logo





الف بهاران

یکسان سازی یا تنوع فرهنگی؟

دوشنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۷ سپتامبر ۲۰۲۰

ریشه یابی زبان ها ونژادها، در دنیای سیاست به بحث جدی تبدیل شوند ؟ با توجه به تجربه تاریخی جهانی، این گونه بحث ها مایه نگرانی می شوند . چون معمولا مقدمه ای می توانند باشند برای محدودیت و نادیده گرفتن برخی حقوق انسانی . مگر نه این است که جای این بحث ها معمولا دردانشگاه ها وپژوهش های زبان شناسی و تاریخ است ؟ ممکن است استدلال شود که چنین بحث هایی، واکنش به گرایش های تجزیه طلبانه است .
اخیرا در چند مورد درنوشته ها و بحث های سیاسی، شاهد تکراردو اظهارنظر قدیمی درباره هموطنان آذربایجانی بوده ام : 1 – آذربایجانی ها خودشان ترک نیستند، زبانشان ترکی است . ترک های اصلی زرد پوست بوده اند و زبانشان درگذشته به آذربایجانی های غیر زرد پوست منتقل شده است 2 – زبان مردم آذربایجان اصلا ترکی نیست، بلکه لهجه ای اززبان فارسی است . دلیل آن هم وجود واژه ها وبرخی حروف عطف واضافه فارسی درآن است .

درمورد اول باید گفت مشخص نیست چه چیزی را از زبان تفکیک می کنند ؟ آیا ترک بودن را ویژگی یک نژاد خاص می دانند ؟ درحال حاضر، زبان مادری انواع متفاوت انسان ها دردنیا ازنظرظاهری وجسمانی، یکی از لهجه های ترکی است . سفید اروپایی ( اروپای شرقی وغرب روسیه )، قفقازی و خاورمیانه ای، زرد آسیایی . به همه آن ها هم به طورعام، ترک گفته می شود . تقریبا چنین تنوعی را درفارسی زبانان هم می بینیم . خاورمیانه ای، سیاهپوست ( جنوب ایران ) و زرد آسیایی . ولی همه آنان زیرعنوان فارس جمع بندی می شوند . تغییرات زبانی درطول تاریخ در همه مناطق ایران رخ داده است . ازجمله اینکه زبان فارسی دری امروزی پس از اسلام در ایران رایج شد و از زبان های پیش از آن، تنها برخی باستان شناسان و زبان شناسان سر درمی آورند . خاستگاه فارسی دری هم آن گونه که زبان شناسان و مورخان معتقدند، خراسان بزرگ بوده یعنی جایی که بخش بزرگی ازساکنان، زرد پوست بوده اند . با استدلالی که برای ترک زبانان ذکر شد، اگر منشا زبان فارسی دری، زرد پوستان باشند آیا باید امروزه به بقیه هموطنان بگوییم شما فارس نیستید، زبانتان فارسی است ؟ اگرهم منشا زبان، غیرزرد پوستان یعنی انسان های نوع خاورمیانه ای بوده اند، آیا باید فارس بودن را ازهموطنان ایرانی خودمان که رنگ پوستشان سیاه است یا چشمان بادامی دارند، سلب کنیم ؟

درمورد دوم نیز باید گفت این نظریه هیچ وقت مورد تایید جامعه زبان شناسان نبوده است . میزان واژه های فارسی موجود درزبان ترکی آذربایجانی، دست بالا بیست درصد است . درحالی که واژه های عربی موجود درزبان فارسی، کمتر ازهفتاد درصد نیستند . به اضافه اینکه این واژه ها معمولا مطابق دستورزبان عربی جمع بسته و مشتق گیری می شوند و….. یعنی دولت در دولت . با این قیاس آیا باید بگوییم زبان فارسی، لهجه ای از زبان عربی است ؟ بیش از نیمی از واژه های زبان اردو، فارسی هستند . حتی سرود ملی پاکستان، به زبان فارسی است . آیا زبان اردو یکی از لهجه های زبان فارسی است ؟ پاسخ این است که نه ترکی آذربایجانی و اردو لهجه هایی از زبان فارسی هستند و نه فارسی، لهجه ای از عربی . همه زبان ها ازیکدیگر واژه هایی را وام می گیرند و خود را غنی تر و پربارتر می سازند . آن چه مهم و نشانه استقلال یک زبان است، حفظ ساختمان و قواعد آن است . چهار زبان یادشده از خانواده زبان های مختلف هستند، با روش ها و قواعد کاملا متفاوت .

شکل گیری زبان ها درگذشته، معمولا ازگروهی انسان های کوچ رو یا یکجا نشین آغاز شده واز طریق کوچ روی، فتوحات، مراوده وارتباطات فرهنگی و بازرگانی و …. به مناطق و جامعه های دیگرگسترش یافته و منتقل شده است . دراین روند، معمولا واژه ها و کل زبان، عینا وبدون کم وکاست منتقل نمی شوند، بلکه با درآمیختن با فرهنگ جدید، رنگ وبوی آن جا را می گیرند و درنتیجه، لهجه ها پدید می آیند . از این روست که درحال حاضر، گویش های مختلف ترکی آذربایجانی، زنجانی، قزوینی، همدانی، کرجی وشهریاری، قشقایی و شمال خراسان در داخل کشور و نیزاستانبولی، قفقازی، ازبکی و …. درمجاورت ایران وجود دارند . همچنان که لهجه های گوناگون فارسی درداخل مرزهای ایران و دری و تاجیکی درهمسایگی ونزدیکی کشوررایج اند .

حال این پرسش پیش می آید که چرا باید موضوع های علمی همچون ریشه یابی زبان ها ونژادها، در دنیای سیاست به بحث جدی تبدیل شوند ؟ با توجه به تجربه تاریخی جهانی، این گونه بحث ها مایه نگرانی می شوند . چون معمولا مقدمه ای می توانند باشند برای محدودیت و نادیده گرفتن برخی حقوق انسانی . مگر نه این است که جای این بحث ها معمولا دردانشگاه ها وپژوهش های زبان شناسی و تاریخ است ؟ ممکن است استدلال شود که چنین بحث هایی، واکنش به گرایش های تجزیه طلبانه است .

درپاسخ باید گفت ازهزاران سال پیش، سرزمین ایران محل زندگی اقوام گوناگون با فرهنگ ها وزبان های متنوع بوده است . بعدها همه آن ها به صورت داوطلبانه، زبان فارسی را به عنوان وسیله ارتباطی میان خود انتخاب کرده اند . آنچه که این گونه گونی و رنگارنگی را به صورت ملت امروزی درآورده، چیزی نبوده است جز زندگی وتلاش مشترک چندهزارساله، شریک بودن درغم وشادی همدیگر، مبارزه مشترک با حوادث ومشکلات طبیعی وغیرطبیعی .

درلشکرکشی های امپراتوری ها و پادشاهی های ایران به مناطق دیگر یا رویارویی با اقدام های رقیبان، همیشه سپاه ایران با مشارکت همه اقوام تشکیل می شد . به هنگام تجاوزهای خارجی، همه اقوام درکنارهم به دفاع از زندگی و میراث مشترک می پرداختند . صدها سال اقوام ترک براین سرزمین حکومت کردند و نه تنها درصدد تحمیل زبان خود برقوم های دیگربرنیامدند، بلکه خود پشتیبان وگسترش دهنده زبان فارسی بودند . دوباردردوران صفویه، سپاهیان عثمانی با شکست دادن نیروهای نظامی رسمی ایران، آذربایجان را اشغال کردند ولی به خاطرمبارزه منفی مردمی که زبانشان ترکی یعنی همزبان آن ها بود، مجبوربه عقب نشینی و خروج ازایران شدند . درانقلاب مشروطه، هنگامی که آذربایجانی ها سرانجام قوای دولتی را شکست دادند، صف خود را از بقیه ایران جدا نکردند وپیروزی را از آن همه ملت دانستند .

مشکل از آن جا آغازشد که در دوره رضاشاه، برخلاف سنت چند هزارساله، تصمیم گرفته شد تاریخ وفرهنگ ایران، تاریخ و فرهنگ تنها یک قوم باشد . با این تصور اراده گرایانه و ساده انگارانه که تنوع، مانع پیشرفت است . پس از آن به تدریج، سیاست های یکسان سازی آغاز و حاکم شد . ازجمله اینکه، هرگونه انتشاربجز به زبان فارسی ممنوع شد . در صورتی که تا پیش ازآن، درکنار زبان فارسی، همه مناطق و اقوام درآموزش زبان مادری واستفاده از آن درفعالیت و تولیدات فرهنگی خود آزاد بودند . به همین خاطرهم خود را عضوی ازخانواده و جزئی ازیک مجموعه همبسته می دانستند و تاریخ ایران درمقایسه با دیگرکشورهای منطقه، کمترین اختلاف ها و درگیری های قومی را دیده بود .

معمولا آنچه دریک جامعه چند فرهنگی باعث رنجش یکی از اقوام وبروز اصطکاک تا مرحله جدایی می شود، تبعیض است نه چند صدایی . برای نمونه، می توان نگاهی به سرزمین هند انداخت . درسال 1947 با تقسیم سرزمین اصلی، دو کشور پاکستان وهند استقلال یافتند . پاکستان از دو بخش شرقی وغربی تشکیل می شد . غربی ها ازآغاز، کنترل ارتش و حکومت وهمه امور را به طور انحصاری دردست گرفتند وبا شرقی ها، رفتاری همچون اتباع درجه دو داشتند . تا اینکه پاکستان شرقی دراعتراض به آن وضع، به دنبال جنگ داخلی درسال 1971 با نام بنگلادش، اعلام استقلال کرد . درحال حاضر هم کشور پاکستان بجز ساخت بمب اتمی، هیچ دستاورد قابل رقابت در سطح جهانی ندارد . برعکس آن، کشور هند با وجود آن همه تنوع قومی، دینی، زبانی و فرهنگی، تاکنون همبستگی ملی وتمامیت خود را حفظ کرده و درزمینه های علمی، اقتصادی و فرهنگی، جزء کشورهای موفق جهان است . آیا بدون دمکراسی و مدارا و رعایت سلیقه های گوناگون، چنین کاری ممکن بود ؟ اگر هندی ها هم به روش پاکستانی ها حکومت می کردند، تاکنون شاهد چند تجزیه بودیم ؟

صرف نظر از اینکه شکل گیری زبان مردم آذربایجان چگونه بوده وچه راه هایی را طی کرده، حتی با پذیرش نظریه تغییرزبان درسده های پنجم وششم هجری، تردیدی نیست که حداقل از هشتصد سال پیش، زبان مردم این منطقه، ترکی آذربایجانی بوده است . یعنی هنگامی که بیشترکشورهای دنیا به شکل امروزی وجود نداشته اند . درحال حاضرنیززبان مادری میلیون ها انسان، همین زبان است .

معتقدان به دمکراسی، گونه گونی و رنگارنگی را عامل پرباری فرهنگ و فرصتی برای پیشرفت می دانند و با پرهیز از بحث های تفرقه انگیز، می کوشند زمینه استفاده بهینه را ازاین سرمایه ملی فراهم سازند . اعتقاد آنان به حق قوم ها واقلیت ها برای داشتن آزادی های فرهنگی، منحصر به کشورخود نیست . تصور کنید اگر روزی اکثریت پشتون زبان افغانستان برای اقلیت تاجیک ( فارس ) آن کشور محدودیت ایجاد کنند یا اکثریت ترک زبان ازبکستان چنین کاری را با اقلیت تاجیک درکشورخود بکنند، با این توجیه که زبان شما از جای دیگرآمده یا لهجه ای از زبان ماست، واکنش صاحب نظران ایرانی چه خواهد بود ؟ مسلما معتقدان به حقوق انسان ها آن را تایید نخواهند کرد . طرفداران یکسان سازی فرهنگی چطور ؟

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد