logo





کدام پارادايم؟

نگاهی به شعارهای مردم و ديناميزم فرارونده آن ها*۱

چهار شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۸ - ۱۲ اوت ۲۰۰۹

تقی روزبه

بی شک اين شعارها تنها بخشی ازشعارهای داده شده توسط مردم درخيابانها ومحلات هستند. همان طور که ملاحظه می شود از غنا و تنوع زيادی برخوردارند وهرکدام بيانگر گوشه ای از مطالبات درتناسب بااوضاع واحوال حاکم هستند. ازخواست های کوچک وموردی تارد پای برخی خواست های کلان درآن مشهوداست. واقعيت عيان ديگر آن است که مردم در تجربه غنی خود متناسب با مسائل واوضاع واحوال متحول روز وآگاهی های حاصل ازآن مبادرت به خلق شعارهای تازه ودرمجموع راديکال ترمی کنند. بهمين دليل اين شعارها ازانسجام واهميت يکدستی برخوردارنيستند وحتی بعضا می توانند ناسخ ومنسوخ هم باشند وشماری ازآنها شايد خصلت گذارداشته باشند.اين شعارها فقط خواستها وآرزوها را فرياد نمی کنند، بلکه هم چنين ومهمترازآن وسيله ای هستند برای همصداشدن با يکديگر وبيش ازآن کشف اين واقعيت که دارای صدا و درد مشترکی هستند که آنها را هم سرنوشت کرده و به هم پيوند می دهد(من دردمشترکم.اين درد مشترک را صداکنيم که جداجدا درمان نمی شود). آنها به تدريج ازلاک درخود بودن،زيست درانفراد وتحمل رنج ِ درخلوت خويش وبسنده کردن به کنش های فردی که نظام درنکبت انفراد وجدائی اشان به آنها تحميل کرده است بيرون می آيند وباين ترتيب مناسبات جديد وروياهای جديدی را می آفرينند و تجربه می کنند.وبهمين دليل کشف معجزه اقتدارجمعی وهمبستگی رابايد براستی مهمترين دست آورد وسرمايه رستاخيزنوين مردم به حساب آورد.هم چنان که بايد تقويت روحيه رزمندگی وهزينه پذيری را يکی ديگراز دستاوردهای بزرگ اين حماسه مردمی بشمارآورد. دستاوردی که خود را در نافرمانی عظيم اجتماعی وقبل ازهرچيز دراعمال حق تجمع وفرياد درخيابانها وبام ها ودرمحلات ومترو و.... دربرابريک رژيم خون آشام و استبدادی بی امان به نمايش گذاشته است.بهمين دليل اِعمال اين حق را-که درزيرسرکوب بی امان ازکشتارمستقيم وزندان وشکنجه وتجاوز تاسرحد مرگ وتاضرب وشتم عمومی مردم صورت می پذيرد-بايد به واقع مادرسايرخواستها و از مهمترين دست آوردی به شمارآورد که مسيرآزادی وبالندگی ورهائی ازآن می گذردوسپردن کام های بعدی قائم به آن است. هيچ چيزبرای شکستن شيشه عمريک نظام مستبد خطرناک تراز اِعمال اين حق توسط مردم-بخوانيد بردگان وصغيرانی که زنجيرازدست وپا گسسته اند- نيست.بی شک حفظ وتثبيت اين دست آورد کليدی مستلزم نبردهای بزرگ ترونفس گيرترِدرپيش رواست وبرای حکومت اسلامی نيزتحمل مارش رهائی ومشت برآسمان کوبيدن درحکم مرگ وزندگی است. معهذا وقتی مردمی پای به خيابان های تکيده وداغ وقُرق شده توسط گزمگانِ تبه کاران حاکم می گذارند وعليرغم فضای رعب وشکنجه فرياد مرگ برديکتاتورسرمی دهند،وباين ترتيب بجای شيوه مرسوم تمنا وآه کشيدن و"نمی شود کاری کرد"،اکنون بدست خود وبانثارخون خود وزيررگبارباتوم وپرتاب گازهای جنگی، حق آزادی بيان واعتراض وتجمع را اِعمال می کنند، فی الواقع قدم به راه سرنوشت سازی نهاده اند که گام به گام راه پيشروی آنها را می گشايد.درهمين رابطه می توان به ديناميک تحول شعارها وشتاب آنها وهم چنين اهميت اعمال اين حق درشکوفاساختن توان وآگاهی اشان پی برد.اکنون برملاشدن شدت خشونت وابعاد درندگی ووحشيگری بهت آوردربيغوله ای بنام زندان کهريزک،که روی زندانهائی چون ابوغريب وگوانتانامو را سفيد ساخته است،همه را حتا بخشی ازحاکميت را دستپاچه و مبهوت ساخته است.اکنون برای همه روشن شده است که تسلط کيشِ قدرت وحفظ آن تاچه حد می تواند ازانسان جانوران وحشی ونفرت آنگيزی بسازد.اکنون مردم ايران وجهان پی می برند که با چه حاکميت ضدبشری ومنحطی سروکاردارند.البته رژيم ازترس دچارشدن به سرنوشت سردمداران يوگسلاوی سابق وقرارگرفتن دربرابراتهام جنايت جنگی،که ديريازود به سراغش خواهد آمد- خود دريک مانورمزورانه وباصطلاح پيشدستانه بر حسب ظاهرحکم به تعطيل بازداشت کهريزک داده و چندنفری را نيزنمايشی به عنوان سپربلا مسبب آن عنوان کرده است. ولی چه کسی نمی داند دراين کشوردهها و صدها اردوگاه مرگ هم چون کهريزک وجود دارند که فرياد شکنجه شوندگان در آنها به اين آسانی ها به گوش کسی نمی رسد وفرمانده وصادرکننده حکم شکنجه تاسرحد مرگ ومسؤل اصلی همه اين تجاوزات جنون آميز نيزکسی جزشخص ولی فقيه وهم پالگی های وی نيستند.بی ترديد به چنين دشمنِ رودر رو بايد خيره شد وبيش ازهرچيزآن راآماج اصلی قرارداد.با اين وجود اما کافی نيست که فقط به دشمن روبروومخاطب مستقيم اين شعارها خيره شد. آری درشرايط وجود يک دشمن هنوزنيرومند وخطرناک وآکنده ازبيرحمی هم چون باند خامنه ای-احمدی نژاد وسپاه، اين خيره شدن به معنی تأکيد بر نقطه تمرکزحمله و نوک تيزآن برای به هم ريختن آرايش صفوف دشمن وازديربازيکی ازمهمترين فنون شناخته شده مربوط به تاکتيک واستراتژی نبرد بوده است.ولی چنين تأکيد بجا به معنای بی توجهی به خطرات کمين کرده ازسمت پهلو وازناحيه عقبه های دشمن درميان صفوف مردم وخوش خيال شدن نسبت به آن نيست. ازقضا شمارزيادی ازناکامی های جنبش های بزرگ نه درمصاف رودررو با دشمن، که اکثرا همچون انقلاب بهمن پيروزميدان بوده اند،بلکه ازطريق کنترل ازدرون جنبش وبدست گرفتن زمام رهبری آن توسط رقبا،متحدين ومؤتلفينِ مغضوب دشمنِ سرنگون شده وحاضردرصفوف جنبش صورت گرفته است.ودرهمين رابطه تلاش برای نفوذ وجهت دادن به شعارها، يکی ازحوزه های تأثيرگذاری آنها برای سترون ساختن جنبش وروانه کردن حرکات خودجوش ومستقلانه مردم به سوی باتلاق بوده است.ممانعت ازراديکاليزه شدن شعارها وکشيدن خط قرمزحول مطالبات وشعارها ازازآن جمله است. يک نمونه گويا ازاين گونه تلاش ها را می توان دربرخورد با شعاری که مردم اين روزها درحرکت های خود بادادن شعار استقلال، آزادی، جمهوری ايرانی ابرازداشتند، مشاهده کرد.اين شعاربه نوبه خود دو نکته را به نحوبارزی نشان داد:اين که اولا مردم دارند به بديل اين نطام می انديشندوهمين مسأله به خوبی جهت و خصلت راديکاليزه شدن مطالبات جنبش و فرايندعبورازنظام موجود را به نمايش می گذارد و ثانيا اين بديل فاقد پسوند اسلامی است. دراينجا کاری به نارسائی های اين شعار واينکه جمهوری ايرانی ديگر قراراست چه نوع جمهوری باشد، ندارم.ولی نکته مهم آن است که اين شعارباتوجه به عبورازمحدوده های تنگ کسانی چون ميرحسين موسوی وساير متوليان جنبش سبز،بلافاصله با واکنش سريع وی وحاميانش مواجه شد. اين سخن به يادماندنی او که جمهوری اسلامی نه يک کلمه کم و نه يک کلمه بيش، وقابل قياس با فرامين وسخنان مشابه و تاريک انديشانه خمينی، درهمين رابطه ابرازشدند!بی شک درنزدبسياری ازاين سردمداران هيچ چيزخطرناک ترازيک جنبش خود فرمان وخودبسنده وازجمله خود سازمان ياب نيست. وبهمين دليل اکنون تمامی تلاش خود را برای کنترل جنبش،رام وسربزيرکردن آن وتدوين منشوروتن پوشی برای زين ويراق کردن آن بکارگرفته اند.والبته درک چنين تلاش هائی بدون درنظرگرفتن نگرانی از ديناميسم فرارونده جنبش ميسر نخواهد بود. ديناميسم جنبشی که تجربه امروزآن با ديروزش متفاوت است.هم چنان که تأکيدش بريک شعارلحظه ای وخاص وبسيج کننده به معنی نفی شعارهای ناظر برمداربلندتر وبه مطالبات کلان تر نيست.بلکه تنها وسيله ای برای تقويت خود وپراکنده ساختن صفوف دشمن و برای عبورازآن است. شعارهائی که درعين درنظرگرفتن توازن واقعی قوا اما خود را مقيد به آن نمی کند. اين توازن را نه درايستاکه درحال دگرگون شدن ازقبلِ مداخله خود می بيند و به موازات آن انتظارات وتوقعات خود را مداوما ارتقاء ميدهد. با چنين پويه ای هنوزعرصه های مهمی برای پيشروی درپرتوتجربه ها وآزمون های جنبش درپيش رواست. نه فقط تنطيم وترکيب رابطه نبردازروبرو وبادشمن مقابل با نبردهای ازپهلوودشمنان ضمنی هشياری بيشتری را می طلبد، بلکه هم چنين ضرورت تعميق شعارها وترميم نقاط آسيب پذيرجنبش نيزچنين هشياری را طلب می کند.شعارهائی ناظربرخود سازمان يابی واستقلال صفوف ومطالبات جنبش، تحکيم همبستگی آن، معطوف به منافع مشترک اقشاربسيارگوناگون باهدف فراگيرترکردن دامنه جنبش توده ای وتسری دامنه حرکت ازتهران به سايرشهرهای بزرگ وبسط آنها به سايراستان ها وشهرها ونقاط کوچکتر، شعارهای معطوف به پيوندعميق وناگسستنی بين استبداد(و استبداد مذهبی) با استبداد سرمايه ودريک کلام پيوندمتقابل وناگسستنی بين آزادی ونان، بين دموکراسی وعدالت اجتماعی است.
کدام پارادايم؟!
نبايد فراموش کنيم که اکنون تلاش های بسياری توسط ليبرال ها واعوان وانصارآنها ازجمله درکسوت" سوسيال دموکراسی " وطنی وغيروطنی صورت می گيرد که روح واقتضای عصرجديد را چيرگی پارادايم آزادی برپارادايم نان وعدالت عنوان می کند. دربرابر پارادايم قرن بيستم که با اولويت وچيرگی "نان وعدالت"بر آزادی، مشخص می گردد.آنها تبليغ گفتمان ونفوذ انديشه های خود را به خصوص با بهره گيری ازاختلاف فازقابل درک بين تحولات کنونی ايران با نبض تحولات سرمايه داری درعرصه جهانی پيش می برند (بدليل امتزاج استبداد عريان و مذهب با نظام سرمايه داری).يعنی باآنچه که امروزه گنديدگی وبحران بی سابقه سرمايه داری نئوليبرال تجسم آن است وهمين تفاوت موجب تداوم گفتمان نئوليبرالی درپهنه کشور ونافذ درصفوف جنبش است. وحال آنکه سنتزپارادايم شکست خورده "عدالت" درتجربه قرن بيستم،درکنار بحران وگنديدگی پارادايم "بازار آزاد"جهان، چيزی جزپارادايم آزادی وسوسياليسم،آزادی وبرابری اجتماعی وپيوند ناگسستنی بين آنها نيست. آنها درنقد خود ازپارادايم حاکم برجنبش ها درقرن بيستم، عامدانه بحران گنديدگی وفجايع جهان سرمايه داری رابه فراموشی می سپارند.آنها حتا ظهوربنياددگرائی اسلامی را که يکی ازمحصولات جهانی سازی سرمايه داری وازطفيل های آن محسوب ميشود،بحساب تطهيرسرمايه داری واريزمی کنند. فراترازاين ها،آنها حتا درتجربه مشخص بحران ايران شکست اصلاح طلبی با شعارهای باصطلاح آزادی طلبانه اش وظهورشيادی به نام احمدی نژاد از ِقبل شکست آنها با شعارنان ووعده رنگين کردن سفره مردم رايعنی مجموعه آن شرايطی را که زيرساخت شکل گيری جنبش کنونی را تشکيل ميدهد ناديده می گيرند و بی توجه به آزمونهای صورت گرفته ودرسهای حاصل ازآن، هم چنان درسودای تکراررويای نافرجام مانده خودهستند. حکايت حضورآنها درصفوف جنبش حکايت يک بستروچند رويا است.آيا براستی آزادی ونان دربرابرهم قراردارند؟علاوه برتبليغ اردوگاه بورژوازی براين نظر،تجربه صورت گرفته و پارادايم حاکم برجنبش های برابری خواه در قرن بيستم نيزبرهمين نظربود وديديم که فرجامش چه شد. ازسوی ديگربه موازات آن پارادايم حاکم براردوی اصلی سرمايه تالحظه حاضرنيز عدالت وبرابری اجتماعی را مغايرآزادی دانسته وطرح آن را به مثابه قربانی کردن آزادی می داند. والبته با سماجت وسخت جانی اش جهانی را درگرداب فقروفلاکت، و استبداد وسرکوب وبا آينده ای تيره وتار فروبرده است. تجربه قرن بيستم واوائل قرن بيست ويکم نشان داده است که تجزيه ايندو ودرتقابل قراردادن آنها حاصلی وهدفی جز محروم کردن مردم جهان ازاين هردونداشته است.اين تجربه تقابل دراشل فشرده تروکوچکتروحتی خشن تری درجامعه ما توسط هم حاکميت وهم اپوزيسيون ليبرال هرکدام به صورتی انجام گرفته وهرلحظه درحال اتقاق افتادن است.مبنا ومنشأ اين دوگانگی وتقابل نيزدرتحليل نهائی چيزی جزجداکردن قدرت از تودها وجايگزين کردن قدرت ومنافع خودو صاحبان امتياز به جای آن نبوده ونيست.بنابراين اگرقدرت ازجنبش های اجتماعی وطبقاتی جدانشود وبه صورت خود حکومتی آنها متجلی گردد، ديگرجائی برای جداکردن آزادی ويا برابری اجتماعی ازهمديگرنخواهد ماند.
بادبان ها را برافرازيم!
آيا اکنون با ظهوربيش ازپيش جنبش های خود فرمان وخود بنياد درعصر سرمايه داری گنديده و جهانی شده،و با اتکاء به آزمون و تجربه طی شده قرن بيستم زمان مبارزه برای تحقق پارادايم نان وآزادی فرانرسيده است؟ همانطورکه اشاره شد سنتزدوتجربه کلان درمقياس قرن وتجارب کوچک ترجامعه ايران، برضرورت وامکان چنين پارادايمی مهر تأکيد دارد. ودرهمين رابطه بی شک جنبه های کاربردی دادن به اين پارادايم درشرايط کنونی جهانی وشرايط بحران اخص و مضاعف داخلی ايران ودرنظرگرفتن خود ويژگی های آن ازمهمترين عوامل پيشروی جنبش کنونی است.
مارکس زمانی سخنی قريب به اين مضمون گفته بود: پرسش های تاريخی تاشرايط حلش فرانرسيده باشد،مطرح نمی شوند. وبرهمين سياق می توان اضافه کرد طرح شعارهائی توسط جنبش ومعطوف به تغييرنطام، نويد بخش فراهم شدن زمينه های مناسب برای دگرگونی های ژرف است. چراکه توده های زحمتکش خود تاريخ سازند واصلی ترين مؤلفه بنای جهانی نو به شمارمی روند.آنها وقتی وارد ميدان ميشوند چرا نتوانند پاراديم خود را رقم بزنند؟ بی شک دراينجا بحث اصلی وجود زمينه های مساعد برای طرح خواستهای کلان درمتن تجربه خود توده ها است که اگربا يک سری شروط کافی همراه شود، امکان تحقق وفعليت پيداخواهند کرد.البته زمينه مساعد به معنای قطعيت نيست. ولی همين زمينه های مساعد وعينی چشم انداز وسيعی از امکان پيشروی را دربرابرتوده ها می گشايد.مهم آن است که بدورازنگاه ايستا به رويدادها درکنارمبارزه برای شعارها ومطالبات موجود ظرفيت های تازه ای را که درمقابل چشمانمان برای برداشتن گام های بعدی آفريده ميشوند،درنظربگيريم. ازميان سه گفتمان باتوم وشکنجه،گفتمان "آزادی“ وگفتمان نان وآزادی،اولی سرنيزه را انتخابا کرده وسرنوشتش را به آن گره زده است ومشمول حکمی است که می گويد برسرنيزه می توان تکيه کرد اما برنوک آن نمی توان نشست. دومی آزادی بازازوآزادی سرمايه وچپاول را درپشت دموکراسی-دموکراسی نهيفی که حداکثرآن را تغييرچهرهائی بدون دست خوردن پايه های اصلی نظام تشکيل ميدهد- پنهان ساخته است تا با فريب توده ها، سرمايه را ازتيررس تهاجم آنها دورکند. وسومين رويکرداما نه فقط آزادی را ازنان ناگسستنی می داند بلکه حرکت به سوی رهائی وبرابری را بدون وجود آزادی وتجمع آزاد و بدون مشارکت و اقدام آگاهانه وآزاد وسيع ترين توده های زحمتکش ناممکن می داند. ۲۰۰۹-۰۸-۱۱-۲۰-۰۵-۸۸ تقی روزبه
www.taghi-roozbeh.blogspot.com
Taghi_roozbeh@yahoo.com

*-شعارهای زيرتوسط اميل دريافتی بدست آمده است والبته نه همه شعارها را دربرمی گيرد ونه می توان برفراگيری همه آنها صحه گذاشت:
يه ميليون دو ميليون-------------- رای نداديم به ميمون

مردم چرا نشستين؟ ايران شده فلسطين

مرگ بر ديکتاتور

دموکراسی مرده و مردم غريب------ننگ بر اين دولت مردم فريب

نترسيد نترسيد----ما همه با هم هستيم

احمدی حيا کن---سبزی فروشی وا کن

موسوی، موسوی رأی ما رو پس بگير

· - موسوی، موسوی پرچم ايران ما رو پس بگير

· - موسوی بيايی نيايی رييس جمهور مايي

· - تقلب يه درصد، دو درصد، نه پنجاه و سه درصد

· - رای ما رو دزديدن دارن باهاش پز ميدن

· - رای ما رو پس بديد

· - دروغگو دروغگو ۶۳ درصدت کو؟

· - اين ۶۳ درصد که ميگن کو؟

حجاب اختياری - حق زن ايرانی

· - ما خس و خاشاکيم؟

· - احمدی به گوش باش، ما مردميم نه اوباش!

مرگ بر طالبان----چه کابل چه تهران

اون خس و خاشاکی که ميگی پس کو؟-------اين همه آدم باز نميری از رو؟

ايرانيه با غيرت... حمايت حمايت

از خون جوانان وطن لاله دميده-----دموکراسی فرار کرده کی اونو ديده؟

بسيجی واقعی----جدا شو از وحشی های عقده اي

ما در پی نابودی اراذليم و اوباش----بسيجی واقعی تو هم بيا با ما باش

آزادی کامل برای افکار----نه يک عده بلکه تمام اقشار

حمله به اموال عمومی که بدست ما نيست-----يابو و باتوم و مسلسل که تو دست ما نيست

رايمون و تو انتخاب نديديم----به حق کشی مردم تن نميديم

نيروی انتظامی حمايت حمايت---از همکاری با اوباش خجالت خجالت

ما نه ميگيم به مرگ جمهوريت----چون ميکنيم احساس مسيوليت

استقلال آزادی جمهوری اسلامی----منزجر از حکومت الزامي

مرگ بر ديکتاتور----چه بی سواد چه دکتر



ما ايرانی ميمونيم و هميشه پرچم بالاست-----دستبندای سبزمون هم هميشه بر دستماست

استقلال، آزادی، جمهوری ايرانی

آزادی انديشه ---- با ديکتاتور نميشه

جواب آرامشمونه پليس ضد شورش------با اين همه ادعا دموکراسی پس کوشش؟


همش دم از ظلم ميزنين تو لبنان و فلسطين----به فکر بيگانه اينو تو فکر ما ها نيستين

اين خس و خاشاک نيست اين مردم است و ملت-----مقابل ديکتاتور تن نميديم به ذلت

احمدی بيچاره----- بازم بگو نواره

هاله نورو ديده---------- رای ما رو نديده

حتی اگه بميرم -------رای مو پس می گيرم

فلسطينو رها کن ------فکری به حا ل ما کن

اون خس و خاشاک تويی------دشمن اين خاک تويی-

ای دولت کودتا، استعفا، استعفا


يا حسين! ميرحسين

گفته بوديم اگه تقلب بشه----- ايران قيامت می شه

دانشجوی زندانی آزاد بايدگردد

موسوی،موسوی، سکوت کنی خائني

مدعی عدالت، خجالت، خجالت

مخابرات مزدور، خجالت، خجالت

نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ايران

احمدی سيد شده----- بازم تقلب شده

احمدی پينوشه----ايران شيلی نميشه

ننگ ما، ننگ ما، صدا و سيمای ماست

برا در ارتشی چرا برا در کشی؟


پاس منو نداشتی / دنبال من گذاشتی / برادر بسيجی / چوبه دار می کاشتي
اين ملت آزاده / آماده ی آماده / تا سرنگونی ظلم / بايد بره سردار
آتش به جانت سيد / جان و جهانت سيد / بساط ظلم و بر چين / حرامه نانت سيد
ايران من ميرزمد / سيد علی ميلرزد
خامنه ای به پا شد / قاتل جان ما شد / با جنبش من و تو / تاج و عباش هوا شد
رهبر ما قاتله / ولايتش باطله
سيد جد کمر زده / گلوله بی خبر زده / با همه بی مروتی / به پا زده به سر زده
لباس جنگی پوشيده / آلا پلنگی پوشيده / ولی ما آدم کشه / پوتين فرنگی پوشيده
بنده رهبر نمی خوام / امام آخر نميخوام
ولی ما يزيدی / شمر مثه اون نديدي
يزيد دوران توئی / دشمن ايران توئي
احمدی بی خبر / فردا ميشی دربدر


نه جنتی , نه احمدي
لعنت به بيت رهبري

اعدام - شکنجه - ويراني
مزد رای توست ای ايراني

رای تو ای ايراني
اعدام - شکنجه - ويراني

رای تو ای هم ميهن
آريست به اين اهريمن

دولت بی لياقت خجالت، خجالت!!

ايرانی می ميرد ذلت نمی پذيرد

نيروی انتظامی، تو فرزند ايراني

مسوولان مملكت، علم بهتر است يا ثروت، البته ثروت، ثروت

وزارت نفت رژيم، پر از دزد و خبر چين

وزير مردم فريب، ننگت باد، ننگت باد

آزادی، عدالت، اين است شعار ملت

ايران جنايت می کند، اروپا حمايت می کند

آخوند بيا، اين لچک هم عمامه کن

نه روسری، نه توسری، مملکت دوست پسري

کارگر نفت ما، رهبر سر سخت ما

عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز
درآمد نفت ما، زير عبا است امروز
جنتی لعنتی، تو دشمن ملتي
نه شاه می خواهيم، نه رهبر

خروش و خشم ملت، دامنگير نظام است

اين جنبش مردم است
نه جنبش آمريکا

جمهوری اسلامی اين آخرين پيام است
ملت انقلابی، آماده قيام است

اتحاد اتحاد، ضرورت انقلاب
همه سر به سر تن به کشتن دهيم
به از آن که ايران به دشمن دهيم

گلهای سرخ پرپر، هديه به روز مادر

وای اگر که ملت حکم جهادم دهد
لشکر بيت رهبری هم نتواند که جوابم دهد

دانشجو می خروشد ـ خود را نمی فروش

ريش و عبا و تيشه خامنه ای خيت می شود

نون و پنير و سبزی ملت بايد بجنگي

نون و پنير و فندق عمامه، عبا تو صندوق

خائنين، خائنين، شرم و حيا بر شما

سكوت هر ايرانی، خيانت است به ميهن

برانداز، برانداز، شعار ملت ماست
آزادی، آزادی، فرياد ملت ماست

همبستگی، اتحاد، برای سرنگوني

انسان با انديشه
ابزار دست نميشه

ملت شده خسته، تبعيض ديگه بس

خود در رفاه و نعمت، ما را كند نصيحت
وزير بیكفايت، استعفا، استعفا

نصر من الله و فتح قريب , مرگ بر اين جناح مردم فريب

چوب , چماق , بسيجی ديگر اثر ندارد
به مادرم بگوييد ديگر پسر ندارد
بسيج جنايت می کند؛ رهبر حمايت می کند

دانشجو بپا خيز , مذهب شده دستاويز

ای رهبر پينوشه
ايران شيلی نميشه

ملت غيرتت کو؟
ای ملت آزاده حمايت حمايت

يک دولت , يک ملت , آن هم به رای ملت

آخوند خدايی می کنه
ملت گدايی می کنه

خامنه ای حيا کن
حکومت را رها کن

استبداد آخوندی دشمن مردم ما
نابود بايد گردد

تا ايران آزاد نشود
ملت آروم نشود

فقر بس است , کشتار و اعدام بس است
جمهوری اسلامي
کارت دگر تمام است

يا مرگ يا آزادي

کشتار زندانيان
کشتار ايرانيان

چه کابل , چه تهران
مرگ بر طالبان

آزادی انديشه هميشه , هميشه
توپ , تانک , بسيجی ديگر اثر ندارد
ملت ايران زمين ديگر طاقت ندارد

آخوند انگليسی حيا کن , حيا کن , مملکت و رها کن

ايرانی ميميرد ذلت نمی پذيرد

شعار و حرف مردم , رفراندوم , رفراندوم

حسين نبن علی راه تو را ما بر گزيديم
گرفتار يزيديم
نظر کن تو به ايران
به اين خلق مسلمان

ترور شکنجه اعدام
اين است دين اسلام

آزادی انديشه با ريش و پشم نميشه
آخوند بالا منبر , هيچ و قت آدم نمی شه

ايران شده فلسطين , مردم چرا نشستين

رای ما را دزدين
باهاش دارند پز می دهن

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد