logo





از ولایت فقیه تا ولایت وقیح!

سه شنبه ۹ تير ۱۳۸۸ - ۳۰ ژوين ۲۰۰۹

رهام بختیار

مایت همه جانبه ولی فقیه از احمدی نژاد و راندن دو کاندیدای اصلاح طلب- موسوی و کروبی – که هر دو از اشخاص با سابقه در جمهوری اسلامی هستند، عملا نشان داد که حلقه اعتمادی رژیم بسیار تنگ تر از گذشته شده است. تا جایی که حتی دیگر اشخاصی مانند هاشمی رفسنجانی نیز در این حلقه نمی گنجد. گویا نظام در حال پوست اندازی جدیدی است و دارد وارد فاز تازه ای از حکومت خود می شود، فازی که در آن نظام حتی تاب اندک اختلاف نظری را هم ندارد و کسانی در این حلقه اعتمادی جدید جای می گیرند که هم مطیع بی چون و چرای ولی فقیه باشند و هم در دیدگاه و نظراتشان اندک تطابقی با خواست اکثریت مردم موجود نباشد.
چند هفته ای از اعلام نتیجه دستکاری شده دهمین انتخابات ریاست جمهوری و ایستادگی دو نامزد اصلاح طلب برخواست ابطال انتخابات و همینطور اعتراضات مردم به نتایج اعلام شده می گذرد.
رژیم تمام توان فکری و نظامی خود را به کار گرفت تا بلکه بتواند، نامزدهای اصلاح طلب را به سازش با خود فرا خواند و مردم را از روند اعتراضات پیگیر و گسترده خود منصرف کند و در واقع اوضاع مملکت را آنگونه که می خواهد سر وسامان بخشد.
اما تا کنون نه نامزدهای معترض اصلاح طلب و نه مردم اندکی ازمطالبتشان نکاسته اند و رژیم همچنان با چالشی جدی در زمینه روبروست.
درطی سی سال گذشته رژیم هیچگاه در برابر چنین موج عظیم مخالفتی قرار نگرفته بود،مخالفت نامزدهای اصلاح طلب- که از نیروهای خودی رژیم نامیده می شوند-از یک سو و از سوی دیگر اعتراضات گسترده مردم، رژیم را کلافه و سردر گم کرده است. بزرگترین چالشی که رژیم در گذشته با آن روبرو بوده حوادث کوی دانشگاه در سال78 است که ابعاد آن به هیچ وجه با اعتراضات امروز قابل مقایسه نیست.
در حوادث کوی دانشگاه،رژیم صرفا با دانشجویان روبرو بود، دانشجویانی که در آن زمان حتی از طرف پدران ومادران خویش نیز مورد حمایت قرار نگرفتند، و رژیم در یکسری عملیات سرکوب وحشیانه وضرب و شتم دانشجویان ماجرا را خاتمه داد. گرچه همان حوادث نیز آنچنان پایه های نظام را به لرزه در آورد که ولی فقیه را بر آن داشت تا با چشمانی اشک بار بر صحنه تلویزیون ظاهر شود.
این بار نیز پس از کودتایی که در روز 22 خرداد بر علیه خواست اکثریت مردم انجام گرفت، رژیم بلافاصله به سراغ گزینه سرکوب رفت تا ماجرا را فیصله دهد. در همان دو روز اول بسیاری از افراد سرشناس جناح اصلاح طلبان و روزنامه نگاران بازداشت شدند. نیروهای موسوم به لباس شخصی و در برخی موارد یگان ضد شورش به چندین دانشگاه در شهرهای بزرگ یورش بردند و پس از ضرب وشتم وحشیانه دانشجویان، بسیاری از آنان را به مکانهای نامعلومی منتقل کردند ، که تاکنون تعداد دانشجویان بازداشتی بر طبق برخی از گزارشات به 400 نفر می رسد.
در راهپیمایی مسالمت آمیز مردم نیز این وضع بسیار وخیم تر بود،یورشهای وحشیانه ماموران به اوج خود رسید تا جایی که کار به تیراندازی مستقیم به سوی مردم کشیده شد که در طی آن بسیاری از مردم جان خود را از دست دادند- صحنه کشته شدن دختری به نام ندا،تنها می تواند نماد کوچکی باشد از آنچه رژیم در کشتار مردم بی پناه انجام داد-
برنامه ریزان رژیم می پنداشتند که این بار هم با حربه سرکوب قاطع و وحشیانه به خواسته خود خواهند رسید، اما عدم عقب نشینی مردم حتی در مقابل گلوله، رژیم را غافلگیر کرد.
حال تا کنون رژیم نه تنها چیزی را بدست نیاورده، بلکه بسیاری از امتیازاتی را نیز که در دست داشت از کف داده است.
اولین امتیازی که پس از سالها رژیم آنرا از دست داد، در واقع مشروعیت رژیم در اذهان عمومی بود.جمهوری اسلامی در تمامی سالهای گذشته مشروعیت خویش را همواره از دین و موقعیت ولی فقیه کسب کرده است.
سالها در اذهان عمومی اینگونه تزریق شده بود که ولی فقیه، فردی عادل وآگاه به همه مسائل ریز و درشت کشوراست،اما در طی بحران انتخابات، ولی فقیه با دادن تمام وعده ها و استفاده از تمام امکانات موجود در نظام نه تنها نتوانست نظر معترضان به نتیجه انتخابات را جلب کند بلکه با سخنرانی های خود- به ویژه سخرانی در خطبه های نماز جمعه- علنا ازاحمدی نژاد و طیف حامیان او حمایت کرد و نتیجه انتخابات را کاملا صحیح دانست و کاندیداهای معترض و مردم را تلویحا تهدید به سرکوب و کشتار کرد.
پیش از این سخنان نیز، ایت الله خامنه ای در همان بحبوحه، اعلام نتایج و اعتراضات اولیه به آن، با ارسال پیام تبریک به احمدی نژاد و مورد تایید قرار دادن رای 24 میلیونی او،عملا نشان داد که کوچکترین توجهی به خواست و نظر اکثریت مردم ندارد.
با پافشاری هر چه بیشتر ایت الله خامنه ای در حمایت بی چون وچرا از احمدی نژاد،بازداشت بسیاری از چهره ها و شخصیت هایی که تا دیروز در نظام لقب خودی را یدک می کشیدند،برملا شدن اختلافات میان عناصر مهم رژیم از جمله شکاف میان رفسنجانی و شخص خامنه ای،سرکوب وحشیانه مردم و حمایت ایت الله خامنه ای از این سرکوب ها و انداختن مسئوولیت آن بر گردن نامزدهای معترض اصلاح طلب، همه وهمه موجب شد تا ولی فقیه و رژیم در اذهان عمومی مشروعیت خویش را ازدست بدهد.
از طرف دیگر، رژیم برای خواباندن اعتراضات مجبور شد تمام توان سرکوب گری خود را به کار بندد،برای این امر رژیم از انواع و اقسام نیروهای نظامی و امنیتی موجود بهره گرفت، وهمه آنها را مقابل دیده گان مردم به نمایش گذاشت.
مردم در طی این چند هفته، طعم سرکوب بوسیله همه نیروهای امنیتی رژیم را چشیدند وهمه ابعاد سرکوب را لمس کردند از بازداشت وزندان گرفته تا ضرب وشتم و گلوله خوردن و جان سپردن.
اما مردم همچنان در خیابانها وبالای پشت بام ها ظاهر می شوند و اعتراضات خود را ادامه می دهند، در حقیقت انچه در این معادله روی داده است، این است که نظام نیروی قهریه و وحشت زای خود را به یکباره و در عرض چند روز در برابر مردم عریان کرد اما از پس اعتراضات مردم که برنیامد هیچ، موجب شد تا دیوار ترس مردم از نیروی های نظامی نیز فرو بریزد و مردم دیگر ترسی از روبرو شدن با نیروهای امنیتی با هر شکل وشمائل وتوان نظامی نداشته باشند.
حمایت همه جانبه ولی فقیه از احمدی نژاد و راندن دو کاندیدای اصلاح طلب- موسوی و کروبی – که هر دو از اشخاص با سابقه در جمهوری اسلامی هستند، عملا نشان داد که حلقه اعتمادی رژیم بسیار تنگ تر از گذشته شده است. تا جایی که حتی دیگر اشخاصی مانند هاشمی رفسنجانی نیز در این حلقه نمی گنجد. گویا نظام در حال پوست اندازی جدیدی است و دارد وارد فاز تازه ای از حکومت خود می شود، فازی که در آن نظام حتی تاب اندک اختلاف نظری را هم ندارد و کسانی در این حلقه اعتمادی جدید جای می گیرند که هم مطیع بی چون و چرای ولی فقیه باشند و هم در دیدگاه و نظراتشان اندک تطابقی با خواست اکثریت مردم موجود نباشد.
آیت الله خامنه ای به عنوان ولی فقیه، وقاحت وبی شرمی را تا جایی رسانده که در حقیقت می خواهد حتی همین رکن جمهوری ظاهری و نمایشی را نیز حذف کند و حکومت اسلامی را با خلافت خودش بر کشور استقرار دهد.
شاید همین امربود که موجب شده است اینگونه اشکارا از احمدی نژاد حمایت کند و چنین دولت برآمده از تقلب و فریبی را به رسمیت بشناسد.او از موسوی هراس دارد زیرا می داند با رئیس جمهور شدن موسوی ممکن است بخش بزرگی از قدرت خویش را از دست بدهد البته نه صرفا به خاطر شخص موسوی بلکه برای فعل و انفعالاتی که پیش از انتخابات و در حمایت از موسوی از سوی مردم صورت گرفت،او قطعا میداند که نه به احمدی نژاد از طرف مردم در حقیقت یک نه بزرگ به خود اوست.
اما تا کنون هر گامی که خامنه ای در راه پیش برد اهدافش برداشته نه تنها کمکی به او نکرده، بلکه بر وخامت اوضاعش نیز افزوده است. اوبا حمایت از احمدی نژاد، اطراف خود را بسیار خلوت کرده و بر صفوف دشمنانش افزوده و از آنسو ترس مردم از نیروی نظامی رژیم نیز از میان رفته است و آنها هر روز از روز پیش مصمم تر می شوند این را می شود از حضور هر روزه انها در خیابانها و فریادهای بلند و خشم الودشان بر بامها فهمید.
حتی شعارهای مردم نیز اندک اندک تغییر ماهیت می دهد،شاید برای بسیاری روشن باشد هنگامی که مردم فریاد می زنند: می کشم، می کشم انکه برادرم کشت/توپ تانک بسیجی دیگر اثر ندارد/ مرگ بر دیکتاتور و...در کجای جبهه مبارزاتی خود قرار گرفته اند.
گرچه خامنه ای عنوان می کند که حاضر به عقب نشینی نیست باید بداند که مردم مقابل او نیز حاضر به عقب نشینی نیستند،رفتار نابخردانه خود رژیم موجب شد تا دمل چرکین سی ساله به یکباره سر باز کند، مردمی که به خاطر تقلب در انتخابات اعتراضات گسترده خویش را آغاز کردند حالا در کنارش انگیزه خونخواهی عزیزان خود را نیز دارند، رفتار وقیحانه ولایت فقیه، توهین های بی شرمانه احمدی نژاد و به خاک وخون کشیدن راهپیمایی های مسالمت آمیز، آنچنان انگیزه جوانان این مرزو بوم را برای ادامه مبارزه قوی تر کرده که به نظر نمی رسد دیگر زور و ارعاب نیروهای امنیتی از پس این معترضین برآید.
سرکوب اگر چه اعتراضات را در یک خیابان و چند خیابان خاموش می کند اما اعتراضات از دیگر خیابانها و از بالای بامها سر برون می آورد و هر بار گسترده تر از پیش.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد