logo





شناخت

شنبه ۱۱ مرداد ۱۳۹۹ - ۰۱ اوت ۲۰۲۰

امید همائی

شناخت را میتوان در مقایسه با کنش دردنیایِ خارج از اندیشه، به عنوانِ فعالیّتِ ذهنی انسان تعریف کرد. شناخت ما بصورتِ یک جمله که بدان گزاره میگوئیم بیان میگردد. مثلاً:
پرویز متولّدِ آبانماه است.
در پرداختن به شناخت از دیدگاهِ فلسفه چند سئوال مطرح میشود:
اوّل مسئله سرچشمهء شناخت
آیا شناخت بر اساسِ آنچه که مکتبِ تجربه گرائی ادعّا میکند ریشه در تجربه دارد و یا براساسِ نظریهء خردگرایان از خرد نشأت میگیرد؟
امروزه این باور وجود دارد که اگر چه محتوایِ شناخت با بیشتر شدنِ تجاربِ ما و توسعهء علوم گسترش مییابد ولی صورت و اصولِ شناخت ما بر پایهء خرد استوار است. این همان نقطه نظر مفهوم گرائی است که توسّطِ کانت ارائه میگردد.
آیا این اصول بین همهء افرادِ بشر مشترک است؟
دوّم مسئلهء صورتِ شناخت
شناخت میتواند صورتی احساسی داشته باشد مثل شناختی که پزشک بالینی را به بیمارش پیوند میدهد. صورت دیگر شناخت ادراکی-علمی میتواند در اذهانی متمائل به ریاضیّات و بطور کلّی علوم پدید آید. شناخت احساسی در علومِ انسانی مثلِ روانشناسی، جامعه شناسی و علوم تربیتی مشاهده میشود. دامنهء شناخت علمی، ریاضیّات ، فیزیک و رشته هایِ مشابه هست.
سوّم مسئلهء محدودهء شناخت
آیا میتوانیم به شناخت مطلق و شناختِ ذاتِ عناصر دنیایِ خارج از خود آنچنان که هگل و افلاطون فکر میکنند نائل شویم یا اینکه شناختِ ما محدود به پدیده هاست؟ شناختِ محدود به پدیده ها یعنی اینکه از سیب، رنگ و بو و سفتی یا نرمیِ آن را حس میکنیم بی آنکه ذات و جوهر آن را بشناسیم. مگر همه چیز در جهان امواج و الکترونهایِ در حالِ نوسان نیستند پس رنگ و بو و صدا از چه بر میخیزد و برایِ ما محسوس میشود؟ آیا میتوانیم به مسائلی پایه ای چون وجودِ مادّه، جوهر روحِ انسان و مرگ پذیری یا مرگ ناپذیریِ آن و وجودِ خدا و طبیعتِ آن همانگونه که کانت و آگوست کؙنت می انیشند پاسخ دهیم؟
چهارم مسئله اعتبار شناخت
اعتبارِ شناخت معمولاً در این جمله بیان میشود: شناختِ معتبر، باورِ صادقِ موجه هست.
این نکته را بصورتِ زیر هم میتوان بیان کرد:
گزاره ای معتبر است اگر و فقط اگر گزاره ای:
-باور شده
-صادق
-موجه
باشد.
باور: باید شناخت را باور داشت تا معتبر باشد. این امر غالباً برقرار است. شما آنچه را که میدانید باور دارید. میدانید که پایتختِ چین پکن است. آیا میتوانید آن را باور نکنید؟ بهمین دلیل این شرط تلویحاً برقرار و از نظر پاره ای زائد است.
صادق:
گزاره ای صادق است که بر واقعیّت وفق کند. گزارهء " کتاب روی میز است." صادق است اگر کتاب رویِ میز باشد.
موجه:
گزاره ای که مبتنی بر دلائل و شواهد واستدلالی صحیح باشد موجه است.
پرسشی در اینجا پدیدار میشود: استدلالِ صحیح چیست؟
و پرسشی دیگر:
آنچه که استدلالِ صحیح نامیده میشود برایِ تمامِ جوامع معتبر است؟
برخی مطالعات نشان میدهد که چنین نیست. هیروشی یاما از دانشگاهِ اوزاکا درمقاله ای از مطالعاتی یاد میکند که بر اساس آن در شیوهء تفکّراهالی شرق آسیا، روشِ اندیشیدن و بررسیِ داده ها همه جانبه و جدالی میباشد. این در تضاد با اهالیِ اروپا و آمریکایِ شمالیست که در سنّتِ تفکّرشان روشِ تحلیلی را بکار میگیرند. بر اساسِ تعریفِ آنان شناختِ تحلیلی، موضوعِ شناخت را از زمینه ای که در آن واقع شده جدا میکند. بر خصوصیّات آن متمرکز میشود تا بر اساس آنها موضوع را طبقه بندی کند. تمایل دارد که بر اساسِ قوانینِ این طبقه بندی، تغییرات و کردارِ موضوعِ شناخت را توضیح داده و پیش بینی کند. حال آنکه شناختِ همه جانبهء جوامعِ شرقِ آسیا در جهت گیریِ خود موضوع مطالعه و زمینه اش را بصورتِ یک کل در نظر میگیرد. به روابط موضوع با پیرامون توجه دارد و براساسِ آنها رویداد ها را توضیح داده و پیش بینی میکند.

واژه ها:
holistic
همه جانبه
dialectical
جدالی
rationalism
خرد گرائی
analytic
تحلیلی
empiricism
تجربه گرائی

منابع:

Thinking and reasoning across cultures
Hiroshi Yama
Osaka City University
Larousse - Dictionnaire De La Philosophie 1984

آشنائی با معرفت شناسی
منصور شمس
انتشارات طرح نو


از دریافتِ نظراتِ شما خوشحال خواهم شد.
homaeeomid@yahoo.fr


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد