logo





یادداشتی کوچک بر سه کار بزرگ !

سه شنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۸ - ۰۴ فوريه ۲۰۲۰

عباس هاشمی

با جانمان مقابلتان ما خطر کنیم
از هر چه احتیاط و مدارا حذر کنیم
بر روی تیر ، سینه خود بازتر کنیم
“بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم»

با دیدن کار شجاعانه «همایون غنی زاده» کارگردان سینما و تقدیم «جایزه» اش به «روح کشته ی راه وطن پویا بختیاری» و مهم‌تر از آن خواندن قصیده ای بی همتا از «سیف فرغانی» شاعر کمتر نام آشنا اما شاعری بزرگ که در عصر «شیخ سعدی» زیسته و سروده ، مرا بسیار منقلب کرد . این شعر فرغانی را من چند بار بصورت ناقص اینجا و آنجا دیده بودم و هرگز متن کامل اش را برغم علاقه ی بسیار نیافته بودم . در دو ویدئوی بی بی سی و در فیسبوک هم شعر از زبان غنی زاده به شکل ناقص منتشر شده بود . فورا به گنجینه ی گنجور رجوع کردم و نه تنها کامل آنرا یافتم که در زیر نویسهای قابل توجه آن «تضمین» ی هم بر آن مشاهده کردم که شگفت انگیز زیبا و بجا و شرافتمندانه سروده شده آنهم توسط شاعری معاصر که متاسفانه من او را نمیشناختم و شتابزده به برخی اشعار و احوال اش نگاه کردم ، به گمانم شاعری خلقی و بی مدعا ، خدا باور و مسلمان به نظر میرسد . من گرچه نه خدا باورم ، نه مسلمان ، اما شعر او گواهی می‌دهد که : شعر یا هر هنری اگر شعر و یا هنر باشد ایدئولوژی و مرز و برج و بارو نمیشناسد و مستقیما با مخاطب اش رابطه بر قرار میکند « محمد ابراهیم توکلی کارشک » که این «تضمین » را بر شعر زیبای «فرغانی» نوشته در رساندن پیام اش به منِ یاغی و طاقی و باغی حتی توفیق کامل دارد . آرزومندم که همه ی هموطنانم اعم از مسلمان و غیر مسلمان لااقل این «تضمین» او را بخوانند ، من تضمین می‌کنم که نه تنها پشیمان نمیشوند که مثل من خواهند گفت « جا نا تو سخن از دل ما میگویی»
پر گویی نمیکنم فقط آن دو شعر را با شما به اشتراک میگذارم که خود کفایت دارد اول شعر بی نظیر و زیبای «فرغانی» را و پس از آن «تضمین» فوق العاده مناسب و وزین شاعر معاصر «محمد ابراهیم توکلی کارشک» را !

یکبار دیگر آرزو می‌کنم همه ی هموطنان و فارسی زبانان توفیق خواندن این دو شعر زیبا را داشته باشند . و چه بهتر که در گنجور و با زیر نویسهای آموزنده و تصحیحات بخوانند . ضمنا باید بگویم تصحیحات پیشنهادی را در شعر «فرغانی» مرعی داشته ام و همچنین یک مورد هم خودم دست به جایگزینی زده ام ؛
آن مصرع در گنجور چنین است :

بیش از دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد
ومن چنین تغییر داده ام :
پیش ار دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز اذان شما نیز بگذرد

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
وین بوم محنت از پی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد
باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد
ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تأثیر اختران شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
پیش ار دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز اذان شما نیز بگذرد
بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد
در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد
آبی‌ست ایستاده درین خانه مال و جاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع
این گرگی شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ای دوستان خٌهٓم که به نیکی دعای سیف
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد

..........

تضمین قصیده زیبای سیف فرغانی
از « محمد ابراهیم توکلی کارشک»

این درد بی امان شما نیز بگذرد
این گریه نهان شما نیز بگذرد
این زخم خون چکان شما نیز بگذرد
"هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد "

اینک به خواب رفته یا زده ای خویش را به خواب
اینک هزار حرف و سوالات بی جواب
یک موج سرکشیده ،به خود داده پیچ و تاب
"وین بوم محنت ازپی آن تا کند خراب
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد"

سرکش ، بلند ،همچو زمستان بی امان
فوق تصورات بشر،فوق هر گمان
در موسمی که عقل ندارد گمان آن
"باد خزان نکبت ایام ناگهان
بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد"

فرقی نمی کند چه روی زمینی ،چه روی بام
این عمر رفته ، گشت تبه یا شده به کام
کودک ،صغیر،پیر و جوان ،پخته یا که خام
"آب اجل که هست گلوگیر خاص وعام
بر حلق و بر دهان شما نیز بگذرد "

ای گوشمال داده به هر سرو سرفراز
شمشیرتان نشسته بر تن هر کاج و سروناز
ای دستتان برای تعدی فراخ و باز
"ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز
این تیزی سنان شما نیز بگذرد"

کس در جهان به ظلم و به جور اقتدا نکرد
عمر تمام پادشهان هم وفا نکرد
برمردمی کسی چو شماها جفا نکرد
"چون داد عادلان به جهان در بقا نکرد
بیداد ظالمان شما نیز بگذرد "

برما ز سرد و گرم ،فراوان گذشت و رفت
زین آب وخاک رستم دستان گذشت و رفت
صدها هزار تن ز شهیدان، گذشت و رفت
"در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد"

آن کس که فخر کرد عیارش فرو نشست
در اوج بود ،ایل و تبارش فرو نشست
دیوار قلعه ،برج و حصارش فرو نشست
"آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد "

جنگ است بین ما و شما با درفش و مشت
برقلب ما چو تیر و به چشمان ما درشت
از ما شکافت سینه واز ما شکست پشت
"بادی که در زمانه بسی شمعها بکشت
هم بر چراغدان شما نیز بگذرد"

از شور و تلخ و تند بسی برجهان گذشت
صدها ستاره نیز از این کهکشان گذشت
برما چه مهربان و چه نامهربان گذشت
"زین کاروانسرای بسی کاروان گذشت
ناچار کاروان شما نیز بگذرد "

ای نا رسیده ای تو به مقصود خویشتن
بر بادداده حرمت معبود خویشتن
گم کرده ای ستاره معهود خویشتن
"ای مفتخر به طالع مسعود خویشتن
تاثیر اختران شما نیز بگذرد "

اینک که جان به لب ، وَ لبِ ما به جان رسید
این خنجر از شماست که تا استخوان رسید
زین آسیا شراره به هفت آسمان رسید
"این نوبت از کسان به شما ناکسان رسید
نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد"

ماییم و دردها و غم ورنج بی کسان
گیرم عقاب خرده نگیرد به کرکسان
یا رسم روزگار شود رسم ناکسان
"پیش ار دو روز بود از آن دگر کسان
بعد از دو روز از آن شما نیز بگذرد"

با جانمان مقابلتان ما خطر کنیم
از هر چه احتیاط و مدارا حذر کنیم
بر روی نیزه ، سینه خود بازتر کنیم
"بر تیر جورتان ز تحمل سپر کنیم
تا سختی کمان شما نیز بگذرد"

عِزّ زمین وفخر زمان بود مدتی
همواره سَر ز مدعیان بود مدتی
مانند گل به باغ جنان بود مدتی
"در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل، ز گلستان شما نیز بگذرد "

این ناله های نیمه شب،این سیل اشک وآه
این اشک و آه ما ، که لبالب نموده چاه
این آب مانده ،پهنه برکه ، به زیر ماه
"آبیست ایستاده درین خانه مال و جاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد"

کرده حلال قبح گناهان به حکم شرع
مور و ملخ نمود چو مهمان به کشت و زرع
شرمنده کرد انجم تابان به نور شمع
"ای تو رمه سپرده به چوپان گرگ طبع
این گرگی شبان شما نیز بگذرد"

هر کس قدم به دهر نهد خصم یا که دوست
زیباست یا که زشت ، کریه است یا نکوست
سرخ و سیاه و زرد ویا هم سفید پوست
"پیل فنا که شاه بقا مات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد"

بخشد به او جزای فراوان خدای سیف
تابد هزار مشعل تابان به پای سیف
از کردگار رحمت و غفران برای سیف
"ای دوستان خوهم که به نیکی دعای سیف
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد"

مرداد1395 مشهد مقدس


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد