هنوز یک ماهی از انقلاب بهمن نگذشته بود که نیروهای وابسته به حکومت کژراههی "یا روسری یا توسری" را پیش پای زنان گذاشتند. آنوقت زنانی که به خواست حکومت تمکین نمیکردند خیلی زود از فضای ادارات و نهادهای دولتی و خصوصی پس رانده شدند. حتا زنانی که ناخواسته و به اجبار به ارادهی نامردمی حکومت تن در میدادند، مجبور میشدند که محجبه باشند و دست کم در ظاهر به پذیرش روسری حکومت تن بدهند. سپس ضمن بخشنامههای دولتی تصویرها و عکسهای بدون روسری را از مدارک تحصیلی یا هویتی زنان یک به یک ورچیدند تا به گمان خود به نمونهای جدید از حجاب زنان رسمیت ببخشند. | |
روحالله خمینی از انقلاب نه درک و فهم درستی در ذهن خود داشت و نه آنکه به مفهوم مردمی سیاست در جهان امروزی اعتنایی به عمل میآورد. او در الگویی از رفتار واپسگرایانهی سیدضیاءالدین طباطبایی یا نواب صفوی به سازوکارهای عوامانهای میاندیشید که مشروبفروشیها برای همیشه بسته بمانند و زنان نیز به نمونههایی از سرکردنِ چادر مشکی دولتی تن بدهند. اما مردمی که شاه را از اریکهی قدرت به زیر کشیدند از انقلاب بهمن نمونههایی از عدالت اجتماعی و آزادی همگانی را در ذهن میپروراندند. با همین رویکرد دوگانه بود که خیلی زود از همان فردای انقلاب بهمن بین هواداران روحالله خمینی در حاکمیت و تودههای میلیونی شهروندان ایرانی فاصله افتاد. سپس فاصلهها بین مردم و حکومت چنان عمقی یافت که خمینی نیز چارهی ماندگاری خود را بر اریکهی قدرت در راهاندازی انواع و اقسام نهادهای امنیتی سراغ گرفت تا همچنان بدون وقفه بکشند که او و همدستانش دوام بیاورند.
هنوز یک ماهی از انقلاب بهمن نگذشته بود که نیروهای وابسته به حکومت کژراههی "یا روسری یا توسری" را پیش پای زنان گذاشتند. آنوقت زنانی که به خواست حکومت تمکین نمیکردند خیلی زود از فضای ادارات و نهادهای دولتی و خصوصی پس رانده شدند. حتا زنانی که ناخواسته و به اجبار به ارادهی نامردمی حکومت تن در میدادند، مجبور میشدند که محجبه باشند و دست کم در ظاهر به پذیرش روسری حکومت تن بدهند. سپس ضمن بخشنامههای دولتی تصویرها و عکسهای بدون روسری را از مدارک تحصیلی یا هویتی زنان یک به یک ورچیدند تا به گمان خود به نمونهای جدید از حجاب زنان رسمیت ببخشند.
اما ماجرا به همین جا پایان نپذیرفت. چون حکومت همین روسری را هم به عنوان حجابی کامل به رسمیت نمیشناخت. چنانکه در تبلیغات رسانهای خود همیشه از چادر به عنوان حجاب کامل نام میبردند. چون سیاستمداران نوکیسهی جدید به برنامهای نانوشته میاندیشیدند که یا زنان را به پستوی و اندرونی خانهها پس برانند و یا آنکه همگی با سرکردن چادر مشکی در ادارات و معابر عمومی ظاهر گردند. چالشها هر روز بالا میگرفت. زنان هم نه فقط به مطالبات خود از انقلاب بهمن دست نیافتند بلکه همان دستآوردهای نصفه و نیمهی پیشین را نیز خیلی زود از دست دادند.
روحالله خمینی با چادر سرکردنِ زنان، کار خود را در گسترهی انقلاب پایان یافته میدید. چون آرزویی غیر از این در سر نمیپرورانید. او زمانی هم از فیلم گاو با این بهانه تمجید کرده بود که در فضای فیلم گاو همهی زنان روستایی چادری مشکی بر سر داشتند. خمینی هرچند هرگز فیلم گاو را نفهمید، ولی چادر به سر کردنِ زنانِ بازیگر این فیلم را خیلی خوب میفهمید. او انتظار داشت تا چنین فضای واپسزده و ناشایستی را در همه جای ایران بگستراند. در همین راه هم تلاش زیادی به عمل آورد و نهادهایی را نیز سامان داد. اما این نهادهای نامردمی تا کنون هم هرگز نتوانستهاند که زنان جامعه را در فضایی ناشایست و تحقیرآمیز از چادر مشکی به زندان بکشانند.
از سویی، امروزه زنان جامعه با نمونههایی روشن از پوشش که در معابر عمومی استفاده به عمل میآورند، رؤیای خام حکومت را به چالش میکشند. چون شال و روسری را به گونهای سر میکنند که موهایشان به تمامی از بالا و پایین آن به نمایش درمیآید. حتا آنوقت که لازم ببینند روسری و شال خود را پس میزنند و آن را ضمن خصومت با حکومت بر گردنشان میآویزد. زنان همچنین دانسته و آگاهانه کتانی و شلوار جین به پا میکنند تا از مسابقهی پوشش خود با زنان خارجی جا نمانند. درواقع پوشش زنان در داخل ایران نمونههایی کامل از نافرمانی مدنی را در دیدرس همگان میگذارد. بیدلیل نیست که حکومت انواع و اقسام گشتهای ارشاد و منکرات راه میاندازد تا شاید زنان به خواست نامردمی جمهوری اسلامی گردن بگذارند. ولی زنان همچنان پیروز این میدان مبارزه باقی ماندهاند و بدون استثنا به مطالبات مدنی، صنفی و جنسیتی خود پای میفشارند.
با این همه، ایران در دنیا بزرگترین کشور مصرف کنندهی چادر مشکی به حساب میآید. پدیدهای که لابد جمهوری اسلامی میتواند به آن ببالد. اما فقط بیست درصد از پارچهی چادر مشکی در داخل کشور تولید میگردد و مابقی آن از خارج وارد میشود. آن هم از کشورهایی که خودشان در مصرف چادر مشکی چندان نقشی ندارند. دولت نیز همواره تسهیلات ویژهای برای واردات چادر مشکی فراهم دیده است. همچنان که وارد کنندهی چادر مشکی تا همین چندی پیش ارز چهار هزار و دویست تومانی از دولت دریافت میکرد. ولی چادر مشکی اکنون از ارز نیمایی سهم میبرد. خلاصه دولت به هرچه حواسش نباشد به این یکی هست و حتا تسهیلات گمرگی ویژهای در اختیار واردکنندگان چادر مشکی قرار میگیرد تا کار واردات آن به خوبی پیش برود. سود حاصل از این واردات هم به جیبهای گل و گشاد گردانندگان اتاق بازرگانی کشور سرریز میکند.
سیاستهای تشویقی دولت برای واردات چادر مشکی شرایطی را برمیانگیزد تا تولیدکنندگان داخلی در این پهنه از ادامهی کار خود وابمانند. چون توانایی مقابله با واردات بیرویهی چادر، از ایشان سلب میشود. ورشکستگی تولیدکنندگان چادر مشکی را با این همه میتوان بخشی پایدار از ورشکستگی همیشگی کارخانههای نساجی و پوشاک کشور به شمار آورد. صنعتی که در نهایت نتوانست خود را از یورش سیاستهای ناروای جمهوری اسلامی کنار بکشد. چون جمهوری اسلامی مشوقهای لازم برای واردکنندگان کالای خارجی فراهم میبیند تا تولیدکنندهی داخلی را برای همیشه از رقابت باز بدارد.
گفته شد که اکنون بیست درصد از چادر مشکی در داخل کشور تولید میشود. پارچهی خام این بیست درصد از تولید داخلی را هم از خارج میآورند که ترکیه بیشترین سهم را از آن میبرد. آنوقت پارچهی خام در کارخانههای داخلی فرآوری میشود تا بتوان از آن به عنوان چادر مشکی سود برد. ایران در واقع اینک تکنولوژی لازم را برای تولید چادر مشکی مرغوب در اختیار ندارد. به همین دلیل هم چادر مشکی تولید داخل کشور چندان هم رضایت مشتری خود را برآورده نمیکند.
بررسیهای کارشناسی حکایت از آن دارد که در ایران همراه با تخصیص فقط صد میلیون دلار تسهیلات ارزی، میتوان بزرگترین کارخانهی تولید چادر مشکی را راهاندازی کرد. کارخانهای که از بهترین تکنولوژی سود خواهد جست تا هرگز از مشابه خارجی خود چیزی جا نماند. اما دولتهای جمهوری اسلامی طی چهل و دو سالی که از عمر آن میگذرد، هرگز به حمایت عملی از تولید داخلی به خصوص نساجی نیندیشیدهاند، تا زمینههای کافی برای واردات کالا از خارج آماده شود. طبیعی است که همیشه در پهنهی واردات کالا از خارج، رانتی گسترده از دولتیها پا خواهد گرفت که بدون استثنا همگی از سود آن سهم میبرند.
این موضوع در حالی اتفاق میافتد که حکومت ظرف چهل و دو سال گذشته تلاشهای فراوانی به عمل آورده است تا همهی زنان در لفافهای از چادرهای مشکی بستهبندی گردند. تحقیری عمومی و غیر انسانی که هرگز زنان امروزی ایران آن را برنمیتابند. از سویی مردم بلندپروازیهای حکومت را در عرصههای هستهای و موشکی با ناتواییهایی هرچند کوچک و محقر آن در تولید داخلی مقایسه میکنند. آنوقت یادآور میشوند که بهتر است تا حکومت از تمام این بلندپروازیهای بیمورد دست بردارد و به جای آنها، به رفع کاستیهای موجود در تولید داخلی بیندیشد. چون گفته میشود که دولت تا کنون بیش از چهارصد میلیارد دلار را در سودای سامانههای هستهای خود به باد داده است. اما هرگز جهت سامانبخشی به تولید داخلیِ چادر مشکی، راهکاری نمیاندیشد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد