|
۱
فرانسه ۱۷۹۳ صبح روز ۲۱ژانویه ی ۱۷۹۳ساعت ۸:۳۰ درشکه ی حامل لویی شانزدهم پاد شاه وقت فرانسه، درمیان خیل عظیم جمعیت مسلح که گفته می شود قریب به ۸۰،۰۰۰می رسید، به سوی میدان اعدام (کنکورد) روانه می شود. ساعت ۱۰درشکه درمیان غلغله وسیل مردم سرمست به میدان اعدام می رسد. پاد شاه دست بسته ودرلباسی چرکین ازدرشکه بیرون آورده وبه سوی جایگاه ویژه ی اعدام بوسیله ی گیوتین رانده می شود. نوشته شده: درمیان صدای طبل ها وشادی وشیون وفریاد سیل مردم سرمست، صدای پادشاه دربند که روبه مردم، می گوید وفریاد میز ند:« مردم! خلق! من بی گناه کشته می شوم!» ، « گناه کسانی راکه من رابدینوسیله به مرگ محکوم کرده اند، رامی بخشم!» گم می شود. جلاد ها بازوان اورا گرفته درمقابل چشمان دریده وتشنه ی خلق سرمست بسوی دستگاه برافراشته ی گیوتین می برند. گردن لویی ۱۶ پادشاه فرانسه ، حوالی ساعت ۱۰ بوقت فرانسه وبه تاریخ ۲۱ژانویه ۱۷۹۳ به زیرگیوتین می رود وسراو ازتن جدا وبوسیله ی یکی ازجلادها، بدست بالا برده به مردم سرمست نشان داده می شود. روایت هست ونوشته شده که، بسیاری ازحاضرین دستمالها وسروصورت خویش را به خون پادشاه مالین می کنند ورقص وپایکوبی وجشن تا پاسی ازشب ادامه می یابد... وبدین منوال نیرخانواده لویی ۱۶ همسروبرخی دیگرازبستگان پادشاه گردن زده می شوند. حتی ۲۰۰ سال پیش ـ نیزـ شنیدن وخواندن ازاین صحنه ها ـ فقط ـ برای عده ی بسیارمعدودی ـ غیرقابل تحمل و وحشتناک بود. فردریش فون شیلر، که پیش ترخود نیز ازطرفدارانِ سرسخت انقلاب فرانسه بود، و سپس یکی از این معدود منتقدان و هنرمندانی می شود که وقتی خبراعدام شاه را می خواند،بانارحتی وخشم می نویسد: «۱۴روزهست که دیگرنمی توانم روزنامه های فرانسوی را بخوانم، این بدبخت مردمان (پادودهقانان وکنیزکان) من را به وحشت وچندش می آورند.» براساس داده ها، پروسه ی انقلاب فرانسه از۵می سال۱۷۸۹ شروع وتاتاریخ ۹نوامبر۱۷۹۹ ادامه می یابد و ۱۳دسامبر۱۷۹۹ با تصویب قانون جدید، انقلاب خاتمه یافته اعلام می شود . ۱ سال از ۱۰سال «جمهوری» حاصل ازانقلاب فرانسه با قتل ، ترور، وکشتاروغارت همراه هست. درسال ۱۸۰۴ میلادی ناپلئون با تاجگذاری خود راامپراتوراعلام کرده وبا اعلان برقرای قانون مدنی براساس دستاوردهای «انقلاب فرانسه»، کشورفرانسه را وارد فازمتفاوتی ازحکومت وحکمرانی می کند. هرچند تقریبن یک سال ازعمر۱۰ ساله ی «انقلاب فرانسه» و«جمهوری» حاصله ازآن توام با ترور، خشونت و وحشت بود، ولی دستاوردهایی نیزبهمراه داشت، ازجمله : پایان دادن به نظام بهره کشی اربابان و فئودالها ازدهقانان، پایان نظام وبهره کشی مالیاتی وبدنبال آن رشد طبقه ی متوسط جامعه، وبرقراری تعادل نسبی درساختارعمومی کشور. تعداد کشته ها وقربانیان – اعدام ٫ ترور٫ قتل٫ و...- در طول یک سالِ اول انقلاب فرانسه ۲۵تا ۴۰ هزارنفرتخمین زده شده. که ازاین تعداد ۸۵٪ اعدام شده و متعلق به طبقه یا لایه های سوم و پایین جامعه که۲۸٪ دهقانان، ۳۱٪کارگران ۸٫۵٪ طبقه ی اشراف و۶،۵٪ روحانیان بودند. قریب به ۸۰٪ محکومین به اعدامها بدلیل «خیانت» یا اقدام و«قیام» علیه نظام و امنیت ملی اعدام شدند. مجموعن ازسال ۱۷۹۳ تقریبن ۵۰۰،۰۰۰نفردستگیروزندانی و۳۰۰،۰۰۰نفرازمحدودیت رفت و آمد یا درحبس خانگی بودند. ۲ تزِشیلر انقلاب فرانسه شکست خورد شیلر را باید ازهومانیست های قرون ۱۷ و ۱۸دانست. آواز شیفتگان عدالت و آزادی است. تلاش های او در کشف و توضیح مفاهیمی مانند:«آزادی» «زیبایی»و «تربیت» همچنان و تا به امروز مورد استفاده ی کاربردی و توام با چالش های پیش برنده ی ساختاریست. درنیمه ی دوم قرن ۱۷شیلر بدلیل بیماری های متعدد و طولانی قادر به کار نشد وازسالهای ۱۷۶۵- ۱۸۱۴وهمچنین ۱۷۴۷- ۱۸۳۱ با حمایت مالی دوک فردریش کریستیان دوم (هول اشتاین شلیزویک) وارنست هاینریش شیمل مان( وزیر دارایی و خارجه دانمارک) ، توانست مجموعه ی نامه های تحت عنوان«تربیت زیبایی»را در قالب کتابی تحت همان نام را برای قدردانی و سپاس تقدیم آندو کند. فردریش فون شیلرکه - بنظر- برآشفته ازنتایج «انقلاب فرانسه» هست، در رویکردی متفاوت در مقابل پدیده ی «انقلاب» بطور اعم و«انقلاب فرانسه» بطور خاص، به تحقیق و تحریر متونی ـ در نوع خود بی نظیر- همت می گمارد. شیلر که زبان «عقل» و«احساس» را بخوبی می شناسد، گویی بعد از گردن زده شدنِ لویی شانزدهم، خود را در میدان ومیانِ افسارِ«خِرَد» وتوسنِ «احساس»، درگیروگرفتارِمفاهیمی می یابد که به شکل گیری و آفرینش مفاهیم جدید در قالب نامه های معروفش کمک می کند. باورها و دریافتهای عرفانی شیلر به او در مواقع دشوار، در دیدن و پژوهش های اینچنینی، گویی، آرامش و اراده ای ویژه می بخشد. اودرمیان کنش هایی که بخوبی می شناسدودرزورقِ «آزادی» که خود- یافته - و می سازد، نشسته، درفرود وصعود امواجِ سهمگینِ« انقلاب فرانسه» ، بسوی آمال وآرزوهایی که می بیند با عشق واراده وامید، پارومی زند. اودرمیان امواج ودراوج وقعرِسهماگین دونیرو- و کش وقوس درمی یابد، که هنرزندگی ومدیریت -همانا- درمیان این دونیرویِ عظیم نهفته هست ، هنری که – بزعم او- باید امکان شکوفتن پیدا کند. نیازوامری که درفرانسه ازمردمان بشکل وسیع وسیستماتیک وآمرانه ازسوی حاکمان سلب شد تا آنگونه، بشکل طوفانِ قهارو ویرانگرنمایان شود. شیلردرمیانِ کنشِ«عقلانی» و«احساسی» به راه حلی بی نظیرمی رسد. اودرتوضیحات فیلسوفانه اش با کشف مفهومِ «آزادی» (بازی) درمیانِ دوکنش ونیازاساسی «عقل» و«احساس» ازجنسی متفاوت، تحت عنوانِ کنشِ«بازی» نام می برد. به بیانی، مفهوم «آزادی» همان داشتن وبرخورداری اختیارواراده ای هست که او تحت عنوان «بازی» ازآن یادمی کند که درواقع کنش یا نیازیست که به موازات دو نیازوکنش دیگردرذات انسان برای شکوفایی فردی موجودهست. شیلردربخشی ازنامه ی ۱۶دهم خود بسال ۱۷۹۵ می نویسد: «انسان بازی می کند، آنجا که اوبه مفهوم واقعی کلمه وبطورکامل انسان هست، که ....» به بیانی دیگرانسان وقتی مشغول بازیست، به تمامی وبا بکارگیری وهماهنگی هرسه کنش ، درتعادل وآرامش یا تعالیست. اوانسان را در«بازی» رها وآزاد می داند وبازی یا به بیانی دیگر آزادی را یکی از کنش ها ونیاز ذاتی انسان قلمداد می کند که بواسطه اش انسان درمیان دو کنش ونیروی دیگر متعادل می شود. شیلربه تفصیل منظورو مقصودش را درمجموعه ی نامه های ۲۷گانه اش توضیح می دهد. شیلربراین باوربود که تغییراتِ اساسی درجامعه والبته دربُعد سیاسی را نمی شود ونباید آمرانه و با توسل به زورانجام داد ونیزمی دانست که تمرکزبرخِرَدِ فردی واجتماعی وهمچنین روشنگری – نیز- به تنهایی برای ایجاد تغییرات کافی نخواهدبود. ازنظرشیلردولتها وحکومتها باتوجه وبهره گیری ازامکانات واهرامهایی که دردست دارند، می توانند وباید با نظرداشت کنش های مذکوروبا شناخت وشناسایی نیازهای عمومی به فرآیندمتعادل سازی ساختاروروابط انسانی کمک کنند. شیلربه پرورش زیبایی وظرافت ها درساختن آرمانشهرمورد نظرش اهمیت زیادمی دهد. بزعم او«زیبایی» درحقیقت نتیجه ی ظهوروبروزمجموعه ی درهم تنیده و زلال گشته درفرآیند دشواریست که خود را در کارآکتر و رفتار و در چهره ی فردی یا حکومتی به نمایش می گذارد. ازنظرشیلر«زیبایی» یعنی بالانس و « تعادل» وآرمانشهرمورد نظراو بواسطه ی«آزادی» ودربالانسِ تولید شده میانِ کنش های «عقلانی» و«احساسی» با مدیریت دولت وقانون ، امکان پذیروضروریست. «زیبایی» اصل وشاه کلیدیست که باید ازنگاه شیلربواسطه ی حکومت ها ودولت ها جهت گشایش مشکلات و بقا یاتعالی انسان پیوسته بکاربرده، بروزشده وبازآفرینی شود. همانگونه که اشاره شد - «زیبایی»- بزعم شیلر، بواسطه ی«آزادی» وبا بسترسازی شدنی وامکان پذیرمی شود. بدون «آزادی» ازنظرشیلر«زیبایی»نه تنها نابالغ وناقص الخلقه خواهد بود بل منجربه عواقبی چون خشنونت های غیرقابل کنترل اجتماعی وسیاسی ودرنهایت انقلابهایی چون «انقلاب فرانسه» خواهد شد که نه تنها خودِ حاکمان بلکه مردمان نیزقربانی آن خواهند شد. تربیت زیبایی پروسه ای هست طولانی که تنها دربسترفضای مناسب ومتعادل که خودنیز ازجانب حاکمان وکارگزان شدنی وامکان پذیرهست، می تواندشکل عینی به خودگرفته وکاربردی شودو حاکمان نیزنخواهند توانست حکومت کرده وازحکومت خود لذت ببرند بدون اینکه به درکِ درستی ازمفهوم «آزادی» درگردش قدرت و متعادل کردن امورعمومی رسیده باشند. ۳ نزدیک به دوقرن بعد از انقلاب فرانسه خمینی ازنجف عازم پاریس می شود. دوره ای که ایران درتب وآتشِ انقلاب سرآپا درحال سوختن هست. گویی قلبِ انقلاب ازمکان یا جایی اراده به سمت و شکلی متفاوت ازآنچه پنداشته می شد، سوق به تپش وتنش، داده می شود. روزبروز و لحظه به لحظه با گسترش اعتراضات واعتصابات ، خواسته وهماهنگ شده ازسوی روشنفکران داخل ودرس خوانده های اروپا وآمریکا، برنفوذ و محبوبیت خمینی افزوده می شود. گویی اراده ای «آگاه»(؟!) که با تمام توان به «ناآگاهی» توده ها سمت وسو و شکل می دهد ، دانسته، موج ساخته ، وسواربرآن، اورا هدایت می کند. خیابانها وکوچه هایی که شب وروز نمی شناسد وبا نعره وفریاد "مرگ باد" و"زنده باد" می چرخند ، می جنگند و برخود می پیچند تا فرزندی پس بیندازند. چشم جهان ، بخصوص روشنفکرانِ غرب، حیرت زده وکنجکاو، حوادث ایرانِ «باستان» را دنبال می کنند. دانش آموخته گان و متخصصین ازاهل فکروقلم تا سیاست وغیره که گویی آموخته اند که چگونه : "مورا ازماست بیرون بکشند» برپشت واراده ی موج سوار،به اتفاق ویکپارچه ، بردَم ویالِ موج می دَمَند وهیزم برآتشِ انقلاب ونفرتِ مردم می ا فزایند. باوجود شواهد، مدارک وقرائن روشن و به روزشده ی تاریخی ازنوع نگاه وجنس شیعه وحکومت مورد نظر«رهبر» انقلاب، همه، خصوصن روشنفکران وتحصیل کرده گان آمریکا واروپا، به اتفاق اورابه رهبری انقلاب ونهایتن ،خواسته وناخواسته، به ولی ـ فقیه ـ آینده ی ایران برمی گزینند ودرپشت اوآشکارا به نمازمی ایستند تا تراژدی بزرگِ قرن بیستم دراین گوشه ازجهان شکل واقعی به خود بگیرد. اینک وپس ازگذشت بیش از چهل سال ازانقلاب ایران ، گرهِ تبدیل شده به مصیبتی بنام حکومت «جمهوری اسلامی ایران» سایه برهستیِ جعرافیای منطقه و وجود مردمانش انداخته. مصیبتی که ـ بنظرمی رسد ـ پیش ازتبدیلش به فاجعه ی فراگیروغیرقابل کنترل ، باید برسی وبازبینی شده وعوامل بحران آفرینش بعداز شناخت وشناسایی حساب شده واصولی، برای گذار به یک «جمهوری سکولار» و با صرف حداقل هزینه ووضرروزیان مادی ومعنوی برطرف شود. گرهِ ومصیبت نظام وحکومت اسلامی ، ازنگاهی ـ اساسن وبطورکلی ـ باتاریخ وهستی وهمچنین ساختارعمومیِ جعرافیایِ سیاسی ایران درهم تنیده واین استبدادِ درنوع خود کم نظیررا در کارآکترخودویژه اش به نمایشِ آفریننده ومخاطبانش گذاشته. بدون شک وبويژه درشکل گیری وبقدرت رسیدن «جمهوری اسلامی»، روشنفکران وخصوصن ازنوع دینی، نقش مهم وبلا منازعی ایفاکردند. وجدان آگاه تاریخی، ایجاب به کنش والزام به پذیزش آگاهانه ی: مسئولیت درمقابل شکل گیری مصیبت کنونی ، ازسوی آنها رامی کند. کنش آگاهانه لرزمن وتنها واکنشِ یک بعُدی درمقابل مصیبتی بنام «جمهوری اسلامی ایران» نیست(!) بلکه: ضرورت والزام یا اراده ایست «آگاه»و چند وجهی ازسوی ـ خصوصن ـ کنشگردینی که با اشراف به نقش خود وباتوجه شناخت وهم کیشی اش با ارکانِ فکری وسازمانی نظامِ«مصیبت» ـ جهت پیشگری و مقابله با شکل گیری «فاجعه»ای دیگرـ برای گشایشِ گره مصیبت وشکستنِ هسته ی سخت آن که، ـ اقدام به فراخوان و واکنش مسئولانه درمقابل آن می کند، را نیزشامل می شود.(!) روشنفکریا کنشگردینی بطورکلی وخصوصن درجعرافیاهایی مشابه ایران، که سنت های دیرینش با مذاهب متاخرش درهم آمیخته، دارای زمینه وبرخوردارازامکانت وسیع ومتعددی است، برای پیگیری وپیشبرد ایده های مشترک انسانی با سایرنحله های فکری وسازمانی. صرفِ آگاهی به این مزیت وامکان، مسئولیت آفرین است و روشنفکروکنشگربواسطه ی این دانش وآگاهی درمقابل وظیفه ای خطیروسنگین قرارمی گیرد. هسته ی سخت وزهرآگین نظام با فرهنگ زورمداروغالب تحمیلی، درطول بیش ازچهل سال زورگویی وحاکمیت و با خشکاندن وکشتن رشته های باورو ایمانِ مردمان، با دروغ وریا، قتل عامها ونسل کشی ها، با فسادها ودزدی ها، با جنگ افروزی هاوتجاوزها، با ترورها واعدامها ودها وصدها جنایات پنهان دیگر،که پیوسته جامعه وکشوررا با سرعت تمام به سوی مصیبتها سوق داده، بنظرمی رسد که با اصراربه دوام وتشدید این شرایط ازسوی جنایتکاران حاکم، برآنست تا فصل دیگروتازه ای بنام «فاجعه» را، به زندگی، به مردم وجعرافیای منطقه تحمیل می کند. نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|