logo






امید

در بارۀ وام‌واژۀ اِستِه‌تیک

پنجشنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۹ - ۰۹ آپريل ۲۰۲۰





اشاره:
دشواری‌های برابرگزینی در زبان فارسی چیست؟ با وام‌واژه‌ها یا همان واژگان بیگانه چه باید کرد؟ چرا هنوز برای برخی از این وام‌واژه‌ها نظیر رادیو و تلویزیون معادل فارسی نداریم؟ آیا زبان‌شناسان ما کوتاهی کرده اند؟ آیا زبان فارسی دیگر قابلیت بالش و تکامل ندارد یا شتاب ورود وام‌واژه‌ها بیش از شتاب برابرگزینی کارشناسان است؟ دشواری‌های کار ترجمه در ایران کدام است؟... این‌ها و ده‌ها پرسش دیگر، سال‌هاست دغدغۀ ذهنی کارشناسان و صاحبنظران حوزۀ زبان و ادبیات فارسی بوده که هریک از آن‌ها، نیازمند بررسی و تحقیق جداگانه است. نوشتار زیر می کوشد تا برای این پرسش که "چرا واژۀ زیبایی‌شناسی، برابر رسا و دقیقی برای ترجمان وام‌واژۀ استه‌تیک نیست"، پاسخی را برای خوانندگان علاقمند و پیگیر فراهم آورد.

***

می دانیم که "زبانِ علم" در جهان، کماکان زبان رایج انگلیسی است و درحال حاضر نیز 98 درصد مقالات علمی به زبان انگلیسی منتشر می شوند. این را هم می دانیم که هر علم، دایرۀ واژگانی نوینی را با خود به زبان مقصد می آورد که به آن وام‌واژه‌ یا واژگانِ بیگانه می‌گویند، اما هنوز کارشناسان و اهل فنّ ما، به رغم شیوایی و رسایی و با همۀ غناء و قابلیت‌های تکاملی این "زیبای هزار ساله"، نتوانسته‌اند برای بسیاری از آن‌ها برابرهای درخوری را بیافرینند که معنای دقیق وام‌واژه در زبان مبداء (اعم از انگلیسی، عربی، فرانسوی، آلمانی، روسی و غیره...) را به خوانندۀ فارسی‌زبان برساند.

در یک صد ساله اخیر برخی از این وام‌واژه‌ها مانند رادیو، تلویزیون، کولیس، رادیاتور، شوفاژ، فیوز و غیره... بدون هیچ تغییری عملا به قسمتی از زبان فارسی مبدل و پذیرفته شده‌اند و پیشنهاد برابرهایی چون "رادیان" یا "تلویزان" هم جز مضحکه و توهین به شعور مردم ایران تلقی نخواهد شد. به‌هر روی، شتابِ ورود وام‌واژه‌ها یا واژگانِ بیگانه به زبان فارسی نیز بیش از شتابِ برابرسازی و واژه‌آفرینی بوده که امری است بس دشوار و تخصصی، و این فقرِ واژگانی، از جمله در مورد وام‌واژۀ علمی"اِستِه‌تیک" نیز وجود داشته که موضوع این نوشتار است. البته این وام‌واژه را نباید با واژۀ استاتیک (به معنای سکون یا ایستایی) - شاخه‌ای از علوم مکانیک و مهندسی- اشتباه گرفت.

در حوزۀ هنر و ادبیاتِ مارکسیستی در زبان‌های گوناگون، و یا آن‌جا که عالمانِ استه‌تیک اعم از ایده‌آلیست و ماتریالیست نظیر: پاسپلوف، بلینسکی، سوکولوف، بوم‌گارتن، گانتنر، ساچکوف، دوفرن، آستاخف، سوریو، خراپچنکو، فدین، روماننکو، آونر زیس و دیگران... دربارۀ پایه‌های علمی هنر، آفرینش هنری، و تاریخ و فلسفۀ آن بحث می کنند، شاهد به کارگیری پرتکرار واژۀ اِستِه‌تیک هستیم. وام‌واژه‌ای لاتین با ریشۀ یونانی که وارد زبان فارسی شده است.

استه‌تیک، امروزه علاوه بر این‌که شاخه‌ای علمی است که به مطالعۀ قوانین عامّ تکاملِ هنر، خلاقیتِ هنری، نقدِ هنری و فرآیند آفرینشِ آثار هنری می پردازد، برای تئوری‌هایی که به نحوی با اشکال خاص هنری سر و کار دارند، یک "فراتئوری" محسوب می‌شود که روش‌های نقد، تحقیق، کاربرد و پیوند میان آن‌ها را مورد مطالعه قرار می‌دهد. علمی که خصلتِ فلسفی دارد، اما جزیی از فلسفه محسوب نمی‌شود. دانشی که مبانی متدولوژیکِ خود را از ماتریالیسمِ دیالکتیک و تاریخی می گیرد، ولی موجودیتِ مستقل خود را حفظ می کند... به این اعتبار، استه‌تیک، خود یک اسلوبِ علمی نیز هست که به سهم خود نقش مهمی در رشد و تکاملِ هنری جامعه ایفا می کند و تا حدود زیادی با نقدِ هنری و تئوریِ هنر همبسته است تا جایی که بلینسکی، نقد را "استه‌تیک در عمل" می نامد...

حال با این اشاره گذرا به گستردگی حوزۀ کار این دانشِ نه چندان نوین که مبانی و مفاهیم اولیۀ آن از زمان ارسطو (پنج قرن پیش از میلاد) تا به امروز مطرح بوده، به راستی، خواننده فارسی‌زبان وقتی معادل دقیقی برای واژۀ استه‌تیک وجود ندارد، از عبارات ترکیبی پرکاربردی نظیر: احساسِ استه‌تیک، دریافتِ استه‌تیک، آرمانِ استه‌تیک، روابطِ استه‌تیک، تربیتِ استه‌تیک، روندهای استه‌تیک، آفرینشِ استه‌تیک، جاذبۀ استه‌تیک، لذّتِ استه‌تیک، بینشِ استه‌تیک، مضمونِ استه‌تیک، حکمِ استه‌تیک،... و یا استه‌تیکِ تحلیلی، استه‌تیکِ فنی، استه‌تیکِ تولیدی، استه‌تیکِ طراحی صنعتی و غیره... به چه درکی می تواند برسد؟

در زبان فارسی، در نیم قرن اخیر از سوی نویسندگان و پژوهندگان و هنرشناسان و مترجمان آثار ادبی و هنری خارجی، برای واژۀ استه‌‌تیک واژگانی چون زیبایی، زیبایی‌شناسی، زیباشناسانه، زیبا شناختی، علمِ هنر (هنرشناسی)، علمِ التذاذ، علمِ جمال، ذوقی، عاطفی، حسّی و غیره... به‌کار گرفته شده اما عموما آن‌را با "زیبایی‌شناسی" برابر می گیرند. (یکی از این دست منابع ارزشمند، کتاب "مسائل زیبایی‌شناسی و هنر" با برگردان محمدتقی فرامرزی است که دربرگیرندۀ مجموعه مقالاتی از عالمان استه‌تیک شوروی است). اکنون تنها کافی است برای آزمون، یکی از برابرهای فارسی مورد اشاره را در عبارات ترکیبی ذکر شده قرار دهیم تا به میزان تناسب یا نزدیکی هر جایگزین با معنای وام‌واژۀ استه‌تیک پی ببریم.

امّا بسیاری از صاحب‌نظران نیز زیبایی را زیوری نمی‌دانند که بر گردنِ هنر و آثار هنری آویزان باشد و به دلیل نسبی بودن مفاهیم زیبایی و زشتی، واژۀ "زیبایی‌شناسی" و دیگر برابرهای مشابه را برای استه‌تیک فاقد جامعیت ارزیابی نموده‌اند. آن‌ها بین هنر و زیبایی علامت مساوی نمی‌گذارند و ترجیح داده یا می دهند که در آثار قلمی خود از همان وام‌واژه استه‌تیک استفاده کنند. از جمله، دانشمند فقید احسان طبری که در مطلبی با عنوان "دربارۀ برخی مسائل استه‌تیک و هنر" می‌گوید:

ترجمۀ واژۀ استه‌تیک به فارسی متضمّنِ برخی دشواری‌هاست: ترجمۀ آن به «زیباشناسی» از آن جهت نادرست است که مباحث این دانش تنها بررسی مسأله زیبا و زشت نیست و دامنه اش از آن به مراتب فراخ‌تر است. ترجمه به واژۀ عربی «ذوقیات» (نظیر «اخلاقیات» برای اِتیک) بی‌تناسب به نظر نمی‌رسد. به‌هر حال ما ترجیح دادیم از واژه متداول بین‌المللی استه‌تیک استفاده کنیم که از ریشۀ یونانی «آئیس‌ته‌سیس» آمده و معنایش «ادراکِ حس» است و بدین مناسبت می‌توان استه‌تیک را با تسامح «علمِ حیاتِ لطیف» نیز ترجمه کرد. استه‌تیک دانشی است در بارۀ قوانینی که بر وفق آن، انسان جهان را از دیدگاهِ ذوقیات ادراک می کند. علاوه بر آن، در این دانش در بارۀ ماهیت آفرینشِ هنری و اشکال آن سخن می رود و از این جهت، استه‌تیک را تا حدی "هنر شناسی" نیز می توان نامید. ولی همۀ این معادل‌ها، چنان‌که خواننده پس از قرائتِ این بررسی درخواهد یافت، نارساست. (نوشته های فلسفی و اجتماعی، چاپ دوم 1386 جلد دوم، ص310 و نیز: مجله تئوریک دنیا، سال اول، دورۀ چهارم، ‏‏شمارۀ دوم، ١٣۵۸، صص ۱۲۲تا ۱۴۲ )

مرجع معتبر علمی دیگری که بر این نظر صحه می گذارد، برگردان فارسی از کتاب مهم "پایه‌های هنرشناسی علمی" اثر پروفسور آونر زیس، عالمِ استه‌تیکِ سرشناس شوروی است که توسط ک.م.پیوند ترجمه و چاپ نخست آن در 260 صفحه در آبان سال 1360 در ایران منتشر شده است. مترجم این کتاب نیز به جای استفاده از معادل‌های رایج فارسی، بارها و بارها در طول کتاب از همان واژۀ بین‌المللی استه‌تیک استفاده نموده و دلیل آن‌را چنین عنوان نموده است:
استه‌تیک را در فارسی "زیبایی‌شناسی "یا "جمال‌شناسی"ترجمه کرده اند ولی چون موضوع مطالعۀ این علم بسیار وسیع‌تر از زشتی و زیبایی است، ما به دلیل نبودن معادلی دقیق‌تر، واژۀ استه‌تیک را ترجیح دادیم/ مترجم. (پانویس ص 9 کتاب)

به باور ما پرهیز اندیشمند چندوجهی و فرهیخته‌ای چون احسان طبری (شاعر، نویسنده، مترجم، ادیب، خطیب، زبان‌شناس، جامعه شناس، مورخ، منتقد، روزنامه‌نگار، سیاست‌مدار، فیلسوف، دیالکتیسین نابغه، مبارز سیاسی و تئوریسین برجسته...) از به‌کار بردن برابرهای فارسی ذکرشده و ترجیح اصل واژۀ لاتین استه‌تیک در آثارشان، نکتۀ قابل تاملی است. سخن از شخصیت ممتازی است که خود آفرینندۀ بسیاری واژگان رایج در زبان فارسی نظیر: تاریک‌اندیش، دگر اندیش، واپس‌گرا، چَکامه، ژرفش، ژرفاندن و ژرفیدن(مصدر)، دستاورد، بسیج، بسیجیدن(مصدر)، روشنفکر، شب‌زده، نماد، چونان، سنگلاخ، خرسنگ، مردُمش(انسانی‌کردن)،... بوده و صدها واژه نوین را برساخته و وارد فرهنگ لغات فارسی و زبان رایج جامعه نموده که پرداختن به آن در حوصله این نوشتار نیست.

طبری در مقاله مورد استناد ما (در بارۀ برخی مسائل استه‌تیک و هنر) ترجیح داده بیش از صد بار از واژۀ استه‌تیک به جای برابرهای نارسای موجود در زبان فارسی استفاده کند و این رنج را بر خواننده صبور آثارش تحمیل کند اما معادل‌های موجود‌ را جایگزین آن نکند. اما یک بررسی اجمالی نشان می‌دهد که "زیبایی‌شناسی"، یکی از برابرهایی است که در دهه‌های اخیر از سوی صاحب‌نظران ادبی و هنری و محافل آکادمیک، و در پایان‌نامه‌ها و آثار تئوریک ترجمه شده به فارسی نظیر کتاب فرامرزی که پیش‌تر اشاره شد، تا حدود زیادی پذیرفته و رایج شده است.

چندسال پیش دوستی مشفق و علاقمند به شعر و ادبیات، واژۀ "حِسّیک" را به جای استه‌تیک پیشنهاد کرده بود اما به نظر می‌رسد که آن هم نارساست. فعلا شاید بتوان واژۀ جایگزین "زیبایی‌شناسی" یا "زیباشناختی" را که از نظر اکثریت قاطع مترجمان و کارشناسان هنر و زبان فارسی پذیرفته شده، با تسامح برابر گرفت، اما باید در سطح کلی در فکر برابرسازی مناسب و دقیق برای وام‌واژه‌ها در زبان پویا و زیبا و زندۀ فارسی نیز بود.

امید
20 فروردین 1399



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد