|
ط.ب: خانم شاه بزاز تشکر میکنم از وقتی که برای این گفتگو در اختیار من گذاشتید.
شما مهندس هستید و در زمینه بهبود کیفیت آبها فعالیت میکنید، هر چند بیشتر به عنوان یک شاعر شناخته شده اید. در گفتگوئی که داشتیم حساس بودید نسبت به عدم اجرای قوانینی که با صرف وقت و زحمت بسیار از سوی عده ای افراد نیک اندیش برای کمک به حفظ محیط زیست طبیعی تهیه و به تصویب رسیده اند. از صد و شانزده قانونی یاد کردید که توسط رئیس جمهور فعلی خیلی راحت کنار گذاشته شدند. اگر ممکن است اینها را خودتان برای خوانندگان باز کنید. بمن گفتید که فکر میکنید بیشتر از تهیه بهترین قوانین، تعهد نسبت به اجرای انهاست که تاثیر گزار است. پس برای اجرائی شدن روی چه اهرمی باید فشار بیشتر وارد کرد؟ آِیا باز وارد وضع قوانین نمیشویم؟ م.ش: با سپاس از این امکان، همانطوری که گفتید، تصویبِ قوانین حفاظتی محیطِ زیست، غالبا، دستآوردِ دهها سال مبارزه و تلاش کنشگران محیط زیست (کنشگران) و مردمانی است که زندگیشان به هر طریقی از تخریب طبیعت آسیب دیده. سران سرمایه و دولتهای دست نشانده ی آنها، که منافعشان همیشه از تخریب زمین و غارتِ داده هایش تامین می شوند، در جنگی نابرابر همیشه در مقابل تصویب این قوانین ایستاده اند و پس از تصویب این قوانین که غالبا بیش از ده سال طول می کشند، مرحله ی دوم که مرحله ی اجرایی و اصلی است، آغاز می شود. اکثر دولتها بخصوص دولتهای فاسد سعی می کنند بهر طریقی که شده، قوانین حفاظتی را اجرا نکنند، یا با تعبیری متفاوت از قانون موجود، یا بهانه های دیگر، و یا با بیشرمی و دیکتاتوری. در مرحله دوم، کار کنشگرانِ شدیدتر و مشکل تراز سابق شروع می شود. در کشورهایی که بیشتر آزادند و اجرای قانون مهم هست، اگر دولت قانون را اجرا نکند، کنشگران با پیگیری و با سلاحِ قانون، دولت را به دادگاه می برند تا آنها را مجبور به اجرای قانون بکنند. برای اجرای قانون، لزوما قانون دیگری نباید وضع کرد، گاه قانون موجود بهبود می پذیرد و یا تبصره ای به آن اضافه می شود که این غالبا خود هنگامی است که معترضین موفق شده اند. البته در کشوری که کنشگرانِ را اعدام می کند، این روشها کارگر نیستند و مبارزه برای حفاظتِ محیط زیست هم باید در مبارزه ی اقتصادی-سیاسی گنجانده شود و هم خود به طور مستقل، بوسیله ی کنشگران حفاظتِ محیط زیست سازماندهی و اجرا شود. و باز البته هر روز از این باغ بری می رسد، و جهان نظاره گر نوعی جدید از خیانتِ دولتها نسبت به حفاظت محیط زیست می شود، لغو قوانینی که در طول سالیان با تلاشِ فراوان تصویب شده اند، در گردشی به عقب. دیکتاتور مابانه و از موضعی بالا. و پرچمدار این پدیده، ترامپ است که برای حفظ منافع خود و صاحبِان صنعت و طرفداران قدرتمندش، با یک فوت و دستور فوق دموکراسی، بیش از صد قانون حفاظتِ محیط زیست را در طول سه سال و اندکی لغو کرده، به این می گویند نظم و دموکراسی نوین جهانی!! قانونها را دولتمردان و كارگزاران شان، عمدا یا گنگ می نویسند یا کلی، تا در آینده بتوانند به نفع خود از عدم اجرای آن استفاده کنند. قانونهای حفاظتی محیط زیست باید بسیار روشن باشند و خاص و منطقه ای. به پیرو هر قانون کلی برای حفاظتِ آب یا هوا یا خاک، برای هر نوع فعالیتِ صنعتی و تجاری و غیره، باید قوانینی علمی با مختصات مربوط به نوع و مواد مورد استفاده و پروسه ی آن فعالیتِ خاص تصویب شود که بطور موثر با جزئیات قابل اجرا باشد. باید گفت که این قوانین همانند هر قانون دیگری، باید از نظر علم و تکنولوژی موجود و مخارج، عملی باشند. ط.ب: شما سالها پیش در یکی از سایت های فارسی زبان مقاله ای نوشتید با عنوان "دیکتاتوری محیط زیست" . می توان حدس زد که رابطه سیاست را در برخورد با طبیعت مد نظر قرار داده بودید. آیا "مالکیت " نیز امروزه روی آبها اعمال میشود؟ آیا آب هنوز یک سِلاح سیاسی ست؟ م.ش: دقیقا، آب، برای همه ی موجودات زنده و غیرِ زنده، مهمترین منبع طبیعی زمین هست و از دیگر داده های زمین مثل نفت و فلزات و سنگهای قیمتی با فاصله ی زیادی گرانبها تر است، ولی تا کنون بدلیل وفور نسبی اش، تنها بطور پراکنده به آن توجه شده ولی اخیرا بطور رسمی ارزیابی شده و دولتها در صدد برآمده اند تا با ذخیره ی بیشتر، از دیگران این ثروت را بدزدند. بطور تاریخی، جنگهایی بر سر تملک آب داشته ایم و اکنون نیز، در مناطق کم آب، سالهای سال هست که تملک آنرا بیش از زمین ارز می گذارند، نمونه ی زنده اش، اسرائیل است که غصب زمینهایی را بیشتر خوش می دارد که منابع آبی دارند و یا با سد سازی، آبرا در حیطه ی خود ذخیره، و جریان آب را از سرزمینهای فلسطینی دریغ می دارد. در امریکا بین استانهای همجوار سالهای سال است که برای تملک آب، جنگی قانونی جریان دارد، مثلا سه ایالت جورجیا، فلوریدا و آلاباما بیش از ده سال است که بدلیل مقدار (کمی) آب در جنگی قانونی بسر می برند، اخیرا استان فلوریدا بدلیل برداشت زیاد آب، استان جورجیا را سو کرده است. بیشتر مناطقی که رودخانه ای از آنجا سرچشمه می گیرد، خود را تا حدی مالک آن رودخانه و آب جاری در آن می دانند. باید گفت که نه تنها برداشت حجمی آب از رودخانه مهم است بلکه بازگردانی آبهای استفاده شده به رودخانه نیز از نظر حجمی مهم هستند، البته تصفیه شده و اینجاست که کیفیت آب نیز مهم می شود. یادمان باشد در هر ایالتی که بیشتر آب باشد، صنایع و کمپانی ها به آن ایالت مهاجرت می کنند و باعثِ رونق اقتصادی آن می شوند. اینجا سخن از دولتهای بسیار فاسد که آب و خاک سرزمین خود را برای منافع آنی چند تن به بیگانگان می فروشند، نیست، حساب آنها جداست. در آینده ساکنین زمین در جنگهای بسیاری برای آب (بسیار بیشتر از نفت و دیگر داده های زمین) درگیر خواهند شد، شاید کمتر با اسلحه و بیشتر با جنگهای بنوعی دیگر فرسایشی، یعنی قضایی. تملک آب چون تملک خاک هر روز مهمتر و در نتیجه بیشتر سیاسی می شود، تملکِ آب، دولتها را از نظر اقتصادی قوی تر می کند و به آنها امکانات بیشتری را عرضه می دارد. انسان با وحشی گری شدیدی منابع زمین را غارت کرده و می کند و آنروز دیر نیست که آب را نیز چون نفت قیمتگذاری کرده و مهمترین سلاح قدرت سیاسی بشود. ط.ب: چه نقشی برای پداگوژی و آموزش و پرورش، از اوان کودکی برای حساس کردن انسانها نسبت به احترام به حیات طبیعت و زندگی آب و خاک و حیوانات قائلید؟ بعضی اقوام قدیم که به درختها بعنوان موجوداتی صاحب زندگی مستقل ولی مفید برای انسان نگاه می کردند، با خشک شدن درختی سوگواری میکردند. برای نود در صد کوسه های دنیا که توسط انسان نابود شده اند چگونه باید گریست؟ یا آن ده در صد باقیمانده است که باید به حال انسان بگرید؟ م.ش: آسیب به محیط زیست گاه از سر ناآگاهی است، گاه آگاهانه (و چه بسا ناآگانه) برای تامین منافع آسیب رساننده (بیشترین آسیب را این دسته ایجاد می کنند) و گاه از سر بی اعتنائی. آموزش نقش محیط زیست و چگونگی حفاظت آن یک موضوع پایه ای است و باید همانند یادگیری الفبا به بچه ها از پیش از مدرسه با تعلیم کتابی و عملی آموخته شود. ولی این کافی نیست و نباید به آن دل بست. البته که باید همگان را در مورد محیط زیست آگاه کرد و تعلیم داد بی بر و برگرد. پس از آگاهی و تعلیم، تازه بکارگیری حفاظت محیط زیست، یک مسئله اخلاقی می شود که چون دیگر مسائل اخلاقی، همه از کودکی یاد می گیرند کمی به آن عمل می کنند ولی در مرحله های بعدی زندگی، به بایگانی سپرده می شود، و تنها به مثابه یک قبح اجتماعی به عملی کردن آن تظاهر می کنند. به همه ی ما یاد داده اند که دزدی نکنیم، ولی تقریبا همه ی ما حداقل در مرحله ای از زندگی دزدی می کنیم و خواهیم کرد، ما همه دزدهای کوچک و بزرگی هستیم که اگر از عواقب قانونی نترسیم و یا گاه از رسوایی آن، همچنان خواهیم دزدید. باور نمی کنید؟به وطن و آنچه در آن می گذرد رجوع کنید. البته استثنا وجود دارد، بسیار معدود. پس داستان محیط زیست نیز این است، بچه ها بزرگ می شوند و بخوبی می دانند که چه برای محیط زیست بد است ولی منافع اقتصادی است که در نهایت کاربُرد دانسته ها را تعیین میکند. اگر منتظر وجدان انسان بشویم که روزی برسد که بدون ترس از عواقب خارجی، "اخلاق" و از جمله حفاظت محیط زیست را رعایت بکند، آنروز (اگر چنین روزی برسد!!!) برای زمین بسیار دیر است و زمین و منابع و بیشتر جاندارانش نابود شده اند. در نهایت تا هنگامی که وجدان انسانها به آن حد نرسیده، دولتها باید با وضع و اجرای قوانین، از تخریب زمین جلوگیری بکنند و پرچمدار حفاظت آن باشند. البته دولتها باید از افراد دلسوز و برجسته ی هر کشوری تشکیل بشوند که میدانیم اینطور نیست، پس فشار و مبارزه ی افراد آرمانخواه و کنشگران، اهرم حفاظت محیط زیست می شود. راه دراز است و بسیار مشکل، چون باید بر علیه قدرتمندانی جنگید که تامین منافعشان به گونه ای از تاراج و تخریب طبیعت میگذرد، جنگی نابرابر پیش رو داریم، چون دیگر مبارزات، مبارزه باید پیگیر باشد و از نسلی به نسل دیگر منتقل شود که شاید کمی جواب بدهد. بله، ما چند درجه حرارت آب اقیانوسها را بالا برده ایم، نه فقط نود درصد کوسه ها را ما از بین برده ایم بلکه خیلی از مهره داران و دیگر جانوران بدلیل تولیدات و فعالیتهای بی رویه و زیادی ما یا بطور کلی از بین رفته اند یا بسیار کم شده اند یا مریضند. انسان، روزانه به زمین و منابع آن (و هوای دور آن) و دیگر موجودات زمین، حمله می کند و به آنها آسیب می رساند. هر موجودی از زمین حذف شود، پاره ای از تن زمین کنده می شود که تن زمین تن ماست، پس به حال هر دو باید گریست، ما فراموش کرده ایم که تافته ای جدا بافته نیستیم، بخشی از زمین هستیم و هر آسیبی به طبیعت و جانوران در نهایت آسیبی به خود ماست. در ضمن، ما با آلوده کردن محیط زیست، برای خودمان بیماری های فراوان و گاه بی درمان ایجاد کرده ایم، که فکر نکنم اینجا بخواهیم به آن بپردازیم. از "زمین گرمایی" اینجا نمی گویم چون بسیار اینروزها در باره ی آن گفته می شود، فقط به یک نکته اشاره میکنم و آن اینکه ما جو را پریشان کرده ایم، نباید فقط انتظار داشت که کوههای یخ آب بشوند و درجه حرارت زمین بالا برود ولی باید انتظار آشفتگی جوی نیز داشت. بیشتر پیش از این، قومهایی بوده اند که با زمین به احترام رفتار کرده و بیش از سهم خود از زمین برنمی داشتند، مثل سرخپوستها که متاسفانه اکنون، زیر حکومتهای غالب و در بستری متفاوت از نوعِ زندگی طبیعی خود، تنها به کمی از رسومات و اعتقادات خود عمل می کنند. و هستند جماعتی از نوع دیگر، که در کاریکاتوری از مبارزه، در یک بی عملی لَخت، که ذهنا در مقابل جهان ایستاده اند، به درخت نماز می برند تا سکوت خود را از کشتارهای وحشیانه و جنگها توجیه کنند، من جماعتی امریکایی را می شناختم که در دوره ی حمله ی آمریکا به عراق و کشتارهای وحشیانه ی مردمِ عراق، در خانه ی خود، با آسیاب دستی گندم آسیاب می کردند تا نان خود را با حداقل فشار به زمین تامین بکنند و حاضر نبودند آرامش خود را با موضعگیری در مورد جنگ بر هم بزنند (تصور کنید که درجنگ عراق چقدر امریکا به محیط زیست آسیب رساند)، این بنظر من کاریکاتوری از مبارزه است!!! نمی توانیم پهنه ی وظایف فردی خود را تا این اندازه تنگ بکنیم. و هموطنانی را می شناسم که در کشوری که کنشگرانِ محیط زیست را اعدام می کنند، همچنان برای حفاظت محیط زیست با سپاه درگیر می شوند و چقدر احترام برانگیزند. بنظر من تنها با پیشگیری و مبارزه ی روزانه و پیوسته، فعال و دینامیک می توان جهان را تغییر داد. در ضمن، مبارزه برای حقوق اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و محیط زیستی، همه در پیوندی ارگانیک با همدیگر هستند و نمی شود جدایشان کرد، در هر مرحله به هم گره می خورند. ط.ب:بعضی از اندیشمندان نگرانند که تخریب کره زمین به حدی پیش رفته که قابل ترمیم نیست، نظر شما چیست؟ م.ش" من با این نظر مخالفم، زمین بسیار تخریب شده ولی بخش بزرگی از آن هنوز قابل ترمیم هست، نگاه کنید به همین دوره ی کوید-۱۹، ببینید در فاصله ای کم چگونه در اثر کم شدن پروازهای هواپیما (آلودگیهای سوخت هواپیما برای جو بسیار مضر است)، راندنِ ماشینها و دیگر فعالیتهای صنعتی، کیفیت هوا بهتر شد، لایه ی ازونِ طبیعی و حفاظتی زمین (نه اوزن مضر ساخت بشر)، اگر بکلی ترمیم نشد ولی رشدِ تخریبش کمتر شد (اخیرا، بزرگترین سوراخ اوزنی هوای دور زمین، در قطب شمال ترمیم و بسته شده است ولی هنوز دلایل اصلی را اعلام نکرده اند، می گویند شاید گردباد منطقه ای). ترمیم صدمات ایجاد شده، گاه غیر عملی یا گاه بسیار گران است و یا تکنولوژی آن موجود نیست، مثلا برای از بین بردن برخی از آلودگیهای آبهای زیرزمینی، گاه باید آب را با پمپ به سطح آورد، آنرا از آلودگیها پاکیزه کرد و دوباره به جای اولش فرستاد، هزینه ی این کار، آنچنان گران است که غیر عملی می شود، پس باید گفت این آلودگی تقریبا غیرقابل برگشت است. ولی اگر از این ببعد از آلوده کردن آبها جلوگیری بکنیم، طبیعت نیز مانند تن انسان، قدرت خود ترمیمی دارد و تا حدی می تواند بهبودی بپذیرد. همانطور که میدانیم نه جرمی (منظور وزن ماده بی توجه به جاذبه ی زمین) به زمین اضافه می شود و نه کم، پس این آلودگیها چی میشوند، بخودی خود که نابود نمی شوند، قوانین فیزیکوشیمیایی اینجا کار می کنند، آلودگیهای آب و هوا در حجم زیادتری ، رقیق می شوند و یا اینکه آلودگی از زمین به آب می رود یا از هوا به آب و زمین، مثلا آلودگی جیوه در هوا، بدلیل سنگینی وزنش به زمین یا در آبها می افتد، که البته انتقالِ آلودگی بسیار خطرناک و بیهوده است و راه حل نیست، مگر برای تسهیلِ تصفیه، (گاه کمپانی های بزرگ در عکس العمل به وضع قانون جدیدی، سعی می کنند از این روش استفاده بکنند و آلودگیها را مثلا از هوا در آب می ریزند). یا مثال دیگر از بهبودی نسبی زمین، پاتوژنها، که در آب پس از مدتی می میرند یا تولید مثل نمی کنند، بیشتر هم به دلیل جوی، حرارت هوا و آب و غیره، این کمی آلودگی را ترمیم می کند. یا می شود با تغییرات فیزیکوشیمیایی ترکیب بعضی از آلودگیها را تغییر داد.البته ، مهمترین مسئله پیشگیری است و پیشگیری و پیشگیری، اگر پس از این، آلودگی ایجاد نکنیم، می شود صدمات وارده را بزیر کنترل خود درآورد. جدا از فعالیتهای صنعتی و تجاری، روشهای دیگر پیشگیری: جمعیت باید کمتر بشود، تراکم جمعیت در برخی از مناطق باید کاهش یابد، مصرف باید کم شده و عاداتِ مصرفی نیز باید تغییر داده بشوند از جمله خوردن شیر و گوشتِ گاو و محصولاتی که آب بیش از حد مجاز مصرف می کنند و برای زمین مضرند، و همچنین زندگی به اصطلاح شیک، دشمنی با طبیعت است. البته، فاجعه های دیگری پشت در خوابیده اند که امیدوارا هرگز به درون نیایند، استفاده از سلاح های هسته ای و اصولا، هر نوع جنگی. ط.ب: نقش شاعران را برای حساس کردن اجزا سوژه طبیعت و محیط زیست طبیعی چگونه ارزیابی میکنید؟ یا هنر های دیگر را همینطور. هنر و شعر مدرن، مسائل و عشقهای موهومی آسمانی و هپروت و آن جهانی را وانهاده اند و به خیابان و زمین آمده اند و به انسان می پردازند و درگیر احساسات و مسائل زندگی بشر هستند. و جاییکه وجود انسان به وجود و کیفیت خاک و آب و هوا بستگی دارد. بجز نگاهِ رمانتیک و زیبایی گرانه به طبیعت که تا بوده و هست، برانگیزنده ی احساس نیز بوده اند و هستند، هنرمند مدرن را از مطرحِ کردن مشکلات محیط زیستی چاره ای نیست، البته که بطور هنرمندانه ، نه اینکه در شعر و هنر، مستقیم شعار محیط زیستی بدهد، شاید هنرمند باید برخی از زیبایی های مادی و فلسفی پنهان زمین و ابهت آن را از ته دل زمین بیرون بکشد و در کلامی یا پرده ای نو به نمایش بگذارد تا مصرف کننده ی هنر به پیوندی تازه و بیش از پیش با زمین دست بیابد و در نتیجه، بیشتر بر آن دل بسوزاند. در یکی از شعرهایم من اینگونه با زمین همدردی کرده ام: قرار اینچنین نبود که نیمه شب دوشیزهی تازه سال زمین را به بستر شهوت در گودالی به زنجیر کشیم کام گرفته، جامهاش بدریم و تنش را با تیغ سنگی ریش ریش کنیم. . . . . و البته شاملو و دکتر خویی و حتما دیگرانی نیز در همدردی با زمین و درخت و جنگل بس شعرها سروده اند. پارسال، نقاشی یک نقاشِ اسپانیایی را دیدم که به طنز پری دریایی ای را در بشقاب گذاشته بود که چند مردِ شکم گنده با کارد و چنگال به صرف آن مشغول بودند، در زمینه ای انتقادی از شکار و خوردنِ موجودات دریایی و چه تکان دهنده بود. با وضع جایزه ای به کنشگران محیط زیست مثلا "تندیس آناهیتا" الهه آبها فکر میکنید گامی بتوان در تشدید فعالیتها و حساسیتها خلق کرد؟ البته نه من و نه شما مجسمه ساز نیستیم ولی شاید در بین خوانندگان هنرمندانی باشند که بتوانند چنین طرحی را پیاده کنند. اصولا کار جمعی برانگیزننده وشورآفرین است، دلیل اصلی اش هم اینست که همه چیز را همگان دانند، و هم اعضای شورا یا تیم همدیگر را تصحیح می کنند و هم به کمیت و کیفیت پروزه ی مشترک اضافه می کنند. روزانه مطرح کردن محیط زیست و به آن پرداختن، آنرا بطور طبیعی بخشی از زندگی و دغدغه ی روزمره ی ما می کند که برای محافظت و راه حل مشکلات محیط زیست می تواند بسیار موثر باشد. جایزه ی محیط زیست میتواند راهی باشد برای مطرح کردن و ارزش گذاری فعالیتهای محیط زیستی و سپاسگزاری از کنشگران. این میتواند پروژه ای ارزشمند باشد، اگر بوسیله ی آدمهای باسواد (در این زمینه) و دلسوز و سالم سازماندهی و اجرا گردد. ط.ب: با تشکر مجدد از شما به امید وارد کردن حساسیت نسبت طبیعت در برنامه روزانۀ تک تکمان با سپاس. نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|