|
پانزده فعال مدنی بیانیه ای را امضا کرده و خواهان رفراندوم برای تغیر نطام جمهوری اسلامی زیر نظارت سازمان ملل گردیده اند. بیانیه ای که در چشم انداز خواهان نظامی سکولار دمکراتیک بر اساس آرای مردم ایران می باشد. بیانیه ای ملهم از تاثیرات حوادث اخیر، بالا گرفتن کشمکش درون حاکمیت، بر ملا شدن ابعاد وسیع فساد در تمامی ارگان های حاکمیت و استیصال شدید حکومت در برابر نیاز های حداقلی جامعه. بیشترین چهره های امضا کننده کسانی هستند که اعتبار جنبش آزادی خواهانه سال های اخیرند که جان در پای آزادی نهاده اند. برای هر قدم، هر کلام و هر عمل خود بهای سنگینی داده و می دهند. ترکیبی قابل قبول از مبارزان اجتماعی وسیاسی از هنرمندان و فعالان مدنی. این بیانیه پانزده نفر نیست! در این بیانیه صدای پر خروش ده ها هزار جوان و نو جوان روزهای اخیر را می توان شنید. می توان اهتزاز امید بخش روسری سفید دختر خیابان انقلاب را دید و نوشته های ساده اما عصیانی ستار را مشاهده کرد. فریاد آزادی خواهانه شیر زن سلول های اوین نرگس محمدی را به گوش جان نیوشید! این بیانیه در چنین شرایطی نشان از تداوم جنبش آزادی خواهانه روزهای اخیر می دهد که از نتایج سحر است. نشان از این که باید منتظر بسیار یبانبه ها و چالش های دیگراجتماعی بود. شروعی که باید به فال نیک گرفت و حمایت کرد. من وقتی به ترکیب امضا کنندگان نگاه می کنم. آن ها را بسیار پویا تر و بیشتر در متن جامعه می بینم تا خود ما که متاسفانه هنوز فکر می کنیم مرکز و اند مبارزه انقلابی هستیم. نسرین ستوده ، محمد نوری زاد، جعفرپناهی و ... شاخک های حسی تحولات اجتماعی هستند! حضورابوالفضل قدیانی نماد مجسم تحول از اصلاح طلبی رنگ رو رفته به باور مندی این که ولایت فقیه و رژیم متکی بر آن اصلاح پذیر نیست، به این بیانیه اعتبار می دهد. محمد ملکی با آن همه درد و ستم رفته بر او نماد زیبای پیوند نسل مبارز و پیر گشته با نسل جوان است. سمبلی از حضور تاریخی دانشگاه. این روشنفکران هوا سنج های بحران جامعه هستند! خوب می دانند که چیزی به نام بنای جمهوری اسلام سخت ترک بر داشته و در حال فرو ریختن است! از این رو باید به وظیفه تاریخی خود جواب گویند و گونه دیگری از تداوم مبارزه خیابان را مطرح کنند. همان حلقه ای که می گفتیم باید بدنه اجتماعی را با جنبش آزادی خواهی وعدالت خواهی جوانان پیوند دهد! بیانیه می تواند مورد نقد قرار گیرد و باید که ابعاد مختلف آن بررسی گردد و کامل تر و دقیق تر شود. حتی برخی از افراد امضا کننده می توانند نه به آن خلصی که می خواهیم باشند. این مهم نیست! مهم روح بیانیه دقیقا همان چیزی است که در این مرحله از مبارزه بسیار سازمان های سیاسی وافراد سیاسی خواهان آن بودند! اما چه می توان گفت با آن دسته از نیروهای سیاسی وافرادی که نه «نیم من» بلکه تمام «مناند» و هر چیزی که از ناحیه آن ها صادر نشود، اما واگر دارد واندکی بویناک. از نظر من نوجوانان و جوانانی که که نیاز های خود را می شناسند و بر ابزار های معاصر مسلط هستند، به مراتب هوشیار تر و تاثیر گذار تر از روشنفکرانی اند که فکر می کنند، هنوز دماسنج های جیوه ای آن ها بهتر از هر سیستم دیجتالی عمل می کند و بهتر از نسل جوان در صحنه از مسائل و مشکلات جوانان آگاهند و راه و چاه را می دانند.از شرایط ذهنی وعنی انقلاب می گویند بر پایه برداشت خود ! هنوز باور ندارند که آن سبوی جمهوری اسلامی بشکسته و پیمانه فرو ریخته است. طوری که نظر سنجی های جمهوری اسلامی هم نمی تواند رویگردانی بخش زیادی از مردم را ندیده بگیرد. به قول معاون وزارت کشور«شورش گران بی سازمان اخیر تنها بخشی ناچیز از حاشیه نشینان و بیکاران بودند، عقبه آن ها یازده میلیون حاشیه نشین بیکار، آسیب دیدگان اجنماعی هستند که از این همه فساد ونا یرایری به تنگ آمده اند و با نفرت به این همه اجحاف نگاه می کنند.آن ها نان، کار و مسکن می خواهند.» امری که با سرعت فزاینده هر روز بیشتر و بیشتر می شود. حداقل نسل ما چنین ریزش و جابه جائی سریع را در یک سال منتهی به انقلاب دید. «همان موقع هم باور نمی کردیم! حتی تا روز بیست دوم بهمن که بسیاری هنوز مخفی ودر خانه تیمی بودند.»از عینی گرائی می گویند، اما نگاهشان به امر رفراندم بسیار ذهنی است با چاشنی فرنگی. گویا که رفرندوام در کشور فرنگ بر گزار می شود با ضوابط ناظر بر آن. این یک بیانیه چالشی است و صادر کنندگا ن آن خوب می دانند حکومتی که فعالیت یک فعال محیط زیستی را تحمل نمی کند، و مزه قدرت و پول تا بن دندان فاسدشان کرده، تن به این رفراندوم نمی دهد. اما این شعار می تواند به یک شعار فراگیر و جمع کننده بدل شود. نگاه ذهنی نگاهی است که فکر می کند اگر حکومت اجازه چنین همه پرسی را بدهد و خواستاران رفراندوم رای نیاورند! تکلیف چه می شود؟! تعجب می کنم. چنین فکری هنوز در حکومت پتانسیل تغیر می بینذد و مبارزه آرام برای تحقق شعار هائی که فکر می کند حکومت تن به آن می دهد.اصلاح طلب نوع جدید! این درک متفاوت ورهنمود باری به هر جهت حال و روز بسیاری از ما روشنفکران سیاسی دهه چهل وپنجاه پیر شده در خارج است .مانند «دوریان گری» هر روز در آئینه جادوئی به تصویر خود نگاه می کنیم. تغیری در خود نمی بینم! جوان و شاداب چون «جنتی» « خنده و گریه»! هنوز با گزک های کند شده دیروز می بریم و کاری به آن چه در واقعیت جامعه می گذرد، نداریم. زمان برای ما در همان جائی می ایستد که ما میخواهیم. حرکت و تغیرات اجتماعی آن چنان تفسیر می شود که ما اراده می کنیم! افراد و کارشان آن گونه ارزیابی می شود که در چهار چوب بسته ما قرار می گیرند .ما بهتر از هر کسی تحولات داخل حکومت و جامعه را می دانیم! «امام جمعه های بی عمامه» نمی دانیم که پیر شده ایم و محافظه کار! پیر شده ایم و سنگین در تصمیم وعمل! پیر شده ایم! دگم وشکاک! باور مندانی سنتی که به تجربه پیرانه سری برای هر چیز حکم صادر می کنیم، بی آن که عمیقا درکش کرده باشیم. سال ها با نسل جدید فاصله داریم از گفتار تا رفتار! از نوشتار تادیدار! اما چه باک که خرواری نسخه و دوسیه داریم که از نظر ما ملاک است. ملاک انقلاب، ملاک اتحاد، ملاک سیاست، فرهنگ، و هر درد بی درمن ! بیماری عجیبی که در بعضی از ما عمیق تر ودیر پا تر است و در بعضی اندکی خفیف تر «امید شفا دارم که خود یکی از همان بیمارانم !» اما بیماری که می داند که حداقل در مورد این بیانیه باید از این حرکت به موقع! لازم! درست! شجاعانه و منطبق با نیاز جنبش رو به رشد حمایت کرد؛ به امضا های پای آن حرمت نهاد! باشد که با این حمایت اپوزیسیون خارج از کشور نیز خود را حمع و جور تر کند به اطراف خود نظر بیاندازد و در پی یک گفتمان مجدد و همگرائی بیشتر با دیگر نیروهای اپوزیسیون بر آید. رشته های نازک اپوزیسیون خارج با فعالان جنبش داخل رامستحکم ترکند. این نیروی پیر شده در تبعید رویای خود را در سیمای نسل جوان داخل کشور بیند و از شوق آزادی جانی تازه یابد. تنها با حمایت فعال ازشعار «رفراندوم برای تغیر نظام» که در بطن خود سر نگونی ولایت فقیه و فقیه مستبد را به همراه دارد، و فرا گیر کردن این شعار به شعاری عمومی است که می توان پیوند میان نسل جوان ونسل گذشته را ایجاد کرد. پیوندی که اطمینان بخش است وامید آفرین. پیوندی که کاستی های هر یک از طرفین را در اتحادی زیبا بر طرف سازد. زمینه را برای حمایت عمومی فراهم کند، رخنه در صف حکومتیان بیاندازد. پیوند ایرانیان خارج از کشور را با داخل بیشتر و بیشتر نماید و نیروی سیاسی، اقتصادی، احتماعی و فرهنگی خارج از کشور را در خدمت به جنبش تغیر نظام قرار دهد. این بیانیه مسلما سر آغازی است بر یک فرا خوان بزرگتر که این امضا کنندگان شروع کردند و باید که از آن حمایت نمود! تعمیق بخشید! و فرا گیر کرد. تنها در این صورت است که می توان از «جوابگوئی آن در عمل سخن گفت!» واز قافله ای که راه افتاده عقب نماند. «پیش قراولی پیشکش» «به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل / که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم» (سعدی)! راه راه بادیه نیست .«این را فجر می گوید که پیش از صبحدم با مژده میلاد می آید» نظر شما؟
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد |
|