پس از تصویب قانون منع به کارگیری بازنشستگان در ادارات دولتی، آرایش جدیدی از این نیروها در ادارات به عمل آمد. چون از ردههای پایین ادارات بیشتر نیروهای بازنشسته راهی واحدهای تولیدی کشور شدند. همچنان که اینک بسیاری از آنان در واحدهای تولیدی و خدماتی بخش خصوصی به عنوان نیروی پروژهای یا روزمزد و موقت به فعالیت خود ادامه میدهند. در سطوح بالای ادارات دولتی هم نیروهای بازنشستهی خود را به عنوان کارمندان پروژهای یا قراردادی به کار میگمارند. این نیروها بیش از همه در نقشی از مدیران ارشد ظاهر میگردند و در واقع بخشی همیشگی از خود نظام جمهوری اسلامی شمرده میشوند.
شهرداری تهران هم از این رویکرد اداری بر کنار نمانده است. چنانکه اینک سیاههای از مدیران ارشد شهرداری را تهیه نمودهاند که این مدیران از پیش بازنشسته شدهاند. در شورای شهر و سازمان اداری شهرداری تهران چنان تبلیغ میشود که اشتغال این گروه از افراد در شهرداری به عنوان کارمندان پروژهای اشکالی به همراه نخواهد داشت. ولی اشکال عمده و اصلی این دیدگاه به آنجا بازمیگردد که آنان هرگز کارمندی معمولی و عادی به حساب نمیآیند و همگی بر کرسیهای مدیریتی شهرداری تکیه زدهاند.
محمد خاتمی زمانی میگفت: "مگر ما مثل هاشمی رفسنجانی چند نفر در کشور داریم". شورای شهر و شهردار اصلاحطلب شهرداری تهران هم در واقع به همین نتیجه دست یافتهاند که مدیری همانند مرتضا حاجی در کشور گیرشان نمیآید. چون او از مهر ماه سال پیش مدیریت مؤسسه همشهری شهرداری تهران را به دست گرفت. بدون تردید فساد اداری و حاتمبخشیهای شهردار وقت محمدعلی نجفی موجب شد تا او به این سمت دست یابد. چون به قول عوام سرآخر با هر دست که بدهی با همان دست هم پس میگیری. سپس افشانی شهردار جدید هم این تیول را برای مرتضا حاجی محترم شمرد. اما مرتضا حاجی در اقدامی پیشگیرانه، پس از تصویب قانون منع به کارگیری بازنشستگان از سمت خود استعفا داد تا شاید به تبعات آن گرفتار نشود. ضمن آنکه این استعفا هرگز پذیرفته نشد.
در بحثهای خودمانی شورای شهر از حضور بازنشستگان در پستهای مدیریتی شهرداری تهران توجیه و تأویل دیگری نیز صورت میپذیرد. چون گفته میشود که شهرداری نهادی غیر دولتی و مردمی است و قوانین مربوط به خودش را دارد. جدای از این شورا و شهردار در همراهی با هم بر نکتهای اصرار میورزند که این گروه از نیروها، کارمندان رسمی شهرداری به حساب نمیآیند و شهرداری تصمیم ندارد که آنان را به استخدام رسمی خود در بیاورد. با همین توجیه و تأویل است که اعضای شورا به همراه تیم شهردار اصلاحطلب خویش از کرسی اداری گروه پرشماری از افراد خودشان دفاع به عمل میآورند.
گفتنی است که مرتضا حاجی در مهر ماه ۹۶ عضویت در هیأت مدیرهی صندوق ذخیرهی فرهنگیان را رها کرد تا مدیر عاملی مؤسسهی همشهری را مغتنم بشمارد. او پس از روی کار آمدن حسن روحانی به عضویت صندوق ذخیرهی فرهنگیان درآمده بود. پاداشی که شراکت و ائتلاف اصلاحطلبان را در ریاست جمهوری حسن روحانی به نمایش میگذاشت.
ولی او پس از پنج سال صندوق ذخیرهی فرهنگیان را واگذاشت. درست در زمانی که دزدی هشت هزار میلیارد تومانی این صندوق برملا و رسانهای شد. مرتضا حاجی انتظار داشت که ضمن همین جابجایی بتواند خود را از تبعات دزدی در صندوق فرهنگیان کنار بکشد.
حضور مرتضا حاجی در مؤسسهی همشهری از همان آغاز تنشهایی را با خود به دنبال داشت. او از همان ابتدا بسیاری از کارمندان و خبرنگاران همشهری را به دلیل جناحبندیهای سیاسی از کار بر کنار کرد و حتا از پرداخت مطالبات ایشان سر باز زد. بسیاری از این خبرنگاران تا کنون هم نتوانستهاند مطالبات خود را از مؤسسهی همشهری دریافت نمایند. مرتضا حاجی جدای از این، از جایگاه مدیر عامل همشهری اتومبیل مزدایی هم برای خود خرید که همین اتومبیل مزدا در اختیار پسرش قرار گرفت. مزداسواری پسر حاجی خیلی زود به صورت سوژهای افشاگرانه برای کاربران شبکههای اجتماعی درآمد. اما حاجی به این هم اکتفا نکرد. چون برای پولسازی در مؤسسهی همشهری قیمت روزنامهی آن را ضمن افزایشی صد در صدی به هزار تومان رسانید. با همین سیاستهای تجاری و غیر کارشناسانه بود که روزنامهی همشهری بسیاری از مخاطبان خود را هم از دست دست داد و شمارگان آن به نصف کاهش یافت. گویا تسهیلات بیحساب و کتاب شهرداری هم عطش پولسازی او را برآورده نمیکرد.
در آن موقع همشهری بیشترین تبلیغات را بین روزنامههای کشور در اختیار داشت. چون نمایشگاههای اتومبیل، بنگاههای معاملات ملکی و شرکتهای خدماتی از طریق آگهیهای تبلیغی همشهری به مخاطبان و مشتریان خود دست مییافتند. اما تصمیم خودانگارانهی مدیرعامل جدید همهی این مخاطبان را از جرگهی خریداران روزنامهی همشهری دور کرد. اینک تمامی این گروه از فروشندگان یا خریداران برای دستیابی به خدمات یا کالای مورد نظرشان به شبکههای اجتماعی روی آوردهاند، بدون آنکه از این بابت هزینهای متقبل گردند. ضرورت و نیاز راه جدیدی را پیش رویشان گذاشت که به مرور همین شگرد جدید ارتقا یافت و بر مخاطبان آن هم افزوده شد.
در پروندهی سیاسی مرتضا حاجی ذکر چند نکتهی مهم ضروری به نظر میرسد. او قبل از انقلاب کار خود را با دبیری در دبیرستان آغاز کرد. پس از روی کار آمدن دولت "ضد استکباری" محمدعلی رجایی به کرسی استانداری مازندران دست یافت. دولت میرحسین موسوی هم از ماندگاری او در این سمت حمایت کرد. سپس محمد خاتمی در سال ۱۳۷۶ ریاست ستاد انتخاباتی خود را به او واگذاشت. پس از پیروزی خاتمی در انتخابات، مرتضا حاجی نیز در کابینهی او به سمت وزارت تعاون دست یافت. پس از چندی پست وزارت آموزش و پرورش را به او سپردند. در ضمن او از نزدیکترین همکاران خاتمی در دولت به شمار میآمد. همچنان که خاتمی پس از اتمام کار خود، ریاست بنیاد باران را به او سپرد. در انتخابات سال ۱۳۹۶ او به دستور خاتمی نقش خود را در ستاد حسن روحانی به نیکی به اجرا گذاشت. به همین دلیل هم مزدش را از او در صندوق ذخیرهی فرهنگیان دریافت نمود.
او همانند بسیاری از مدیران جمهری اسلامی بدون آنکه سیاست بخواند به استانداری مازندران رسید. سپس بدون آنکه اقتصاد بفهمد بر کرسی وزارت تعاون نشست. حتا بیآنکه از آموزش و پرورش امروزی و مدرن سر در بیاورد، نشستن بر جایگاه وزیر آموزش و پرورش را سزاوار خود دانست. سپس در نقشی از بانکداران حرفهای ظاهر گردید تا لابد صندوق ناسامان ذخیرهی فرهنگیان را به سامان برساند. ولی اکنون مدیریت بزرگترین بنگاه مطبوعاتی کشور را به او سپردهاند. بنگاهی که به تنهایی قریب پنجاه درصد از کاغذ مطبوعات کشور را مصرف میکند و شاید بتوان آن را بزرگترین مؤسسهی مطبوعاتی خاورمیانه به حساب آورد. در عین حال مرتضا حاجی بنا به خواست و ارادهی محمد خاتمی از اعضای اصلی شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان هم به شمار میآید که قرار است در گسترهی عریض و طویل قوهی مقننه و قوه مجریه اقتدار محمد خاتمی را تضمین نماید.
به تازگی مؤسسهی همشهری قراردادی را با علی رزاقی بهار به امضا رسانده است که بر پایهی این قرارداد از اول مهر ماه سال جاری انتشار هشت مجلهی مؤسسهی همشهری به همین جوانک سرمایهدار و پولساز واگذار خواهد شد. در واقع او بدون آنکه مناقصهای درکار باشد در نقشی از ناجی برای مدیران اصلاحطلب شهرداری تهران و همچنین روزنامهی همشهری ظاهر میشود. به همین منظور از حالا مبلغ دو میلیارد تومان به کاشفان اصلاحطلب خود تضمین سپرده است. با این همه این مؤسسه علیرغم دریافت دهها میلیارد تومان بودجه سالانه از شهرداری تهران همچنان در ورشکستگی دست و پا میزند. این ورشکستگی را مدیران بیکفایت حکومت برای مؤسسهی همشهری رقم زدهاند. خلاصهی کلام مؤسسهی همشهری هر روز بیش از پیش تحلیل میرود و اکنون دارند چوپ حراج به باقی ماندههای آن میکوبند تا از اصلاحطلبان درون حکومت هرکسی به سهم خود از این خوان یغما دست یابد.
مرتضا حاجی از مدیران چند منظوره جمهوری اسلامی شمرده میشود که این مدیران ضمن چند منظوره بودن خود هرگز بازنشسته نمیشوند. او نیز همانند همهی کارگزاران پرمزد و مواجب حکومت هرگز "به مکتب نرفت و خط ننوشت" ولی با این همه به اتکای غمزههای اصلاحطلبی خود "مسألهآموز صد مدرس شد".
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد