logo





گی دو موپاسان

محکومِ پر درد سر

ترجمه بهمن پارسا

چهار شنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۳ ژوين ۲۰۲۰

پیش از متن:
نوشته ی حاضر اثر( گی دُ مُپَسان ) از مجموعه ی Sur L'au چاپ (1955)Albin Miche از فرانسه به فارسی برگردان شده.
----------------------------

(در مُناکُو مردی زنش را کشت.وی به مرگ محکوم شد، ولی در مُناکُو ابزار اعدام وجود نداشت)
مدتّها مباحثه و مذاکره منتج به راه حل ِ مفید در عمل نَشد. دستِ آخر پیشنهاد رییس محکمه این شد که بجای اعدام ، مجرم را برابر مقررات موضوعه به حبس ابد در زندان محکوم نمایند. لازم بود زندانی بنا کنند و زندانبانی که محکوم را تحت الحفظ بِبَرَد. ششماهی همه چیز خوب بود، زندانی تمام روزرا درکنج خود روی تشک کاهی میخوابید و نگهبان نیز به همان اندازه روی صندلی خود جلو در زندان مشغول تماشای مسافرین بود و میخوابید. وامّا عیب ِ کوچک شاهزاده (حاکم) اینست که مُقتَصِد [خسیس] است، و به دقت مراقب کوچکترین هزینه های حاکم نشین خود هست( که البّته سیاهه اش دراز نیست) . به هرحال صورتحساب مخارج مربوطه را به ایشان ارائه کردند(...) که شاملِ مرمت و نگهداری زندان و زندانی و هزینه ی زندانبان بود. و این آخری[ زندانبان ] برای بودجه ی حاکم بسی سنگین بنظر میرسید.نخست چهره وی بر آشفت و بعد متوّجه این امر گردید که این کار ممکن است سالها بطول انجامد(زیرا زندانی جوان بود) به وزیر دادگستری اش خاطر نشان کرد که در پی یافتن راهی برای قطع این هزینه باشند. وزیر دادگستری و رییس محکمه پس از مذاکراتی به این نتیجه رسیدند که سمت ِ نگهبانی زندان را حذف کنند. زندانی را مجاز به مراقبت از خویش کردند و البّته راه فرار هم باز ماند، چیزی که رضایت خاطر ِ همگان را دراین امر فراهم میآوَرد.
نتیجه اینکه زندانبان را به خانواده اش بازگشت دادند، و کمک آشپزی از آشپزخانه دربارمامور شد تا خوراک ِ روزانه ی زندانی را صبح و شب برایش ببرد. ولی زندانی برای رهایی خود هیچ حرکت و یا تلاشی نمی کرد. تا اینکه روزی در رسانیدن ِغذای وی به زندان اهمال شد ، آنگاه ویرا دیدند که در کمال آرامش در پی خوراکش آمده، و از همان روز وی را عادت بر این شد و برای اینکه آشپز نیازی به رفتن به زندان نداشته باشد ، همه روزه برای خوردن غذایش به قصر میرفت و خوراکش را با خدمه ی آنجا صرف میکرد . بین ایشان رفاقتی هم ایجاد شده بود. بعد از ناهار سری به (مُنت کارلُو) میزد. بعضی وقتها هم میرفت داخل ِ کازینُو و پنج فرانکی را صرف فرش سبز [میز رولِت] میکرد.
وقتی برنده می شد، دریکی از هتلها مثل شخصیتی بِنام از خودش با شام پذیرایی میکرد و سپس برای استراحت به زندانش بازمیگشت و با دقّت کامل در را از پشت قفل میکرد. حتّی یکبار هم بیدار نمی شد. این وضعیت دیگر بغرنج شده بود ، نه برای زندانی نه، بلکه برای قضات. دادگاه مجددا وارد شُور شد و از محکوم دعوت کرد که حاکم نشین مُنآکُو را ترک کند. وقتی این مصوّبه را به وی ابلاغ کردند وی بسادگی در پاسخ گفت :" بنظر من شما خیلی با مزه اید! بَعلِه! تکلیف من چی میشه ؟ من برای ادامه ی زندگی وسیله یی ندارم. من دیگر خانواده یی ندارم. میخواهید که من چه کنم؟ من محکوم ِ به مرگ شدم. شما مرا اعدام نکردید . اعتراض نکردم. بعد مرا به حبس ابد محکوم کرده و در اختیار زندانبانی گذاشتید. زندانبان مرا هم شما برکنار کردید. و من باز هم چیزی نگفتم . و امروز می خواهید مرا از مملکت بیرون کنید. اِه ولی نه، من زندانی ام،زندانی ِ شما، قضاوت و محکوم شده به حکم شما. من با حسن نیّت به حکم شما گردن نهاده ام و اینجا می مانم." دیوان عالی از پای درآمد[زمین گیرشد] . در نتیجه تصمیم بر این شد که برای محکوم ماهانه یی به مبلغ ششصد فرانک منظور گردد تا بتواند با آن در سرزمین دیگری زندگی کند. وی پذیرفت و رفت و در نزدیکی دولت متبوعه ی پیشن اش به مسافت پنج دقیقه ،جایِ کوچکی به کِرایه گرفت وحالا بدون اعتنا ی به حکاّم[قدرتمندان]، روی زمین خودش با کشت سبزیجات به شادمانی زندگی میکند.

***********************

20 مِی کُرُنایی 2020

عنوان این داستان در فرانسه هست Un Condamne Encombrant و واژه (آنکُمبران) برابر ،حجیم، سنگین، و هرجسمی که سبب سدّ معبر و ایجاد اشکال در عبور و مرور و حرکت نماید. با توّجه در متن "پردردسر" را برابر خوبی میدانم برای آن واژه.




نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد