logo





دستاوردها و چالش های پیش روی کارزار پشتیبانی از مبارزات مردم ایران

پنجشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۸۸ - ۱۳ اوت ۲۰۰۹

مهرداد درویش پور

darvishpour.jpg
نوشته زير گام نخستين در بررسی برخی از دستاوردها و دشواری های فعاليت "جمعيت پشتيبانی از مبارزات مردم ايران" در استکهلم است که اندکی پس از وقوع کودتای انتخاباتی در ايران تشکيل شد و در همين مدت کوتاه به يکی از موثرترين نهادهای سازماندهی اعتراضات در خارج از کشور بدل گشت. اعضای اين جمع از کنشگران سياسی، اجتماعی و فرهنگی در شهر استکهلم با ديدگاههای گوناگون هستند. اين افراد گرچه عمدتا از فعالان حقوق بشر، جمهوری خواه و سکولار به شمار می آيند اما جملگی به صفت فردی حول محورهای حقوق بشری و دفاع از انتخابات آزاد در ايران و اولويت سازماندهی مبارزه عليه دولت کودتا دعوت شده اند و هيچيک به عنوان نماينده گروه سياسی و يا عقيده خاصی شرکت نکرده اند و غالبا به هيچ گروه سياسی نيز تعلق ندارند. انتشار اين جمع بندی که مبتنی بر برداشت فردی من است نيز نه فقط به قصد بررسی فعاليت های اين "جمعيت" در شهر استکهلم، بلکه به قصد برانگيختن دست اندرکاران و نهادهای موجود در ديگر کشورها صورت گرفته است تا آنان نيز با انتشار فعاليت های خود، ديگران را از کم و کيف دستاوردها و چالش های جنبش های همبستگی با مردم ايران در ديگر نقاط جهان باخبر سازند

الف: دستاوردها
۱ جمعيت پشتيبانی از مبارزات مردم ايران در بيش از يکماه از بدو تولد خود تا کنون ۶ تظاهرات بزرگ و موثر از چند صد نفره تا چند هزار نفره را با ياری هم ميهنان و بويژه جوانان و راديوهای محلی در شهر استکهلم سازمان داده است. البته پاره ای از مسئولان آن بيش از اين نيز در سازماندهی حرکت های اجتماعی گسترده در استکهلم تحت نام "جنبش همبستگی با مردم ايران" نقش داشتند و از جمله در همان هفته اول بعد از کودتای انتخاباتی تظاهرات بزرگ چند هزار نفری در پنج شنبه ۱۸ ژوئن و تظاهرات هزار نفری در شنبه ۲۰ ژوئن را با همان خواست ها سازمان دادند. اما از آن جا که اين جمع ترکيب متنوع تری نسبت به "جنبش همبستگی“ داشت، تحت نام جمعيت کار خود را آغاز کرد.
۲ تظاهرات سازمان داده شده توسط "جمعيت" همواره بر مبنای موضوعی اجتماعی استوار بوده است. اين تظاهرات يا همزمان و همراه با حرکت های گسترده در داخل کشور (نظير اعتراض عليه مراسم تحليف رياست جمهوری احمدی نژاد) بوده و يا مناسبت هايی نظير گردهمايی وزرای اتحاديه اروپا در استکهلم انگيزه برگزاری چنين مراسمی شده است. به عبارت روشن تر "جمعيت" به جای تظاهرات در خود، پراکنده، تکراری و بی پژواک که نه مورد استقبال جامعه قرار می گيرد و نه ايرانيان مقيم استکلهم به آن رغبتی نشان می دهند، هر بار با ابتکاری جديد و موثر و با تبليغات گسترده به ميدان آمد. امری که قدرت عمل آن را نيز روز به روز افزايش داد.
۳ در تظاهرات سازمان يافته توسط "جمعيت"، همواره احزاب سياسی پارلمانی حاکم و اپوزيسيون و شخصيت های فرهنگی و دانشگاهی سوئدی حضوری برجسته داشته اند. امری که وزن و اهميت سياسی اين تظاهرات را دو چندان نموده است.
۴ مسئولان "جمعيت" هنگام سازماندهی تظاهرات جلسات متعدد و موثری را با وزارت امور خارجه سوئد برگزار کرده و کوشيدند از آن طريق بر تصميات سوئد و اتحاديه اروپا در اعمال فشار بر دولت ايران اثر گذاری کنند.
۵ گزارشات و مصاحبه های متعددی از فعاليت های جمعيت و تظاهرات ايرانيان در شهر استکهلم در مطبوعات پر تيراژ و اصلی ترين کانال های تلويزيون و راديويی سوئد بازتاب يافت. امری که احساس موثر بودن در شرکت در اين گونه تظاهرات ايجاد کرده است و ميل به شرکت در آن را افزايش داده است.
۶ نظم اين تظاهرات و همکاری مسئولان و جوانان اداره کننده انتظامات تظاهرات با پليس سوئد در رعايت مقررات، از سوی پليس کشور تحسين برانگيز ارزيابی شده است که گزارش آن نيز در رسانه ها بازتابی درخور داشت.
۷ تظاهرات سازمان يافته توسط "جمعيت"، بيانيه، فراخوان و گزارش های آن و ديگر فعاليت ها همواره به گونه ای گسترده در رسانه های بين المللی فارسی زبان از جمله صدای آمريکا، بی بی سی، راديو فردا، راديو فرانسه، صدای آلمان، راديو زمانه، راديو پژواک، تلويزيون های کردی روژه لات و نوروز و... از طريق مصاحبه و يا گزارش انتشار يافت و به گوش ايرانيان در داخل و خارج از کشور رسيد.
۸ گزارشهای اين تظاهرات و ديگر فعاليت های جمعيت در سايت های پر بيننده خارج از کشور نظير ايران امروز، اخبار روز، گويا، عصر نو، روشنگری، پيک ايران و...بارتاب يافت. همچنين سايت های داخل کشور از جمله ميزان پرس و سايت های وابسته به جنبش سبز نيز به بازتاب فعاليت های آن پرداختند.
گذشته ازآن بسياری از گزارش های تصويری توسط يوتوب، فيس بوک، تويوتر و... بازتاب يافتند. برای نمونه حدود ۲۰۰۰۰ نفر از طريق يوتوب از تظاهرات ۲۵ ژولای در شهر استکهلم ديدن کردند.
۹ مسئولان "جمعيت" ارتباط مناسبی با ديگر کشورها برقرار کرده و از جمله در همکاری با "اتحاد برای ايران" بر مبنای خط مشی خود برای تظاهرات بين المللی روز ۲۵ ژولای، گسترده ترين تظاهرات خارج از کشور را در استکهلم سازمان دادند.
۱۰ مسئولان "جمعيت" از طريق راديو های شهر استکهلم، فيس بوک و ديگر وسايل ارتباط جمعی، ارتباط تنگاتنگی با جوانان و ديگر گروه های مردم برقرار کردند و عملا اين گروه به عنوان موثرترين جمع سازمانده تظاهرات همبستگی با مردم ايران در استکهلم و در سوئد شناخته شد که از حمايت مردمی درخوری برخوردار شده است.
۱۱ علی رغم برخوردهای خصمانه اين و آن فرد ويا گروه، "جمعيت" تا آنجا که توانست در سالم سازی فضای سياسی در شهر استکهلم تلاش کرد. از جمله از طريق انعطاف پذيری، خويشتن داری، مداراجويی، پرهيز از درگيری با اين و آن و همکاری و يا پشتيبانی از ديگر گروه هايی که اهداف مشابهی داشته و تظاهرات و اکسيون های بسيار ارزشمندی را برگزار کردند. علاوه بر آن "جمعيت" با تلاش در تنش زدايی از طريق گفتگو با ديگر گروه ها و جمعيت های که نظرات متفاوتی داشتند نيز در جهت بهبود وضعيت سياسی شهر کوشيد. لازم به يادآوری است اگر حتی يک مورد فردی هم به نام جمعيت ناخواسته به تنش آفرينی دامن زده باشد، اين امر مغاير با سبک کار، اخلاق و منش سياسی ما است که جدا بايد از آن فاصله گرفت. با اين همه در پاسخ به تلاش برخی گروه های سياسی برای حل دشواری امر ائتلاف سياسی ميان خود از طريق "جمعيت"، همواره توضيح داده و ميدهيم چرا به عنوان نهاد حقوق بشری وظيفه خود را دعوت از گروه های سياسی ايرانی برای همکاری با يکديگر نمی دانيم و آنرا امری ضرور و حياتی می دانيم که خود گروه ها بايد در ظرفی ديگر به آن بپردازند و نميتوان و نبايد اين وظيفه شاق را به گردن "جمعيت" حقوق بشری گذاشت و يا به آن تحميل کرد.
۱۲ جمعيت همواره بر خصلت فراگروهی وحقوق بشری خود پافشاری کرده است و وظيفه اصلی خود را پشتيبانی از مبارزات مردم ايران قرار داده است.
۱۳ "جمعيت" خصلت پلوراليستی و چند صدايی خود را حفظ کرده و آنرا پاس ميدارد. در اين "جمعيت" هم هواداران مشی اصلاح طلبی و هم مخالفان کل نظام و حاکميت دينی در ايران حضور دارند و تفاوت و اشتراک خود را از ديده کسی پنهان نمی سازند.
۱۴ با اين همه در کليه گزارشات، بيانيه ها، قطع نامه ها، ديدارها و مصاحبه های سخنگويان آن با رسانه ها بر توافقات مشترک مورد توافق تا کنونی جمع پافشاری شده و در عمل نيز رعايت گرديده است. اهم اين توافقات عبارت اند از ۱. تاکيد بر مبارزه مسالمت آميز و مدنی در مقابله با خشونت دولت حاکم ۲. تمرکز فعاليت ها برای اعلام ابطال نتايج انتخابات و برسميت نشناختن و عقب راندن دولت کودتا و ولی فقيه حامی آن به عنوان مبرمترين وظيفه در لحظه حاضر و تلاش برای جلب پشتيبانی بين المللی ازمبارزات مردم ايران برای استقرار دمکراسی درکشور ۳. تلاش برای متوقف کردن خشونت دولت ايران عليه شهروندان خويش و آزادی همه دستگير شدگان حوادث اخير و کليه زندانيان سياسی و کلا اعتراض به نقض حقوق بشر در ايران و اعزام هيئت بين المللی برای بررسی حوادث اخير ۴ دفاع از آزادی انديشه، آزادی احزاب و مطبوعات و برگزاری انتخابات آزاد در ايران زير نظر مراجع بين المللی.
با چنين اهدافی، "جمعيت" نه از جمله گروه های هوادار موسوی و ديگر اصلاح طلبان به شمار می آيد و نه ميتوان آن را در زمره گروه های مدعی براندازی در خارج از کشور و يا آلترناتيو سازی برای مردم ايران قرار داد. گر چه هم هواداران اصلاحات و هم طرفداران برچيدن کل استبداد دينی درايران در آن حضور داشته و دارند.
۱۵ برغم وجود تفاوت ها و اختلافاتی که در پروسه کار جمعی (بويژه با ابعادی اينچنين گسترده و در زمانی چنين فشرده همراه با فشار های بيرونی و تفاوت نظرهای درونی) پيش می آيد، اما فضای دوستانه و پر شور همکاری بر سر جای خود باقی مانده است. در اين جمعيت نه تنها تلاشی در جهت حذف ديگری صورت نگرفته است، بلکه ميل به گسترش همکاری و استقبال از نيروهای تازه وارد و به ويژه جوانان بسيار بالا است. امری که در گسترش حمايت مردمی از "جمعيت" آنهم در مدتی کوتاه بسيار نقش داشته است.

ب:دشواری ها و چالشها

با اين همه سير تند حوادث در اين ۴۰ روز در ايران که ايرانيان خارج از کشور را نيز با شگفتی روبرو ساخت، درس های بسياری را بهمراه داشت و دشواری ها و چالش های بزرگی را پيش روی ما قرار داده است که در بسياری از کشورها مشابه يکديگرند. در زير به جنبه هايی از اين دشواری ها در استکهلم اشاره می شود.
۱ نخستين مسئله فقدان رابطه سيستماتيک با ديگر کشورها برای بهره مند شدن از دستاوردهای مبارزاتی و چگونگی حل مشکلاتی است که در محل رخ ميدهند اما خصلتی سراسری دارند. برای مثال نحوه همکاری با گروه های سياسی، آزاد بودن و يا نبودن آوردن پرچم های سرخ و شير و خورشيد، انتخاب نوع شعارها، تعيين سخنرانان و...
تلاش برای هماهنگی اين فعاليت ها و بهره مند شدن از آن بی شک قدرت اثربخشی اين مبارزات را افزايش ميدهد.
۲ محدوديت امکانات مالی. "جمعيت" همچون اغلب نهادهای ديگر جز به کمک مالی افراد شرکت کننده در جمع و يا در تظاهرات وابسته نبوده و نيست و هيچ منبع مالی ديگری ندارد. تا کنون ما با اجتناب از دريافت هرنوع کمکی از احزاب و مجامع ديگر کوشيده ايم سلامت و استقلال خود را حفظ کرده و به نظر من اين سياست بايد همچنان دنبال شود و گزارش کمک های مالی مردم نيز انتشار يابد. با اين وجود بايد به سازماندهی موثرتر برای جمع آوری کمک های مالی مردمی برای تداوم کار پرداخت.
۳ ضرورت تقسيم کار موثرتر برای اجرای اهداف و فعاليت های پايدارتر "جمعيت" و به ويژه ميدان دادن به نيروهای جوان و تازه وارد که با فرهنگ سياسی و اجتماعی پر از کدورت نسل های پيشين يکسره بيگانه اند و از زبان دمکراتيک تر و ابزارهای تکنولوژی مدرن برای ارتباط گيری با ديگران و فعاليت استفاده می کنند و می توانند ارتباط منظم تری با نسل جوان ايرانيان مهاجر برقرار کنند.
۴ ضرورت توجه بيشتر به مبانی کار جمعی در گفتار و کردار. روشن است که فعاليت هايی امروزين حقوق بشری با مبانی کار احزاب کلاسيک پاک بيگانه است و بر پايه استقلال فردی و ابتکار شخصی استوار است. اما ابراز نظر، کنش و يا روشی که برای بخش ديگری از همراهان مسئله برانگيز باشد، ميبايست با تامل جدی همراه باشد. برای نمونه پرسش اين جا است که آيا می توان و بايد در تظاهرات خارج از کشور تحت هر شرايطی با دادن شعار عليه کل نظام مخالفت کرد؟ آيا بايد به هر گونه طرح اين شعار در تظاهرات ها حساسيت نشان داد؟ آيا رعايت اهداف و خواست های ذکر شده در قعطنامه ها و در گزارش ها و در سياست عمومی کافی نيست؟ و يا آيا بايد هرگونه مانعی را در طرح اين گونه شعارها برداشت؟ آيا بايد از شعار "استقلال، آزادی، جمهوری ايرانی“ نيز سرباز زد؟ چرا که اين شعار فرا رفتن از خواست اصلاح طلبان دينی است و رنگ و بوی کاملا سکولار دارد و جنبش را دچار تفرقه می نمايد؟. من شخصا بر اين باورم رعايت عمومی مبانی مشترک روش مناسب تری برای حفظ همبستگی است. هرچند که آن را نبايد به يک کليشه و افسانه بدل ساخت. حتی اگر اين جا و آن جا نيز در تظاهرات شعارهايی عليه کل نظام داده شود، نبايد آن را تخطئه کرد. آنچه روشن است تصوير عمومی از يک حرکت را مجموعه مشخصات ان تعيين می کند و نه ذکر يک شعار در درون تظاهرات. تا آن جا که به "جمعيت" و فعاليت های آن بر ميگردد تصوير عمومی همراه بودن اين جمعيت با شعار های ايران و پرهيز از زنده باد و مرده باد گويی و طرح مطالباتی است که ربطی به جنبش کنونی ندارد. همان طور که پيشتر اشاره شد در لحظه کنونی دولت احمدی نژاد و ولی فقيه ميبايست آماج حملات ما باشند و خدشه دار نکردن اين تصوير مهم است. اما اين بدان معنی نيست که تمامی شعار ها می بايست در چهارچوپ خواست اصلاح طلبان خلاصه شوند. برای مثال خواست انتخابات آزاد زبر نظر مراجع بين المللی در هيچ يک از مطالبات اصلاح طلبان عنوان نشده است، اما ما بر آن پافشاری ميکنيم. من هرچه قدر که از همسويی اصلاح طلبان با جنبش مردم در برابر بنيادگرايان و ايده حفظ همبستگی و ضرورت پرهيز از ستيزه جويی با يکديگر دفاع کنم – که ميکنم – نميتوانم شادی خود را از طرح شعار "استقلال، آزادی، جمهوری ايرانی“ در تظاهرات داخل کشور پنهان کنم و از گسترش آن استقبال نکنم. البته اين شعاری است که در باره آن بايد بيش تر انديشيد و تبادل نظر کرد و جنبه های مثبت و منفی آن را بررسی نمود. سکولارها يک نيروی گسترده در داخل و خارج از کشورند و نقش مهمی در اين مبارزات دارند. پرسش من اين جا است که کی و چه زمانی آن ها محقند گوشه های از خواست خود را ولو به طور ضمنی مطرح کنند. شايد پاسخ آن باشد اگر جنبش در موقعيت تعرضی تری قرار گرفت، طرح اين شعار موضوعيت می يابد. مشکل اين جا است که برخی بر اين باورند طرح اين شعار اصولا تندروانه است و همسويی با اصلاح طلبان را به مخاطره می اندازد و يکسره با طرح آن مخالفند. من هم به صراحت می گويم به عنوان يک جمهوری خواه سکولار با نظر آقای موسوی که نبايد از قانون اساسی فراتر رفت و بايد در چهارچوب "جمهوری اسلامی نه يک کلمه کم و نه يک کلمه زياد" پيکار کرد مخالفم و آنرا تلاش برای بازگرداندن جامعه به کلام توتاليتررهبر پيشين انقلاب ميدانم. حال بيان کداميک از اين نظرات به همبستگی جنبش لطمه ميزند؟ پيدا کردن بالانسی که هم به دنباله روی ما از رهبران اصلاح طلب منجر نشود و هم همبستگی کنونی را به خطر نياندازد، امری است که به تامل بيشتر نيازمند است. پاسخ هرچه باشد اين تامل دوسويه است. نميتوان از يکی خواست که مطالبه ديگری را معيار پيکار خود عليه دولت کودتا قرار دهد. آن چه روشن است تاکيد بر اشتراکات می بايست نقطه عزيمت نيروهای سکولار تحول خواه و اصلاح طلبان قرار گيرد. اما در تحليل نهايی تعادل قدرت پاسخ اين سئوال را روشن خواهد نمود.
۵ بدين ترتيب پرسش اين جا است که آيا حقوق بشر ميتواند مبنای مشترک چهارچوب کنونی فعاليت قرار گيرد؟ و يا بايد در پی گسترش همکاری با ديگر گروه ها بود و يا ما ميبايست جايگاه جنبش ونماد سبز را در فعاليت های خود برجسته تر کنيم؟ در استکلهم دعوت از افراد اصلاح طلب برای سخنرانی و يا دعوت از منصور کوشان که در دفاع از جنبش و نماد سبز سخن گفت، نشانه توجه به اهميت حضور جنبش سبز در فعاليت های ما است. علاوه بر آن من خود دائما بر ضرورت وجود گروه های سبز در "جمعيت" و تظاهرات آن، همکاری با آن ها و تشويق شان به استفاده از رنگ سبز در تظاهراتمان پافشاری کرده ام. همان گونه که ديگر گروه ها را هم تشويق کرده ايم با رنگ های خود در تظاهرات ما حضور يابند و گاه از شخصيت هايی که نگاه بسيار راديکال تری به حوادث ايران دارند نيز سخنران و يا پيام داشته ايم (نظير پيام آقای زرافشان در کنار پيام شيرين عبادی در تظاهرات ۸ هزار نفری ۲۵ ژولای). اما شخصا با ايدئولوژی ساختن از رنگ سبز و يا محدود ساختن جنبش سبز به گرايش اصلاح طلبان دينی مخالفم و بر محتوای رنگين کمان و چند صدايی (پلوراليسم) جنبش در عمل پافشاری ميکنم. بگذاريد صريحتر بگويم: من حتی با نمادينه کردن رنگ سبز به عنوان رنگ اين جنبش هيچ مخالفتی ندارم. به لحاظ جامعه شناختی نيز وجود رنگ واحد نوعی مخالفت خوانی بدون کلام را آشکار می سازد و بسيار اثر بخش است. علاوه بر آن با توجه به آن که من خود سالهاست وقوع يک "انقلاب مخملين" و يا چيزی شبيه آن را در ايران (که البته صادراتی نيست و ربطی هم به کشورهای خارجی ندارد) پيشبينی کرده ام، مضحک است با داشتن رنگ نمادين سبز و يا هر رنگ نمادين ديگر مشکلی داشته باشم. اما تحت هيچ شرايطی نمی پذيرم که خصلت چند صدايی اين جنبش و به ويژه خصلت رنگين کمان کارزار پشتيبانی از مبارزات مردم ايران محو شود. پرسش اين جا است چگونه می توان وحدت نمادين و کثرت واقعی را بازتاب داد؟ با تاکيد بر فعاليت های فراگروهی و حقوق بشری نظير آن چه تا کنون اين "جمعيت" به آن همت ورزيده است؟ يا با ايجاد تشکل سبز؟ و يا ايجاد ائتلاف سياسی بين گروه های خارج از کشور با جنبش داخل کشور؟ بی ترديد هر سه اين پروژه ها لازم اند. تشکل های سبز در حال شکل گيری اند. گروه های سياسی نيز خوب است برای دنباله روی نکردن از حوادث برای هماهنگی خود راه چاره ای بيانديشند. اما من در لحظه کنونی امر سازماندهی و بسيج عمومی از طريق نخست را دستکم در سطح محلی و سازماندهی تظاهرات موثرتر و فراگيرتر ميدانم. با اين همه اين راه نيز با برخی ابهامات و تناقضات خاص خود روبرو است که در فرصتی ديگر به آن خواهم پرداخت. برای نمونه چگونه ميتوان بر خصلت حقوق بشری اين حرکت ها و جمعيت ها پافشاری کرد اما از پذيرش نيروهای افراطی چپ و راست درآن سرباز زد؟ از سوی ديگر برای من مثل روز روشن است حضور نيروهای افراطی چپ و راست در درون اين تشکل ها اعتبار اجتماعی آن را خدشه دار می سازد و می تواند به حرکت ها خصلت پوپوليستی بخشد که من شخصا همواره در طول زندگی سياسی ام از آن گريزان بوده ام. کسانی که سياست را با ضد رژيمی گری يکسان ميگيرند از چنين پروژه های پوپوليستی استقبال ميکنند. اما من از فعاليت حقوق بشری که جای خود دارد، از سياست نيز درکی فراتر از ضد رژيمی گری دارم. تمرکز بر خواست های اثباتی به جای وحدت بر سر نفی، نه تنها در حوزه های حقوق بشر ی بلکه در فعاليت سياسی دمکراتيک نيز، کليدی است.
۶ فعاليت های "جمعيت" و بسياری از نهادهای مشابه خصلت کاملا اکسيونيستی به خود گرفته اند. اما بايد بر برگزاری سمينارهای فرهنگی، نظری و کنسرت های هنری نيز تاکيد کنيم و برای تبديل مسئله ايران به دغدغه افکار عمومی جهان تلاش کنيم.
۷ تبديل "جمعيت" و ديگر جمع های مشابه از نهادی يکسره جنبشی به فعاليتی مستمر نيازمند باز سازی آن بر مبنای ساختاری روشن و تعريف شده است. برای آن بايد چاره ای جدی انديشيد.
۸ برای گسترش همکاری با جامعه ای که در آن بسر ميبريم و جلب پشتيبانی مجامع بين المللی حقوق بشری بايد برنامه تعرضی تری تدارک ديد.
۹ مسئله پرچم و پلاکاردهای گروهی و آزاد بودن آن در تظاهرات از مزايا، دشواری ها و تناقضات بسياری برخوردار است. پيش از اين ما با وجود هر نوع پرچمی گروهی در تظاهراتمان مخالفت می کرديم. اما برای احترام به کسانی که به گونه ای ديگر می انديشند و برای حفظ همبستگی حول خواست های مردم ايران و کاهش تشنج، برای نخستين بار مانعی ايجاد نکرديم تا هم تنش زدايی شود و هم رنگين کمان اين جنبش دستکم در درون تظاهرات بازتاب يابد و افراد هم حس نکنند بدون حفظ هويت گروهی خود گرد آمده اند. با اين همه نگاه دوباره ای به اين سياست ميتواند ما را در اتخاذ روش در خوری که مانع بهره برداری گروهی از آن شود ياری رساند. با اين همه به نظر من ممنوع کردن افراد به آوردن پلاکاردهای خود و يا شعارهای خود بر روی باندرول از منظر دمکراتيک چندان اقدام سنجيده ای نيست، گيرم که به لحاظ پراگماتيستی برای مقابله با بهره برداری گروهی قابل توجيه باشد. البته برگزارکنندگان هر تظاهرات خود تعيين ميکنند که چه شعارهايی، باندرول هايی، پرچم هايی خواست رسمی تظاهرات است، چه کسانی سخنران هستند و چه گونه می خواهند سن را تزئين دهند و شرکت کنندگان در تظاهرات می بايست به خواست برگزارکنندگان احترام بگذارند. اگر هم با آن مخالفند ميتوانند تظاهرات ديگری را خود فراخوان دهند و اجازه ندارند با تحميل خواست خود به تظاهرات قانونی ديگران، آزادی بيان ان ها راسلب کنند.
۱۰ با اين همه روشن است که در تظاهراتی که در دفاع از مردم ايران در خارج از کشور برگزار می شود چه بخواهيم و چه نخواهيم گروه های گوناگونی شرکت می کنند که گاه به قصد احترام به حضور آنان بايد انعطاف نشان داد. برای مثال "جمعيت" تاکنون از توسل به پليس برای حفظ نظم خوداری کرده است و با مداراجويی و گاه انعطاف بسيار توانسته است خوشبختانه تظاهرات را حتی با چشم پوشيدن بر رفتارهای نادرست گروه هايی که وقعی به نظم و مقررات نميگذارند پيش برد. اما ميزان انعطاف، استفاده و يا عدم استفاده از پليس در برابر کسانی که نظم تظاهرات را بر هم می زنند و يا با آوردن بلندگو مايلند شعار های خود را بر ديگران تحميل کنند و يا پرچم مورد علاقه خود را بر سر مردم و ياحتی بالای سر سن برگزاری برنامه می چرخانند، مسائلی است که عدم پاسخ مناسب به آن اتوريته تظاهرات و برگزارکنندگان را خدشه دار ميکند و به سلب اعتماد مردم ميانجامد. علاوه بر اين بسياری اين گونه رفتار را بی اعتناعی به حق دمکراتيک و قانونی ديگران در برخورداری از آزادی بيان ميدانند ورفتار اين گروه ها را به گروه های فشاری تشبيه ميکنند که اگر مراسم و يا سخنرانی را باب ميل خود نيابند، آن را بر هم ميزنند و يا به خود اجازه ميدهند شعار خود را بر جمعيت تحميل کنند و عملا آزادی ديگران را در ابراز آزادانه نظرات خود سلب ميکنند. چنين رفتارهايی موجب گسترش تنش ها، ترس و دلسردی مردم شده و بسياری اعتماد خود را از دست داده و گريزان می شوند. بايد ضمن توضيح اين مسائل و عواقب منفی آن که با خانه نشين ساختن مردم مبارزه عليه استبداد حاکم بر ايران را تضعيف ميکند به صراحت روشن ساخت مسئوليت برگزاری تظاهرات، شعارهای آن، تزئين سن، بلندگو و دعوت از سخنران يکسر ه بر عهده برگزارکننده است و برگزارکنندگان محقند برای برقراری نظم، آرامش و حفظ امنيت آن جدی تر از گذشته بر مبنای قانون عمل کنند.
۱۱ گسترش تنش ها در محيط سياسی پيرامون و بويژه در ميان گروه های سياسی، فضای سياسی را سنگين تر می کند. اين فضا سازی تنها به برخی از گروه های تندرو چپ و يا سلطنت طلب محدود نيست. گاه گروه های معينی که پيشتر پرو سوويت بوده اند و امروز برغم حفظ همان تفکر خود را اصلاح طلب نيز می نامند ويا پشت "جنبش سبز" سنگر گرفته اند متاسفانه در جهت سنگين کردن فضای سياسی گام برميدارند و يا درجهت بهبود آن تلاشی نميکنند. اين گروه ها گاه همکاری با کسانی را که مخالف کل حاکميت دينی هستند زير سئوال می برند. در استکهلم برخی از آنان فراخوان "جمعيت" و راهپمايی هزاران نفر ايرانی به سمت سفارت روسيه را محکوم ساختند و يا برخی آنرا حرکتی در جهت منافع امريکا خواندند. آنان با محلل خواندن "جمعيت" و يا سخنگويان آن که از رنگين کمان بودن حرکت خود دفاع می کنند، و يا متهم کردن آن ها به همکاری با گروه های تندروی چپ و راست سعی می کنند چهره اعتدالی "جمعيت" را خدشه دار سازند. اين در حالی است که برخی از گروه های سلطنت طلب و راديکال چپ، "جمعيت" را اصلاح طلب می خوانند و از اين که چرا جمعيت مايل به همکاری با اين گروه ها نيست گله می کنند. به نظر من انديشه تمام خواهی رنگ نميشناسد و نفس آن با دمکراسی در تضاد است. با اين همه ما بايد دربراير کليه چالش ها و دشواری ها بر گفتگو، موازين دمکراتيک و قانونيت به عنوان تنها ميسر ممکن برای بهبود فضای سياسی تاکيد کنيم. ضمن آن که تاکيد ميکنم انتخاب سياسی حق هر جمعيت و گروهی است. من شخصا در هم آميختن فعاليت های فراگير، حقوق بشری و معطوف به پيوند با جنبش داخل کشور با گروه های سکتاريست، افراطی و به خود و يا به گذشته مشغول را مثبت نميدانم. به نظر من جنبش داخل ايران رو به آينده دارد و نه گذشته. اين می بايست نقطه عزيمت بررسی آرايش سياسی جامعه و سازماندهی فعاليت های خارج از کشور باشد. اما حق حضور اين گروه ها را در تظاهرات نه می توان گرفت و نه طرد آن ها کمکی به گسترش جنبش ميکند. اما اگر آن ها مايلند با شعار های خاص خود به ميدان بيايند و به نظم تظاهرات گردن ننهند بهتر است فکر ديگری برای خود کنند. کسی که با شعار "مرگ بر موسوی“ به ميدان ميايد بهتر است تظاهرات ديگری را سازمان دهد و هواداران خود را جمع کند. اما خود را به کسانی که طور ديگری می انديشند تحميل نکند.
در مورد گروه های طرفدار انديشه سبز نيز با آن که هنوز کم و کيف معلوم نيست مايلم تاکيد کنم ما نمی خواهيم آن ها را از خود برانيم. تنها يادآوری ميکنيم که پشتيبانی از جنبش داخل کشور از مسير يکسانی نميگذرد. هر روشی که بتواند به بسيج جمع گسترده تری برای حمايت از مردم ايران با مضمونی دمکراتيک ياری رساند، بايد به آن با ديده مثبت نگريست. ما با تاکيد بر روش فراگروهی خود می خواهيم همچنان چتری گسترده در دفاع از جنبش مردم ايران بيافرينيم و يا آن که مکمل و پشتبيان تلاش ها ی ديگران بشويم. ما از تخطئه تلاش های ديگران خوداری ميکنيم. اما تا آن جا که به فعاليت های ما برميگردد بر اين باورم که اين "جمعيت" تا کنون کارنامه بس درخشانی در اين مدت کوتاه از خود برجای گذاشته است. تجربه ۴۰ روزه اخير در استکهلم نشان داده است که سياست اجتماعی و معتدل مردم را به صحنه ميآورد واميدوار می سازد. پرسش اين جا است که آيا می توانيم با درس آموزی از گذشته و بهبود کار خود به کارهايمان ادامه دهيم و يا بايد در برابر انبوه فشارها، عطای اين تلاش ها را به لقايش ببخشيم و به کارهای خرد پراکنده اما نه چندان دشوار گذشته ادامه دهيم؟ هرچند پاسخ به اين پرسش را در تحليل نهايی اين جنبش ايران و نه اراده ما در خارج از کشور است که روشن خواهد نمود.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد