logo





طرفداران ایرانی امپریالیست کیستند؟

شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۷ - ۲۶ مه ۲۰۱۸

ف. آزاد

امپریالیسم یعنی کوشش بر تسلط نظامی، سیاسی و اقتصادی کشوری بر کشورهای دیگر. از این رو آمریکای شمالی نماد اصلی امپریالیسم معاصر است که علاوه بر تسلط به کشورهای صاحب منابع معدنی نظیر عربستان و امارات عربی حتی در پی تسلط اقتصادی و سیاسی بر کشورهای اروپاست. تسلط امپریالیستی نه تنها از طریق تسلط و کنترل نظامی و وابستگی اقتصادی، بلکه بوسیله روشهایی نظیر کنترل و اعمال نفوذ سیاسی، محدودیت های اقتصادی نظیر روشهای اعمال شده در مورد کوبا و ونزوئلا و تبلیغات سیاسی وسیله عوامل محلی انجام می گیرد. یاد آوری می کنم که فرزانگان برجسته و محققین غربی نظیر توماس پیکتی نخستین کسانی بودند که در سالهای اخیر امپریالیسم موجود غرب را مطرح ساخته اند!

از جانب دیگر وضعیت ایران نیز چه از نظر تاریخی و چه سیاسی و اقتصادی در شرایط معاصر موضوعی داخلی نیست بلکه تنها در متن وضعیت خاورمیانه و وضعیت جهان گلوبالیزه معاصر قابل بررسی است. از اینرو مشکلات ایران نیز ناشی از اعتقاد سنتی مردم به دین اسلام نیست بلکه ناشی از مشکلات خاورمیانه بعنوان منطقه ای استراتژیک در جهان گلوبالیزه است که دین آن نیز نظیر مواد خامش مورد سوء استفاده سیاسی و اقتصادی امپریالیسم قرار گرفته است. درحالیکه دین (برای اکثریت مردم مسلمان چه در ایران و چه در سایر نقاط جهان نظیر مسیحیان و دیگر متدینین) بعنوان امر خصوصی و نه سیاسی مطرح است.

طرفداران ایرانی امپریالیستها کسانی هستند که با مغالطه و خلط مبحث در منابع انتشارات عمومی، نقش آمریکای شمالی و ناتو را در تخریب شرایط زندگی مردم خاورمیانه، آسیا و آفریقا و سوء استفاده از ادیان سنتی شان جهت اهداف امپریالیستی پنهان می سازند. آنها با نفی سوء استفاده امپریالیسم از اسلام را در طرح کمر بند سبز و ایجاد افراطیون سنّی برعیله افراطیون شیعه در خاورمیانه سعی در تخلیط مبحث به نفع امپریالیسم و برعلیه اسلام سنتی دارند. آنها با تفسیر عقب نگهداشته شدن این کشورها بوسیله امپریالیسم غرب (در سایه سوء استفاده سیاسی از قواعد فرهنگی جوامع یاد شده نظیر دین و سنن اجتماعی) و تحکیم وابستگی اقتصادی و سیاسی دولت های برکشیده غرب در این کشورها، سعی دارند که بینش ضد انسانی امپریالیسم در مورد برتری فرهنگی غرب بر شرق را تبلیغ کنند. درحالیکه عوارض منفی فرهنگ غربی بسیار بیشتر و ضد انسانی تر از عوارض منفی فرهنگ شرقی بوده است! آنها با تهمت زدن به اندیشمندان شرقی سعی دارند بینش های مستقل شرقی را که مستقل از بینش غربی مورد استفاده امپریالیسم می اندیشد، بعنوان بینش دینی تخطئه کنند.

طرفداران ایرانی امپریالیستها کسانی هستند که عقب نگهداشته شدگی سیاسی جامعه ایران، خصوصا در رژیم کودتای امپریالیستی را نادیده گرفته و همه اشکالات را منحصرا از عقب ماندگی دینی مردم ایران معرفی می کنند تا دامن امپریالیسم از لکه عقب نگهداشتن جامعه ایران پاک شود و این حقیقت تاریخی از حافظه مردم ایران زدوده گردد. عمده طرفداران ایرانی امپریالیستها را ترکیبی از دو گروهک دینخو تشکیل می دهند که همه مسائل و مشکلات دنیا نظیر تروریسم به نام اسلام را (باوجود اثبات تسلیح و تحکیمش بوسیله آمریکای شمالی و ناتو مطابق نظر محققین غربی نظیر سیمور هرش) تنها از سر دین اسلام دیده و ارزیابی می کنند.

طرفداران ایرانی امپریالیستها به جهت نگرش سهل انگارانه و خطی به مسائل غیر خطی جهان، از درک این واقعیت دیالکتیکی که محصولات فکری و عملی امپریالیسم سرمایه داری (نظیر نازیسم و اسلام سیاسی) برعیله امپریالیسم دموکراسی غرب عمل بکنند، قاصراند. لذا در ذهن عامیانه شان تصور می کنند که برخلاف نتایج تحقیقی متخصصین غربی و شرقی دیواری سنگی میان دموکراسی امپریالیستی غربی و اسلام سیاسی موجود است و اسلام سیاسی محصول سوء استفاده امپریالیسم از اسلام نیست. درحالیکه امپریالیسم آشکارا از همه ادیان و خصوصا مسیحیت و یهودیت (در رابطه با اسرائیل) خصوصا در خاورمیانه سوء استفاده کرده و می کند. طرفداران ایرانی امپریالیستها به سبب ضعف شعور حتی قادر به فهم این حقیقت آشکار نیستند که انتخاب ترامپ در مرجع امپریالیسم نشان از موقت بینی و لاشعوری امپریالیسم و احتمال انفجار امپریالیسم از درون به سبب تناقضات عمده آنست.

طرفداران ایرانی امپریالیستها تنها متوجه تروریسمی هستند که به نام اسلام صورت می گیرد. اما کشتار های بزرگ انسانی، ترورهای سیاسی یهودی و تخریب سراسر خاورمیانه که دولت اسرائیل به نام دین یهود انجام داده و نیز حمایت دول مسیحی امپریالیست از این تروریسم هفتاد ساله را نادیده می گیرند؛ که تعداد قربانیان آن هزاران برابر قربانیان داعش و القاعده هستند. درحالیکه همچنانکه تروریسم داعش و القاعده به نام اسلام اعمال می شود، تروریسم دولت اسرائیل برعیله مردم فلسطین نیز به نام یهودیت انجام می گیرد. ولی نه آن و نه این تشابهی با اسلام و یهودیت سنتی ندارند بلکه هردو نظیر جریانهای افراطی مسیحی سرطانی در دامن این ادیان می باشند. کمااینکه صهیونیسم افراطی که وسیله داوید بن گوریون بعنوان اصول دینی دولت اسرائیل وضع شد، نه تنها اصول دین یهود بلکه حتی اصول صهیونیسم را که وسیله تئودور هرچل تنظیم شده بود، زیر پا گذاشت (1). مشابه آن اعتقادات القاعده و داعش نه تنها فرسنگها از اسلام سنتی پدران و اجداد ما فاصله دارد، بلکه صورتی افراطی از تسنن وهابی و سلفی است که از بینش های کلاسیک مربوطه نظیر نظرات محمد عبده نیز متفاوت است. برای درک تروریسم بزرگتر و خطرناکتر دولت اسرائیل یاد آوری می کنم که بسیاری از نخست وزیران دولت اسرائیل نظیر بن گوریون، لوی اشکول، ایگال آلون، مناحیم بگین، یتچاگ شامیر و نتان یاهو از اعضاء و روسای گروه های ترور صهیونیست افراطی و سازمان های دولتی ترورهای سیاسی بوده اند که حتی بعضا تحت تعقیب دولت اسرائیل قرار داشتند. از اینرو تروریسم به نام دین را نمی توان به ادیان سنتی نسبت داد بلکه حد اکثر می توان به جریانهای باریک منشعب از تجدید نظر در ادیان نسبت داد. کمااینکه اکثریت مردم متدین در سراسر جهان طالب و عامل زندگی مسالمت آمیز بوده و هستند.

اما طرفداران ایرانی امپریالیستها گروهکی دینخو هستند که عینک دینی از چشمشان نمی افتد و جز با آن قادر به دیدن و اندیشیدن نیستند. اینان ترکیبی از مسلمانان افراطی سیاسی سابق هستند که پیشتر در پی حل معضلات ایران وسیله بینش افراطی چپِ اسلامی بودند و اکنون خود را مغبون یافته اند، ولی بعوض اعتراف به اشتباهات گذشته افراطی خویش گناه را از سر اسلام سنتی می بینند که جریان عمده اسلام را میان مردم تشکیل داده و می دهد؛ و نیز کسانی هستند که از سلطنت طلبی، پان ایرانیسم و مجعولات زرتشتی ملقمه دینی برای خود ساخته اند که چون اسلام سنتی مردم عادی ایران را رقیب دینی خود می پندارد، لذا با اسلام سنتی و فرهنگ اسلامی ایران مخالفت می کند. ریسمان پوسته حماسه های زرتشتی و شاهنامه ای و ناسیونالیسم افراطی تنها آویزگاه شبه فرهنگی ایرانی است که در دست طرفداران ایرانی امپریالیستها باقی مانده است. کمااینکه نوشته های آنان معمولا ترکیبی از ناسیونالیسم افراطی و یا کرامات زرتشتی توام با ضدیت نسبت به اسلام سنتی است. درحالیکه تنها باقیمانده معقول فرهنگ ایرانی در رابطه با علم و فلسفه آنست که از فرهنگ بعد از اسلام ایران به ما رسیده است.

طرفداران ایرانی امپریالیستها کسانی هستند که بدون سواد تاریخی در فقدان استدلال منطقی با نگاه سطحی سیاسی که از مجلات غربی یاد گرفته اند، چرندیات روزنامه جات غربی را بعنوان تحلیل جامعه شناسی میان عوام سلطنت طلب تبلیغ می کنند. در فقدان سواد امپریالیست های ایرانی این بس که نه تنها نادانسته در مباحث علمی و فلسفی دخالت می کنند، بلکه پس از دهه های طولانی اقامت در خارج اسامی اشخاص بسیار مشهور را عوامانه غلط می نویسند. امپریالیست های ایرانی مبلغ سیاست آمریکای شمالی و اسرائیل بر علیه مردم کشورهای مسلمان در میان ایرانیان هستند. اما به سبب فقدان سواد تاریخی و منطقی قادر به تشخیص این نشده اند که اسلام سیاسی و تروریسم القاعده و داعش ساخته آمریکای شمالی و ناتو و عوامل منطقه آنها نظیر شیوخ عربستان سعودی است که کنترلش از دست امپریالیسم خارج شده است.

طرفداران ایرانی امپریالیستها کسانی هستند که بواسطه کمبود سواد تاریخی با جعل حقایق سعی می کنند سوء استفاده امپریالیسم از اسلام در «دکترین کمربند سبز» و حمله فرهنگی و سیاسی امپریالیسم به مردم خاورمیانه و ایران را پنهان سازند. در حالیکه مخالفت با فرهنگ مردم جهت وابسته نگهداشتن اقتصادی و سیاسی جامعه، اساسی ترین مخالفت با مردم و زندگی مردم است. امپریالیست های ایرانی قادر به تشخیص این بدیهه تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی نیستند که مردم ایران متعلق به خاورمیانه هستند و امپریالیسم برای آنها نه ارزش انسانی بلکه تنها ارزشی در رابطه با منابع نفتی و معدنی شان قائل است. یعنی مردم ایران صرفا ماده خام سیاست امپریالیسم در خاورمیانه محسوب می شوند. کمااینکه امپریالیسم دهه هاست که برای تخریب خاورمیانه و زندگی مردم ایران غیر از کودتای مرداد به تهییج و تسلیح افراطیون سنی عراق، عربستان سعودی، امارات عربی و داعش بر علیه مردم ایران کوشیده و می کوشد.

طرفداران ایرانی امپریالیستها با سوء استفاده از حماسه های مجعول، بجای فرهنگ شرقی ـ اسلامی ایران، فرهنگ جعلی باصطلاح آریائی (غربگرا) را تبلیغ می کنند که برتابنده تشکلات قومی ایرانی نیست. آنان باوجود اینکه حتی حاضرند برای حفظ منافع شخصی زیر سایه امپریالیسم آمریکا با شایعه پراکنی به نفع امپریالیسم، مشابه شایعه دروغ سلاح های اتمی در باره عراق، بر علیه مردم ایران جنگ راه بیاندازند؛ به بهانه فرهنگ مجعول زرتشتی ماقبل اسلام می کوشند ضدیت و مخالفت آشکارشان را با مردم ایران را به ظاهر مخالفت با اسلام جلوه دهند.

طرفداران ایرانی امپریالیستها از روی فقر دانش و شعور تاریخی از این حقیقت مشهور در آمریکا مطلع نیستند که محققین تحت عنوان «اتحاد سیاه» و مشابه آن در باره واردات دولتی مواد مخدر از آمریکای لاتین وسیله «سیا» و معتاد کردن بسیاری از سیاهپوستان آمریکا برای تامین مخارج جنگ بر علیه ساندینیست ها در دهه هشتاد قرن بیستم، منتشر کرده اند (2). یعنی طرفداران ایرانی امپریالیسم که با دولت آمریکای شمالی برعلیه اسلام متحد شده اند (و بواسطه موازین این اتحاد برعیله مردم ایران نیز می کوشند)، متوجه نیستند که متحدشان برای تامین منافع اقلیت سرمایه دار آمریکا حتی هموطنانش را معتاد می کند چه برسد به بیگانگان ایرانی که برایشان پشیزی ارزش قائل نیست.

طرفداران ایرانی امپریالیستها مایلند برای تامین منافع شخصی، ثروت های اجتماعی و فرهنگی مردم خاورمیانه را به لاشعورانی نظیر دونالد ترامپ هدیه کنند. و در این راه سیاست ضد انسانی دولت اسرائیل بعنوان ستون پنجم امپریالیسم در خاورمیانه را که فرزانگان یهودی نیز با آن مخالفند توجیه می کنند. کمااینکه ستون پنجم امپریالیسم نه تنها مسبب دوام رژیم های فاسد و وابسته به امپریالیسم کشور هایی نظیر عربستان سعودی، مراکش، مصر و اردن هاشمی است که مانع موفقیت نهضت های آزادیخواه در این کشورهاست. بلکه به نص مورخین یهودی در تخریب این نهضت ها و کشتار رهبرانشان نظیر مهدی بن برکه (مراکش) مسقیما دخالت کرده است (3). یعنی دولت اسرائیل چون شمشیر داموکلس امپریالیسم بر سر خاورمیانه مانع بهبود وضعیت سیاسی و اقتصادی این منطقه است، تا امپریالیسم بتواند هزچه بیشتر و طولانی تر منافعش در خاورمیانه تامین کند. اما طرفداران ایرانی امپریالیستها نمی فهمند که وقتی امپریالیسم با همکاری اسرائیل موفق شده است دهه های متوالی نهضت های آزادیخواه کشورهای عربی و مسلمان را تخریب کند، با این سیاست منافع موقت، جوانان این کشورها را به تروریست هایی تبدیل می کند که از خاورمیانه تا اروپا و آمریکا فاجعه می آفرینند. تروریسم معاصر محصول سیاست های استعماری و امپریالیستی غرب است که با تخریب ساختارهای فرهنگی سنتی در خاورمیانه و آسیا حتی در قرن اخیر، نسلهای متوالی مردم و خصوصا جوانان منطقه را از زندگی واقعی منحرف کرده و آنان را چه از نظر ذهنی و فرهنگ در تنگنای ناامیدی نسبت به زندگی و آینده محدود کرده است.

طرفداران ایرانی امپریالیستها بواسطه فقدان شعور تاریخی قادر به فهم این حقیقت تکرار شده وسیله محققین غربی و شرقی نیستند که زمینه تاریخی تروریسم وسیله اسلامیون افراطی در تاریخ امپریالیسم جهانی نهفته است که افراطیون اسلامی در پی پاسخ سریعی به آن رفته اند، و نه در اسلام سنتی که قرنها یهودیان و مسیحیان در پناهش به آرامی بسیار بیشتری از امروز زندگی کرده اند. طرفداران ایرانی امپریالیستها نمی فهمند که منشاء تروریسم دینی نیست بلکه سیاسی است! و آنچه که به دین سیاسی مشهور است، در عمل سیاست به لباس دین در آمده است و نه عکس آن. کمااینکه عوامل اصلی اسلام سیاسی معاصر نظیر القاعده و داعش برکشیده و حمایت شده وسیله امپریالیسم ناتو هستند که جهت توفق نسبت به شوروی و خاورمیانه (و برای تحکیم وضعیت اسرائیل بوسیله ایجاد گروه افراطی سنی در مقابل جریان افراطی شیعه لبنان تهدید کننده اسرائیل) ایجاد شدند. تکرار می کنم که منشاء سیاسی تروریسم معاصر سیاست امپریالیسم برای تخریب و آشوب خاورمیانه و استفاده از این آشوب جهت تحکیم منافع اقتصادی و سیاسی کشورهای امپریالیست در منطقه بوده است.

لذا طرفداران ایرانی امپریالیستها کسانی هستند که می کوشند عملکرد روش و بینش امپریالیسم آمریکا خصوصا در خاورمیانه را که فرزانگان آمریکایی و اروپایی بر علیه آن می نویسند، در ورای کلمات سطحی توجیه کنند. و با انتقاد از اسلام و تبلیغ ظاهری دموکراسی، مردمی را که اکثرا مسلمان سنتی هستند و بواسطه عقب نگهداشته شدگی، امکان اطلاع کافی از آزادی ندارند، به اطاعت از سیاست امپریالیسم آمریکا و ناتو تشویق کنند. در حالیکه آمریکای شمالی و ناتو از هر وسیله ای برای توسعه امپریالیسم و تامین منافع اقتصادی ـ سیاسی خود استفاده می کنند و مردم سایر کشورها را صرفا بعنوان وجه المعامله سیاسی اما فاقد ارزش انسانی می شناسند. همچنانکه غرب سیاسی و امپریالیسم غیر از سوء استفاده سیاسی و نظامی از اسلام در طرح کمربند سبز از اسلام افراطی و داعش نیز برای توسعه امپریالیسم در خاورمیانه، عراق و سوریه استفاده کرده و می کنند. همان داعش برکشیده آمریکای شمالی که مسئول اصلی تروریسم معاصر محسوب می شود. اما طرفداران ایرانی امپریالیستها برخلاف متخصصین آمریکائی نظیر سیمور هرش، داعش را از امپریالیسم جدا می کنند و صرفا به حساب اسلام می گذارند. درحالیکه مطابق تحقیقات متخصصین غربی نه تنها قبل از سوء استفاده امپریالیسم از اسلام خبری از داعش نبود، بلکه اسلام نیز اینک نظیر دین یهودی، مسحیت، "دموکراسی" و دیکتاتوری به وسیلۀ سیاسی امپریالیسم تبدیل شده است: که بعنوان نمونه دولت های اسلامی سُنّی و اسرائیل در خاورمیانه از نزدیکترین همراهان امپریالیسم محسوب می شوند.

طرفداران ایرانی امپریالیستها بواسطه فقر دانش تاریخی مطلع نیستند که امپریالیسم آمریکای شمالی که در قرن بیستم همزمان با کشتار سیاهان آمریکای شمالی از هنرمندان سیاهپوست برای تبلیغ "دموکراسی" نژادپرست خود سوء استفاده کرده است؛ اینک برای تبلیغ "دموکراسی" امپریالیستی که مسئول کشتار هزاران هزار انسان مسلمان در افغانستان، عراق و سوریه است، از مسلمانان سوءاستفاده می کند. لذا اگر که امروز مولفی غلط اندازانه از "دموکراسی" غرب تحت تسلط ناتو می نویسد، مرجع این نظرات جز تبلیغات ناتو چیز دیگر نمی تواند باشد.

نظر محققین غربی و شرقی متخصص اقتصاد، سیاست و فرهنگ شناسی نظیر نوآم چومسکی، توماس پیکتی، ژان چیگلر، پری اندرسن، گور ویدال تا سیمور هرش در مورد عملکرد امپریالیسم آمریکای شمالی که حتی برخی از سیاستمداران فعلی اتحادیه اروپا نیز از آن انتقاد می کنند، اینست که سیاست، جنگها و تبلیغات امپریالیسم برعلیه اسلام، در عمل بر علیه مردم آزادیخواه خاورمیانه انجام می گیرد که پس از قرنها و دهه ها مشقت به دنبال رهایی از زیر یوغ تسلط غرب و دولت های محلی برکشیده غرب در آمده اند. چون اگر هم ذهن سطحی نگر طرفداران ایرانی امپریالیسم قادر به تشخیص آن نباشد، ضدیت اسرائیل و اطاقهای فکری مسیحی و اسرائیلی با اسلام، موجد سیاست ضد خاورمیانه امپریالیسم و عامل منطقه ای اش دولت اسرائیل هستند که بوسیله جنگ های امپریالیسم و اسرائیل در منطقه دهه های متوالی است که در مصر، لبنان، اردن، سوریه و عراق مستقیما به مردم مسلمان حمله کرده و آنها را قتل عام می کنند. این قتل عام ها مسقیما بدست نظامیان آمریکائی و اسرائیلی و گروه های باصطلاح اسلامی مسلح شده وسیله آمریکای شمالی (و در سابق وسیله ناتو) نظیر داعش و انصارالله انجام شده و می شود. لذا مخالفت با اسلام طرفداران ایرانی امپریالیست ها در عمل حمله به مردم مسلمان است.

طرفداران ایرانی امپریالیستها در فقدان سواد فرهنگی آگاه نیستند که نه تنها بنظر محققین غربی نیز بسیاری از محصولات مثبت فرهنگ غربی نظیر علم و فلسفه ناشی از تاثیرات جهانساز فرهنگ موسوم به اسلامی مثلا در دوران رنسانس بوده است. بلکه اصرار در انحصار بینش معاصر جهان به بینش غربی به بهانه اندک مواهب این بینش در مقابل معایب بسیار آن نظیر نژادپرستی، فاشیسم و نازیسم، امپریالیسم، نئولیبرالیسم و جنگ های فعلی امپریالیستی بخاطر تسخیر منابع معدنی کشورهای مسلمان، نادرست است. درحالیکه عملا در کنار بینش غربی (که ضرورتا حتی برای ادامه اش هم که شده، می بایستی اصلاح شود)، بینش شرقی (یا غیر غربی) نیز موجود است و باید باشد. لذا تبلیغ اطاعت از بینش باصطلاح "دموکراسی" غربی وسیله طرفداران ایرانی امپریالیستها، جز تبلیغ امپریالیسم جهت سوء استفاده سیاسی از آن معنی دیگری نمی تواند داشته باشد. کمااینکه بدون استقلال فکری از بینش غربی که موهبش اندک و معایبش بسیار است، نمی توان از یوغ وابستگی فرهنگی و فکری و اقتصادی بعنوان زمینه امکان استقلال سیاسی، آزاد شد.

حواشی و توضیحات:

(1) Tom Segev, „Ben Gurion: Ein Staat um jeden Preis“, Siedler Verlag, 2018.

Gary Webb: Dark alliance : the CIA, the Contras, and the crack cocaine explosion. New York : Seven Stories Press, 1998.

(3) Ronen Bergman, „Rise and Kill First , …” Random house, NY, 2018.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد