آمد اما در نگاهـش مـهرِ انسـانی نبـــود
آمد اما آن که می گفتند و می دانی نبود
گفته بودندش، چه حالی داری اکنون؟ گفته بود؛
"هیـــــــچ". پیدا بود، او چیزیـش ایـرانی نبـود
پیش تر زان کو بیاید، کس نمی دانست، کیست
هیــچ کـس آگــاه از آن غـول بیــابانی نبــود
تا که آمد، هر امید و آرمان از ما گریخت
زندگی زان پس بجز سر در گریبانی نبود
آمد و گفت؛ آنچه می باید بَشَه، باید بَشَه
بعد از آن در مملکت جز تغزیت خوانی نبود
ناکس اول گفت؛ "برق و گاز مجانی"، ولی
جزو لیست اش برق و نفت و گاز مجانی نبود
گفت از آزادی و آبادی و شادی، ولی
حاصل اش جز جنگ و خونریزی و ویرانی نبود
بوق بود و باد می کردندش اندر، ابلهان
بیق بود و در جهان آدمی، آنی نبود
انبیا و اولیا بودند اکنون جای خود
گرنبود آن بلبشو، گر آن مسلمانی نبود
ای دریغا، ای دریغا، کی چنین می شد که شد
گر به گیتی، خر، به این فت و فراوانی نبود
آن چه با ما کرد آن کفتارِ پیرِ بی پدر
در حقیقت هیچ جز کفــتار درمانی نبود
........................................
کفتار درمانی بروزنِ گفتاردرمانی.
نوشته های دیگر.