logo





رؤیاهای شیرین در دنیای تبلیغی پیامک‌ها

پنجشنبه ۲۵ دی ۱۳۹۹ - ۱۴ ژانويه ۲۰۲۱

س. حمیدی

وزارت اطلاعات در پیامک‌های خود برای اطلاع‌رسانی، از عنوان "هم‌وطن" سود می‌برد. سپس با همین عنوان هم‌وطن از مخاطبان خود می‌خواهند تا خبرهایشان را با شماره تلفن‌های این وزارتخانه در میان بگذارند. نهادهای حکومتی در انتخابات‌های جمهوری اسلامی نیز در پیامک‌های خود عنوان هم‌وطن را به کار می‌گیرند. کاندیداها و وزارت کشور و حتا "شورای نگهبان رهبری" نیز با همین عنوان هم‌وطن است که برای مردم پیامک می‌فرستند. رییس جمهور حکومت هم همین شیوه را برای پیام‌رسانی مغتنم می‌شمارد. حتا وزارت بهداشت جمهوری اسلامی نیز به تازگی از همین شگرد تبلیغی برای اطلاع‌رسانی درخصوص بیماری کرونا سود می‌برد. خلاصه‌ی کلام مدیران بالادستی حکومت زمانی که حسابی در شلوارشان افتضاح به بار آوردند، سراغ هموطن را می‌گیرند. درواقع آنانی از فرمول هم‌وطن به عنوان مخاطب بهره می‌گیرند که نه وطن میشناسند و نه هم‌وطن.
در ایران روزانه ده‌ها پیامک تبلیغاتی برای مشترکان تلفن همراه اول و یا مشترکان دیگری از این دست، ارسال می‌گردد. چون تبلیغاتچی‌های بی‌نام و نشان یا بانام و نشان اجازه دارند تا برای هر کسی که می‌خواهند از این پیامک‌ها بفرستند. پیداست که آنان این گروه از مشترکان را نمی‌شناسند و اغلب شماره‌ی موبایل ایشان را به قید قرعه و یا بر حسب تصادف برمی‌گزینند. اما موضوع و درونمایه‌ی این پیامک‌ها نیز می‌تواند به سهم خود، نمایی تمام عیار از حال و روز جامعه‌ی ما در اختیار هر مخاطبی بگذارد.

شماری از این پیامک‌ها به تبلیغ برای کاشت مو و یا مو و ابرو اختصاص می‌یابد. طبیعی است که به همین میزان هم باید انتظار داشت تا در جامعه مشتریان خوبی نیز برای کاشت مو به صف بشوند. حتا در متن پیام گفته می‌شود که به هر مشتری حدود دو میلیون تومان تخفیف هم می‌دهند. ولی باید دید آنان به چه میزان ازمشتری پول می‌گیرند که خیلی راحت و ساده به این تخفیف دو میلیون تومانی رضایت می‌دهند.

شکی نیست، کسی که مو می‌کارد به حتم پروژه‌ی بزرگ‌تری از عشق و عاشقی را در سر می‌پروراند که به طبع کاشت مو در مرحله‌ی نخست آن قرار می‌گیرد. مدیران بالادستی حکومت نیز از این راهکار وسوسه‌انگیز بر کنار نمی‌مانند. حتا موهای خود را رنگ می‌کنند و سشوار نیز می‌ک‌شند تا مبادا از دیگران جا بمانند. بین بالادستی‌های حکومت محسن رضایی، علی‌اکبر ولایتی، علی شمخانی و محمدباقر قالیباف بیش از دیگران شانس و اقبال آن را یافته‌اند که برای رنگ کردن مویشان با هم مسابقه بگذارند. اصطلاح بچه فوفول و بچه سوسول هم کمکم دارد در بین بالایی‌ها ته می‌کشد. حتا همین روزها است که خشتک شلوارشان را هم یکی دو وجب پایینتر بکشند. ولی این شلوارها را هرگز دیگران پایین نمی‌کشند بلکه خودشان پایین کشیدن آن را فریضه خواهند شمرد.

لیزر موهای زاید نیز در تبلیغات کاسبان زمانه‌ی ما جایگاه ویژه‌ای برای خودباز کرده است. حتا می‌نویسند که فقط با دریافت چهار صد هزار تومان ناقابل، مشکلات پیش آمده را برای همیشه حل و فصل خواهند کرد. این گروه انگار دارند روی دست بورژوازی ملی بلند می‌شوند که روزی و روزگاری گذران خود را با فروش واجبی و نوره پیوند می‌زد. انگار این آخرین نفس‌هایی است که این نوع از بورژوازی از حلق خود برمی‌آورد. ناگفته نماند که در ایرانِ جمهوری اسلامی هرگز حرفه‌هایی از این نوع به جواز کسب نیازی ندارند. اتاق اصناف و اداره‌ی اماکن حکومت هم کاری به کارشان ندارند تاهرچه را که دلشان می‌خواهد به سرانجام برسانند.

فروش ویلا نیز در تبلیغات پیامکی از قافله جا نمی‌ماند. آن‌وقت متراژ زمین و ملک را می‌نویسند تا مشتاقان در تهران برای خرید آن دست به کار بشوند. ویلاهای فروشی همگی در شمال کشور هستند. ولی خریدار سرآخر درمی‌یابد که فروشنده مردی روستایی است و می‌خواهد منزل مسکونی یا موروثی خود را به حراج بگذارد. در واقع فروش ویلا تعارفی خودمانی و تبلیغی بیش نیست و سرآخر همان خانه‌ی روستایی است که آن را به شهرنشینان تهرانی می‌فروشند. بدون شک ویلا داشتن برای تهرانی‌ها تفاخر می‌آفریند. اما از فامیل‌ها و اطرافیان صاحب ویلا هرگز کسی به چند و چون این ملک کاری ندارد. همین که بگویند فلانی ویلا خریده است، کفایت می‌کند.

دو سه سالی است که ویلانشینان واقعی راهشان را از مردم عادی گم کرده‌ا‌ند. چون به همین منظور به آبسرد دماوند روی می‌آورند. ولی پیامک‌ها برای فروش ویلا و زمین در آبسرد دماوند نیز کم نیستند. مدیران دولتی که داشتن پرستوهایی خوش‌بر و رو را در دل می‌پرورانند، خوب می‌فهمند که بدون دسترسی به ویلا پروژه‌ی ایشان ناتمام می‌ماند. محسن فخری‌زاده نیز این موضوع را خوب می‌فهمید که را ه آبسرد دماوند را در پیش گرفت. او جدای از این، ویلایی هم در نور مازندران داشت. ولی "دشمنان اسلام و مسلمین" سرانجام در آبسرد دماوند، یقه‌اش را سفت چسبیدند. بیچاره پیش از این‌که بتواند خاکی روی سرش بریزد، جان به حضرت عزراییل تسلیم کرد. موضوعی که دست کم به خوشحالی بازنشستگان وزارت جهاد کشاورزی انجامید. چون فخری‌زاده زمین تعاونی همین بازنشستگان را در سرخه حصار تهران، به سایت هسته‌ای حکومت مبدل کرده بود.

در ضمن، ویلا هرگز نخواهد توانست نقشی از کاخ و منزل اعیانی را برای بالادستی‌های حکومت پر بکند. اعتبار کوهپایه‌های لواسان هم از این‌جا مشخص می‌شود. بدون تردید، کاخ نشیینان خوش اقبال حکومت را باید در فضایی از کوه‌های لواسانات ردیابی کرد.

پزشکان تجارت پیشه نیز از ارسال تبلیغات پیامکی جا نمی‌مانند. آنان برای تبلیغ خدمات خود می‌نویسند که به مشتریان خویش تا میزان سی درصد نیز تخفیف می‌دهند. در همین سامانه‌های تبلیغی، چشم‌پزشکان هم اصرار دارند که عمل حذف عینک (لارک) خود را به اطلاع بیماران برسانند. ولی همگی از تخفیف خود چیزی برای مشتری نمی‌کاهند. ناگفته نماند که چشم پزشکان اغلب تخفیف پنجاه درصدی را به مشتریان خود پیشنهاد می‌کنند. در واقع کار تخصصیِ پزشکی را نیز تا حد و حدود کاری تجاری و بازاری تنزل داده‌اند. آن‌وقت بیمار نیز در نقشی از مشتری و خریدار جنس ظاهر می‌گردد. این موضوع در شرایطی اتفاق می‌افتد که قانون‌های مصوب، تبلیغ را برای پزشکان کشور ممنوع اعلام کرده‌است.

وزارت اطلاعات در پیامک‌های خود برای اطلاع‌رسانی، از عنوان "هم‌وطن" سود می‌برد. سپس با همین عنوان هم‌وطن از مخاطبان خود می‌خواهند تا خبرهایشان را با شماره تلفن‌های این وزارتخانه در میان بگذارند. نهادهای حکومتی در انتخابات‌های جمهوری اسلامی نیز در پیامک‌های خود عنوان هم‌وطن را به کار می‌گیرند. کاندیداها و وزارت کشور و حتا "شورای نگهبان رهبری" نیز با همین عنوان هم‌وطن است که برای مردم پیامک می‌فرستند. رییس جمهور حکومت هم همین شیوه را برای پیام‌رسانی مغتنم می‌شمارد. حتا وزارت بهداشت جمهوری اسلامی نیز به تازگی از همین شگرد تبلیغی برای اطلاع‌رسانی درخصوص بیماری کرونا سود می‌برد. خلاصه‌ی کلام مدیران بالادستی حکومت زمانی که حسابی در شلوارشان افتضاح به بار آوردند، سراغ هموطن را می‌گیرند. درواقع آنانی از فرمول هم‌وطن به عنوان مخاطب بهره می‌گیرند که نه وطن میشناسند و نه هم‌وطن. چون وقتی که مشکلشان حل شد برای همیشه از کاربرد هموطن سر باز می‌زنند، تا "شیعیان" و "مسلمانان" را بر جای آن بنشانند.

به تازگی بنگاه‌های خیریه نیز از همین رویکرد حکومتیان بهره می‌گیرند. آنان نیز در تبلیغات خود هموطن و هموطنان عزیز را خطاب قرار می‌دهند. در نمونه‌ای از همین تبلیغات از مردم خواسته‌اند: چون برگزاری دسته‌جمعی ایام فاطمیه را ممنوع اعلام کرده‌اند، پول خیرات و کمک‌های نذری خود را به حساب ایشان بریزند. این موضوع هم شگردی مناسب برای سرکیسه کردن مردم شمرده می‌شود. ولی از پیش دولت و دولتیان ضمن ترفندهای اقتصادی خود، هست و نیست مردم را به تاراج برده‌اند.

ناگفته نماند که کار و بار بنگاه خیریه طی سال‌های اخیر بیش از حد متعارف و عادی رونق گرفته است. چون دین دولتی پشتوانه‌ای مطمئن برای ایشان فراهم می‌بیند تا خیرخواهی خود را به نمایش بگذارند و در تجارت خود، از پرداخت مالیات نیز معاف شوند. در ضمن، بسیاری از بنگاه‌های مالی بزرگ که طی چند دهه‌ی گذشته به تاراج اندوخته‌های مردم دست بردند از دامن همین خیریه‌های مسجد سر برآوردند.

پیام‌هایی نیز برای مشترکان تلفن همراه می‌فرستند که فرستنده‌های آن اصرار می‌ورزند که به متقاضیان خود، دیپلم یا مدرک دانشگاهی معتبر بدهند. می‌بینید که در ایران جمهوری اسلامی تا چه میزان برای شهروندانش کشور آزادی فراهم دیده‌اند. چون مشکل بسیجیان، فقط داشتن مدرک تحصیلی است و آنان مشتریان خوبی برای همین بنگاه‌‌های شناخته و ناشناخته شمرده می‌شوند. بدون شک بسیجیان وقتی که به مدرک تحصیلی مطمئن دست یافتند، خیلی زود نردبام ترقی را در ادارات جمهوری اسلامی طی خواهند کرد.

فروشگاه‌های بزرگ توزیع کالا نیز برای تبلیغات خود استفاده از سامانه‌های پیامک را مغتنم می‌شمارند. با همین شگرد است که قیمت برنج، حبوبات، روغن و گوشت خود را برای مشتری پیامک می‌کنند. تازه آخرش هم برای مشتری تخفیف ویژهی خودشان را می‌نویسند. فروشگاه‌های بزرگ رفاه، شهروند، افق کورش، اتکا و سپه همگی در همین راه با هم مسابقه گذاشته‌اند. پایین آمدن قدرت خرید مردم شرایطی را برمی‌انگیزد تا همگی به شگردهای نوتری از تبلیغ روی بیاورند. چنان‌که می‌نویسند به مشتریان خود جدای از تخفیف، اتومبیل هم جایزه می‌دهند.

می‌بینید همگی در ایران از بام تا شام به دنبال مشتری و خریدار می‌گردند. خریداری که دولت هر روز از توان خرید او می‌کاهد. اما این‌گونه نیست که بالایی‌ها نیز از خرید اعیانی خود ذره‌ای بکاهند. چون بالایی‌ها هر روز فربه‌تر می‌شوند و حال آن‌که پایینی‌ها را جز پوست چیزی برایشان باقی نگذاشته‌اند. مردم به درستی می‌گویند که جمهوری اسلامی بدون کم و کاست برای بالادستی‌ها پروژه‌ی پرواربندی راه انداخته‌است.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد