شهرداری تهران در بسیاری از خیابانهای فرعی سطح شهر آگاهانه پیادهروسازی را به فراموشی سپرده است. این گروه از خیابان ها در طراحی عمومی خود هیچ بهرهای از پیادهرو نبردهاند. با ترفندهایی از این نوع، به واقع حقوق عابران پیاده را به هیچ میشمارند. چنانکه عابران پیاده را مجبور کردهاند تا از همان فضای سوارهرو استفاده به عمل آورند. در واقع مدیران شهری پیش از آنکه بخواهند به سلامتی و آرامش شهروندان تهرانی بیندیشند، به پولهایی میاندیشند که از راه تراکمفروشی به دست میآورند. آنان فضای عمومی شهر و حتا پیادهروهای آن را به نفع تراکم فروشیهای بیحساب و کتاب شهرداری مصادره نمودهاند. | |
در پیادهروهای تهران هم نمونههایی کامل از کاستیهای مدیریتی مدیران حکومت به نمایش در میآید. چنانکه موتورسواران شهر خود را مجاز میبینند تا از هر کجای این پیادهروها تردد نمایند. موتورسواران حتا ضمن عبور از پیادهرو برای عابران پیاده بوق میزنند که خود را کنار بکشند تا آنان بتوانند به مسیرشان ادامه دهند. جدای از این موتورسواران خود را مجاز میبینند تا در هر جا از پیادهرو که بخواهند موتورشان را پارک کنند. موضوع پارک دستهجمعی موتورسواران در فضای پیادهروی ادارات و نهادهای دولتی یا پاساژهای تجاری حدت و شدت بیشتری به خود میگیرد. در واقع پیادهروهای تهران به تصرف موتورسواران شهر در آمده است. آنان عابران پیاده را از حریم سنتی خودشان هم پس میزنند. تا آنجا که پلیس ضمن سکوت خویش در عمل چنین حقی را برای همهی موتورسوران به رسمیت میشناسد. موتورسواران همراه با تضییع حقوق عابران پیاده تصمیم دارند تا زودتر به مقصد برسند. چون ترافیک سنگین خیابانها موجب کندی حرکت آنان خواهد شد.
آسیبهای حضور موتورسواران در پیادهروهای شهر به حدی است که به همین آسانی نمیتوان همهی آنها را نادیده گرفت. بسیاری از موتورسوارانِ خلافکار به طعمهی خود در همین پیادهروها دست مییابند. در پیادهرو موبایلقاپی و کیفقابی از سوی موتورسواران به صورت سنتی همیشگی درآمده است. آنان کیف و موبایل رهگذران را میدزدند و آنوقت به راحتی از ازدحام جمعیت میگریزند. همچنین موتورسواران در پیادهرو ضمن تصادف مداوم با عابران پیاده سلامتی شهروندان تهرانی را هدف گرفتهاند. سوای از این همراه با پارک در فضای پیادهرو، چهبسا مسیر اصلی عابران را هم بند میآورند. پیداست که در این صورت عابران مجبور میشوند به جای پیادهروها از فضای سوارهروی خیابان استفاده نمایند. در واقع موتورسواران مهمانان ناخواندهای به شمار میآیند که صاحبخانهها را از خانه و کاشانهشان پس راندهاند.
گفتنی است که فقط موتورسواران نیستند که پیادهروهای شهر را به پارکینگی عمومی برای خودشان مبدل کردهاند. مالکان اتومبیل هم از همین رفتار و رویهی نادرست پیروی میکنند. این گروه از رانندگان ضمن پارک اتومبیل خود در پیادهرو، راه عابران پیاده را میبندد و از عبور آزادانهی آنان جلوگیری به عمل میآورند. رانندگان به دلیل سهلانگاری پلیس به خود حق میدهند تا هرجایی که بخواهند پارک کنند. به همین دلیل هم در برخی از معابر سطح شهر برای ورودی پیادهروها موانعی فیزیکی نصب کردهاند تا شاید از عبور و مرور موتورسواران یا رانندگان اتومبیل در این محل جلوگیری شود. اما این موانع فیزیکی به سهم خود مزاحمتی برای آمد و شد رهگذران عادی به حساب میآید. در اینجا نیز افراد سالمند و کودکان بیش از دیگران آسیب میبینند. ضمن آنکه همراه با موانعی از این دست مشکلات معلولان هم دو چندان خواهد شد. به خصوص ویلچیرسواران شهر هرگز نخواهند توانست از چنین موانعی بگذرند. با این رویکرد باید در نظر داشت که نه فقط پیادهروهای شهر برای معلولان مناسبسازی نمیشوند بلکه موانعی را هم در همین پیادهروها برای معلولان فراهم میبینند که گذر از آنها به همین آسانی صورت نخواهد گرفت.
جدای از این موانع فیزیکی، زواید و موانع دیگری هم ادارات دولتی در پیادهروهای تهران فراهم دیدهاند، که گذر رهگذران تهرانی را به چالش میگیرد. ادارههای تلفن، برق، آب و گاز هرکدام با چنین حقهای از پیادهروهای شهر سهم بردهاند. چون آنها قسمتهایی از پیادهروها را برای نصب شاتلهای خود برمیگزینند. اما چهبسا محل مناسبی برای نصب این شاتلها یا شیر آب آتشنشانی انتخاب نمیکنند. تمامی اینها به طبع حقوق طبیعی یا شهروندی مردم را نادیده نمیانگارد.
کاسبان محل و مغازهداران هم از این بازار آشفته به نفع خود سود میبرند. چنانکه بسیاری از ایشان بخشهایی از پیادهرو را برای همیشه به مغازهی خود ضمیمه نمودهاند. با همین ترفند است که اجناس خود را برای فروش در پیادهرو به نمایش میگذارند تا بهتر در دیدرس مردم قرار بگیرد. ولی پیادهروهای تنگ و باریک سطح شهر تهران هرگز پاسخگوی آمد و شد روزانهی شهروندان تهرانی نیست تا چه رسد که قسمتهایی از آن را کاسبان و مغازهداران در اختیار داشته باشند.
در تهران فانهای زباله را هم در فضای پیادهرو جانمایی نمودهاند. این فانها که روباز هستند هرگز شسته نمیشوند. در عین حال زبالههای تر هم در همین فانها تلنبار میگردد تا آنجا که شیرابهی آنها تمامی کف پیادهرو را هم در بر میگیرد. آنوقت بوی تعفن آن، مشام عابران آزار میدهد بدون اینکه کسی به رفع چنین معضلی بیندیشد.
نمونههای بیشتری از سد معبر از سوی دستفروشان شهر هم به اجرا گذاشته میشود. شهرداری نمیتواند گروههای پرشمار دستفروشان تهرانی را مدیریت کند. سرآخر، آسیبهای این نوع از دستفروشی برای رهگذران بر جای میماند. آسیبهایی از این دست به حدی است که چهبسا همهی خیابانهای اصلی شهر به تصرف دستفروشان و بساطیها در میآید.
در تهران مناسبسازی پیادهرو را به فراموشی سپردهاند. حتا کندهکاریهای سطح پیادهرو به همین آسانی پر نمیشوند. حفاریهای ادارات گاز، تلفن، آب و برق بدون کم و کاست در طول سال ادامه مییابد. در این حفاریها همسطحسازی کف پیادهرو را به هیچ میشمارند. پدیدهای که جان و سلامتی بسیاری از کودکان و بزرگسالان شهر را به چالش میگیرد. انگار همگی از حاشیهی رودخانههایی ناهمسطح و پرسنگلاخ گذر میکنند. جدای از منسبسازی، همسانسازی پیادهرو هم چندان اعتباری نزد مدیران شهری تهران ندارد. چون هر گوشهای از پیادهرو را با مواد خاصی فرش نمودهاند. همهی کارها دلبخواهی است و در این مورد از الگوی خاصی پیروی نمیکنند. در نوسازی یا بازسازی پیادهرو از موزاییک و آسفالت گرفته تا انواع و اقسام سنگفرشِ دیگر هرکدام را که بخواهند به کار میبرند تا به ظاهر کف پیادهرو را از خاک و خل نجات بدهند. بدون تردید پیادهروهای تهران نمونههایی از چهل تیکهدوزیِ مادران قدیمی را به نمایش میگذارد که گویا برای دوخت لحاف خود پارچه و مواد کم آوردهاند.
همچنین شهرداری تهران در بسیاری از خیابانهای فرعی سطح شهر آگاهانه پیادهروسازی را به فراموشی سپرده است. این گروه از خیابان ها در طراحی عمومی خود هیچ بهرهای از پیادهرو نبردهاند. با ترفندهایی از این نوع، به واقع حقوق عابران پیاده را به هیچ میشمارند. چنانکه عابران پیاده را مجبور کردهاند تا از همان فضای سوارهرو استفاده به عمل آورند. در واقع مدیران شهری پیش از آنکه بخواهند به سلامتی و آرامش شهروندان تهرانی بیندیشند، به پولهایی میاندیشند که از راه تراکمفروشی به دست میآورند. آنان فضای عمومی شهر و حتا پیادهروهای آن را به نفع تراکم فروشیهای بیحساب و کتاب شهرداری مصادره نمودهاند.
در تهران آلودگی بصری و آلودگی صوتی آسیبی نیست که عابران پیاده به همین آسانی بتوانند گریبان خود را از چند و چون نجات ببخشند. ضمن آنکه آلودگی صوتی تهران فقط در بوق اتومبیلها و صدای گوشخراش کامیونها و اتوبوسهای دیزلی خلاصه نمیشود بلکه جار و جنجال دستفروشان و مسافرکشان سطح شهر را نیز باید به همهی آنها افزود. روان و ذهن مسافران پیاده از تمامی این صداهای ناهنجار و گوشخراش رنج میبرد. آلودگی بصری نیز به دلیل چیدمانی است که مدیران بیانگیزه و ناکارآمد شهری در فضای پیادهروهای شهر فراهم دیدهاند. کثیفی کف پیادهرو و نمای عمومی جویهایی که آبهای سطحی و پسابهای شهری در آنها تلنبار شدهاند، چشمان رهگذران خیابانی را آزار میدهد. به همین دلیل هم تهرانیها هرگز نمیتوانند از فضای عمومی شهر خود لذت ببرند. چنانکه در تعطیلیهای رسمی، هر فرصت و فرجهای را غنیمت میشمارند تا خود را به بیرون از شهر تهران برسانند. چون با دیدن فضای عمومی زشت و کثیف تهران، خستگی روزانهشان هم دوچندان میگردد. گفتنی است که در همین فضاسازیهای نامتقارن و ناخواسته، اجسام مزاحم جای نمادهای شهری را گرفتهاند و فشار روانی خود را در ذهن رهگذران بر جای میگذارند. در نتیجه عابران از محیط پیرامون خود در پیادهرو همواره رنج میبرند. محیطی که نفرت مسافران شهری را با خود به همراه دارد بدون آنکه بتواند و یا بخواهد آشتی ایشان را با همین محیط پیرامون برانگیزد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد