logo





بیست سال از ترور دکتر قاسلوی صلح
جو و همراهانش می گذرد

چهار شنبه ۲۴ تير ۱۳۸۸ - ۱۵ ژوييه ۲۰۰۹

دکتر گلمراد مرادی

dr-moradi.jpg
دوستان برگزار کننده مراسم یادبود بیستمین سالگرد ترور دکتر قاسملو،
گر چه این هدف و آرمان همه ی مبارزان راه آزادی ملتها است که هر چه سریع تر رژیمهای قرون وسطائی و مستبده را به زباله دان تاریخ بسپرند و جوی بوجود آورند که دیگر کسی برای حقوق مسلم خویش نیاز به مبارزه این چنین خون آلودی نداشته باشد. اما آنطوری که ملاحظه می شود، هنوز هم تغییرات چشم گیری ایجاد نشده و جنایت کاران بر مسند قدرت اند. لذا ما باید با احساس مسئولیت در برابر خون به خاک ریخته این عزیزان، از خود پرسش کنیم که اشکال کار در کجاست؟ چرا ما تا کنون، با وصف تلفات جانی و مالی، موفقیت چندانی کسب نکرده ایم؟ و چرا باید مثلا احمدی نژاد با وجود اینکه کشور را به لبه پرتگاه کشانده است در انتخابات پیروز شود؟ اینها از جمله پرسشهائی هستند که اگر آن راد مردان جان باخته در میان ما بودند از خود و از ما می پرسیدند.

اجازه دهید در این رابطه با یک جمله از خود زنده یاد دکتر قاسملو، که در زمان حیات مکررا گفته بود، پیام را آغاز کنم:''بهترین پاداش به شهیدان، ادامه‌دادن راه آنان است''

متأسفانه دکتر قاسملو خود بصف شهیدان پیوست و دشمن مهلت این ادامه راه را از او و همرهانش گرفت. اما او با ایمان و اعتقاد راسخ می دانست که راهش درست است و گویا به او الهام شده بود که روزی در این راه مقدس و پر مخاطره فدا خواهد شد. چیزیکه نمی دانست، آن بود که آیا ما راه درست او را ادامه خواهیم داد؟ آنچه پر مسلم است، به کوری چشم دشمنان پرچم مبارزه بر حقی که به دست دکتر قاسملو و یاران جان باخته اش سپرده شده بود، در احتزاز مانده است و تا روز پیروزی نهائی هر گز بر زمین نهاده نخواهد شد. در هر صورت همرزمان و مبارزان راه آزادی و دمکراسی، باید این پند را آویزه گوش کنند که نهایتا "اتحاد رمز پیروزی است" و برای این اتحاد نیاز به آگاهی و اعتقاد به راه مبارزه داریم. همانگونه که این معلم کم نظیر به سبک خود می گفت: برای کسب آگاهی و داشتن اعتقاد عمیق به راه مردم، آموزش ضروریست. بهمین دلیل یکی از مهمترین برنامه های او آموزش سیاسی و تاریخی و اقتصادی و احتماعی کادرهای حزبی و پیشمرگان بود. دقیق دشمن ملتها این نکته را فهمیده بود و وجود قاسملو و پیروانش را برای خود خطرناک می دید و می بایستی از سر راه بر داشته شوند. دشمن این کار را کرد، دکتر قاسملو را با نیرنگ و خدعه به پای میز مذاکره کشاند و به دام انداخت و در مترسد بود که چنین نیرنگ و تزویری را به شیوه دگری برای جانشین او زنده یاد دکتر شرفکندی و یارانش به کار بگیرد و قدم به قدم حرکات مبارزان را دنبال می کرد که آن فرصت نا میمون در برلین دست داد و آن جنایت از نو تکرار شد. احتمالا اکنون چنین نقشه ای را نیز برای رهبران کنونی حزب دمکرات کردستان ایران و رهروان راستین دکتر قاسملو و دیگر نیروهای مترقی و مردمی همه خلقها در اپوزیسیون نیز دارند. زیرا دشمنان برتری طلب و مرکزیتگرا از آموزش و آگاهی توده ها و بکار گیری منطق بجای اسلحه و راه مسالمت آمیز برای کسب حقوق ملتها، وحشت دارد. منطق قرون وسطائیان ترور و نابودی طرف مقابل است و بس. با همه این توصیف تجربه نشان داده است که نام مردان بزرگ در تاریخ همیشه زنده و جاوید می ماند و هیچ انسانی، اگر هم خود بخواهد، نمی تواند نشان و نقش و اثرات مثبت آنهارا در پیشبرد جامعه، از یاد ببرد. سعدی شاعر نامدار ایران زمین می گوید:

برخاک ره نشستن سعدی عجب مدار + مردان چه جای خاک که درخون تپیده اند. و در جای دیگر گفته است:

سمندر نه ای گرد آتش مگرد + که مردانگی باید آنگه نبرد

بله، بعضی از مردان کم نظیر ما با سر بلندی و با منطق به نبرد دشمن می روند و در خون می تپند که زمینه را برای صلح و آزادی هموطنان خویش هموار سازند. آنها سمندر وار به قلب آتش می زنند و هرگز نمی سوزند. گویند سمندر موجودی است که درآتش نمی سوزد. پس مردان بزرگ ما هم هرگز از یاد نمی روند. یکی دیگر ازشاعران قرون میانه (حنظله) گفته است:

یا بزرگی و ناز و نعمت و جاه + یا چو مردانت مرگ رویا روی

آنطور که دیدیم و در تاریخ نیز بسیار خوانده ایم، بعضی از پیشروان ما مرگ رویاروی را پذیرفتند، نه جاه و مقام والا را. چرا؟! زیرا بنظر من اعتقاد داشتند و براین باور بودند که زندگی و مقام بهر قیمتی شایسته انسانها نیست. امروزه در میان ما یافت می شوند کسانی که برای جاه و مقام و زندگی کم درد سر، پا روی حقیقت می گذارند. اما قاسملوها به این نوع زندگی، قطعا نه گفتند! آنها به شعاری باور داشتند و پای بند بودند که می گوید:

منصور وار گر ببرندم بپای دار + مردانه جان دهم که جهان پایدار نیست.

چه خوب است که انسان چنین بیاندیشد. البته پر مسلم است که ما به هیچ وجه نمی خواهیم از رهبران سیاسیی، حتا از آنانی که این گونه صادقانه جان خود را در راه آزادی و صلح دادند، بت بتراشیم و ازآنان قهرمان دروغین و یا"امام زمان" بسازیم. اما شرط انصاف هم نمی دانیم، از زحمات و فعالیت شخصیتهائی که همه چیز خودرا در راه برابری و کسب حقوق مساوی خلق خویش با دیگر خلقها، فدا کرده اند، قدر دانی نکنیم. بدون شک ما ملت نمک شناس کرد قهرمانان جاویدان خود را ارج می نهیم. آنهارا نه فقط به دست فراموشی نخواهیم سپرد، بلکه هر ساله کاری خواهیم کرد که درهمه حال و برای همیشه در افکار ملتها و فعالان و مبارزانشان زنده و جاوید بمانند. بی تردید، یکی از اهداف برگذاری یاد بود این قهرمانان و افشاء گری در رابطه با قتل آنان، خنثا کردن انواع و اقسام ترفندها و نیرنگ های دشمنان صلح و آزادی و برابری است که برای شعف خود سر هم بندی کرده و می کنند و حتا افرادی، نمونه وار، مانند هوشمندهای کرد و نظیر آنان را برای این کار به خدمت گرفته و می گیرند.

بیست سال پیش در روز 13 ماه ژوئیه 1989 دکتر قاسملو همیشه زنده و ادامه دهنده راه زنده یاد قاضی محمد وهمراهان، برسر میز مذاکره با نمایندگان جمهوری اسلامی به جای در یافت پاسخ به پرسشها و حل منطقی مسئله خلقها در ایران، به رگبار گلوله بسته شدند. غم انگیز تر آنست که بعضی از ما، از این تجربیات تلخ، کمتر پند می گیریم. زیرا حد اقل باید بدانیم که مستبدان برای حفظ موجودیت خود، دوست و دشمن را نمی شناسند. قاتلان دستور اکید داشتند که از جمله رابط دکتر قاسملو با جمهوری اسلامی را (دکتر فاضل رسول) که او حد اقل به ظاهر مسلمان معتقدی بود و با سران رژیم جمهوری اسلامی ارتباط نزدیک داشت، توسط قاتلین بی رحمانه ترور شود. پس برای این دیکتاتوران، اگر منافع آنها در خطر بیافتد، فرقی بین "دوست و دشمن" وجود ندارد و چه بسا چون او نیز کرد بود، بایستی کشته می شد. زیرا آمران پشت پرده نمی خواستند بهیچ وجه نکته ضعفی برجای بماند. ما باز هم در اینجا تکرار می کنیم؛ این باید هشداری باشد برای آن کسانی که به دشمن ملتها اعتماد می کنند و علم و دانائی خود را، به خاطر چند روزی بهتر و به راحتی زیستن، در خدمت آنان می گذارند.

این پیام که اکنون نگاشته می شود، نه فقط به منظور در خاطره ها نگهداشتن قتل فجیع زنده یاد دکتر قاسملو است، بلکه بیشتر دررابطه بامهمی جلب توجه دوستان و پشتیبانان برای دفاع از جنبش ملت کرد در کردستان، از نگاه این سیاستمدار کم نظیر و نقش ایشان در شناسائی خواستهای خلق کرد بجهان غرب است. او می خواست به جهان صنعتی و نیازمند به مواد اولیه تولید انرژی بفهماند، رابطه آنها با ملتهای "جهان سوم"، یک رابطه ی ناعادلانه و چپاول گرانه است. اگر آنها پای بند به برابری و صلح پایدار هستند و می خواهند کشورهای "جهان سوم" که جمعیت مصرف کننده در آن رشد بی اندازه سریع دارد، درآینده خریداران تولیدات آنها باشند، باید به خواست ابتدائی ملتهای ساکن در این قاره های، از نظر مواد خام ثروتمند ولی عقب مانده و یا عقب نگهداشته شده، توجه جدی بشود. این پیامی بود که هم پیشروان دکتر قاسملو و هم خود او و هم پیروان او برای جهان صنعتی داشته و دارند. و اما پیام مهمتر برای همه ملتهای تحت ظلم و ستم جهت جذب پشتیبانانی از مبارزه برحق خویش، بشرح زیر، از افکار مترقی این مرد بزرگ را بسبک خود پیاده می کنیم.

زنده یاد دکتر قاسملو شرط نخست را برای کثرت بخشیدن به دوستان خلقها و از جمله خلق کرد، آگاهی این خلقها و تبلیغ درست و رساندن صدای حق طلبانه خود به گوش جهانیان بود، گذاشت. او در حیطه توانائی اش برای آگاهی خود کردها، شرط دوم را بر آموزش کادرها و پیشمرگان و کسب اطلاعات تاریخی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی به وسیله همه ی مبارزان کرد می دانست. آموزش از دید دکتر قاسملو و دیگر روشنفکران مردمی دوحسن می توانست داشته باشد. اول انسان حق و حقوق خود را می شناخت و با اعتقاد راسخ تر برای آن مبارزه می کرد و دوم انسان می توانست این حق و حقوق را با منطق به جهانیان بشناساند و استدلال کند که چرا برای آنها مبارزه می نماید؟

در ارتباط با نقش بر جسته دکتر قاسملو در شناساندن خواستهای خلق کرد یعنی خواست این حقوق دهها سال پایمال شده، به جهان و از جمله به جهان غرب، بی تردید نظرات نه فقط مبارزان خلق کرد بود، بلکه دیگر شخصیت های ایران و جهان به همین گونه یک سان می اندیشیدند. دکتر قاسملو به حق بازساز و زنده کننده حزب دمکرات کردستان ایران لقب گرفته بود، زیرا در این راه کوشید و برای بدست آوردن حقوق مردم از طریق کار صلح آمیز حزبی جانش را بر سر این آرمان نهاد. او با تمام نیرو سعی کرد، درکنار آموزش سیاسی وآگاهی تاریخی برای کادرهای حزبی و پیش از همه پیشمرگان ملت کرد، حقوق وماهیت مبارزه برای این حقوق را بمیان دمکراتهای جهان ببرد وبرای آنها توضیح دهد که کردها چه می خواهند و چراحمایت معنوی جهان آزاد و دمکرات را می طلبند؟

زنده یاد دکتر قاسملو هنگامی که درعنفوان جوانی درایران بود، شکست جمهوری کردستان و اعدام قاضی هارا دید و آن تأثیر عمیقی برروحیه جوانش گذاشت و اورا بیش ازحد به فکر فرو برد. او با کوله باری از پرسشهای بی پاسخ دررابطه باحقوق و جنبشهای خلق کرد راهی اروپا شد. او در خلال بیش از سالی اقامت در فرانسه متوجه شد که حتا قشر روشنفکر و مبارز اروپای غربی آگاهی درست و حسابی و بر داشت جامعی از ملت کرد ندارند و خواستهای آنها را نمی شناسند. اروپائیان اغلب کردهارا همانند سرخ پوستان بومی قاره آمریکا ازنگاه سیاحان ورمان نویسان اروپائی نظیر نویسنده شهیر آلمانی، کارل مای (کتاب از میان کردستان وحشی)، و امثال او می شناختند و کمتر می دانستند که مبارزات دویست سال اخیر کردها از برای چه بوده است؟ آنها، آنگونه که مأموران دولتی یا برخی ازجهان گردان خاطرات و گزارشاتی نوشته و در مجلات خود با زبانهای اروپائی انتشار می دادند، مبنی بر آنکه این ملت، کوهستانی و وحشی و راهزن اند و در جائی دیگر ملتی با غیرت و مردانگی و مهمان نواز هم توصیف شده اند، مطلع می شدند. اما کمترین چیزی در باره وضع سیاسی، یعنی سرکوب شان و مقاومت خستگی ناپذیر آنان دربرابر دیکتا توران حاکم بر منطقه، می دانستند. تا آنجاکه من اطلاع دارم، تنها کسیکه در اوایل قرن نوزدهم (1834 میلادی) شرح رشادت و مقاومت کردها دربرابر نیروهای اشغالگر حاکمان مقتدر عثمانی در نامه هائی به نامزدش را نوشته و امروزه به سند تبدیل شده اند، مارشال هلموت گراف فون مولتکه آلمانی، مشاور نظامی و در خدمت امپراتوری عثمانی بوده است.

در اینجا باید یاد آوری نمود که جنبشهای قرن بیستم در سراسر کردستان و پیش از همه تشکیل حزب دمکرات کردستان ایران و یکسال حکومت خودمختار توسط اولین رهبر این حزب در این سرزمین، جرقه هائی سیاسی بودند که نخست، روشنفکران جهان و سپس دولتهای دارای منافع اقتصادی و سیاسی در منطقه را بیدار و متوجه نمود که به غیر از دیکتاتوران حاکم و طرف قراردادهای اسارت بار، دیگر ملتهائی نیز؛ مانند آذریها، کردها، ارمنیها، بلوچها، ترکمنها، عربها و غیر هستند که سالیان درازی است حق و حقوقشان پایمال شده و کسی به آنها توجه نکرده و نمی کند. البته نا گفته پیدا است که با تمام این توصیف، بنا به شرایط مکانی و زمانی، شخصیتها و سران قبایل و بعد ها احزاب سیاسی این ملتهای حق پای مال شده، هر کدام به نحوی و در حد توان خویش کوشیدند ملتهای خود و حقوق آنها را به جهانیان بشناسانند که این کوششها در سطح معینی لایق ستایش هستند. برای نمونه، از پایان جنگ جهانی اول به این سو، فقط در میان خلق کرد، می توان از رهبران نامداری مانند شیخ محمود برزنجه ای (1918-1931)، شیخ سعید پیران (1925)، احسان نوری پاشا (1927)، اسماعیل آقا سیمتکو (1918- 1930)، سید رضا درسیمی (1937-1938)، ملا مصطقا بارزانی (1932- 19975)، قاضی محمد بنیان گذار حزب دمکرات کردستان ایران (1942-1947) و نهایتا دکتر عبدالرحمان قاسملو باز ساز این حزب (1971- 1989)، یاد کرد. همان طوری که اشاره شد هرکدام از این شخصیتها در مقام و موقعیت و زمان خود در شناساندن ملت کرد و حقوق آنها در منطقه و جهان نقش به سزائی داشتند. اما ما می دانیم جهان هر چه مدرن تر و پیشرفته تر می شود، ابتکار و کارائی انسانها و شخصیتهای سیاسی بر جسته تر و شیوه استفاده از آنها نمایان تر می گردد. دکتر قاسملو که تا سالهای بعد از پایان جنگ دوم جهانی و شکست بنا حق جمهوری کردستان، در ایران به سر می برد و در گوشه و کنار و محفلهای سیاسی و در میان عوام چیزهائی درباره کردها می شنید که فقط جنبه داستان سرائی داشت، در اروپای غربی(فرانسه) دریک فضای آزاد تر و بعد در اروپای شرقی که توجه جدی تری به ملل تحت ستم می شد، می خواست بیشتر در رابطه با ملت خویش بفهمد و علل شکستهای خلق کرد، حد اقل در قرن بیستم را بر رسی کند و برای کوله بار پرسشهائی که از ایران با خود حمل کرده و آورده بود، پاسخهائی منطقی، بیابد. نخستین کار تاریخی، سیاسی و اقتصادی دکتر قاسملو در شناسائی علمی تر و بهتر ملت کرد به جهان، نگاشتن تز دکترای خود در رابطه با این ملت زیر عنوان کرد و کردستان بود. این اثر بسیار با ارزش، نه فقط به زبان چک، بلکه بزبان بین المللی انگلیسی زود منتشر شد (1965) و دراختیار خاورشناسان و محافل سیاسی وتاریخی جهان قرارگرفت. دکتر قاسملو در اروپا در کنار کار علمی و اکادمیک بخش عمده نیرو و توانائی خودرا صرف مسائل و فعالیت در کار سیاسی می کرد و کوشش می نمود ضمن شرح موقعیت کردها در منطقه به احیای حزب تشکیل دهنده جمهوری کردستان درایران نیز به پردازد. او بود که نیروهای پراکنده حزب دمکرات کردستان ایران را گرد آوری کرد و جان تازه ای به حزب و فعالیت آن بخشید. در آن زمان بود که بیشتر با محفلهای مترقی ودمکرات درسطح اروپا تماس گرفت ومشکلات کردها را که بین چهارکشور تقسیم شده اند، با آنها در میان گذاشت. زنده یاد دکتر قاسملو شخصیتی بود که همپا بازمان حرکت می کرد و تابع مطلق پیشرفت اجتماعی بود. او بود که شعار دمکراسی برای ایران و خود مختاری برای کردستان را زنده کرد و به آن روحی نو بخشید. تبلیغ این شعار در سطح جهان بود که مورد توجه محافل صلح دوست، آزادی خواه و هواداران هم زیستی مسالمت آمیز، بین خلقها، قرار گرفت. بسیاری از شخصیتهای اپوزیسیون سیاسی و اکادمیک و نامدار ایران با دکتر قاسملو دوست بودند و بسیاری از آنان زنده ماندن و گریز خودرا از چنگ جنایتکاران جمهوری اسلامی، مدیون فدا کاری دکتر قاسملو می دانند. دکتر قاسملو واقعا یک کرد به تمام معنی بود. او نه فقط خود و حزب خود را، بلکه دیگر احزاب و شخصیتهای سر شناس کرد، نظیر رئیس جمهور فعلی عراق، مام جلال طالبانی، اتحادیه میهنی کردستان و حزب دمکرات کردستان عراق را به اروپائیان و پیش از همه به سوسیالیستهای بین المللی معرفی نمود و از آنها خواست که از حقوق کردها در چهار چوب هر کشوری که بر بخشی از کردستان حاکمیت دارند، دفاع کنند. دکتر قاسملو با تمام وجودش اعتقاد به دمکراسی و آموزش آن در میان توده های خلق کرد داشت. او ایمان داشت تا زمانی که نا آگاهی بر منطقه ما حاکمیت می کند، نمی توانیم روی دمکراسی را بچشم ببینیم. بهمین دلیل تمام هم و غمش آموزشی بود که جمهوری کردستان در عمر کوتاه یازده ماهه خود آغازگر آن بود و دکتر قاسملو می کوشید همزمان با کار ساختار حزبی این آموزش را نخست در میان کادرها و سپس در سراسر جامعه به پیش ببرد. چرا او اعتقاد عمیق به این آموزش و دمکراسی در منطقه و خود مختاری برای همه ملیتها در چهارچوب ایران و دیگر کشورهای چند ملیتی داشت؟! زیرا او بخوبی می دانست که درک درست از آزادی و دمکراسی نیاز به آموزش دارد و اکثریت توده ها از این آموزش بی بهره اند. او این را بخوبی می دانست و ما امروز برگفته هایش نیز تأیید می گذاریم، تا زمانی که توده های میلیونی در میان همه خلقها از دمکراسی درک درست و احترام به رأی آزاد و آگاهانه نداشته و به آزادی انسانها و ملتها معتقد نباشند، آزادی و استقلال احتمالی خلقهای منطقه و بویژه اقلیتها، سرابی بیش نمی تواند باشد.

اکنون ببینیم دوستان ومحققان واقع بین و غیر واقع بین، درباره زنده یاد دکتر قاسملو چه گفته و می گویند. اخیرا مطلبی ازیک هموطن یافتم که گویا دررابطه با نوردهمین سالگرد قتل دکتر قاسملو نگاشته بود. لازم دانستم چند جمله ای از آن را همان طور که ایشان آورده اند در اینجا تکرار کنم. این هموطن عزیز نوشته اند:

"اما باید اذعان داشت دربین رهبران این ملت و حزب دمکرات کردستان ایران شخص دکتر عبدالرحمان قاسملو این رهبر فرزانه‌ و اندیشمند بزرگ با دید، اندیشه‌ و شخصییت جهانی وهمچنین دانش سیاسی ودیپلماتیک وسیاست اصولی خویش، نقش بسزایی در شناساندن قضیه‌ی کرد به‌ جهانیان و مطرح نمودن مسئله‌ی کردها و حزب دمکرات کردستان ایران در سطح بین المللی داشته‌ است". این عزیز ما درجای دیگر از مقاله ی خود آورده است:
"رژیم جمهوری اسلامی که‌ بعد از شکست نظامی، اقتصادی و سیاسی در جنگ با عراق و مرگ خمینی بنوعی دچار بحران و همزمان خلأ رهبری شده‌ بود و به‌ علت نبود رهبری هم وزن خمینی به‌ این نتیجه‌ رسیده‌ بود تا کسانی را که‌ می توانند خطری برای آینده‌ نظام محسوب شوند از میان بر دارد و در این میان دکتر قاسملو که‌ مهمترین گزینه‌ آنها بود، تصمیم به‌ حذف وی گرفتند."

بویژه این جمله آخر یک واقعیت انکار ناپذیر است و من خودم نیز چند روز بعد از ترور دکتر قاسملو در یک مصاحبه رادیوئی گفتم و در پیام سال گذشته ام به مناسبت نوزدهمین سال ترور این شخصیت نامدار که سکان کشتی حزب دمکرات کردستان ایران را در دست داشت، یادآوری کردم که سی سال دیگر طول خواهد کشید که ما دکتر قاسملوی دگری دررأس حزب دمکرات کردستان ایران داشته باشیم. پس سران ارتجاعی جمهوری اسلامی بخوبی می دانستند که دشمنان خطرناک آنها در کجا و چه کسانی اند. بهمین دلیل نام دکتر قاسملو و جانشینانش در صدر لیست سپاه قدس فلاحیان های جمهوری اسلامی برای ترور قرار داشت. این نویسنده عزیز ما در آخرهای مطلبش به درستی گفته است که:

"کوته‌ سخن اینکه‌ دکتر قاسملوی بزرگ هم با زندگی پربارش و هم با شهادتش ما کردها را به‌ جهانیان شناساند و برماست که‌ هم منشش را سرمشق خویش قرار داده‌ و هم از فاجعه‌ ترور این رهبر و دیگر رهبران شهیدمان درس های لازم را فرا گرفته‌ تا یکبار دیگر با پای خویش مارا به‌ دامگه‌ و قتلگاه‌ نکشانیده‌ و شاهد حوادث هولناکی نظیر وین و برلین نباشیم. و صد البته‌ این بدین معنی نیست که‌ با ملل هم جوار بخصوص ملت فارس به‌ ایجاد رابطه‌ و دیالوگ و دوستی نپردازیم". نگاه کنید به مقاله سید مسعود ناصری، به تاریخ 07.07.2008 در روزنامه های اینترنتی (کردی و فارسی).

یکی دیگر از هموطنان که نامشان را نمی آورم، کوشیده است، بر اساس اسناد و نوشته های جمهوری اسلامی ساخته و یا منابع راست اروپائی و آمریکائی، دکتر قاسملو و دیگر شخصیتهای نامدار کرد را در اذهان عمومی بزداید و کارش را نیز کار تحقیقی "بی طرفانه" نام نهاده است. در صورتی که اکثر این نوشته ها با چیزی که نزدیکی ندارد بی طرفی است. خودتان نقل قول را بخوانید و قضاوت کنید: "بنا بر اين‌ احساس‌ كردم‌ كه‌مي‌توان‌ نمايي‌ از چهره‌ او را در يك‌ مطلب‌ - بر اساس منابع داخل و خارج - نسبتاً بي ‌طرفانه‌ و منصفانه‌ با نگاهي‌ بی طرفانه ‌و براساس منابع شناساند. و چون‌ مانند بعضی از چهره ها، مسايل‌ مذهبي‌ به‌ ميان‌ نمي ‌آيد، بهتر مي‌توان‌ پيه‌ نقدهاي‌ احتمالي‌ را به‌ تن‌ ماليد. البته، پس‌ از ترجمه‌ در حصار ميله‌ها، كه‌ جريان‌ قتل‌ و ترور او را به‌ زباني‌ آشكار توضيح‌ مي‌دهد، علاقه‌ و ذهنيتي‌ درباره‌ او داشتم‌، چون‌ از بسياري‌ اشخاص‌ ـاز جمله‌ ابراهيم‌ يونسي‌ و... ـ شنيده‌ بودم‌ كه‌ بسيار اهل‌ منطق‌ و گفتگو بود. اما بزودی 2 تز دکتری در این باره هست که توسط ان جوانان باهوش و دانشور، منتشر خواهند شد که جانسن هم استاد راهنمای ایشان است".

دراین چند خط متوجه می شویم؛ اولا کسی که درداخل ایران جمهوری اسلامی زده زندگی کند و یاعلاقه داشته به ایران رفت و آمد نماید، نمی تواند غیر از آنچه که رژیم بخواهد درباره یک شخصیت سیاسی که توسط خود آن رژیم ترور شده "بی طرفانه" بنویسد! علاوه بر این، آن منابع مورد استفاده هم که از زیر ساطور وزارت ارشاد و از زیر دست مأموران جمهوری اسلامی بیرون آمده است بی طرفانه نمی توانند باشند و نیستند. اگر چه این جمله: "البته، پس‌ از ترجمه‌ در حصار ميله‌ها، كه جريان‌ قتل‌ و ترور او را به‌ زباني‌ آشكار توضيح‌ مي‌دهد،" حد اقل برای من کم قابل درک است. اما همین نویسنده محترم، پائینتر مجبور است بنویسد و از زبان شخصیتهای هوادار جمهوری اسلامی، نقل قول کند که دکتر قاسملو بسیار اهل منطق و گفتگو بود. پس کسی که اهل منطق و گفتگو بوده پر مسلم است که برای رژیم قرون وسطائی اسلامی خطر ناک بوده است. حالا ما چون تز دکترای این جوانان دانشور در آمریکا را به سر پرستی آقای جانسن هنوز نخوانده ایم، پس قضاوت هم نمی توانیم بکنیم. اما چیزی درحدود امکانات برای هر انسان بی طرفی یا با طرفی، بویژه اگر این انسان کار تحقیقی هم بکند که می تواند ملاک عمل باشد، حقیقت گوئی است. می گویم درحد امکاناتش، یعنی اگر کسی نمی تواند حقیقت را بگوید وامکانش را ندارد، پس بهتر است سکوت کند و خودرا خراب ننماید. اینکه عرض می کنم از حقیقت دفاع کردن به این دلیل است که اگرحقیقت ازدهان جنایتکار ترین مرد تاریخ هم بیرون بیاید، چون حقیقت است، پس لایق دفاع خواهد بود. حدود بیست سال پیش من می بایستی از تز دکترایم دفاع کنم. در آن زمان استادان من دو پروفسور بودند که یکی از آنها تا پوست و استخوان ضد کمونیست و خاورشناس و دیگری سوسیال دمکرات اما با شدت ضد استالین بود. من در آن مقطع زمانی خاص با سند از تز استالینی در برهه جنگ جهانی دوم شدیدا دفاع کردم. این زمانی بود که دیوارهای شرق هم در حال ریختن بودند. این دو پروفسور بهم نگاهی کردند و گفتند: چیزی که واقعیت دارد، نمی توان انکارش کرد. لذا حقیقت گوئی در باره شخصیتها، نیازی ندارد که انسان هودار آن شخصیتها باشد یا مخالفشان. بنا بر این چنین مطلبی می بایستی برای این انسان "بی طرف" هم سنجیده بنظر می آمد، آن کسانی که دارای منطق و حاضر به دیالوگ هستند، نمی توانند راه کژ بروند و هرچه هم حرف منفی درکژ راهه ها، اسناد وزرات سپاه پاسداران و سازمان سیا دروصف آنان نوشته باشد، نباید به عنوان سند ارزش یابی کرد و بر مبنای آنان حکم صادر نمود.

یاد همه شهیدان راه آزادی از جمله دکنر قاسملوی همیشه زنده گرامی باد

هایدلبرگ، آلمان فدرال 12 ژوئیه 2009 دکتر گلمراد مرادی

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد