قریب یک قرن پیش از این، رضاخان چنین نقشی از بناپارتیسم را در سیاست کشور به اجرا گذاشت. بعدها در دورهی هاشمی رفسنجانی نیز، او نمونهای خیالبافانه و توهمزا از آن را به کار گرفت که سود سیاسی آن هم سرانجام از اندرونی سپاه و دفتر رهبری سربرآورد. اما سپاهیان اکنون عزم خود را جزم کردهاند تا نمونهی کاملتری از بناپارتیسم را به پیش ببرند. ضمن آنکه در این راه از پیش تأیید رهبر، شورای نگهبان، مجلس خبرگان و حتا قوهی قضاییهی نظام را نیز به همراه دارند. فقط میماند قوهی مجریه و کرسی ریاست جمهوری، که تکلیف آن را هم در انتخابات درون- جناحی آینده مشخص خواهند کرد. چون انتخاباتهای درون- حکومتی پیشین را اکنون به انتخاباتِ درون- جناحی اصولگرایان، تقلیل دادهاند. | |
در عنوان سازمانی سپاه، نامی از ایران به چشم نمیآید. به عبارتی روشنتر سپاه را از همان ابتدای انقلاب به منظور سرکوب مخالفان داخلی جمهوری اسلامی و دستاندازی به کشورهای دور و نزدیک سامان دادهاند. جدای از این، در سپاه پاسداران هرگز افراد را پس از بازنشستگی به حال خود رها نمیکنند. چون مجموعهای از شرکتهای اقماری در داخل یا خارج کشور برای سپاه فراهم دیدهاند که بازنشستگان خود را از نو در همین شرکتهای شناخته شده و ناشناخته به کار میگمارند. شرکتهای اقماری سپاه جدای از مأموریتهای اطلاعاتی و نظامی به امور اقتصادی و تجاری نیز اشتغال میورزند. شکی نیست که موضوع تحریم به جایگاه آنان برای قاچاق تکنولوژی و ارز و دخالت در فروش مواد پتروشیمیایی و تولیدات کانی و فلزی کشور وجاهت بیشتری بخشید. مدیران شرکتهای چند منظورهی سپاه در همین زمینه برای بسیاری از بنگاههای دولتی یا شبه دولتی تسهیلگری به عمل میآورند. با این همه مافیای سپاهی و دولتی جمهوری اسلامی از رقابت درونیشان باهم چیزی نمیکاهند. چون هر یک از آن دو گروه سپاهی و دولتی، بیش از دیگری به گسترش نفوذ انحصاری پهنهی سازمانی خود میاندیشد.
لغو تحریمها شرایطی را فراهم خواهد دید که از جایگاه قاچاق نفت و مواد پتروشیمی و کانی اندکی کاسته شود. شکی نیست که آنوقت سپاه برای نیروهای مازادش در خارج از کشور مأموریتهای جدیدتری را تعریف خواهد کرد. بسیاری ازهمین نیروها هم سرآخر به داخل کشور سرریز میکنند. فشارهای منطقهای امریکا و اسراییل هم زمینههایی فراهم دیده است که بسیاری از نیروهای فرادستی سپاه دست کم تا آیندهای نامعلوم به داخل مرزهای کشور بکوچند.
سوای از پهنهی اقتصادی در عرصهی نظامی نیز نیروهای اقماری سپاه همچنان به عقبنشینی تاکتیکی از سوریه، عراق و یمن روی آوردهاند. سپاه مجبور شده است تا اندکی هم از گسترش مأموریتهای خود در این کشورها دست بشوید. ولی فزونی نیروهای سپاهی در داخل کشور زمینههایی فراهم خواهد دید تا آنان به کرسیهای مدیریتی بیشتری در داخل کشور دست بیابند. طبیعی است ساختار اصلی دولت نیز خیلی زود از نیروی انسانی و سازمانی پیشین خود تهی خواهد گردید تا سپاهیان هرچه بیشتر و بیشتر به مشاغل مدیریتی در سطوح بالای نظام دست بیابند.
از سویی مبتکران سادهاندیش سیاست خارجی کشور که فقط آب در هاون میسایند، اکنون برای جبران چنین مافاتی، نگاهشان را به افغانستان و طالبان دوختهاند. آنان نیز همانند قطر، امارات، عربستان، پاکستان و خلاصه امریکا و روسیه به دنبال جای پایی همیشگی در اندرونی طالبان میگردند. اما حضور سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی ایران در بین نیروهای طالبان و القاعده هرگز شوالیهگری آزادانهی سپاه قدس را در عراق، سوریه، لبنان و یمن جبران نخواهد کرد.
همان گونه که گفته شد، جا ماندن سپاه از مأموریتهای آشکار و پنهانش در خارج از کشور شرایطی را فراهم دیده است که فرماندهان آن اینک به توسعهی اقتدار خویش در داخل کشور بیندیشند. چنانکه قصد دارند کرسیهای بالادستی حکومت را یک به یک مصادره کنند. ریاست مجلس تنها کرسیای نیست که سپاهیان اصولگرا و آشوبطلب به آن دست یافتهاند. چون پاسداران توانستهاند در انتخابات سال گذشتهی مجلس هم به اکثریتی شکننده بین اصولگرایان حکومت دست بیابند. همین گروه از پاسداران، بسیاری از کمیسیونهای مجلس را هم به پهنهای برای آشوبزایی خود مبدل کردهاند. حتا در هیأت رییسهی مجلس نیز حضورشان را ولانگارانه بر دیگران تحمیل میکنند.
از سویی محمدباقر قالیباف هم سازمان اداری مجلس را همانند وزاتخانهای عریض و طویل گسترش داده است. بسیاری از دوستان او در سپاه و نیروی انتظامی اکنون به دور او در مجلس گرد آمدهاند. شکی نیست که چینش نیروهای نظامی در ساختار اداری مجلس کاری است که از سوی محمدباقر قالیباف هدفمندانه صورت میپذیرد. این نیروهای غیر سازمانی که به سازمان اداری مجلس راه یافتهاند، به حتم در آینده بخشی پایدار از پروژهی نظامی – سیاسی قالیباف را به پیش خواهند برد.
در دورهای پیش از این، علی لاریجانی را به ریاست مجلس گمارده بودند. او هم به ظاهر از سپاه و سپاهیگری کناره گرفت و به مناصب مهم دولتی دست یافت. ولی میانهروی او در حل و فصل مسایل، شرایطی را برمیانگیخت که کمتر به عنوان نیرویی سپاهی شناخته شود. ولی اکنون کسانی از سپاه پا به میدان سیاست میگذارند که همگی بدون استثنا متشکل و سازمان یافته شمشیرهای خود را برای مردم از رو بستهاند. در واقع دوباره نوع جدیدی از بناپارتیسم را در گسترهی سیاست ایران راه انداختهاند. چون نوع قبلی بناپارتیسم به ظهور پدرخوانده و پدیدهای به نام اکبر هاشمی رفسنجانی منتهی شد. او بود که در ابتدا پای پاسداران را به سیاست بازکرد و سپس کرسیهای مدیریتی بالای کشور را به ایشان سپرد. هاشمی رفسنجانی از همین چینشهای سیاسی نامردمی به نفع انتخاباتهای ساختگی و درون- حکومتی سود برد. او حتا برای نخستین بار پای سپاه را به اقتصاد کشور کشانید.
ولی رفسنجانی چنان میپنداشت که ضمن مشارکت دادن سپاه در اقتصاد و سیاست کشور خواهد توانست از آنان به عنوان اهرمی به نفع بلندپروازیهای خویش استفاده به عمل آورد. چون در دورهی ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی عبارت بیمحتوای "تمدن بزرگ اسلامی" را بر سینهی هر دیوار و روزنامهای نقش بسته بودند. انگار "شاهنشاه آریامهر" از گور خود ضمن دروغپراکنی به تولدی دوباره دست یافته باشد. اما این بار عبارت "تمدن بزرگ" شاه، صفت "اسلامی" را هم با خود به همراه داشت.
ناگفته نماند که در نهایت اقتدار و میدانداری نیروهای سپاهی و پاسدار به سود رهبر نظام انجامید. حتا رهبر جمهوری اسلامی توانست با پاسداران حکومت، بلوک متحدی را علیه رفسنجانی تشکیل بدهد. پدیدهای که به سهم خود انزوای همیشگی هاشمی رفسنجانی را در پی داشت تا آنکه به مرگ او انجامید.
اکنون قالیباف در نقشی از رییس مجلس، درخلوت خویش به تنهایی برای کل کشور قانون مینویسد و در این راه شورای نگهبان حکومت نیز به عنوان متحدی خودمانی و گوش به فرمان عمل میکند. چنانکه شورای نگهبان پس از تصویب هر قانونی در مجلس، ظرف چند ساعت ایرادهایش را با مجلس در میان میگذارند تا در تصویب آنها تعجیل صورت پذیرد. پدیدهای که تا کنون هرگز سابقه نداشته اشت. مردم به شوخی میگویند که شورای نگهبان برای تأیید خواست و ارادهی محمدباقر قالیباف شیفت شب هم گذاشته است.
اکنون محمدباقر قالیباف و تیم همسفرهای او در مجلس، قانونی را هم برای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری به تصویب میرسانند. به قول طنزنویسان شبکههای اجتماعی، کاندیدای ریاست جمهوری در قانون جدید به حتم باید مشهدی، پاسدار، سرلشکر و خانهزاد "مقام عظمای ولایت" باشد. هرچند برای حضور آزادانهی مردم در انتخابات آینده از پیش تمامی درها را بستهاند ولی اکنون قرار است پنجرههای آن را نیز برای همیشه به روی شهروندان ایرانی ببندند. در این قانون جدید حتا نیازی ندیدهاند که فردی از اصلاحطلبان به عنوان یالانچی برای ایشان نقش بیافریند. چون قرار است از همان درب ورودی شورای نگهبان، دُم یا پاردُم هر نفسکشی را قیچی کنند. سرآخر هم علی (سیدعلی) میماند و حوضاش.
قریب یک قرن پیش از این، رضاخان چنین نقشی از بناپارتیسم را در سیاست کشور به اجرا گذاشت. بعدها در دورهی هاشمی رفسنجانی نیز، او نمونهای خیالبافانه و توهمزا از آن را به کار گرفت که سود سیاسی آن هم سرانجام از اندرونی سپاه و دفتر رهبری سربرآورد. اما سپاهیان اکنون عزم خود را جزم کردهاند تا نمونهی کاملتری از بناپارتیسم را به پیش ببرند. ضمن آنکه در این راه از پیش تأیید رهبر، شورای نگهبان، مجلس خبرگان و حتا قوهی قضاییهی نظام را نیز به همراه دارند. فقط میماند قوهی مجریه و کرسی ریاست جمهوری، که تکلیف آن را هم در انتخابات درون- جناحی آینده مشخص خواهند کرد. چون انتخاباتهای درون- حکومتی پیشین را اکنون به انتخاباتِ درون- جناحی اصولگرایان، تقلیل دادهاند. طبیعی است که در فرآیند حاضر، اصلاحطلبان نظام را برای همیشه از مشارکت فعال در انتخابات بازمیدارند تا اصولگرایان هرچه راحتتر به انتخاباتی خودمانی و درون- جناحی اشتغال ورزند. دیگر یالانچیای هم در کار نخواهد بود و بندبازان پاسدار حکومت بدون هیچ رقیب مزاحمی، بندبازی روی طناب سیاست را مغتنم میشمارند.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد