به تو فکر میکردم نا خوداگاه این سخن گابریل گارسیا به ذهنم آمد: دقایقی در زندگی هست که دلت برای کسی آن قدر تنگ میشود که میخواهی او را از رویاهایت بیرون بکشی و در دنیای واقعی در آغوش بگیری. واقعا این حس را به تو داشتم حسی قشنگ به زنی زیبا و دلنشین که بر گیسوی حقوق و قانون و اجرای آن در جامعه زنستیز و انسانستیز جمهوری اسلامی دست نوازش کشید و در جهت احقاق حقوق کودکان کار و کودکان اعدامی و حجاب اجباری دختران خیابان انقلاب کوشید، او در وضعیت نابسامان کنونی جامعه ایران در کنار شیر زنانی چون آتنا، گلرو، زینب و نرگس و دیگران فریاد آزادیخواهی سر میدهد. آه چقدر دلم میخواست با تو همهنگام فریاد میزدیم آزادی را، حالا از دور دستت را میفشارم و در رویایم با تو به گفتگو مینشینم.
نسرین ستوده لنگرودی متولد شهریور ۱۳۴۲در شهر تهران حقوقدان و وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر است. ویژگی خاص اندیشه او این است که تماشاگر نیست، سکوت را میشکند. نماد شجاعتی است در دهلیزهای تنگ و تاریکی که ارتجاع جمهوری اسلامی برای زنان و کودکان و مردان جامعه ایجاد کرده است، او این سیاهی را بازگو کرده و در مقابل آن محکم میایستد و شجاعانه فریاد میزند: نترسیم و نگذاریم که صداهایمان را در گلو خفه کنند، ترس و شجاعت امری مسری است، ما میتوانیم، در خود و اطرافیان مان شجاعت را بارور کنیم، چرا که نمیشود به دریا زد و خیس نشد.
او در یک خانواده مذهبی سنتی متولد شد، در سال ۱۳۷۰ در رشته حقوق از دانشگاه شهید بهشتی مدرک کارشناسی ارشد خود را دریافت کرد، و در همان سالهای سکوت و خفقان رژیم جمهوری اسلامی او با ملی و مذهبیها آشنا شد و بعد فعالیتش را در نشریه دریچه گفت و گو، آغاز و به عضو هیات تحریریه نشریه درآمد، و مسئولیت اجتماعی آنرا بر عهده گرفت. از آنجا که نظام قرون وسطایی و ارتجاعی جمهوری اسلامی کوچکترین انتقادی هیچ دیدگاهی را برنمیتابد، این نشریه پس از انتشار شش شماره به دلیل به اصطلاح تبلیغ علیه نظام و تشویش اذهان عمومی توقیف شد. او مقالات و مصاحبههایی با مهر انگیز کار و شیرین عبادی تهیه میکند که با مخالفت مدیر مسئول نشریه امکان چاپ نمییابد. او در فعالیت در همین نشریه است که با رضا خندان آشنا و در سال ۱۳۷۳ ازدواج میکند، در سال ۱۳۷۴علیرغم موفقیت در آزمون کانون وکلا به عنوان اقدام علیه امنیت ملی اجازه دریافت پروانه وکالت از او سلب میشود. او از آنجایی که آرمان دفاع از حقوق ستمدیدگان و حقطلبی در سر داشت و با این اندیشه که، با گرفتن اجازه وکالت میتواند صدای آزادیخواهی و حقطلبی را جهانی کند، بیکار ننشست و در سال ۱۳۸۳ با تلاش فریده غیرت (وکیل)وی موفق به دریافت پروانه وکالت میشود، او بلافاصله وکالت اولین پرونده همکار مطبوعاتی خود رویا طلوعی را بر عهده میگیرد و پس از گرفتن اجازه وکالت به کانون مدافعان حقوق بشر به سرپرستی شیرین عبادی پیوست و به فعالیتهای رایگان حقوق بشر و پذیرفتن وکالت محکومان امنیتی به مقابله با قوانین زنستیز حکومت ارتجاعی مذهبی جمهوری اسلامی میپردازد. او میگوید: در دوران دانشجویی با خواندن قانون جزا، آتش میگرفتم او به دفاع از حقوق زنان پرداخت و میشود گفت جزء نخستین کسانی بود که در این مرحله بحث دفاع از حقوق زنان را به مطبوعات کشاند. او یکی از فعالان مبارزه برای تغییر قوانین تبعیضآمیز علیه زنان، کمپین یک میلیون امضاء است، که در سال ۱۳۸۵تشکیل شد. هنگامی که تعدادی از فعالان این کمپین احضار و بازداشت شدند، او شجاعانه وکالت بسیاری از اعضای این کمپین را بر عهده گرفت. او در سال ۱۳۸۸(2009) یکی از کسانی بود که علیه نتیجه انتخابات ریاست جمهوری اعتراض کرده و به اتهامات واهی به خطر انداختن امنیت ملی در سال ۲۰۱۰دستگیر و به شش سال زندان محکوم شد. او در سلول زندان به دلیل فشار به همسر و دخترش یک هفته اعتصاب غذا کرد. و بطور غیر منتظره درسپتامبر (۲۰۱۳) آزاد شد. او پس از آزادی با هیئت پارلمان اروپا که پس از شش سال به ایران آمده بودند دیدار کرد و برگزاری محاکمات زندانیان سیاسی در دادگاههای انقلاب و نه در دادگاههای کیفری را به دلیل شفاف نبودن محکوم کرد، و به دفاع از زنانی که قربانی اسیدپاشی و اقلیتهای مذهبی پرداخته و به فعالیت در کمپینهای دفاع از حقوق بشر از جمله پایان دادن به مجازات اعدام پیوست. او علاوه بر محکومیت به زندان، از انجام وکالت و خروج از کشور به مدت ده سال ممنوع شد. او شجاعانه به دفاع از آرمانهای خود پرداخته و اعتراض خود را برای ممنوعیت از انجام وکالت به حوزه قضایی دادگاه انقلاب کشاند و موفق شد که ممنوعیت ده ساله را به سه سال کاهش دهد. او زنی است که در برابر بیقانونی و تضییع حقوق انسانها کوتاه نمیاید و در واقع شجاعتش را با گامهایی که بر میدارد قویتر و پر بارتر میکند. او به کاهش حکم به سه سال قانع نشد و هر روز کاری در هفته برای حق مخالفت و حق کار در جلو مرکز اصلی کانون وکلا در تهران تحصن کرد. با اینکه هیچ رسانه داخلی اعتراض او را تحت پوشش قرار ندادند، اما بسیاری از فعالان اجتماعی و قربانی نقض حقوق بشر به او پیوستند. سر انجام در ژوئن(۲۰۱۵)محرومیت از وکالت او به نه ماه کاهش یافت و او به تحصن و اعتراض پایان داد. اعضاء پارلمان اروپا به محرومیت او اعترا ض کرده بودند، او در واقع به جمهوری اسلامی ثابت کرد که زندان، شکنجه، تهدید و تضییقات رژیم نمیتواند کسانی را که گامهای استوار دارند، به سکوت وادار کنند. مروجان دروغ و نابودی و منادیان جهل و خرافات نمیتوانند قانون سکوت را بر جامعه دیکته کنند. این نظام با کشتار سال ۶۷ میخواست ترس و خفقان در جامعه را به نمایش بگذارد، و در واقع گلهای بهاری را به بند و رنجیر کشند، غافل از آنکه بهاران حصارها را در مینوردند و دوباره میرویند. همانطور که سال ۱۳۷۰ را میتوان تولد دوباره نهادهای مدنی، خیزش دوباره جنبش زنان، زایش جدید جنبش دانشجویی و رویش نهادهای زیست محیطی دانست. نسرین ستوده زمانی که در زندان بود به مبارزه بر حقش و افشاء جنایات جمهوری اسلامی ادامه میداد. او بارها در زندان دست به اعتصاب غذا زده است. گروه مادران عزادار پارک لاله که به دنبال کشتار سال۸۸ و پس از کشته شدن ندا آقا سلطان همانند مادران سال شصت و مادران خاوران روزهای شنبه در پارک لاله تجمع میکردند که اکثرا با دستگیری و سرکوب همراه بود، همواره نسرین ستوده را در کنار خود داشتند. او یکی از اعضاء گروه مادران عزادار پارک لاله بود و به دفاع از دستگیرشدگان میپرداخت. در سال2008 کمیته بینالمللی حقوق بشر ایتالیا که سازمانی غیردولتی در زمینه حقوق بشر است نخستین جایزه خود را به نسرین ستوده اهداء کرد، که او به دلیل ممنوعیت در خروج از کشور پیام ویدئویی برای آن مراسم ارسال نمود و همسرش به نمایندگی از نسرین ستوده، جایزه را دریافت کرد. او شجاعانه همراه با مادران پارک لاله، ۸ مارس۱۳۸۲ که از سوی مرکز فرهنگی زنان بر گزار شده بود، شرکت کرد. این مراسم را میتوان اولین حضور خیابانی زنان پس از جنگ، محسوب کرد. پس از آن تجمع فعالان حقوق زنان در ۲۲خرداد ۱۳۸۴چند روز قبل از انتخابات ریاست جمهوری نهم، برگزار شد که بدون درگیری و دخالت پلیس بود و روز همبستگی زنان نام گرفته است. همچنین تشکیل کمپین یک میلیون امضاء از نتایج عملی این تجمع بود. در سال ۱۳۸۵ تظاهرات زنان در میدان هفت تیر تهران برگزار شد که در آن به قوانین زنستیز ارتجاعی جمهوری اسلامی اعتراض کردند که با برخوردهای سرکوبگرانه نیروهای انتظامی و امنیتی همراه بود. بعد از آن نسرین ستوده به همراه چند نفر دیگر شکایتی را علیه نیروی انتظامی به دلیل اقدام غیرقانونی مطرح کردند و درخواست ارائه نظر پزشکی قانونی شدند. در آن تظاهرات بیش از ۶۰ نفر دستگیر شده بودند نسرین ستوده وکالت آنها را بر عهده گرفت. و با تلاش بیوقفه و خستگیناپذیر به دفاع از موکلانی برخاست که نه سهمی از عدالت داشتند و نه صدایی برای فریاد کردن. او مادر است و مادری عاشق که وکیل آگاه به حقوق کودکان جامعه. او وکالت کودکان زیر حکم اعدام را بر عهده میگیرد. او وکالت دختری به نام صغرا که از سیزده سالگی به اتهام قتل پسر اربابش در زندان بود، را بر عهده گرفت و تا روزهای آخر بارداریش کار او را پیگیری میکرد. او با شجاعت علیه اعدام به خصوص اعدام کودکان فعالیت میکرد با وجود همه خط قرمزها و ممنوعیتها برای توقف احکام اعدام و رسانهای کردن سرنوشت موکلانش تلاش میکرد و در مقابل دشمن سنگدل، او مغرور و سربلند سمند سرکش «جبر» را به اسبی راهوار بدل میکند. او فریاد بر میآورد من به رنجهایتان و به دردهایتان و به خانههای سرد و حقیرتان به گناه بیگناهیتان و اشکهای پنهان وآشکار پدران و مادرانتان بیتفاوت نخواهم نشست او سعی کرد که در کنار زنان و مردان دروازههای شهرهای ناگشوده را بگشاید. او از این امر آگاه بود که در سالهای ۶۵-۶۰ در زندانهای جمهوری اسلامی وجود کودکان در زندان برای مادر زندانی فشاری مضاعف بود، وجود کودکان برای بقیه زندانیان هم دردناک و تا حدی شادیآفرین هم بود. آنها اگرچه سمبل شور و نشاط زندگی بودند اما جای بازی در پارک و زندگی آرام از پاسدارها و پانسمان کردن پای زندانیان تقلید میکردند چون به عینه پاهای خونین و ورم کرده مادرانی را میدیدند که با پاهای پانسمان شده و بدن شلاق خورده به بند بر می گشتند، مادارانی که مجبور بودند به خاطر آنها لبخند مصنوعی بزنند. کودکانی که وقتی نام مادرانشان را از بلند گو میشنیدند مضطرب و رنگ بر رخسار نداشتند. آری نسرین عزیز وقتی لبخند تو را علیرغم همه فشارها روحی و روانی در پشت شیشههای ضخیم اطاق ملاقات بر مهراوه و نیما میبینم در حین دردناک بودن دچار شور و شعف میشوم. در نامههای از زندان به فرزندان عزیزت نامه مادری را میبینیم به شدت دلتنگ و آرزوی در آغوش کشیدن آنها را دارد و از دغدغههای مادرانه خود در پیوند با پوشیدن اجباری چادر سخن میگوید. براستی مادران چه حس زیبایی به فرزندان خود دارند اگر شیفته یک حس انسانی نیرومند نباشی، نمیتوانی درد جنونآوری که نظام کودکآزار و زنستیز بر تو روا میدارد تاب آوری تو تلاش میکنی با شجاعت و ایستادگی چون شاهین برای رهایی انسانهای جامعه در افق بالاتر پرواز کنی و کودکان امروز را به رهبران فردا هدایت کنی. او یک وکیل صرف نیست، او سعی میکند ایستادگی و حق دفاع از خود را به موکل بیاموزد، که در توان هر وکیلی نیست او بدون حجاب در مقابل دوربین ظاهر میشود و پیگیر سرنوشت دختران خیابان انقلاب میشود و وکالت زنان معترض به حجاب اجباری را به عهده میگیرد و پس از بازداشت دوباره با زدن نشان «من به حجاب اجباری اعتراض دارم» به سالن ملاقات زندان میآید. او به قوانینی که پس از بهمن ۵۷ از تصویب مجلس گذشت و در آن زنان از آزادی در انتخاب نوع پوشاک وحتی نوع حجاب محروم شدند معترض است. مهمترین قانونی که به «جرمانگاری بیحجابی» پرداخته قانون مجازات اسلامی بر اساس تبصره ماده ۶۳۸ است. این قانون رعایت نکردن حجاب شرعی را جرم میانگارد. خمینی در مصاحبه خود در روزنامه کیهان به تاریخ ۱۳۵۷/۱۱/۱زنان را دارای حقوق برابر با مردان دانسته و گفته است زن مسلمان به دلیل تربیت اسلامی خود پوشیدن چادر را انتخاب کرده است. در آینده زنان آزاد خواهند بود که «دراین باره خود تصمیم بگیرند»ما فقط لباسهای جلف را ممنوع خواهیم کرد.
پانزده اسفند ۱۳۵۷یعنی یکماه پس از رویداد بهمن ماه همان سال که هنوز قانون اساسی تدوین نشده و به تصویب نرسیده بود خمینی نسبت به وضعیت حضور زنان در ادارات دولتی انتقاد کرده و اظهار داشت «در وزارتخانهی اسلامی نباید ... معصیت شود، در وزارتخانههای اسلامی زنان نباید لخت بیایند. زنها بروند اما با حجاب باشند مانعی ندارد اما کار کنند لکن با حجاب شرعی باشند». در سال ۱۳۶۲ماده ۱۰۲قانون مجازات اسلامی، بخش تعزیرات مصوب سال ۱۳۶۲مقرر میدارد: زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر میشوند به تعزیر تا ۷۴ ضربه تازیانه محکوم خواهند شد، بر اساس این قانون همه زنان چه مسلمان و چه غیر مسلمان باید مکلف به رعایت و حفظ حجاب شرعی در انظار عمومی و معابر باشند. البته در اعتراض به حجاب اجباری در اسفند ۱۳۵۷زنان اگاه جامعه برای گرفتن حقوق خود به تظاهرات پرداختند، و در آن مرحله عدهای با اولویت قایل شدن برای مبارزه ضد امپریالیسم در مقایسه با مبارزه علیه حجاب اجباری در آن شرکت نکردند. به قول سیمون دو بووار: انقلابی که ضد زن باشد به درد لای جرز میخورد.
نسرین ستوده از پیامدهای وکالت دختران خیابان انقلاب آگاه بود و میدانست ممکن است که چه بهایی برای آن بپردازد. او میگوید اگر بازداشت شوم شرایط عادلانه و برابر با بسیاری از موکلانم که بیگناه در زندان هستند پیدا میکنم. او شجاعانه در مقابل این قانون زنستیز جمهوری اسلامی ایستاد، نه تنها وکالتشان را بر عهده گرفت، بلکه دسته گلی بر جایگاهی نهاد که ویدا موحدپور در ششم دی ماه ۱۳۹۶(۲۷ دسامبر۲۰۱۷) در روز چهارشنبه در بالای آن به عنوان اعتراض به حجاب اسلامی شال سفیدی تکان میدهد. پیش از او نیز در سال۱۳۷۲ هما دارابی با خود سوزی به حجاب تحمیلی اعتراض میکند و نسرین با پذیرش وکالت دختران خیابان انقلاب نوک تیز حمله به سوی نظام ارتجاعی جمهوری اسلامی را نشانه میگیرد، نظامی که با گسترش فشار بر مدافعان حقوق بشر دایره فعالیتهای مدافعان و وکلا را روز به روز تنگتر کرده و این بار وکیل شجاع حقوق زنان و حقوق بشر را به بند میکشد و هزینه دفاع از فعالان مدنی و سیاسی را افزایش میدهد تا ترس و وحشت را بر ادامه فعالیتهای مدنی و سیاسی بیفزاید.
نسرین ستوده ۲۳خرداد۱۳۹۷در خانه خود باز داشت شد او مظهر بیعدالتی رژیمی است که سعی داشت حتی در زندان صدای معترضان را خاموش کند. قاضی بیدادگاه رژیم، نسرین را به ۳۸/۵سال زندان به اضافه ۱۴۸ ضربه شلاق محکوم کرد. نسرین ستوده اما در پیام نوروزیش به همه ملت ایران و فعالان حقوق بشر یادآوری کرد که فقدان وکیل در دادگاههای انقلاب و کلیه احکام آن با شرایطی کم و بیش مشابه هم صادر میشود و کمترین موازین حقوقی در آن رعایت نمیشود.
در واقع سیاست فشار و وضعیت دادگاههای بدون وکیل در سرکوب زندانیان سیاسی باحاکمیت اسلامی اجین شده و همچنان ادامه دارد و موکل از هیچگونه حقی در دادگاههای انقلاب برخوردار نیست و دستگاه قضائی با زندانی کردن و محکوم کردن نسرین ستوده با چنین حکمی بار دیگر دشمنی با حقوق انسان ها و ترس از حامیان حقوق بشر را برای جامعه جهانی به نمایش گذاشته است.
قائمی مدیر کمپین حقوق بشر در ایران بازگو کرد که دستگاه قوه قضائی باید به اقدامات تلافیجویانه و از آزار و اذیت علیه وکلا به دلیل دفاع از موکلان خود پایان دهد. در واقع دستگاه قضایی از دادرسی عادلانه و اجرای عدالت در کشور هراس دارد و از همین رو، سازمانهای عفو بینالملل در بیانیه ای خواستار آزادی بدون قید و شرط نسرین ستوده شدند. به علاوه، سازمان دیدهبان حقوق بشر نیز به تاسی از عفو بینالملل خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط نسرین ستوده شد. و سارالی ویتسون مسئول بخش خاورمیانه دیده بان حقوق بشر خانم ستوده را یک قهرمان حقوق بشری قلمداد کرد.
نسرین عزیز، اعتراض تو از کارگرانی که علیه خصوصیسازی میجنگند، از معلمانی که اعتصاب میکنند، از اعتراض فعالان محیط زیست جدا نیست . عقب راندن رژیم اسلامی به همبستگی و اتحاد همه نیروهای آگاه جامعه نیاز دارد من نام تو را در کنار نام همه آزادیخواهان در بند بر روی گل بوتهها خواهم نوشت و تا جان بر بدن دارم صدای اعتراض شما را به گوش همه تشنگان راه آزادی خواهم رساند.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد