واژههای جعلی در زبان طنز معاصر گسترهی بیشتری را در بر میگیرد. چنانکه طنزنویس معاصر زبان فارسی تنها به بازتاب فعلهای ساختگی در نوشتهاش رضایت نمیدهد بلکه در صورت ضرورت به ساختار دستوری زبان نیز دست میبرد و حتا حوزهی واژهسازیهای خود را در هر سازهای از زبان گسترش میدهد. شکی نیست که علیرغم مخالفخوانی سنتگرایان چنین رویکردی را میتوان تحولی کیفی در زبان فارسی به شمار آورد، به شرط آنکه از چهاچوبهای عمومی و شناخته شده چندان پا بیرون نگذارد. | |
نخستین کسانی که دستور زبان فارسی را برای یادگیری دانشجویان و دانشآموزان کشور تدوین کردند همان پنج نفری بودند که به "پنج استاد" مشهور شدند. چنانکه پس از گذشت قریب هشتاد سال امروزه نیز دستور زبان پنج استاد حتا اعتبار خود را در حوزههای دانشگاهی از دست نداده است. از آن زمان تا به امروز در دستورزبانهایی از این دست همواره جهت توضیحِ انواع مصدر جایی نیز به مصدر جعلی اختصاص مییابد. همچنان که برای شناخت مصدر جعلی مینویسند این نوع مصدر در اصل مصدر به شمار نمیآید، چون آن را با استفاده از اسمهای عربی ساختهاند. حتا در نمونههایی که به دست میدهند فهمیدن، رقصیدن و طلبیدن را مثال میآورند. کاربران این مصدرها به واقع الگوهای دستوری زبان فارسی را برای ساخت مصدر از اسمهای زبان عربی به کار گرفتهاند.
اگرچه استادان یادشده چنین کارکردی از زبان را تنها به چند واژه از زبان عربی محدود کردهاند، ولی امروزه مصدر جعلی در زبان فارسی به حیطهی واژههای فراوانی از زبانهای اروپایی هم گسترش یافته است. ویزیت کردن یا ویزیت شدن، سرویس کردن یا سرویس شدن، سرچ کردن و اوکی گرفتن تنها بخش کوچکی از همین واژهها به حساب میآیند که بنا به ضرورت در مقیاسی فراوان همه روزه از سوی فارسیزبانان به کار گرفته میشود. ضمن این نوع مصدرسازی، از فعلهای کمکی زبان فارسی جهت ساخت مصدر و فعلی مرکب بهره میگیرند. چنانکه پس آز آوردن مصدری از زبان انگلیسی یا زبان فرانسه فعلهای کمکی خواستن، شدن، کردن و ... را نیز به دنبال آن میافزایند.
کودکان هم ضمن الگوسازی زبانی، گونههای فراوانی از مصدرهای جعلی را در گویش روزانهی خویش به کار میگیرند. چنانکه خیلی آسان مصدر جعلی یخیدن به جای مصدر مرکب یخ کردن بر زبانشان جاری میگردد و از آن فعلهای متفاوتی هم میسازند. یا در کاربری بسیاری از واژهها ضمن الگوسازیهای نادرست به واژههای جدیدی دست مییابند که هرگز نمیتوان به نمونهای از آن در زبان رسمی گفتاری یا نوشتاری فارسی دست یافت. برای نمونه امکان دارد کودکان سوزیدن را به جای سوختن به کار ببرند ولی پیداست که در ساخت آن خیلی راحت بن مضارع سوختن را به جای بن ماضی نشاندهاند.
واژههای جعلی در زبان طنز معاصر گسترهی بیشتری را در بر میگیرد. چنانکه طنزنویس معاصر زبان فارسی تنها به بازتاب فعلهای ساختگی در نوشتهاش رضایت نمیدهد بلکه در صورت ضرورت به ساختار دستوری زبان نیز دست میبرد و حتا حوزهی واژهسازیهای خود را در هر سازهای از زبان گسترش میدهد. شکی نیست که علیرغم مخالفخوانی سنتگرایان چنین رویکردی را میتوان تحولی کیفی در زبان فارسی به شمار آورد، به شرط آنکه از چهاچوبهای عمومی و شناخته شده چندان پا بیرون نگذارد.
پیش از این هم در ادبیات ما نمونههایی از مصدر جعلی را آوردهاند که در ساختار آنها به گونهای سلیقهی طنزآمیز نویسنده یا شاعر بازتاب مییابد. بیت معروف "شکر لِله که ما مکّیدیم / تربت پاک پیامبر دیدیم" را باید نمونهای از انعکاس همین سلیقهی شخصی دانست. هرچند سنتگرایان چنین رویکردی را در زبان فارسی نکوهش میکنند ولی شکی نیست که با کاربرد مکّیدن (به معنای زیارت مکه به جا آوردن) زیبایی طنزآمیز شعر نیز فزونی میگیرد.
اعتمادالسلطنه هم نمونهای از آنچه را که گفته شد در کتاب خاطراتاش میآورد: "خلوت نمودیم. جفنگیدیم" (ص66). منظور او این است که در خلوتِ خودشان شوخی کردند و با همدیگر حرفهای جفنگ زدند. ولی کاربرد جعلی جفنگیدن به نویسنده یاری میرساند تا مفهوم و عبارتی بلند و طولانی را در واژهای کوتاه بگنجاند. رویکردی که ضمن زیبایی متن جهت کنجکاوی در اصل ماجرا نگاه تند و تیز مخاطب و خواننده را نیز به سویش میکشاند.
جدای از اعتمادالسلطنه عبید نیز از کاربرد مصدر جعلی غافل نمیماند. چون او در "تعریفات ملا دوپیازه" نمونهای از آن را میآورد. چنانکه در توضیح واژهی "الرمضان" مینویسد: به امید بهشت در دوزخ غرقیدن. عبید ضمن سودجویی از مصدر جعلی غرقیدن بدون شک درونمایهای از طنز را هدف میگذارد. به طبع چنین کارکرد طنزآمیزی را هرگز نمیتوان از "غرق شدن" انتظار داشت. عبید در مثنوی عشاقنامه هم از آوردن مصدر جعلی غافل نمیماند. چنانکه از واژهی تُند فعل "بتندید" را میسازد:
چو زلف خویشتن ناگه برآشفت / بتُندید و در آن آشفتگی گفت ...
همچنین از شاعران معاصر زبان فارسی هم، به یاد دارم که رضا براهنی در سرودن شعری از "قلمیدن" به جای نوشتن سود برده است.
طرزی افشار از شاعران دورهی شاه عباس دوم بیش از دیگران در فرآوری مصدرهای جعلی شهرت دارد. با این نگاه او را باید شاعری ساختارگرا دانست که چهبسا درونمایهی شعر را به هیچ میشمارد تا بتواند گونههای ویژهای از دگرگونیهای ساختاری زبان را در کالبد شعرش بگنجاند. چنین رویکردی با زمینههای فرهنگی زمانهی او در قرن یازدهم نیز سازگار و همسو مینماید. چون شاهان صفوی به دلیل باورهای دینی خویش به رشد و اعتلای آزادانهی شعر چندان اعتنایی نداشتند. در مجموعِ شعرهای طرزی افشار، نمونههای روشنی از مصدرها و یا فعلهای جعلی و ساختگی جا مییابند که دامنهی آن را با این وسعت هرگز نمیتوان در دیوان شاعران دیگر زبان فارسی سراغ گرفت. او استادی خود را تنها در آوردن نمونههای فراوانی از این مصدرها و فعلها خلاصهشده میدید. برخی از آنها عبارتاند از: پلنگیدن، کافریدن، درنگیدن، دو رنگیدن، بنگیدن، اردبیلیدن، یا فعلهای سفریدم، تُرکیدم، رجبیدم، تأهلیدم، جمادیدم، مراعیدم، اختراعیدم، میمقصدی و میسهوی. افراط طرزی افشار در کاربرد واژههای ساختگی به حدی است که گاهی ضمن خُنکی متن، مخالفت مخاطبش را نیز برمیانگیزد.
در دیوان ایرج میرزا هم میتوان به نمونههای دیگری از فعلها و یا مصدرهای ساختگی دست یافت. به واقع زبان طنز و شوخی ایرج زمینههای کافی برای ارایهی اینگونه واژهها فراهم میبیند. چنانکه در منظومهی عارفنامهی او میخوانیم:
اگر زن را بود آهنگ حیزی (هیزی) / بود یکسان تئاتر و پای دیزی
بِنَشمد در تهِ انبارِ پِشگِل / چنان کاندر رواق برج ایفل
از نگاه ایرج چنانچه زن قصد و آهنگ هیزی داشته باشد، برایش فضای تئاتر یا پای سفرهی دیزی چندان فرقی نمیکند. چون او اگر لازم باشد به مقصودش جهت روسپیگری در گوشهای از انبار پشگل یا حاشیهی برج ایفل هم که شده دست مییابد. یادآور میشود که هرچند مردم نَشمه را در زبان گفتاری و عامیانه به معنای روسپی به کار میبرند، ولی ایرج میرزا از مصدر جعلی نَشمیدن فعل بنشمد را میسازد. گفتنی است در دورهی شاهان قاجار تمتع مردان متمول و درباری از زنان غیررسمیِ خانگی در انبارهای پشگل یا طویله امری عادی شمرده میشد. چنانکه ایرج در سویهای از طنز و شوخی، خلوت انبار پشگل ایرانیان را با فضاهای عاشقانهی حاشیهی برج ایفل برابر میبیند.
"خرنده" را نیز میتوان از واژههای ساختگی ایرج به شمار آورد. چون او در الگویی از زبان گفتاری مردم، خرنده را به جای خریدار به کار میبرد. چیزی که پیش از این در زبان نوشتاری فارسی هرگز سابقه نداشته است. چنانکه در همین زمینه میسراید:
هر طالب شعر و صاحب ذوق / افکار مرا به جان خرنده است
ایرج در ادامهی چنین رویکردی هرجا که لازم ببیند به ساختار رسمی و متعارف واژه دست میبرد. همچنان که در قصیدهی "سیهچشم نامهربان" خطاب به معشوق خویش میسراید:
ساز تحتِ نظرِ خود دو سه مَه توقیفم / حبسِ تاریک کن اندر خم آن زلف دو تاه
او در این بیت از دو تاه به جای دو تا سود میجوید تا شاید بتواند به قافیهای مناسب در شعر دست یابد. گفتنی است که پیش از ایرج نیز شاعران دیگری جهت دستیابی به قافیههای دلخواه همین شیوه را به کار گرفتهاند.
همچنین ایرج در دیوان خود نمونههای فراوان دیگری از اصطلاحات ساختگی و واژههای جعلی ارایه میدهد. در همین راستا به منظور "مزاح با ابوالحسن خان"، ضمن قصیدهای میسراید:
گر شعر دگر کَلان جفنگ است / شعر تو کچل کلاچه اَجفَنگ
چنانکه دیده میشود او ضمن الگوگزینی از زبان عربی برای جفنگ فارسی افعلالتفضیل (صفت برتر) عربی میسازد.
همچنین در قصیدهی "شب جمعه خدمت حاج امین" بنا به ضرورتهای شعری جهت دستیابی به قافیهای مناسب مستمندین را جای مستمندان مینشاند:
نه شانه بود که آن گیسوان به هم میریخت / کلید محبس دلهای مستمندین بود
باز در نمونهای دیگر برای فرآوری واژههای ساختگی به سراغ ترکیب به ظاهر عربی "قلیلالخِرد" میرود که در سرودن مثنوی انقلاب ادبی از آن سود میجوید:
کار امروزهی من کار بدی است / کار انسانِ قلیلالخردی است
ایرج دانسته و آگاهانه ترکیب نادرست قلیلالخِرد را در مثنوی انقلاب ادبی میآورد تا چیرگی زبان عربی را در متنها و نوشتههای فارسی به نقد بکشد. همانطور که میبینیم او در طنزی آشکار "ال" عربی را ابتدای خرد فارسی مینشاند تا کم و کیف این انقلاب وارونه و نادرست ادبی هرچه بیشتر آشکار گردد.
زندهیاد محمدجعفر محجوب پیرامون استفادهی ایرج از "ال" تعریف زبان عربی داستانی را ضمن آوردن یک دوبیتی از او نقل میکند. چون شخصی از آشنایان ایرج به اسم بدایعنگار روزنامهای را با نام "الکمال" انتشار داد و آنوقت روزنامهی الکمالِ بدایعنگار بهانه قرار گرفت تا ایرج نیز ضمن سرودن همین دوبیتی، او را دست بیندازد. همچنان که جلوی اکثر واژههای شعر بیکم و کاست همان ال تعریف را میآورد:
البدایعنگار را دیدم / پشت المیزِ الادارهی خویش
العبایی فکنده بر الدوش / الکمالی نهاده در الپیش (دیوان کامل ایرج میرزا، ص282)
جدای از این، در قطعهی "تصویر زن" هم گونهای از فعلهای جعلی ایرج انعکاس مییابد. چون او با استفاده از واژهی جهنم، فعل "میجهنمیدند" را میسازد:
درهای بهشت بسته میماند / مردم همه میجهنمیدند
گونهای دیگر از فعلهای جعلی ایرج همچنان در مثنوی عارفنامه در دیدرس ما قرار میگیرد. او در اینجا از "فرار" عربی فعل "فرارید" را میسازد تا ضمن سودجویی از آن، به معنای فرار کردن دست یابد:
نه دیگر حبس میبینی نه تبعید / نه دیگر بایدت هر سو فرارید
به طبع واژهسازی قانونمند بدون آشنایی کامل به ویژگیهای زبان فارسی ناممکن خواهد بود. زیرا اگرچه چنین کاری به قصد "جعل" صورت پذیرد، اما جاعل نمیتواند در فرآوری آن ویژگیهای کلی زبان را نادیده انگارد. در ضمن چنین جعلی چهبسا یکبار برای همیشه اتفاق میافتد تا لبخندی را برای خواننده یا شنونده در پی داشته باشد. پیداست که او هرگز نمیخواهد جعل خود را به عنوان اصل و الگویی همیشگی جا بزند.
از سویی واژهسازان یا جاعلان واژه به پویایی زبان مادری خویش باور دارند. آنان زبان را همانند موجود زندهای میبینند که این زبان در گسترهی زندگی روزانهی خویش همواره میبالد و رشد میگیرد. شکی نیست که زبان هرگز نمیتواند از ضرورتهای گفتاری مردمان جامعه بر کنار بماند. چون ضرورت و نیاز مردم زمانه سرآخر زبان ایشان را هم به همانجایی میکشاند که به ناچار لازم است آنجا کشانده شود. به عبارتی روشنتر زبان جهت سازگاری با محیط پیرامون خویش هوشمندانه عمل میکند به همانگونه که انسانها نیز جهت انطباق با جهان بیرون، از هوش خود بهره میگیرند. بدون تردید آسیبها و کاستیهای زبانی را میتوان به اتکای همین هوش، قانونمندانه از سر راه برداشت و به ارتقای امروزی آن یاری رسانید. همچنان که زبان هم چارهی دوام و ماندگاری خود را در آن میبیند که ضمن پرهیز از انفعالی همیشگی با سازوکارهای دنیای امروز همگام و همراه گردد. همان تجربهای که ایرج میرزا نیز هرگز از آموزههای آن غافل باقی نمیماند./
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد