جنگ
(Duellum*)
دو جنگاور دویدند سوی هم بگرفته دست آهن
و خون پاشید و شد از برقِ خنجرها هوا روشن
ولی این رقصِ شمشیر و نمایشها، این سَرسام
خروشی بود جوانی را، به عشق افتاده اندردام
شکستند جمله خنجرها، جوانی هم بهم زد بال
عزیزم! لیک دندان های تیز و ناخن و چنگال
بزودی انتقامِ خنجر و شمشیرِ خائن را
!بگیرند، ای تو زخمِ پیرِعشقِ کرده در دل جا
زدند غلتی دو جنگاور به خشم و درهماغوشی
.درونِ غارِ وحشتناکِ یوزو گربه وحشی
!و خواهد پوستشان زخمی شکوفاند بسانِ خار
.همه از دوستانند ساکنین دوزخِ این غار
بغلتیم بی ندامت پس، زنِ جنگجویِ دَد سیرت
!که گردد جاودان تا در دلِ ما آتشِ نفرت
شارل بودلر
Charles Baudelaire
برگردان از مانی
*-
این شعر ملهم از ژَن دووال معشوقه دو رگه بودلر است که شاعر زمانی دراز را با اودرعشقی پُر تلاطم سپری کرده است. تبلور این عشق در اشعار بودلر گاه بصورتی لطیف وبسیارشاعرانه ظاهر میشود، گاه با شکوه و شکایت همراه است و گاهی هم، مانند آنچه در شعر حاضر میخوانید، کار به جاهای باریک میکشد.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد