در بخش اول به این سوژه پرداختم که با توجه به زمینۀ اجتماعی ِبه وجود آمده توسط کورونا میتوان امیدوار بود دانش و به تبع آن عقلانیت جایگاه نیرومند تری در جامعه انسانی پیدا کند.
در دنباله مطلب به نمونه هائی مراجعه می کنیم که میتواند این برداشت را تقویت کند.
قرنطینه ها، بسته شدن دانشگاهها و مدارس عالی را در پی داشت. از دل آن برای ادامه آموزشها، تدریس از راه دور توسط مراکز آموزش عالی بسرعت راه اندای شد و در کنار اپلی کیشن های سابق، برنامه های کامل تری به بازار رفت که هر نوع آموزش از راه دور و جلسات و کنفرانس ها را به نمونه های حضوری نزدیک تر میساخت. همین امروز از طراحی اپلی کیشن های جدید توسط شرکت اُپل مطلع شدم. این نو آوری اجازه میدهد که طیف گسترده تری از آدمها که فرضاً بخاطر دوریِ راه امکان استفاده از این آموزش ها را نداشتند بتوانند به آن راه یابند. ساعاتی که در رفت و آمد های شهری و بین شهری گاه تا سه ساعت در روز رسیده و وقت آدمها گرفته میشد، وبا خودش زمانی هم برای رفع خستگی لازم داشت، توانست در خدمت یادگیری بکار رود.
کتابخانه های عمومی، کتبخانه های تخصصی، و حتی برخی کتابفروشی ها گروهی از با ارزش ترین کتاب های خود را حداقل بطور موقت، بطور رایگان در اختیار عموم قرار دادند. معتقدم انسانهائی که ازین تجربۀ غیر منتظره ی خانه نشینی به سقف راهیابی به دانش بیشتر و اطلاعات فراتر راه یافتند، دیگر طعم و اثر این آموزش ها رهایشان نخواهند کرد. و این جریان ادامه خواهد یافت.
در کنار این تسهیلات و باز شدن درهای آموزش عالی به روی طیفی بزرگتر، اتفاق دیگری افتاد. و آن تعطیلی مراکزی بود که تولیدشان هیجان و شور غیر عقلانی ست. از نماز های جماعت جمعه گرفته تا حرم ها و کلیسا ها ایضاً مسابقات فوتبال، کُشتی، هر جائی که انسانها مقدار زیادی هیجان و احساسات خرج میکردند. امروز در زمینه ای که کرونا و محدودیت ها ی تجمع و اجتماعات و اجبار فاصله گیری های فیزیکی خانه نشینی ها ایجاد کرد روابط از حالات غریزی و حسی به ارتباطات از طریق "اندیشه" و تفکر نقل مکان اجباری کرد. ابزار های ارتباط از راه دور هم به کار گرفته شد تا آنچه به انتقال فعالیت لایه تکامل یافته در طول نسل پستانداران به انسان شناخته شده؛ به فعالیت لایه بالاتر و اندیشه و تعقل و فعالیت سلول های خاکستری ارتقا یابد. دور بودن فیزیکی انسانها از هم و نیاز و تمایلشان به ارتباطات، چه بسا بخش ها و پتانسیل های دیگری از مغز را در آینده تقویت خواهد کرد که به حس ششم، تله پاتی شناخته میشود. زمینۀ امروز یک ابتدا و شروع بسیار نارسی ست از امکان انسانیتی که میتواند از راه دور بدون وسیله و ابزار دیگری جز ارتعاشات مغز خود ،پیام داده و پیام دریافت کند. بنظر شاید رویائی دوربرسد ولی مسیری ست که طی خواهد شد چرا که ابزارش در انسان موجود است.
اما به فروش آن لاین و انترنتی کالا ها بپردازیم که البته از قبل وجود داشت و لی زمینه ای که کرونا با خانه نشینی ها ایجاد کرد، شرکت های تولیدی ها و سوپرمارکت های بیشتری ترغیب را کرد تا با پرداخت هزینه برای داشتن یک سایت جوابگوی این نوآوری، به دسته فروشندگان آن لاین پیوسته و حتی با استخدام افراد زیادی تحویل کالا دم منزل اشخاص را هم بعهده بگیرند. این زمینه بتدریج به حذف فروشندگان سوپرمارکت ها و انجام خرید و پرداخت صورتحساب از طریق یک اپلی کیشن که هم ارزش تمام خرید ها مشتری را حساب میکند و هم پول آنرا از حساب او بر میدارد، تبدیل خواهد شد. البته که دسته بزرگی از صندوقدار ها و فروشندگان بیکار خواهند شد به همین خاطر هم علیرغم آمدگی تکنولژیک این برنامه، اجرای آن به تعویق انداخته میشد. ولی مسئله اینجاست که سیستم فعلی اقتصاد بعد از قرنطینه زدائی ها دیگر به شکل سابق کار نخواهد کرد. چون با دید اقتصاد دانها تعطیل و رکود فعلی در صورت ادامه یافتن دیگر اجازه ی بکار انداختن مجدد را نخواهد داد. در یک کلام، سیستم فعلی باید تغییر کند و بنظر من تقسیم عادلانه ثروت است، که اجازه خواهد داد صندوقدار و فروشنده را از زنجیره فروشگاههای بزرگ و حتی بسیاری مواقع، کوچک، برداشته ولی به نفع جایگزینی آنها با آنچه دانش فعلی اجازه آن را میدهد اقدام کنند. چرا که با یک تقسیم عادلانه ثروت صندوقدار های بیکار شده امکان یک زندگی آبرومندانه را خواهند یافت تا وقتی با یک آموزش وحرفه جدید به زنجیره تولید بازگردند.
معضلِ زمان نامعلوم قرنطینه زدائی و بازگشت به کار، که بین حفظ جان مردم و حفظ زنجیره تولید در نوسان است، خواهد توانست با اتوماتیک کردن کارخانه ها با استفاده از هوش مصنوعی و ربات ها، اجازه بدهد کارگران فعلی با حفظ یک سطح زندگی آبرومندانه به رشد توانائی های خود بپردازند. هیچ دلیل ندارد کارگران تا ابد کارگر بمانند آنان در سایه یک سیستم عادلانه تقسیم ثروت خواهند توانست حتی بصورت طراحان و فکر سازان به دنیای کار برگردند. اگر تا امروز اکتیو کردن حداکثری دانش از ترس بالا رفتن لشگر بیکاران، به صحنه نیآمد، با زمینه ای که شرایط امروز برای عملی کردن نسبی آن فراهم آورد، فقط باید تقاضای تقسیم عادلانه ثروت را برای آینده در برنامه قرار دهیم.
تجربۀ این روز ها بسیاری از اشکالات و شکاف ها را ظاهر کرده در عین حالا بارقه ای از امکان حل آنها را نیز تابانده است. وقتی فرانسه متوجه میشود کارخانه های داروسازیش دم دستش نیست تا برایش ماسک و دستگاه تست و غیره بسازد چون آنها را به چین منتقل کرده، ترغیب میشود آنها رابه نزدیک و به محل خود برگرداند. اما علت انتقال آنها فقط استفاده از نیروی کار ارزانتر نبوده، جلوگیری و راحت شدن از سروصدای سندیکا های کارگری و تقاضا های آنها هم بوده است. این نیز وقتی مسئله تقسیم عادلانه ثروت جا بیفتد، بی مورد خواهد شد. کارگری که نگران آینده و بیکاری نباشد و مطمئن باشد یک زندگی آبرومندانه را خواهد داشت جز به بالا بردن دانش و توانهای خود، آیا به اتلاف آنها خواهد اندیشید؟
مسافرت ها و "جهان گردی" ها تعطیل میشود. انسان که مدتهای مدیدی گوئی تحت یک نیروی گریز از مرکز همه جا پخش میشد، ناچار هر چه نزدیکتر به خودش متمرکز شد. به چهاردیواری وجود خودش برگشت. جائیکه میتوانست بجای پراکندگی، متمرکز شود. یعنی شرایطی ایده آل برای اندیشیدن و غور کردن!
اما خود این ویروس و ناشناخته بودن آن که مرتب از طریق رسانه ها در گوش شهروندان دمیده میشد، و ناشناخته بودن مرگ، که از طریق این ویروس ناقوس تهدید خود را تمام مدت بطور ممتد در روان انسانها طنین انداخته، "ناشناخته" را به لابراتواری برای تفحص تبدیل کرد. ذهن ها دنبال دستیابی به ناشناخته روز را شب کردند. این یعنی یک کنجکاوی و عطش ِدانستن که در ابعادی ژرف تقویت شده باشد. این یعنی جستجوی ذهنی ِ یافتن ِ رابطه ها و علل. این یعنی جستجوی فهم و درک. این یعنی بیدار شدن از خواب.
ادامه دارد
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد