logo





لکه ای بر سر آستین

پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۲ مارس ۲۰۲۰

طاهره بارئی

tahere-barei1.jpg
گفتم به حال لکۀ آستینم فکری باید بکنم
وقتش رسیده است
آنجا، برای ماهها، پیش چشمم همچنان خموده بود
یادم هست با انواع گَرد ها، خمیر ها، خواستم دست در خمیره اش دراز کنم
در خوی تلخ آن اثرکنم
آن طور نزند جیغ، چشم توی چشم من
ردّی شبیه لاک، عناّب، انار، یا حتی گل سرخ....
چند بار از خشکشوئی و لکه گیری به خانه آمد باز
پیراهنی تن کرد بلند و شفاف
اما از جا تکان نخورد طیّ رفت و آمد ها
سخت تر شد، گلوله شد
آستین جنباند و آویزان از لبۀ صندلی، معلق زد، بندباز شد
شَست دستم سائیده، سائیده، سائیده تر شد ازسائیدنش
تا آنکه
یک تکه چمن سرخ مغشوش
دور از انتظار،
ترکید از منظرش
بُرس خارداری، فرچه ای
متصل شد به لنگۀ آستینم
سائیدن پوستم مجهز شد به ساعت و عقربه ها
سائیدن پوستم طی میکرد دقیقه ها را
سائیدن پوستم تا دم مرگ
تا صیحه زدن، تا فریاد
چند بار داروی ضد حساسیت بغل زدم از داروخانه در راه بازگشت
درب ِخلاصی بسته بود، دستگیره نداشت، باز نمیشد به رویم
می آمد ، سر پوستم می نشست و می سائید و می برد و بی خیال میرفت
فرار؟ پرواز کنان بالای سرم چون ملخی بزرگ با موتور های روشن، .....
دست بر نمی داشت
حلقه میشد گرد گردنم
کشان کشان مرا می برد تا بیراهه ها
سطوحی شده بودم مسئله دار، با پاک شدنش کنار نمی آمد، رضایت نمی داد
جنگ و گریز لابلای ابرسیاه و دود وهوای خاکستری ، شلیک گلوله ها...
حالا دیگرهمه جا برایش شده بود لَک
افق تا افق همه جا را پوشانده بود لَک
روی مزرعه ها
سمِّ ضد آفت واریزمیکرد
بقچۀ جنجال به هر سکوت تزریق میکرد
کار ما شده بود دویدن، فقط دویدن
می دویدیم
ایستاده، خمیده، سر ها پنهان لای دامن
در راستۀ گیر ودار
زنی ....
یک تکه چمن سبز
از پیراهنش برید
و پیش پایمان انداخت
وقتی که قرار گرفتیم و دیگر نمی لرزیدیم
رنگین کمانی، ما را خیره کرد
حلقه ای، نقب زده بر پهنۀ نور و ابر
یک دست سایبان چشم
یک دست در کنار
آزاد از آستین پیراهن، و کوتاه و بلند آن
گفتیم باید شبنمی،
نسیمی شد،
اینگونه بر این وادی نشست
تکه های چمن را
زنان آبادی یک به یک به پیشکش خواهند آورد
گفتیم باید فرشی شد
نقش این سرزمین را با چنین پیچ و تابی بافت
گفتیم، در گفتگو..
پچ پچی باید شد
رود را در کوه و کمر شتافت
گفتیم باید برنشست
تندیس تازه ای....
تندیس ِتازگی را
با چند خوشۀ گندم در آغوش
به رویای البرز پیوند زد
چنین گفتیم
تا خورشید سر زد



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد