logo





« راهی دیگر »، به کجا؟

چهار شنبه ۱۲ دی ۱۳۹۷ - ۰۲ ژانويه ۲۰۱۹

سرور علی محمدی

شیدا نبوی در ردیه‌ی خود بر کتاب راهی دیگر، جنبش فدائی را برخلاف نظریه بنیانگزارانش (که معتقد بودند این جنبش نه تنها به همگامان و رهروان، بلکه به تمامی آحاد ملت ایران تعلق دارد) در انحصار و یا به عبارت صحیح‌تر، مایملک بخشی از اعضای بازمانده جنبش فدائی می‌داند که به‌زعم ایشان بری از هرگونه خطا در رفتار و کردارند. طبیعی است که این حق هر انسانی است تا دنیا را آ نگونه ببیند که می‌خواهد. اما زدودن و نادیده انگاشتن حق دیگران از این پهنه نه تنها غیرعادی که خودخواهانه است. روشی که ایشان در "نقد" کتاب راهی دیگر به کار برده‌اند، شایسته یک فدائی که در خانهء تیمی احترام به دوست و رفیق؟ را قاعدتا باید آموخته باشد، نیست.

پس از خواندن مطلب شیدا نبوی بارها این سئوال در ذهن من به تکرار نشست: چرا ایشان ابتدا شرح مفصلی از کتاب دو جلدی موسسه تحقیقات و پژوهشهای سیاسی جمهوری اسلامی(۱) اسم شب سیاهکل و حماسه سیاهکل(۲) به دست می‌دهد و در مورد کتاب حماسه سیاهکل می‌نویسد: «حماسه‌ی سیاهکل کتابیست که نویسنده با اصرار تمام و برغم اظهارات و تکذ یب‌های همه‌ی زنده ماندگان و مطلعان از تاریخ فدایی، آن را منتسب به حمید اشرف می‌کند. کتابی که نه با تفکر و شیوه ی کار و حرکت حمید اشرف خوانایی دارد و نه حتی با سبک نوشتن و تنظیم مطالبش. این از زمره‌ی اسناد سازمان فدایی است که هیچکس از آن خبر نداشته، فقط انوش صالحی دیده و فرخ نگهدار تأئید کرده است».

خوب بود اگر نویسنده پس از نوشتن این چند جمله که عینا از مصاحبه‌ی دوست بزرگوار من ناصر مهاجر با رادیو همبستگی درباره کتاب حماسه سیاهکل برداشت کرده، حداقل در پانوشت اشاره‌ای به او می‌کرد که به‌زعم ایشان نه تاریخ‌دان است و نه نویسنده!(۳)به هر حال تاکید می‌کنند که:

«هدف روشن است. نظام حاکم بر ایران می‌خواهد همه‌ی ارزش‌های گذشته‌ی این اجتماع را از بین ببرد، و این کار را با برنامه‌ریزی و بسیار هم حساب شده انجام می‌دهد، هنر و ادبیات، تاریخ، فرهنگ، سیاست و هر زمینه‌ی دیگری را «اسلامی» آن هم با تعریف خودش، می‌خواهد. پس همه چیز را باید تخریب کرد، همه‌ی ارزش‌ها را پوچ و از محتوا خالی کرد، همه‌ی زیبایی‌ها و خوبی‌ها را باید بد و فاسد نشان داد، باید حافظه‌ی تاریخی مردم را شست مبادا که جوانان به فکر یافتن ریشه‌ها و ادامه‌ی آن ارزش‌ها بیفتند، دنبال هنر و ادبیات را بگیرند، بخواهند تاریخ مملکت و ریشه‌ی خود را بشناسند و یا بخواهند برای ساختن جامعه‌ای بهتر و سالم‌تر تلاش کنند، باید همه چیز را تخطئه کرد، همه چیز را پوچ و فاسد کرد، باید همه چیز را مفتضح کرد. مهم نیست که در اینکار موفق بشود یا نه، مهم نیست جوانان به راهی که او می‌خواهد بروند یا نه، او برنامه‌ی خود را می‌ریزد و ایادی‌اش آنرا اجرا می‌کنند». و عجیب اینکه این پاراگراف هم بر گرفته از سخنان ناصر مهاجر است.(۴)

بگذریم. اما این همه چه ربطی به کتاب راهی دیگر دارد؟ هنوز با خودم کلنجار می‌رفتم که این سطور در برابر دیدگان حیرت‌زده‌ام رژه رفتند: «کتاب راهی دیگر، روایت‌هایی در بود و باش چریکهای فدایی خلق ایران، در همین قالب و البته در شکلی دوستانه‌تر و به باور خودشان «دانشگاهی» و «علمی» به این کار پرداخته است. این کتاب، به باور من، و بطور قطع و یقین هیچ قرابتی با آن دست نویسندگان و نوشته‌ها که در بالا ذکر شد ندارد، اما، باز هم تبدیل به متونی برای تخطئه‌ی "آن سازمان یگانه "شده است. (تاکید از من است)

بی‌تردید پس از خواندن پنج پاراگراف اول این نوشته هر عقل سلیمی که مسائل جنبش چپ ایران را دنبال می‌کند، باید از خود بپرسد که چرا خانم شیدا نبوی که هرگز در‌باره کتاب‌های فوق مطلبی ننوشته‌اند، یک‌باره باران تهمت را بر سر راهی دیگر ریخته و به تخطئه‌‌ی آن برآمده‌اند. و این در حالی‌ست که نیک می‌دانند که "این کتاب به باور من، و بطور قطع و یقین هیچ قرابتی با آن دست نویسندگان و نوشته‌ها که در با لا ذکر شد ندارد." و علی‌رغم این آگاهی بلافاصله تاکید می‌کنند که این کتاب هم هدف دیگران را دنبال می‌کند!!!!

سردر گمی تا این حد، آن هم برای مدعی که همواره در حاشیه‌ها حرکت کرده و حالا شمشیر به دست به میان میدان آمده، شگفت‌انگیز است.

من از ایرادهای ایشان که در بسیاری موارد نقطه و کاما و... فراموش شده می‌گذرم، بر این باورم که اگر بخواهیم در این مورد ایراد بگیریم باید یکسره همه ویراستاران را خانه‌نشین کنیم. اما این ایراد را که نود و چهار صفحه کتاب درباره "بنیادها و سیر اندیشه چریکهای فدائی" را بی‌ربط می‌دانند، نمی‌توانم بفهمم. چگونه میتوان از تحولات زندگی یک موجود اجتماعی سخن گفت بی‌آنکه سری به دوران رشد و بالندگی اندیشه‌اش زد؟ چه سان می‌توان از بود و باش یک جنبش نوشت، اما از چگونگی پیدایش آن گذشت؟ مگر امکان دارد زیبائی درختی تنومند شما را به وجد آورد بی‌آنکه سیمای باغبان پیر را در تک تک برگها و دانه دانه‌ی میوه‌هایش ببینید؟ می‌توانید وجود و هستی نوزادی را بدون مادر تصور کنید؟ آیا...............؟؟؟؟ و به همه‌ی این آیاها "بنیاد‌ها و سیر اندیشه چریکهای فدائی" به شایستگی پاسخ داده تا خواننده و محقق و یا هر نام دیگری که شما بر می‌گزینید، بداند که قبل از آنکه مبارزین مجبور شوند به خانه‌های تیمی برای ادامه مبارزه روی آورند چه روندی را پشت سر گذاشتند!

شیدا نبوی می‌نویسد:ابهام دیگر در مورد انتخاب مقطع تاریخی دهه‌ی ۴۰ و ۵۰ است. آیا در دهه‌ی ۴۰ مبارزه‌ی مسلحانه‌ی عملی در ایران جریان داشته است؟ بجز آنکه در سال آخر دهه‌ی چهل، یعنی ۱۳۴۹ شروع شد؟(۵)

بر من نیست تا به کسی که چند سالی از جوانی‌اش را در جنبش چریکی ایران گذرانده یادآور شوم که بیژن جزنی با آن سابقه‌ی طولانی مبارزاتی‌اش علیه رژیم پهلوی چگونه می‌توانست یک‌شبه تصمیم بگیرد اسلحه‌ای تهیه کند تا با رفقای دیگرش بانک تعاونی روستائی را مصادره کنند؟(۶) به چه دلیل در فکر مصادره بانک بودند؟ به روند مبارزات چریکی در کشورهای مختلف نگاه کنید؛ کمابیش راه‌کار اولیه یکسان است. طبیعتا فکر مبارزه مسلحانه در ذهن پیشگامان و آغازگرا‌یان نمی‌توانست بی‌تاثیر از جنبش جهانی چریکی باشد. واضح است که که یک‌شبه تصمیم گرفته نشد علی اکبر صفائی فراهانی در سال ۴۷ برای بررسی و آموزش جنبش چریکی با همه خطرات به آنسوی مرز برود که شرح دستگیری و شکنجه‌اش را در عراق باید بدانید. با توجه به شرایط اختناق رژیم ستم شاهی، پس از سال‌ها بحث و چاره‌اندیشی در پی یافتن راه و کاری برای انطباق آن با شرایط ایران بودند. شما که به درستی در ایراد به آنچه که ناهید قاجار در مورد برنامه غذائی نوشته تاکید می‌کنید "که حتی غذای روزانه و شبانه توسط برنامه‌نویس‌ها تعیین می‌شد"(۷) پیش‌زمینه‌ی تاریخ مبارزه مسلحانه را در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ نامربوط وانمود می‌کنید!

خانم شیدا نبوی می‌نویسند: «دو گزارش به دانشگاه تبریز و حرکات اعتراضی این دانشگاه در دو سال قبل از انقلاب اختصاص دارد (صص‌۴۹۹،۴۴۱). این گزارش‌ها مقوله‌ای متفاوت است و بجای خود می‌تواند فضای آن دوران را منعکس کند ولی جایی در اهداف اعلام شده‌ی کتاب ندارد. و این سئوال را هم پیش می‌آورد که چرا فقط تبریز؟ در هیچ شهر و دانشگاه دیگری هیچ خبری نبوده است؟ آیا آوردن این مطالب دلیلی نیست بر اینکه گردآورندگان از هر که می‌شناخته‌اند و دم دستشان بوده است مطلب خواسته‌اند؟» (تاکید از من است) (۸) حقیقتا جای تاسف است! بدون کمترین تحقیق، توجه و تلاش برای فهم مسائل و با تحقیر دیگران، تنها خود را کوچک می‌کنید.

در مورد خودم بارها گفته و نوشته‌ام، همگامی و همراهی من با جنبش فدائی گرانبها‌ترین فصل زندگی من است و گمان نمی کنم تا واپسین دم حیات این را گرامی ندانم و ندارم. با اینکه عضوی ساده در سازمان اکثریت بودم هنوز با گذشت حدود ۲۰ سال کناره گیری، دردی که از بار گران آن سالها (۱۳۵۸-۱۳۶۰) بر شانه‌هایم نشسته، رهایم نمی‌کند. بر این باورم هر وجدان بیداری که آن سالها را بررسی کند، درمی‌یابد که کم نیستند مبارزینی که همین اشتباه را کردند و در آن سالها در جائی ایستادند که نباید می‌ایستادند. به درجات گوناگون خیلی‌ها مرتکب این اشتباه شدند (از ملیون تا چپ‌ها). از شما می‌پرسم خانم شیدا نبوی، با این‌ها چه باید کرد؟

در پایان از شما می‌خواهم که همت کنید و از تجربیات خودتان در خانه‌ی تیمی بنویسید و از کسانی که به باور شما بری از هرگونه خطا و لغزشی در زندگی سیاسی‌شان بوده‌اند بخواهید که سکوت سال‌ها را بشکنند و روایت خود را از آن «سازمان یگانه» بنویسند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانویس‌ها:


۱/ محمود نادری ،در دو جلد چریکهای فدائی خلق از نخستین کنشها تا بهمن ۱۳۵۷ در سال ۱۳۸۷ و جلد دوم چریکهای فدائی خلق ،انقلاب اسلامی و بحران در گفتمان ۱۳۹۰

۲/ انوش صالحی ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ نشر باران سوئد.

۳/ بازهم در باره کتاب حماسه سیاهکل، گفتگوی ربیع نیکو با ناصر مهاجر، رادیو همبستگی، استکهلم، شنبه ۱۱ فوریه ۲۰۱۷

۴/ سند تاریخ‌نگاری و تاریخ‌سازی، گفتگوی پرویز قلیچ خانی با تورج اتابکی و ناصر مهاجر،
آرش شماره‌ی ۱۰۸ ص ۲۴ تا ۲۹ .

۵/ شیدا نبوی، راهی دیگر به کجا؟، اخبار روز آذر ۱۳۹۷، ۸ دسامبر ۲۰۱۸

۶/ ناصر مهاجر، مهرداد باباعلی، به زبان قانون، ص ۱۵.

۷/ شیدا نبوی، ص ۴ پیشین

۸/ شیدا نبوی، ص ۸ پیشین


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد