logo





عشق پسرانه‌ی حافظ در فضای «اَدِر کأساً»

شنبه ۷ دی ۱۳۹۸ - ۲۸ دسامبر ۲۰۱۹

س. سیفی

قرآن حتا در بهشت نیز زنان را از حضور در مجالس شرابخواری معاف کرده است. به طور حتم آنان در جایی دیگر نقش انفعالی و ابزاری خود را برای مردان به پیش می‌برند. چنین تصویری از زن را در عرفان ایران هم به اجرا می‌گذارند. همچنان که حافظ نیز از همین کارکردهای تاریخی بر کنار نمی‌ماند. چون در شعر حافظ ضمن الگوگذاری از قرآن، پسران نقش ساقی را به عهده می‌گیرند. اما این پسران همواره پسرانی چند منظوره بوده‌اند. بی‌دلیل نیست که برای خداوند، پوشش یا رنگ پوستشان اهمیت می‌یابد. چون وِلدان یا غِلمانِ مجالس شرابخواری قرآن، همگی پوششی نازک بر تن کرده‌اند و رنگ پوستشان از سپیدی به مروارید می‌ماند. آنوقت همین پسران سپید تن، پیاله‌های شراب را برای مردان به چرخش در می‌آورند که به همراه شراب نمونه‌ای از سپیدی تن ایشان در دیدرس شرابخواران قرار بگیرد.
هیچ کتابخوانی نیست که بیت نخست دیوان حافظ را به یاد نیاورد: اَلا یا ایّها‌السّاقی اَدِر کأساً و ناوِلها / که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها. شارحان سنتی دیوان حافظ در توضیح این بیت چیزی کم نمی‌گذارند. چون بحث عمده و اساسی ایشان به آنجا بازمی‌گردد که نخستین بار یزید بن معاویه خلیفه‌ی اموی یا یزید بن معاویه‌ی دیگری مصرع نخست آن را سروده است. گاهی هم بحث خود را به آنجا می‌کشانند که پیش از حافظ دیگران نیز در شعر فارسی نمونه‌ای از عبارت "ادر کأساً و ناولها الا یا ایهاالساقی" را به کار گرفته‌اند. اما معلوم نیست همراه با طرح چنین موضوعی قصد دارند که در نقد خود از حافظ، به کدام موضوع حیاتی و ضروری دست بیابند. همین شارحان سنتی حتا برای حافظ دل سوزانده‌اند که در ابتدا به نظرش کار "عاشقی" امری آسان می‌آمد، اما سرآخر با دشواری‌هایش دست به گریبان گردید.

ولی آنچه که حافظ در شعر خود از دشواری‌های آن می‌نالد به مرحله‌ی دوم از فرآیند سلوک عارفان بازمی‌گردد که آن را عشق نام نهاده‌اند. چون عشق دومین مرحله از وادی‌های هفت‌گانه‌ی عطار به حساب می‌آید که چند و چون آن در مثنوی منطق‌الطیر انعکاس می‌یابد. این وادی‌ها یا شهرهای هفت‌گانه عبارت‌اند از: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت و در نهایت فنا. شعر معروف مولوی نیز به همین موضوع اشاره دارد که می‌سراید: هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم.

حافظ در بیت یاد شده، از علم بدیع پیرامون آوردن ملمّعی بحث‌انگیز سود می‌جوید. این ملمّع همان مصرع عربی این بیت را پیش روی ما می‌گذارد. در این عبارت عربی نه فقط ساقی به عنوان اسم فاعلِ مذکر ظاهر می‌گردد بل‌که ایّها و فعل امر اَدِر نیز بر چنین واقعیتی دلالت دارند که ساقی حافظ بدون تردید از مردان انتخاب شده است. این مرد آنوقت نقش معشوق و ساقی را توأمان برای شاعر به انجام می‌رساند.

اما ساقی حافظ ضمن نمایشی از رقص و دلربایی، حرفه‌ی خود را به پیش می‌برَد. فعل "اَدِر" (بگردان) بر چنین موضوعی تأکید می‌ورزد. چون او باید پیاله را به گردش دربیاورد تا آن را به دستان راوی یا همان شاعر برساند.

برای برگزاری چنین آداب و رسومی از شراب‌نوشی، به حتم می‌توان پیشینه‌ای تاریخی دست و پا کرد. چون پسری دخترگونه، پیاله‌ی شراب را ضمن رسمی عمومی به گردش در می‌آورد و سپس آن را به دستان متقاضی می‌سپرد. به عبارتی روشن، رسمی را به کار می‌گرفتند که پسران خوش صورت، شراب را همراه با رقصی دلکش و شیرین به دست نوشندگان آن برسانند. نمونه‌هایی از این رسم و آیین را آشکارا در قرآن هم به کار گرفته‌اند. با همین دیدگاه است که بیت یاد شده با فضایی که قرآن از راه و رسم شراب نوشی به دست می‌دهد، همپوشانی دارد.

همپوشانی بیت حافظ با قرآن به آنجا بازمی‌گردد که در قرآن نیز به اجرای چنین شیوه‌ای پای می‌فشارند. در سوره‌ی انسان همین وظیفه‌ را به پسربچه‌هایی سپرده‌اند که جامه‌های نازک بر تن می‌کنند و پیاله‌های شراب را با خود می‌گردانند تا بهشتیان از آن‌ها بنوشند. شراب این پیاله‌های سیمین به تمامی شرابی زنجفیلی است که لابد بین عرب‌های صدر اسلام از امتیاز ویژه‌ای برخوردار بوده است. ولی در قرآن فعل اَدِر (بچرخان) را در این خصوص به کار نگرفته‌اند و برای بازتاب این موضوع از فعل‌های یَطُوفُ و یُطافُ سود برده‌اند. یطوفُ (می‌گردد، فعل لازم) بر گردش و رقص پسران اشاره دارد. اما پیداست که در این فرآیند همراه با یطافُ (می‌گرداند، فعل متعدی) گردش جام‌هایی از "شراباٌ طهوراٌ" هدف قرار می‌گیرد.

ساقی چه در فضای شعر حافظ و چه در متن یاد شده از قرآن، نقش می‌آفریند و در هر دو عبارت از واژه‌ی کأس به عنوان برنهاده‌ای مشترک برای پیاله سود برده‌اند. اما پیاله‌های قرآن را از نقره (فضّه) ساخته‌اند چیزی که شاید حافظ در شرابخواری خود از آن بی‌نصیب می‌ماند.

همان گونه که گفته شد حافظ به جای فعل‌های یطافُ و یطوفُ از فعل امر اَدِر سود می‌برد. هرچند فعل‌ اَدِر را در جایی از قرآن به کار نبرده‌اند ولی اجزای این فعل مترادفی مناسب برای مشتقاتی از طوف (طاف) قرار می‌گیرد، که همان معنا و مفهوم دور را پیش روی ما می‌گذارد. ولی دور را به همین شکل مصدری آن در زبان فارسی به کار گرفته‌اند و از مشتقات طوف نیز طواف در زبان فارسی بین مردم عادی رواج دارد.

در مجموع، شش بار واژه‌ی کأس یا همان پیاله را در سوره‌های قرآن به کار می‌برند. این سوره‌ها عبارت‌اند از: صافات، واقعه، انسان (دو بار)، طور و نبأ. اما در تمامی این شش بار، کاربرد کأس را فقط برای شرابخواری در بهشت خداوند لازم شمرده‌اند.

گفتنی است که بهشتیان ضمن نمونه‌ای از این شرابخواری‌ها که در سوره‌ی طور انعکاس می‌یابد به پیاله‌های همدیگر یورش می‌برند و آن را از دستان همدیگر می‌ربایند. ولی بنا به توضیحی که قرآن از این گونه رفتارهای نامتعارف به دست می‌دهد، خداوند سامی در بهشت خود هنجارهایی از این نوع را گناه به حساب نمی‌آورد. چون در بهشت موهوم او تمامی کارهای ناصواب این جهانی نیز مجاز شمرده می‌شود. با این همه در متن سوره‌ی طور واژه‌ی "غِلمان" جایگزین مناسبی برای "وِلدان" سوره‌ی انسان قرار می‌گیرد. شاید هم هر دو واژه معنایی از پسر و پسربچه را در بر داشته باشند، ولی به طبع غِلمان را می‌توان واژه‌ی دقیق‌تری به حساب آورد. چون غِلمان پسربچه‌هایی هستند که فقط نقشمایه‌ای از غلام را برای ارباب و مالک خود به انجام می‌برند.

از سویی واژه‌ی غِلمان را فقط یک بار در قرآن به کار برده‌اند. چنانکه جز در سوره‌ی طور در جایی دیگر نمی‌توان به نمونه‌ای از آن دست یافت. توضیح اینکه در سوره‌ی طور، غِلمان به دلیل سپیدی تن خود به مروارید تشبیه شده‌اند. با این رویکرد پیداست که عرب‌های صدر اسلام بیش از همه به پسرانی دل می‌سپردند که از سپیدی تن چیزی کم نداشتنند تا از آنان در نقشی از ساقی استفاده به عمل آید. بدون شک این پسران سپید تن حرفه‌ی خود را به نیکی می‌آموختند که از طنازی و دلربایی برای اربابشان چیزی کم نگذارند. تا آنجا که خداوند نیز تنها چنین هنجارهایی را از غلامان می‌ستاید. منوط بر آنکه فقط در بهشتی موهوم به اجرا درآید. در چنین فضایی است که خداوند هم نمی‌تواند شیفتگی خود را به رسم‌های باده‌خواری مردم عادی پنهان و مخفی نماید. چنانکه برآوردن آن را به عنوان پادافره و پاداشی برای بندگانش، ارج می‌گذارد.

اما خداوند زنان را از نقش‌آفرینی در این بزم‌های مردانه پس می‌زند. چون زنان تنها نقش انفعالی خود را در همه‌ی مجالس اینچنینی قرآن به اجرا می‌گذارند. انگار بهشت را تنها برای مردان آفریده‌اند. چون جای خالی زنان را در این ماجراهای شرابخواری، همان وِلدان سوره‌ی انسان یا غِلمان سوره‌ی طور به عهده می‌گیرند. چنانکه بر تنشان جامه‌های نازک می‌پوشانند تا سپیدی تنشان را در دیدرس شرابخواران بهشتی بگذارند.

قرآن حتا در بهشت نیز زنان را از حضور در مجالس شرابخواری معاف کرده است. به طور حتم آنان در جایی دیگر نقش انفعالی و ابزاری خود را برای مردان به پیش می‌برند. چنین تصویری از زن را در عرفان ایران هم به اجرا می‌گذارند. همچنان که حافظ نیز از همین کارکردهای تاریخی بر کنار نمی‌ماند. چون در شعر حافظ ضمن الگوگذاری از قرآن، پسران نقش ساقی را به عهده می‌گیرند. اما این پسران همواره پسرانی چند منظوره بوده‌اند. بی‌دلیل نیست که برای خداوند، پوشش یا رنگ پوستشان اهمیت می‌یابد. چون وِلدان یا غِلمانِ مجالس شرابخواری قرآن، همگی پوششی نازک بر تن کرده‌اند و رنگ پوستشان از سپیدی به مروارید می‌ماند. آنوقت همین پسران سپید تن، پیاله‌های شراب را برای مردان به چرخش در می‌آورند که به همراه شراب نمونه‌ای از سپیدی تن ایشان در دیدرس شرابخواران قرار بگیرد.

در آیه‌ی نخست سوره‌ی انسان، مردم نکوهش می‌شوند که خوشی‌های جهان آخرت را قدر نمی‌دانند و به لذت‌های این دنیا (دهر) روی می‌آورند. به همین دلیل هم سوره‌ی انسان را سوره‌ی "دهر" (دنیا) هم نامیده‌اند. حتا در ادبیات فارسی آنانی را که به دنیایی دیگر باور ندارند، دهری می‌نامند. چنانکه شماری از اندیشمندان ما هم به همین مشرب فکری روی آورده‌اند تا ضمن نکوهش خوشی‌های جهان آخرت، شادمانی‌های این جهانی را ارج بگذارند. حافظ نیز از چنین رویکردی بر کنار نمی‌ماند. چون در دیوان حافظ هم نمونه‌های فراوانی از اندیشه‌ی دهری‌مسلکان زمانه بازتاب می‌یابد که شاعر در متن آن‌ها خوشی‌های نقد این جهانی را به لذت‌های نسیه‌ی آن جهانی ترجیح می‌دهد. ضمن چنین نگاهی به هستی، به طبع حافظ را نیز باید از دهری‌‌مسلکان زمانه‌اش به حساب آورد.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد