از انگارهها و باورهای جمعی بهعنوان خمیرمایه اصلی هویت و همیت ملتها و عامل همبستگی و پایداری درونی آنها در طول تاریخ نام برده میشود. ارزش و اهمیت این برساختهها و سازههای نظری در جوامع متکثر و تشکیلشده از گروههای قومی و زبانی و مذهبی گوناگون همانند ایران بهمراتب مهمتر و ریشهایتر تعریف و تبیین میگردد.
حافظۀ مشترک جهان ما از ایرانیان به عنوان ملتی دیرپا و یکی از کانونهای فرهنگسازی و دینپروری چه پیش و چه پس از اسلام نام میبرد. حفظ و پاسداری از این هویت مشترک و مستقل ایرانیان در طول حیات چندهزارسالهاشان، این توانمندی منحصر به فرد نیاکان ما و راز بقای آنان در این پهنه سخت و دشوار جغرافیایی بوده است که یقیناَ بدون انگارهها و سازههای مشترک اعتقادی و دینی ممکن و میسر نبوده است.
بیهوده نبوده که نیاکان ما داشتن فرّه و فروغ ایزدی (مشروعیت الهی) را از نشانههای مشروعیت و مقبولیت یک شهریار خوب میدانستند که با بدی، غرور و ظلم و بیعدالتی از دست میرود. این باورهای ایرانیان باعث آن گشتند که همواره حکمرانی در ایران در فضایی روحانی و معنوی تعریف و جاری بگردد.
شاید یکی از مهمترین یافتههای معرفتی و پدیدارشناختی جامعه ما دغدغه کمرنگ شدن و از دست رفتن معنویت و روحانیت سیاست در ایران و غیردینی و بعضاَ در مقاطعی ضددینی شدن سپهر عمومی در ایران پس از انقلاب اسلامی میباشد.
در جامعهای که برای سلامت روح و روانش در طول قرنها به حضور روحانیت و معنویت انگارهها و ارزشهای برخاسته از ایمان پاک و زلال دینی عادت داشته است. جامعهای که با انقلابش برخاسته بود با انگارههایی همچون «بازگشت به خویشتن» با «امحای ازخودبیگانگی فرهنگی»و ظلم و جور و بیعدالتی ناشی از یک خوانش غلط و آمرانه از تجدد مبارزه کند. جامعهای که پس از انقلاب با دخالت فزایندۀ «نهاد دین» و متولیان آن یعنی روحانیت در «نهاد دولت» با شتاب هرچه تمامتر،-بیش از آنچه که به صلاح حفظ همیت و هویت جامعه باشد- در جهت از دست دادن فزاینده ارزشهای فرهنگی و تاریخی دیرپای خود میباشد. این حرکت پرشتاب به مثابه سقوط آزاد است به قعر نیستی، حرکتی به غایت نگرانکننده از جانب دیگر برای سلامت روح و روان جامعهای که در طول قرنها به حضور روحانیت و معنویت انگارهها و ارزشهای برخاسته از ایمان پاک و زلال دینی عادت داشته است. به سخره گرفته شدن و تبعید دین و باورهای مأنوس مؤمنان از صحنه اجتماع نمیتواند بدون پیامد و عوارض ماندگار غیرقابل ترمیم باشد.
تجربۀ چهل ساله دخالت بیحدوحصر روحانیت در حکومت در ایران پس از انقلاب مؤیدی قوی بر این مدعی میباشد. که ساماندهی سیاسی-اجتماعی جوامع پیچیده عصر و زمانه ما قطعاَ بدون یافتههاو انگارههای مدرنیته همچون آزادی، حقوقبشر، دمکراسی، پلورالیسم و سکولاریسم به معنای جدایی و استقلال نهاد دین از دولت و نهادهای اداری-تشکیلاتی آن ممکن و میسر نمیباشد.
بر روحانیت است از خواب خوش در خنکای باد خوش ظفرمندی کاذبش بیدار شود و به نقش و وظیفۀ اصلی و دیرین خود که همانا پاسداری از ایمان عمومی مردم است بازگردد.
بر اندیشمندان و دینباوران راستین است که به یک رابطه اکمال متقابل و یک گفتمان بارور و خلاق میان باورهای کلامی دین و انگارههای انسانمحور علوم معرفتی مدرن بازگردند و هرکدام بدون ادعای «داشتن تمامی حقیقت در نزد خود» سهماشان را در باورسازی این مفاهمه بزرگ اجتماعی ادا نمایند.
ساماندهی این گفتمان و رقابت آزاد ایدهها و انگارهها تنها در یک جامعه آزاد و دمکراتیک امکانپذیر است، جامعهای که کرامت انسانی در آن فارغ از قیدوبندهای نژادی، قومی، طبقاتی و سیاسی-اقتصادی و عقیدتی مورد ارج و احترام است و از طرف حکومتگران و شهروندان به عنوان یک اصل و پیشفرض غیرقابل واگذاری پذیرفته شده است.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد