغوای عوام و عموم بوده است.»

نویسنده سپس از مجلس مراسم ساعدی یاد می کند که :

« . . . هزاران تن دراین مراسم شرکت کرده بودند ازهرگروه ودسته ای. واعظی که دراین مراسم ازصفت انسانی وسجایای اخلاقی و لابد ارزش های ادبی و فکری ساعدی سخن می گفته به کرات تقاضای فرستادن صلوات کرده و حتی کارش دراین مورد به استدعا کشیده پاسخی جز سکوت نگرفته است» صص9 -228

بخش پایانی این اثرباعنوان: «نگاهی به بررسی کتابی که چندسال پیش انتشار یافت» می باشد : کتاب "درخشش های تیره" که درسال 1370 منتشرشد، از درخشانترین آثار فکری آرامش دوستداراست که با حفظ تازگی های امروزی اش در محافل ادبی - فلسفی مورد بحث و گفتگو ست. این بخش نیز مانند دیگر برگ ها پر و پیمان و سرشارازاطلاعات است از نحله های فکری انگشت شمار اندیشمندان، که آرامش با صبرو حوصله زیاد، با کاویدن آراء و عقایدشان مخاطبین خود را سیراب می کند با نثر پخته و سنجیده. من نه بضاعت بررسی بیشتر آن را درخود سراغ دارم و نه شهامت ورود به چنان میدان پرپیچ و خم غامض فلسفی را . همین قدر توصیه می کنم به دوستان اهل کتاب و قلم که این دفتر را بخوانند . با دقت بخوانند با صبر و حوصله و تمرکز بیشتر بخوانند و به ویژه آخرین مقاله را .

و، دفتر "خویشاوندی پنهان" بسته می شود.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد