logo





کُنارک سوزان

شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۶ مه ۲۰۲۰

شهریار حاتمی

معشوق زخمی و خسته ی من
تابت را بنازم
که با زخم های خون چکانت
هنوز دندان بر جگر گرفته ای
و تازیانه های حادثه را بر گُرده ی مجروحت
صبورانه تاب می آوری.

این هزاردستان بی ترحم
در دخمه های شکنجه
تازیانه را از دستی به دست دیگرمی سپارد
تا در عذابِ تو وقفه ای نیفتد.

من امّا،
دورتر ایستاده ام
و از ضرب تازیانه های حادثه
که بی امان بر گُرده ات فرود می آیند
بر خود می پیچم و می نالم.
در زیر بارش بارانِ حادثه، امّا تو
با چشمکی غریب به من، لبخند می زنی
و بردبارانه می خواهی آرامم کنی.

باران بلا،
از زمین بر آسمان تو می بارد
و بر زمین تو، از آسمان.
آبی بر آتش تو کارساز نیست
که آب های تو خود آتش اند
و سکوت و دروغ
همچنان حقیقت مطلق.

"صبر و ظفر هر دو دوستان قدیم اند".
اما ای "صبرِ" پیر و خسته،
با اندام شتک زده از خون
و زخم هایی که بر چهره داری
دیگر "ظفر" تو را به جای نمی آورد.

شهریار حاتمی
استکهلم
۲۵ اردیبهشت ۱۳۹۹



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد