logo





«الْحَرْبُ خُدْعَةٌ»!
(در جنگ نیرنگ مجاز است)

-روحانیت و گفتمان انقلاب-

يکشنبه ۱۶ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۶ سپتامبر ۲۰۲۰

مصطفی قهرمانی

mostafa-ghahramani2.jpg
همین الان هم با "گفتمان مبتنی بر ایرانیت و اسلامیت" انقلاب ایران – یعنی همان مواضع و نقطه نظرهای اعلان شده از سوی آیت‌الله خمینی در پاریس - می‌شود به لحاظ نظری اکثریت قاطعی را بر علیه همین حکومت متحد کرده و به خیابان‌ها آورد. مشکل امّا نه بیان پاریس انقلاب ایران بود و نه مشارکت و همکاری و اتحاد با روحانیت برای سزنگونی و الغای سلطنت و استبدادسیاسی.
مشکل "خدعه و تدلیس" مرجعیت و روحانیت شیعه بود که از فردای بازگشت آیت‌الله خمینی و پیروزی انفلاب برای منحرف کردن مسیر انقلاب آغاز گردید و این دقیقاً همان حربه و شگردی است که مرحوم میرزای نائینی در کتاب "تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله" خود از آن نام برده و معتقد بود که به وسیله آن استبداد دینی شکل می‌گیرد.
جمهوری اسلامی تحت زعامت «ولایت فقیه» به مثابه فرماسیون حکومتی به‌هیچ‌وجه منتج از گفتمان پیروزی‌ساز انقلاب ایران نبود، بلکه برآمده از کودتایی خاموش بر علیه پیش‌نویس قانون اساسی در مجلس خبرگان بود. قانون اساسی مصوب این مجلس حاصل جمع جبری نیروهای زخم‌خورده و شکست‌خورده ارتجاع به سرکردگی بجشی ار روحانیت استبدادزده شیعه می‌باشد و هیچ پیوندی با گفتمان تاریخ‌ساز انقلاب ایران ندارد.
انقلاب ایران امّا با سرنگونی سلطنت و نه بزرگ به استبداد سیاسی، روحانیت شیعه را هم در عین حال در معرض یک آزمون بزرگ تاریخی قرار داد و آن مواجهه‌اش با چالش و پرسش بزرگ جامعه ایران بود که آیا روحانیت استبدادزده شیعه توانایی همیاری و همراهی برای بنای یک نظام سیاسی قانون‌مند و مردم‌سالار را، آن‌چنان که آیت‌الله خمینی خود را در پاریس در برابر افکارعمومی جهانی به آن مقیّد دانسته بود، دارا می‌باشد.
روحانیت امّا با خروج خود از گفتمان انقلاب ایران و بنای حکومت و جامعه‌ای ولایت‌مدار تا کنون نتوانسته نمره قبولی کسب کند، و یا به بیان شورای نگهبان حکومتی "صلاحیت‌اش از طرف مردم به مثابه صاحبان اصلی قدرت احراز نگردیده است".
حال به لحاظ سیاسی و در پیشگاه تاریخ دو راه بیشتر در مقابل روحانیت وجود ندارد:
-یا با تصحیح اشتباه و عملکردش برای بنای یک جامعه قانون‌مند و دمکراتیک به خیل عظیم نیروهای ترقی‌خواه جامعه ایرانی بپیوندد و به جدایی نهاد دین از نهاد حکومت تمکین کند تا بتواند به عنوان حافظ "جایگاه روحانیت و معنویت دین" برای نسل‌های آینده این سرزمین. باقی بماند، و
- یا اینکه به مثابه کارگزاران استبداد دینی ناظر جدایی هرچه بیشتر بین خود و خیل عظیم باورمندان به معنویت برخاسته از دین باشند.
قدرت سیاسی برخاسته از استبداد دینی امّا برای روحانیت مشروعیت اجتماعی، وجاهت فانونی و رستگاری به‌همراه نخواهد داشت.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد