logo





آقای رحمانی، اشکال از لنینیسم ِ شماست!

سه شنبه ۳۱ تير ۱۳۹۹ - ۲۱ ژوييه ۲۰۲۰

این حزب ها و تشکیلات ها، خواه حزب ِ کمونیست به رهبری ِ مردی به نام حیدر عمواوغلی باشد، خواه حزب توده به رهبری ِ مردی به نام ِ نورالدین کیانوری باشد، خواه حزب ِ کمونیست به رهبری ِ مردی به نام ِ ابراهیم علیزاده باشد، خواه حزب ِ کمونیست ِ کارگری به رهبری ِ منصورحکمت و جانشین ِ مردش حمیدتقوایی باشد( عجبا از این ناسازنمایی ِ حرف و عمل که خود را مدافع ِ دو آتشه ی برابری ِ زن و مرد می دانند اما در این نزدیک به صدوبیست سالی که ازپیدایی ِ حزب های لنینی بلشویکی می گذردحتا یک زن به رهبری ِهیچ یک از حزب ها ودولت ها ی شان برگزیده نشده است. دلیلی بهتر و شاهدی گویاتر از این برای اثبات ِ ایدئولوژی ِ واپسگرای پدرشاهی و مردسالارشان؟
بهرام رحمانی درمقاله ی« حزب توده ی ایران و حزب ِ کمونیست ِ ایران وتحریف ِ تاریخ» به حزب ِ توده اعتراض کرده که به چه حقی خود را وارث ِحزب ِ کمونیست ِ ایران( در دهه ی نخست ِ 1300 شمسی در زمان ِ رضاشاه) می داند، و می نویسد: «سوآل این است که حزب ِ توده چه ربطی به حزب ِکمونیست ایران دارد »، و: « چرا حزب ِ توده این چنین تاریخ را تحریف می کند». رحمانی همچنین می نویسد: « انبوهی از اسناد ِ تاریخی نشان می دهد که حزب ِ توده که این چنین سینه چاک خود را وارث ِ حزب ِ کمونیست ِ ایران می داند نه اهداف و نه برنامه و نه سیاست وعملکردهایش کم ترین شباهتی به حزب ِ کمونیست ِ ایران ندارد.». سوآل ما هم ازآقای رحمانی این است: اهداف، برنامه و سیاست و عملکردهای یک فرد یا یک تشکیلات ِ سیاسی ِ به دنبال ِ کسب ِ قدرت سیاسی چیستند و ربط شان با مارکسیسم که هم حزب های کمونیست( بخوان لنینیست) وهم حزب ِ توده که خود را به آن منسوب می کنند چیست؟ می دانیم و عملکرد ِ تاکنونی ِ این افراد و حزب ها و تشکیلات ها نشان داده که همه تاپیش ازکسب قدرت ِسیاسی دموکرات و آزادی خواه اند و وعده می دهند که اگر به قدرت برسند چنین و چنان می کنند. پیش از کسب ِ قدرت همه مبارزاند و به خاطر ِ آرمان شان زندان رفته و تبعید شده اند. آیا این عملکردها آنهم صرفن با هدف ِ کسب ِ قدرت ِ سیاسی تعیین کننده ی ماهییت و اهداف ِ واقعی ِ افراد و تشکیلات های سیاسی است و اساسن ربطی به مارکس و مارکسیسم دارد؟ هرگز! مگرمارکس وانگلس به دنبال ِ کسب ِ قدرت ِ سیاسی بودند و مگر آنها حزب ساختند و رهبر ِ فعال مایشاء هیچ حزب و تشکیلاتی بودند که با وعده دادن طرفدار و سرباز جمع کنند تا آنها را به قدرت برسانند؟ به علاوه، همچنان که گفتم همه پیش از به قدرت رسیدن آزادیخواه اند، اما ماهییت و خصلت ِ افراد و تشکیلات های سیاسی و نیات ِ پنهان در پس ِ وعده ها زمانی آشکار می شود که کسب ِ قدرت کنند- به یاد بیاوریم خمینی پیش از کسب ِ قدرت چه بود و چه گفت و پس از عروج به قدرت چه شد و چه ها کرد.عملکردهایی که همه نشان داد این ایدئولوژی و رابطه ی افراد و تشکیلات ها با دوران ِ تاریخی است که هدف ها و برنامه ها را تعیین می کند و نه نام ها و ادعاها و وعده و وعیدهای پیش ازکسب ِقدرت ِسیاسی . آری، ماهییت ِ افراد و تشکیلات ها را ادعاهای شان تعیین نمی کند جناب ِ رحمانی! بلکه ایدئولوژی و رابطه ی فرد و تشکیلات با دوران ِ تاریخی تعیین کننده ی ماهییت وعملکردهای آنهاست. آخوندها با توجه به جهان بینی و ایدئولوژی ِ واپسگراو ضدییت ِ ایدئولوژیک شان با تمدن و تجدد و دموکراسی از هر نوع اش، هرگز نه پیش از عروج به قدرت و نه پس از آن، نه می خواستند ونه می توانستند به دموکراسی و آزادی های بی قید و شرط ِ سیاسی علاقه و پای بندی داشته باشند و عملکرد ِ در قدرت شان نشان داد که وعده ها ی پیش از به قدرت رسیدن فقط برای فریب دادن ِ« توده های» ناآگاه ِ متوهم بوده است. از این رو، برای آنکه فریب ِنام ها ووعده ها را نخورد باید موجودی و پتانسیل ِ مادی تولیدی ِ جامعه ، و توانش ِ ایدئولوژیک سیاسی ِ وعده دهنده گان برای تحقق ِ وعده ها و نیز درک و قضاوت ِ آن ها از دوران ِ تاریخی ورابطه شان باآزادی های فوری وبی قیدو شرط سیاسی،یعنی تمام ِپیش شرط ها و معیارهای ماتریالیسم ِ تاریخی برای فرارفت و گذار ِ جهشی- تکاملی به دوران ِ بعدی را ملاک ِ همخوانی ِ وعده با عمل قرار داد. با چنین درک و برداشت ِ ماتریالیستی از تاریخ و عملکردهای تاریخی و با شناختی که در صدسال ِ گذشته از عملکرد ِ شخص ِ لنین و احزاب و تشکیلات ها و شخصییت های لنینیست پیدا کرده ایم، می توان به این قضاوت ِ متکی بر داده ها ی تجربی رسید که تفاوت ِ لنین و لنینیست ها باحاکمان ِ کنونی ِ ایران یعنی آخوندها را نیز باید در عمل دید و داوری کرد و نه در ادعا و وعده های این حزب و آن حزب، یا این شخصییت وآن شخصییت. خصوصن وعده ووعیدهایی که به دلیل ِعقب مانده گی ِجامعه وایدئولوژی ِ مرد سالارو پدرسالار ِ فرمانفرمایانه ی این حزب ها و شخصییت ها نمی تواند در عمل پیاده شود و تحقق یابد. حزب ها و تشکیلات های فرقه گرایی که سلسله مراتب ِ سازمانی ِعمودی ِ خدایگان بندگی شان از بالا به پایین به ترتیب ِ اهمییت و مقام عبارت است یک رهبر ِ مادام عمر ِ مرد، و « رفقا» و همرزمان ِ ایشان، و در پایین ترین جایگاه اعضا و هواداران ِ حرف شنو، به معنای افراد ِ عمل کننده به فرمان های رهبر و کمیته مرکزی ِ حزب که خود ِ آنها نیز گوش به فرمان ِ رهبر ِ همه چیز دان فعال مایشا هستند.« خلق» و « توده ها» عناوینی هستندکه این سازمان های دربسته ودرخود ِفرقه ای به کسانی می دهند که زمانی که به قدرت برسند باید در راه ِ تحکیم ِ قدرت و بقای آن جانفشانی کنند و مخالفان را از هر دار و دسته و طبقه ای سرکوب نمایند. از این رو، در چنین تشکیلات های دربسته و محدود به یک دار و دسته دموکراسی هیچ جایگاهی حتا برای خود افراد ِ تشکیلات – مثلن برای مخالفت با ایده ها و فرمان های بی چون و چرای رهبر- وجود ندارد، و رهبر تصمیم می گیرد، فرمان و امریه صادر می کند و همه بدون ِ چون و چرا باید اجرا کنند.( بخوانید تمام ِ نوشته ها و سخنرانی های لنین یعنی مقتدا و الگودهنده ی سازمانی ِ این حزب ها و تشکیلات ها را به خصوص پس از کسب ِ قدرت ِسیاسی ). لنین تا پیش از عروج به قدرت ِ سیاسی در 1917 با یاری ِ« امپریالیسم» ِآلمان،خصلتن ترکیبی بود از ماجرا جویی ِبلانکیستی( در چه باید کرد)واراده گرایی ِراهگشا به قدرت ِ نیچه ایستی( در تمام ِ آثار ِپیش و پس از کسب ِ قدرت ِ بلامنازع اش تا هنگام ِ مرگ )، و درعین ِ حال ادعای ِ مارکسیست بودن و پیرو ِاندیشه ی مارکس و انگلس بودن و مدافع ِ همزمان و توامان ِ دو طبقه ی تاریخی ِ مختلف المنافع یعنی پرولتاریا و دهقانان بودن. یا به عبارتی نماینده و سخنگوی دو ایدئولوژی ناهمخوان ِ تاریخی ِپرولتاریایی دردوران ِسرمایه داری، وبرزگران و زحمت کشان ِ روستا دردوران ِپیشا سرمایه داری. بعد ازعروج به قدرت بود که ماهییت ِواقعی ِاو خود رانشان داد و همان شد که ایدئولوژی ِ خدایگان بندگی ِ تشکیلاتی ِ فرقه گرایانه ی اومی طلبید. با چنین بنیاد ِ ایدئولوژیکی ،عجیب نیست که همه ی احزاب ِ لنینی- بلشویکی بدون ِ استثنا هم مردسالارند، هم پدرسالار، با رهبرانی همه مرد ، مادام عمری و جانشین گزین پیش از مرگ ِ رهبر ِ اصلی. همچنان که تمام احزاب و تشکیلات های لنینی ِ موسوم به کمونیست یا توده ای از صد سال قبل تا کنون بدون ِ استثنا چنین خصوصییت های مشترک ِ بی کم و زیادی داشته اند.

این حزب ها و تشکیلات ها، خواه حزب ِ کمونیست به رهبری ِ مردی به نام حیدر عمواوغلی باشد، خواه حزب توده به رهبری ِ مردی به نام ِ نورالدین کیانوری باشد، خواه حزب ِ کمونیست به رهبری ِ مردی به نام ِ ابراهیم علیزاده باشد، خواه حزب ِ کمونیست ِ کارگری به رهبری ِ منصورحکمت و جانشین ِ مردش حمیدتقوایی باشد( عجبا از این ناسازنمایی ِ حرف و عمل که خود را مدافع ِ دو آتشه ی برابری ِ زن و مرد می دانند اما در این نزدیک به صدوبیست سالی که ازپیدایی ِ حزب های لنینی بلشویکی می گذردحتا یک زن به رهبری ِهیچ یک از حزب ها ودولت ها ی شان برگزیده نشده است. دلیلی بهتر و شاهدی گویاتر از این برای اثبات ِ ایدئولوژی ِ واپسگرای پدرشاهی و مردسالارشان؟ به هیچ نقد و انتقادی هم که طبق ِ معمول پاسخگو نیستند جز سکوت و بایکوت! )، اگر کسب ِ قدرت نمایند بدون ِ شک برطبق ِ مرام نامه و اساسنامه ی تشکیلاتی شان همان راه و روشی را در پیش خواهند گرفت که احزاب ِ برادر( به اصطلاح ِ رایج ِ برادر در میان ِ این حزب ها توجه کنید که گویای ایدئولوژی ِ مردسالار و پدرسالار ِ این حزب ها و فرقه هاست) در شوروی، اروپای شرقی، چین، کره شمالی و کوبا در پیش گرفته و به آن عمل کرده اند. از این رو، مخالفت ِ آقای رحمانی و حزب اش با حزب ِ توده نیز از این قاعده مستثنا نیست. یعنی اختلاف نه بر سر ِ اصول ِ اعتقادی ِ بلشویکی، بلکه بر سر ِقدرت ِسیاسی و رهبری ِ اعتراض ها و جنبش های به اعتقاد ِ آنها ضد ِ لیبرالی و ضد ِ امپریالیستی ِ « مردم ِ ایران» است. یعنی حرکت از همان نقطه ای که رژیم اسلامی به قدرت رسید و نتیجه اش راایرانی ها چهل و دوسال است دارندمی بینند و حس می کنند. در واقع،می توان اختلاف ِ این حزب ها و تشکیلات ها با یکدیگر را به اختلاف ِ مجاهدین ِ خلق با رژیم ِ ملاها تشبیه کرد که نه بر سر ِ اصول ِ اعتقادی بلکه بر سر ِ « لحاف ِ ملا»ی جامعه ی دزد زده ی ایران است. اختلافی که کم ترین ربط و نسبت و شباهت و همخوانی بامارکس ومارکسیسم و ماتریالیسم ِ تاریخی ندارد، جناب ِ رحمانی!

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد