logo





اردوی تابستانی اسلو- نروژ در اگوست ۲۰۱۸

شنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۸ اوت ۲۰۱۸

مهرانگیز کار



مهاجران و تبعیدی های مقیم اروپا اردوئی را ساماندهی کرده اند که سالهاست موجب دیدار ایرانیان با یکدیگر می شود و برگزارکنندگان زحمت و وقت و انرژی بسیاری صرف می کنند تا این دیدارها خوب برگزار شده و از شائبه های سیاسی برکنار بماند.

امسال به دعوت آقای داوود نوائیان، من هم شانس حضور در این اردو را به دست آوردم و به عهده خود می دانم یادداشتی از دریافت های خود را به سایت اردو اهدا کنم.
شاید هشتاد نفر در اردو حضور داشتند.
اغلب از کشورهای اسکاندیناوی و کمتر از دیگر کشورهای اروپا مانند ایتالیا و آلمان .
از تاشکند هم شرکت کننده با صفائی بود که برای همه یک بار غذای خوشمزه ای پخت با ویژگی های غذاهای ازبکستان.

اردو چهره پر تنوعی داشت و هرچند اعضا هریک گرایش سیاسی خاصی داشتند، ولی فضای اردو را همچون کانون فرهنگی مناسبی سامان می دادند و حفظ می کردند تا بتوانند در آن آزاد و بدون تکلف ها و به دوراز قید و بندهای سیاسی تفریح کنند، با طبیعت جنگل و دریاچه و کوه ، پلشتی های زندگی در تبعید و مهاجرت را به فراموشی بسپارند و دوستان قدیم همگام با دوستان جدید و جوانان به گفت و گو بنشینند.
گفت و گوها بیش از آن انسانی بود که با زنده باد، مرده باد، خط و ربطی داشته باشد.
ترکیب شرکت کنندگان و اعضا صلحجوتر از آن بود که حتی در کلام به خشونت گرایش داشته باشد.
در این فضا بچه ها همراه با خانواده بازی و تفریح می کردند.
آزاد بودند.
اعضای اصلی صاحب عروس و داماد و نوه شده و فرصتی یافته بودند تا بیشتر در کنارشان باشند.

خانم گلی تقوی که از سالها پیش دیده بودم که در امور فرهنگی و اجتماعی سوئد چه اندازه فعال است، می دیدم که شیفته نوه های نورسیده اش شده، و همچنان دغدغه های فرهنگی و اجتماعی دارد

محل برگزاری اردو طبیعت زیبائی را پیش رو می نهاد که رنگ آمیزی شده بود.
تا ساعت ده شب هوا روشن بود.
نروژ که به سرما و برف شهرت دارد در تابستان گرم تر از گرم بود.

آن چه توجه من را خیلی جلب کرد و از آن لذت بردم، توانائی چهره های سالخورده در سازماندهی بود که بی گمان به یاد می آورد تلاش های یک عمر آنها را در سازماندهی و پرداختن به کارهای تشکیلاتی.

باور نمی کردم برخی شان در سنین بالا همچنان با شور و هیجان نوجوانی و جوانی، عاشقانه برای چند روز زندگی تفریحی و فرهنگی برنامه ریزی کنند.
مهارت و شوق آنها عادت دیرینه ای بود که حتی در سالخوردگی به آنها نیرو می داد تا محیط را برای دیگران با نظم تشکیلاتی و با هدف دیدار و تفریح بیارایند.

جوانان حاضر در این اردو، در نوع خود خاص بودند.
برخی حضورشان برای یادگیری و پرسش و گاهی انتقاد از بزرگترها بود.
این زاویه از اردو هم توجه من را به خود جلب کرد و دیدم مدارا جایگزین آتشین مزاجی شده و جوانهای پرسشگر با خشم مواجه نمی شوند و پاسخ خود را از مخاطب می گیرند، بی آن که مخاطب از نقد آنها پریشان احوال شده باشد.

انگار اعضای نسبتا سالخورده در فراز و نشیب زندگی پرماجرا، از ایران به کابل، از کابل به مسکو، از جائی به جای دیگر و سرانجام اسکان در جاهائی از اروپا، چندین گونه زندگی را زیسته بودند و مدارا گرانقدرترین گوهری بود که از این پیشینه ی شگفت انگیز به دست آورده بودند.

در اعضای سرد و گرم چشیده ی اردو اثری از افسردگی ندیدم.
زندگی های کوچک و باصفائی داشتند و فرزندان خوبی تربیت کرده بودند که آزادانه و به سلیقه ی خود گام در راههائی گذاشته بودند که دلخواه خودشان بود، نه لزوما پدر یا مادرشان.
شبها تا دیروقت بیدار بودند.
می نواختند، می خواندند و می رقصیدند.

الگوی خوبی بود برای جوانان امروز ایران که وارد میدان شده اند و لازم است بتوانند تن و جان شان را در همه حال با طراوت و آماده لذت بردن از زندگی حفظ کنند.
پیر و جوان به اطلاعاتی که یک نروژی آگاه از تاریخ و جغرافیای نروژ در اختیار اعضای اردو می گذاشت مثل دانش آموزان گوش می سپردند و پرسش طرح می کردند.

بار سنگین برنامه ريزي و هماهنگي اجراي برنامه ها به عهده چند تن ساکن سوئد و نروژ بود که امسال زحمت برگزاری اردو را پذیرفته بودند.
این چند تن با جا به جا کردن مسافران و ایجاد امکانات ترانسپورتی برای آنها سنگ تمام می گذاشتند و هرگاه نقصان و نارضایتی ایجاد می شد، با فروتنی عذر می خواستند و در صدد جبران بر می آمدند.
گله مندان هم زود شرایط را درک می کردند و خود در رفع مشکلات پیشگام می شدند.

جمعی عموما درس خوانده و متخصص که به اجبار تخصص و مهارت های خود را در جاهائی سوای زادگاهش خرج می کند، البته همیشه حسرت بر دل نهفته ای دارد که ایکاش این همه را در زادگاهی که به آن عشق می ورزد خرج می کرد.
با این وصف خو گرفته اند که شادی ها را با هم قسمت کنند و از آن سوی سکه ی زندگی شان که پیدا نیست حرفی نزنند.

این دو سه روز برای من فرصت تازه ای بود تا پاره ای دیگر از ایران پراکنده شده را ببینم و خوشحال بشوم از این که ایرانیان در سطح جهان هرچند برای فرار از مشقت پخش شده اند ، اما همچنان فرصت های با هم بودن را از دست نمی دهند.
از با هم بودن لذت می برند و کسانی زحمت با هم بودن آنها را به عهده می گیرند، بی آن که چشم بر منفعت مالی داشته باشند.

سلام و سپاس از این که دعوت شدم و به وجد آمدم از با هم بودن هائی که نمی گذارد انسان آواره ، یا به قول افغان ها "بی جا" ، در آوارگی بشکند

***




برگرفته از فیسبوک « بچه های اردو»


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد